خطر موزهای شدن تخت جمشید، نقش رستم و پاسارگاد وجود دارد/کشاورزی، کار دستِ میراثِ هخامنشیان داد
این روزها با عمیق شدن ترکهای زمین در نزدیکی تخت جمشید و نقش رستم بیم آن میرود که توسعه کشاورزی و حفر بیرویه چاههای آب، بلای جان میراث بهجای مانده از هخامنشیان شده و کارشناسان را بر آن دارد که آن را به شکل موزه زنده نگاه دارند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، مدتی است شاهد بوجود آمدن ترکهای عمیق در اطراف میراث هخامنشیان هستیم. میراثی که اگرچه بیش از ۲۵۰۰ سال از عمر آنها میگذرد، توانستهاند در مقابل عوامل جوی متعدد جان سالم به در برند، درعوض این روزها در مقابل استفاده بیرویه انسانها از منابع طبیعی در معرض تهدید جدی قرار گرفتهاند. درحال حاضر در محدوده نقش رستم و اطراف تخت جمشید ترک و شکستگیهایی با عمق زیاد در بستر زمین ایجاد شده که پهنای برخی از آنها به دو متر هم میرسد و اگر بر تعداد آنها افزوده یا به فروچالههای بزرگتر تبدیل شوند، خطر جدی برای میراث جهانی به جای مانده از هخامنشیان خواهند بود.
افشین یزدانی (باستان شناس و عضو شورای فنی پایگاه میراث جهانی تخت جمشید) با اشاره به اینکه چندین سال است که شاهد شکلگیری و ایجاد ترکها و فرونشستهایی در منطقه مرودشت و حریم محوطه میراث جهانی تخت جمشید هستیم، گفت: با توجه به نزدیکی فروچالهها و نشستها و باز شدگی زمین نسبت به تختگاه شهر پارسه (تخت جمشید) باید گفت اگرچه بیشتر بخشهای تختگاه بر روی صخرهها و برونزدگیهای صخرهای در دامنه کوهستان مهر بنا شده است اما به دلیل آنکه قسمتهایی نیز وجود دارد که روی نهشت خاک رس دشت بنا شده، این خطر و احتمال وجود دارد که ادامه برداشت آبهای زیرزمینی و تخلیه سفرههای آب در بستر عمیق زمین منجر به ایجاد فروچالههای مشابه و حتی بسیار بزرگتر در بخشهای رسی زیر دیواره تختگاه شود که به دلیل نیروی وزن بسیار زیاد بنای تخت جمشید میتواند موجب فرونشستهای جدی و ایجاد فرو رفتگی و ترکها و شکستگیهای ساختاری در بخشهای فرو نشسته شود.
کاهش میانگین بارندگیها، ساخت سدهای متعدد در بالا دست، توسعه بدون آیندهنگری کشاورزی و کشت گندم، ذرت و حتا برنج و حفر هزاران چاه در منطقه ازجمله عوامل کاهش منابع آبهای زیرزمینی و در نتیجه فرونشست زمین است.
یزدانی در این خصوص گفت: در حوضه آبریز دشت مرودشت که شامل مناطق مرتفع شمال استان فارس میشود شاهد ساخت چندین سد بزرگ مخزنی در یک دهه گذشته بودهایم ازجمله سد تنگه بلاغی در پاسارگاد روی رودخانه پلوار که در نهایت وارد دشت مرودشت میشود. با ساخت این سد ضمن در معرض خطر قرار دادن محوطههای بسیار از دورههای مختلف فرهنگی که در حوضه دریاچه آن واقع شدهاند، گذرگاه باستانی و بسیار جالب توجه تنگه بلاغی که یک پتانسیل قوی برای توسعه گردشگری در منطقه به شمار میرود، مسدود و پس از ساخت موجب شد تا بستر رود پلوار برای همیشه به یک بستر خشک بدل شود.
او ادامه داد: افزون بر این سد درودزن که بزرگترین سد استان فارس است و سد تازهساخت سلمان فارسی روی دیگر رود دشت مرودشت یعنی رود کر سبب شدهاند تا ضمن خشک شدن کامل دریاچههای طشک و بختگان؛ این رود نیز به یک بستر نیمه خشک و بیجانِ متعفن بدل گردد. این درحالی است که این دو رود شریانهای حیات و زندگی بخش دشت مرودشت به شمار میرفتند و از دیرباز آبراههایی در دشت ایجاد شده بود که به صورت یک شبکه مویرگی آب را به تمام مناطق دشت میرساند و به همین سبب هم این منطقه همواره از بارورترین مناطق کشاورزی ایران محسوب میشد. خشک شدن این رودها ضمن عدم مدیریت کافی موجب فشار افزون بر منابع آب زیرزمینی در جهت سیراب ساختن کشتزارهای گندم، ذرت، برنج و دیگر مواد کشاورزی شده است. حفر چاههای عمیق و استفاده دائمی از موتور آب و کشت غرقابی و کشتهایی چون برنج و ذرت سبب شده تا ذخیره آبهای زیرزمینی به شدت رو به افول نهد.
مردم مرودشت بینصیب از درآمدهای تخت جمشید
البته عضو شورای فنی پایگاه میراث جهانی تخت جمشید معتقد است: مشکل بزرگی که مردم مرودشت با آن روبهرو هستند، اتکا به اقتصاد کشاورزی محور است چراکه از یکسو، توسعه صنعتی محدود بوده و در زمینه گردشگری و صنعت درآمدزای توریسم هنوز در گامهای نخست به سر میبریم و به هیچ رو نتوانستهایم آن درآمدی که وجود محوطههایی چون تخت جمشید، نقش رستم، پاسارگاد در کنار فرهنگ غنی عشایری، زندگی روستایی و طبیعت خاص منطقه در قالب بومگردی و طبیعتگردی برای ما فراهم کند را بدست آوریم و همین ضعف در رشد و توسعه صنعت گردشگری نیز سبب شده تا وزنه و بار اقتصادی تا حد زیادی بر پایه توسعه کشاورزی و بهرهبرداری حداکثری از آب و خاک به هر شکلی چون کاشت برنج در پای نقش رستم و در چند قدمی ترکهای ناشی از فرونشست باقی بماند.
درواقع میتوان گفت، توسعه کشاورزی در مرودشت بدون همراهی و همگامی شیوههای بروز مدیریت آب، کاشت و برداشت در سطح استانداردهای پذیرفته شده جهانی و استفاده بیرویه از آبهای زیر زمینی و حفر بیش از ۱۵ هزار حلقه چاه کشاورزی بلای جان میراث طبیعی و تاریخی و فرهنگی به جای مانده از هخامنشیان شده است و احتمال فرونشست و ایجاد ترک در آثار تخت جمشید، نقش رستم، کعبه زرتشت و... را افزایش داده است.
حفر چاه با مجوز استانداری
مشاور بازنگری حریم تخت جمشید و نقش رستم در سال ۱۳۹۰ گفت: ما حریم یکپارچه برای این منطقه در نظر گرفتیم؛ همچنین در ضوابط تأکید کردیم که حفر هر نوع چاه در حریم تخت جمشید باید با نظر کارشناسان میراث فرهنگی انجام شود اما متاسفانه در آن سالها یکی از زمینداران بانفوذ منطقه که درصدد حفر چاه بود و از پایگاه میراث جهانی تخت جمشید مجوز دریافت نمیکرد، درصدد پیگیری امر برآمد و در نهایت منجر به این شد تا از طریق استانداری نامهای به تخت جمشید ارسال گردد که اختیار ارائه مجوز حفر چاه را از میراث فرهنگی به استانداری منتقل میکرد. اکنون نیز این امر ادامه دارد و از آن زمان به بعد شاهد صدور مجوزهای متعدد حفر چاه در حریم این محوطه میراث جهانی بودهایم.
این باستانشناس یادآور شد: در جریان کاوشهایی که در سال۱۳۸۷ در نزدیکی تختگاه و پلکان بزرگ و رودی تخت جمشید به انجام رساندیم، تعدادی چاه آب برای برداشت و تهیه آب شرب متعلق به دوره هخامنشی بدست آمد که نشان میداد در آن دوران تنها با حفر۳ متر لایههای آبهای زیر زمینی هویدا میشد و امکان برداشت آب فراهم بود. این امر تا چند دهه پیش نیز مشاهده میشد در حالی که امروزه سطح آب به بیش از۱۰۰ متر افت کرده است.
خطر موزهای شدن تخت جمشید وجود دارد
مشاور بازنگری حریمهای تخت جمشید و پاسارگاد ادامه داد: نکته بسیار مهم عجین بودن میراثفرهنگی و زمینههای شکلگیری تمدنی با زیست بوم و جغرافیای طبیعی است. با تغییر زیست بوم مرودشت و منطقه تخت جمشید و نقش رستم از یک دشت پر آب و بارور، دارای چشمههای پرآب و رودخانه و آبراهههای دستساز انسان، به زیست بوم خشک و بیابانی، ارتباط منطقی جایگاه شکلگیری یکی از مهمترین تمدنهای بشری مورد خدشه و آسیب جدی قرار میگیرد.
یزدانی با اعتقاد برآنکه این امر به روشنی و به شکلی قابل توجه موجب میشود تا میراث باقی مانده از هخامنشیان به مجموعهای موزهای تبدیل شود، گفت: با بروز چنین اتفاقی شاهد آن خواهیم بود که ارتباط تخت جمشید و پاسارگاد با زیست بوم شکل دهنده پیرامون خود قطع میشود و به نوعی بستر شکلگیری تخت جمشید و پاسارگاد که محیطی سرسبز و خرم و پر از آب و چشمه سار بوده از بین میرود و فقط شاهد یک اثر موزهای خواهیم بود. امری که هم اکنون نیز شوربختانه با خشک شدن و بایر شدن صدها هکتار زمین کشاورزی و بدل شدن برخی از آنها به خارزار و شورهزار و خشکیدن بیشتر چشمهها و رودها و تخریب زیستگاههای طبیعی گیاهی و جانوری تا حد زیادی اتفاق افتاده است.