گفتوگو با کارگردان فیلم سرو زیر آب؛
انحراف از نگاه غالب در حوزه دفاع مقدس، مجازات سختی به دنبال دارد
محمدعلی باشهآهنگر معتقد است که از سوی نهادهای مختلف یک نگاه غالب در حوزه دفاع مقدس وجود دارد که انحراف از آن برای فیلمساز موجب مجازات سختی یعنی عدم حمایت میشود.
به گزارش خبرنگار ایلنا، محمدعلی باشه آهنگر ۶ سال بعد از ساخت فیلم ملکه هیچ فیلمی نساخت تا در سال ۹۶ فیلم سینمایی سرو زیر آب را کارگردانی کرد. فیلمی که مانند آثار قبلی وی نگاه متفاوتی به دفاع مقدس و نقش آدمها در جنگ دارد. به مناسبت اکران این فیلم کارگردانش گفتگو کردهایم.
شما بعد از ساخت فیلم ملکه مدت شش سال هیچ فیلمی نساختید تا فیلم سرو زیر آب در سال ۹۶، دلیل این کمکاری چه بود آیا فیلمنامه خوبی به دستتان نرسید یا برای ساخت فیلم حمایت صورت نگرفت؟
از همان سال ۹۰ و حتی پیش از آن طرح کلی فیلم سرو زیر آب نوشته شد. خدا رحمت کند سیدابوالقاسم حسینی را تهیهکننده فیلم ملکه. او با دیدن طرح دقایقی گریست. بعد از رفتاری که با ملکه شد و ناجوانمردانه انواع تهمتها و حرفها نثارمان شد و در جشنواره هم آن اتفاقات نامناسب رخ داد، تصمیم گرفتم فیلمی در مورد جنگ نسازم. این موضوع را در شب اختتامیه جشنواره فیلم فجر یعنی در سال ۹۰ و در تالار وحدت به مرحوم سیدابوالقاسم گفتم. او همان شب دوباره اشکهایش سرازیر شد و گفت این نامهربانیها برای همین است که تو فیلم جنگی نسازی. گفتم هرچه باشد دیگر نمیسازم متاسفانه یک ماه بعد یعنی در ۲۵ اسفندماه ۹۰ سیدابوالقاسم در عین پختگی دار فانی را وداع گفت و خلاء نبود او تا امروز با من است. در سال ۹۱ خانواده محترم ایشان منزل ما مهمان بودند و از من خواستند که طرح را برایشان بخوانم. من هم طرح را خواندم. در همین دیدار فرزندان ایشان خواستند که طرح را به فیلمنامه تبدیل کنم و تلاش کنم آن را بسازم. من هم به رغم اینکه میدانستم مسیری سخت و ناممکن را باید بروم پذیرفتم و این سالها از هر دری که فکر کنید داخل شدم و از هر کسی کمک خواستم. آنها که توان مالی و سازمانی داشتند تا سال ۹۵ مرا طرد کردند و در سال ۹۵ فارابی با حوزه هنری و شهرداری با سرمایه یکسان و مشترک حاضر شدند فیلم را بسازند. راستش اگر میدانستم اینقدر فضا بههم ریخته است شاید این راه را نمیرفتم. حقیقتاً فرسوده شدم. هم خودم و هم خانواده و هم دوستان ازجمله تهیهکننده محترم.
سرو زیر آب به خوبی به نقش اقلیتهای دینی در هشت سال دفاع مقدس پرداخته و به نوعی تقریباً اولین فیلم در این زمینه است. چرا به این نقش تاکنون توجه نشده است؟
از تعداد شهدایی که اقلیتهای محترم تقدیم کردهاند میتوان دریافت که سهمشان چقدر است. آنها جانبازان و اسرا و مفقودینی هم داشتهاند که کمتر به آنها توجه شده است. پرداختن به ادیان و قومیتها رمز وحدت ملی است که کشور در این شرایط سخت به شدت به آن نیازمند است. موضوعی که غفلت شده و همچنان هم ادامه دارد.
آیا برای ساخت این فیلم با گروه تحقیق و تفحص همکاری داشتید و این همکاری چقدر بود؟
ارتباط من با گروه تفحص به اواخر سالهای دهه هفتاد برمیگردد آن سالها من طرح فیلمنامه فرزند خاک با نام قبلی تلخ عین عسل را به همراه آقای گوهری در اختیار داشتیم. تلاش بسیاری کردیم که طرح در سیمای جمهوری اسلامی - گروه جنگ به تصویب برسد. مجموعه طرح که حدود ۱۰ قسمت بود با تهیهکنندگی مرحوم سعید عبداللهی ابتدا به تصویب رسید ولی به هنگام آغاز پیشتولید به یکباره اجازه ساخت پیدا نکرد. بعدها دوباره این طرح در تحقیق و تفحص به فیلمنامه فرزند خاک منتج شد. در تحقیق و پژوهش حول محور گروه تفحص با سردار باقرزاده جلسهای طولانی داشتیم. ابتدا ایشان حاضر به همکاری نمیشد. چون آن سالها موضوع تفحص مثل امروز رسانهای نمیشد. با پیگیری و سماجت ما از طریق جانباز غلامی – شهید علی محمودوند، شهید مجید پازوکی و شهید شهبازی مسیر را پیش بردیم. بیش از همه با شهید مجید پازوکی و برادر جانباز غلامی گفتگوهای مفصلی داشتم. سیدحامد حسینی هم (تهیهکننده سرو زیر آب) آن زمان خود از اعضای گروه تفحص شهدا بود که با ایشان هم گفتگوهای مستمری داشتم. به بنههای تفحص واقع در اهواز موقعیت شهید شیردم و در مرز باشماق مریوان و دیگر مقرها واقع در شلمچه هم رفتم. پس از اتمام فیلمنامه متاسفانه دوستان شهیدی که نام بردم در مسیر تفحص شهدا به فیض شهادت رسیدند.
فیلم فرزند خاک به نوعی اولین فیلم جدی در حوزه تفحص شهداست که سالها ی بعد جریانسازی این بخش از جنگ را پایهگذاری کرد. برای سرو زیر آب با سابقه پژوهش کمیته تفحص به سراغ سردار عزیز شریفی و معاون ایشان سردار حاجینصیر در واحد تعاون و ایثارگران ستاد مرکز رفتیم. سردار حاجی نصیر خداوکیلی مخلصانه و عاشقانه هر آنچه که از سال ۱۳۶۲ در خصوص معراج شهدای مرکزی اهواز و معراجهای اندیشمک، ارومیه، سنندج و کرمانشاه داشتند و صلاح میدانستند در اختیارم قرار دادند. لیست بلندبالایی از افرادی که در معراج اهواز کار کرده بودند در اختیارم قرار دادند. تلفنی آنها را هماهنگ میکردم. برخی که حاضر به گفتگو میشدند در جلساتی برنامهریزی شده هر آنچه که به عنوان خاطره داشتند در اختیارم میگذاشتند. به سفرهایی در شهرهای اصفهان، اهواز، تبریز، باغ بهادران، هرند و اطراف تهران و آبادان هم رفتیم. حتی با افرادی در اصفهان؛ برادر نباتی هم که پیش از سردار حاجی نصیر مسئولیت معراج شهدای اهواز را برعهده داشتند، ملاقات داشتم و به دیدار مسئول نجاری معراج حاج آقا بمون علی شریف در اصفهان هم رفتم و مراحل شکلگیری و روند امور سخت و طاقتفرسای معراج را پیگیری کردم.
در ادامه و به هنگام پیش تولید هم سردار حاجی نصیر و سردار سعیدی و دیگر دوستانی که این دو همراه هماهنگ میکردند در سر صحنهها حاضر میشدند. تابوتها وآلبومهای اصلی و همچنین دستگاه پلاک زنی اصل را که در معراج شهدای تهران بود، آماده و در فیلم استفاده کردیم. به هر حال این رابطه همچنان ادامه دارد. قصههای معراج و تعاون و ایثارگران سپاه با یک فیلم به انتها نمیرسد. حتی تلاش کردم مجموعهای در اینباره آماده کنم که متاسفانه سازمانی وزین که خودش سفارش داده بود بدون دلیل و حتی اعلامی، مسیر را مختومه کرد. از همه آنها تشکر میکنم و حق بزرگی بر گردن من و فیلم دارند!
گروهی معتقدند که ساخت فیلم دفاع مقدسی مانند بسیاری از مسائل تابع باندبازی است و انگار اجازه ساخت فیلم دفاع مقدس به همه را نمیدهند؟
پاسخ صحیحی نمیتوانم بدهم. این گونه فیلمها نیاز به سرمایه دارد و البته حمایت به وقت ساخت و حمایت به وقت اکران. از این منظر شاید حرف شما درست باشد. اما آنها که واقعاً به سمت این گونه سینمایی میآیند تعدادشان زیاد نیست. مهم حرف نو و ایده نو است که جایگاهی برای این امر متصور نیست.
یک نگاه غالب وجود دارد که انحراف از آن موجب مجازات سخت یعنی عدم حمایت میشود. اگر هم کسی از این گردنهها عبور کرد به وقت جشنوارهها و اکران با عدم حمایت روبرو میشوند. اگر از این زاویه نگاه کنید شاید حرف شما درست باشد. درحال حاضر که مشکلات اقتصادی در کشور بیداد میکند شاید همین مقدار هم به نتیجه نرسد مگر یکی دو نفر بتوانند سرمایه ارگانها را به دست بیاورند.
فیلم هرچند بر وحدت تاکید دارد و جایزه بهترین فیلم از نگاه ملی را دریافت کرد اما در زمان اکران برخی افراد که ادعای وطنپرستی دارند با آن مخالف بودند. چرا؟
همین الان هم ادامه دارد. البته ادعای وطنپرستی به معنای خاصش را هم ندارند. در لفافه به همه چیز فیلم معترضند. این اعتراضها را در یادداشتهای مجازی به هنگام جشنواره دیدم و امروز هم در عدم حمایت تبلیغاتی و رسانهای چه در ابعاد تیزر و بیلبود گرفته و چه در اختصاص سالنهای خوب میتوان دید. و البته یادداشتهای عجیبی که نویسندگانش بعید میدانم فیلم را به درستی دیده باشند. آنها فرق یهود و زرتشتی را نمیدانند. زرتشتیها را کلیمی قلمداد میکنند و فیلم را گویی وارونه دیدهاند. حیرتانگیزتر از این چه میتواند باشد؟!
به نظر میرسد سیستم اکران فقط به فیلمهای کمدی توجه دارد و اجازه خودنمایی به سایر فیلمها را نمیدهد به نظر شما آیا عمدی در کار است و این مساله تابع دستور از بالاست یا سینماگران چنین تصمیماتی میگیرند؟
به نظرم در هر دو است. گویی از جایی گفته شده مردم باید بخندند و شاد باشند. به نظرم این موضوع سینمای ایران را به عقب برمیگرداند. حمایت از یک گونه سینمایی (کمدی) به قیمت نابودی دیگر گونهها برای سینمای ایران گران تمام خواهد شد. این گونه ریلگذاری بعد از مدتی همین گونه را هم از گردونه خارج خواهد ساخت. در دهه ۸۰ این گونه سینمای متاثر از شوخیهای تلویزیونی و با استفاده از طنز تلویزیونی متکی بر کلام تا مدتها طنز را به گوشه رینگ کشاند. چند سالی زمان برد تا این گونه بتواند دوباره عرض اندام کند. در حال حاضر فقط یک طعم در سینما حاکم است که فقط حدود دو میلیون نفر از هشتاد و چند میلیون نفر این طعم را میپسندند و دیگر طعمها اصلا مشتری ندارد. همین قریب ۸۰ میلیون نفر از چرخه فیلم دیدن خارج شدهاند و این یک فاجعه است تا اندازهای هنرمند مقصر است و تا اندازهای سیاستگذار. ولی این معنایش این است که نابهنجاری که گریبان اقتصاد و سیاست زدگی را گرفته، مردم را از بسیاری پدیدهها بیزار کرده است.
مخاطبان دیگر هنرها و رسانهها هم به همین منوال عمل میکنند. وضعیت تئاتر، نقاشی، موسیقی، موزهها، رادیو و تلویزیون هم بهتر نیست. همه چیز در سایه اقتصاد فروپاشیده و سیاستزدگی در حال نابودی است. بسیاری از نظرها (کامنت) را که میخوانید، حیرت میکنید. آنهایی که فیلمهای بیارزش را میبینند بهترین و شفافترین نظرها را ابراز میکنند. هرچند باتوجه به اینکه میتوان با چند میلیون بسیاری از این نظرها را به گونهای دیگر تغییر داد اما من با آنهایی که مستقیم به دیدن فیلمهای روی پرده میروند صحبت کردهام. آنها احساس میکنند سرشان کلاه رفته و عصبانیاند. نمیدانم چرا به این روز افتادهایم.
خدا شاهد است بیش از ۹۰ درصد آنهایی که به دیدن سرو زیر آب میروند با پرسشهای متعدد بیرون میآیند و روزها درگیر مفهوم فیلم و روایت جدیدی از جنگ هستند. ولی اگر به سالن دیگری بروند این اتفاق نمیافتد. مشکل اینجاست که به سادگی نمیتوان او را وارد این سالن کرد. تمام ابزارهایی که میتواند یک تماشاگر را وارد سالن کند تقریبا از فیلم گرفته شده است. فصل اکران، شبکههای مجازی که قرار است با برنامهریزی فیلم را معرفی کنند، یا بیلبورد خیابانی در تهران و شهرستانها و تبلیغات تلویزیونی که پس از حدود ۱۰ روز کاملا متوقف شده است، حمایت رسانهای فیلمهایی از این دست و مهمتر از همه تعداد سینماهای خوب و سانسهای مفید. بسیاری از سانسهای فیلم، سانسهای صبح و هنگام ظهرند. حتی سینمای فرهنگ که متعلق به سرمایهگذار فیلم است، سانس مرده را به فیلم اختصاص داده است.
مخاطبشناسی یکی از ارکان پخش فیلم است. این مخاطب شناسی اصلا صورت نگرفته است. بسیاری از مخاطبین اصلی فیلم اصلا باخبر نمیشوند. وقتی برخی فیلم را میبینند حیرت زده و با امیدواری و احساسی سینما را ترک میکنند زیرا مطمئن هستنتد یک فیلم در حد استاندارد جهانی را دیدهاند که کمفروشی نکرده است. همه هنرمندان حرفهای سینما برای این فیلم زحمت کشیدهاند. به هر حال رزق و روزی ما هم این است. انسان دچار تردید میشود. خدا کند این تردید دست از سرم بردارد.
گفتگو: علی زادمهر