یک هنرمند در گفتوگو با ایلنا مطرح کرد:
نقشی مدرن از بافت کهن کرمان و یزد روی بوم نقاشی/قرابت هنرهای تجسمی و میراثفرهنگی مورد توجه قرار گیرد
بافت تاریخی شهرهای کویری روی بوم جای گرفتهاند و بیانی از تلفیق هنرهای تجسمی و میراث فرهنگی را به نمایش گذاشتهاند. البته نقاش این آثار معتقد است هنرهای تجسمی مورد بی مهری قرار گرفته و مدیرانی غیرمتخصص در جایگاه تخصصی تکیه زدهاند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، سیدمحمد فدوی بیش از ۱۶ سال است که دست به قلم و بوم نبرده. اما این روزها شاعرانگیهای او که درصدد بیان بخشی از هویت ایرانی است روی دیوارهای گالری والی رفته است. در این مجموعه بیش از ۱۵ تابلوی نقاشی در معرض دید عموم گذاشته شده که با تکنیک میکس مدیا روی مواد مختلفی مانند چوب، مقوا و بوم اجرا شدهاند، آثاری که این هنرمند در سه سال اخیر خلق کرده و بر استفاده از وسائل مختلفی غیر از قلم مو تاکید دارد.
سیدمحمد فدوی متولد ۱۳۳۵ و دارای دکترای پژوهش هنر از دانشگاه تهران است. فدوی عضو هیئت علمی دانشکده هنرهای تجسمی پردیس هنرهای زیبا دانشگاه تهران است و پیش از این به عنوان رئیس دانشکده هنر دانشگاه الزهرا، مدیر گروه هنرهای تجسمی دانشگاه تهران، رئیس موسسه توسعه هنرهای تجسمی، مدیرعامل بنیاد آفرینشهای هنری نیاوران و... فعالیت داشته است. او علاوه بر شرکت در نمایشگاههای انفرادی و گروهی متعدد در ایران، آثار خود را در نمایشگاهها یا ورکشاپهایی در اردن، هانوفر، برلین، مراکش و سئول به نمایش گذاشته است.
او سابقه انتشار مقالات متعدد و کتابهایی مانند "تصویرسازی در عصر صفوی و قاجار"، "مجموعه مقالات اولین دوسالانه دیوارنگاری شهر تهران"، " اتروسک تمدن شگفت انگیز" و " فنون تصویرسازی" را در کارنامه خود دارد و این روزها نمایشگاهی برگزار کردهاست که تا ۶ آذرماه ادامه دارد. به این بهانه با سیدمحمد فدوی به گفتگو نشستیم تا از کم و کیف عرصه هنرهای تجسمی و آنچه در گالریها و حراجیها در جریان است، بگوید.
طی سالهای گذشته شما را به عنوان استاد دانشگاه و گرافیست میشناختیم. چطور شد که دست به قلم و بوم بردید و نقاشیهای خود را ارائه دادید؟
از نوجوانی نقاشی میکشیدم اما فارغالتحصیل رشته گرافیک هستم. طی سالهای گذشته در کنار تدریس در دانشگاه نقاشی را رها نکردم و آخرین نمایشگاه انفرادیام را در سال ۱۳۸۱ در گالری برگ برگزار کردم. بعد از آن با تحولات اجتماعی و سیاسی که در جامعه شاهد بودیم، دیگر دل و دماغی برای انجام کار هنری باقی نماند و در عین حال حمایتی هم از هنرمندان نمیشد. از این رو بیشتر هنرمندان نمایشگاه انفرادی برگزار نمیکردند و بیشتر در قالب نمایشگاه گروهی، بخشی از آثار را ارائه میدادیم.
این روند ادامه داشت تا آنکه طی چند سال گذشته موفق شدم آتلیه شخصی خود را راهاندازی کنم و به این واسطه محلی برای خلق آثارم پیدا کردم. نباید فراموش کرد که برای نقاشان بسیار دشوار است که در فضای محدود و در خانه بتوانند کار کنند و تابلوهای خود را بکشند.
شکلگیری آتلیه سبب شد تا این فرصت ایجاد شود که بتوانم تجربیات سالهای گذشته را روی بوم بیاورم که نتیجه آن برگزاری نمایشگاه نقاشی من بعد از ۱۶ سال است. این نمایشگاه، آثاری خاص، با نگاهی خاص که با تکنیکی خاص کشیده شدهاند را به نمایش میگذارد.
از نگاه و تکنیک خاص صحبت کردید. در معرفی این نمایشگاه درخصوص تکنیک آن گفته شده که میکس مدیاست. در این خصوص توضیح دهید.
از آنجا که مدرس تکنیکی دانشکده هنرهای زیبا هستم، سعی میکنم آثار درعین آنکه تکنیکی است، آموزشی هم باشد. از این رو با روشهایی که کمتر استفاده شده و با استفاده از غلتکهای چاپ که به صورت مستقیم آثار را روی بوم نقش میکنند، این تابلوها را کشیدم.
درخصوص محتوای آثار هم میتوانم بگویم که مدتی بود که روی موضوع خشکسالی و بحران آب حساس شده بودم و از آنجا که هنرمند تحت تاثیر وضعیت روزگار خود قرار میگیرد و از آنچه در جامعه میگذرد جدا نیست، با عشق و نوستالژی که فضا و بافت شهری کاشان، کرمان و یزد داشتم، سعی کردم بافتهای سنتی و قدیمی این شهرها که در حال تخریب هستند و روبه فراموشی میروند را در قالب تکنیکی مدرن ارائه دهم. حتا برخی از آثار به انتزع کشیده شده و برخی دیگر بین نگاهی واقع گرا و انتزاعی در نوسان است و برخی معتقد هستند آثار شاعرانه است.
هنرمند سعی میکند تجربیات و احساسات خود را روی بوم بیاورد و به مخاطب خود منتقل کند. حال آنکه تا چه اندازه موفق میشود، از بازخوردی که از مخاطبان میگیرد میتوان متوجه شد.
در نمایشگاهی که بعد از ۱۶ سال برگزار کردید، سوژههایی همچون بافت کهن شهرهایی مانند کرمان و یزد را نقش کردهاید. از آنجایی که چندی است یزد به عنوان یکی از شهرهای ایران در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است؛ به نظر شما هنرهای تجسمی تا چه اندازه میتواند در معرفی جاذبههای ایران و میراث فرهنگی تاثیرگذار عمل کند؟
اگر بخواهم با دیدی نقادانه به این سئوال شما پاسخ دهم؛ باید به چند زاویه اشاره داشته باشم. هنرهای تجسمی در کشور ما مظلوم واقع شده است این درحالی است که هنرهای تجسمی، هنر ماندگار است و میتواند پیام خود را به نسلهای مختلف برساند. به طور مثال، یک فیلم سینمایی ممکن است پس از چند دهه تاثیرخودرا از دست بدهد این درحالی است که اگر هنرهای تجسمی با محتوا و مفهومی خاص کار کند گاهی قرنها تاثیرگذار خواهند بود.
هنرهای تجسمی در جامعه ما توسط اصحاب رسانه و بخصوص رسانه ملی (تلویزیون) و سازمانهای متولی امر مورد بیمهری قرار گرفته. نباید فراموش کرد که هنرمندان روحیات خاصی دارند و افراد خلاقی هستند. اگر شرایط برای بروز این خلاقیت بوجود آید شاهد آثار بدیعی خواهیم بود که حرفهای بسیار برای گفتن دارند. اما در جامعه ما زمینههای لازم برای بروز چنین خلاقیتهایی وجود ندارد. وقتی هنرمند مکانی برای خلق اثر خود نداشته باشد محدود میشود این درحالی است که در تمام دنیا عرف برآن است که شهرداریها مکانی مانند آتلیهها را برای فعالیت هنرمندان خود در نظر میگیرند. اما در ایران چنین امکاناتی برای هنرمندان وجود ندارد. درعین حال به اندازهای هنرمند تجسمی را محدود کردهاند که نه تنها به لحاظ اقتصادی بلکه به لحاظ امکانات و فضای کار و نبود حمایتهای معنوی نیز با مشکلات بسیار روبه روست.
معتقد هستم، مسئولان صداوسیما به جای آنکه کار تخصصی انجام دهند؛ معکوس عمل میکنند این مهم از آن لحاظ اتفاق میافتد که امور به صورت کارشناسی اداره نمیشود و حتا آثار رده ۳ و ۴ هنرهای تجسمی که آثاری بازاری و غیرهنری هستند، در گزارشها و برنامههای تلویزیون به نمایش گذاشته میشود. این نوع برنامهسازی نه تنها تبلیغی برای هنرهای تجسمی نیست بلکه ضدتبلیغ است.
از زاویه دیگر میتوان گفت، هنرهای تجسمی میتواند در قالبهای جدید و حتا سنتی، میراث فرهنگی را در قالبی نو به نسل بعدی معرفی کند. معتقد هستم، فاصلهای که طی این سالها بین نسلها و میراث فرهنگی بوجود آمده شاهد چنین وضعیتی در جامعه هستیم. بین نسلهای جدید و گذشته بیگانگی افتاده است چراکه برنامهریزی درستی برای ارتقای دانش زیبایی شناسی هنری جامعه رخ نداده است. ضعف مدیریت تخصصی در عرصه فرهنگ و هنر داریم. افراد غیرمتخصص در مسند مدیریت فرهنگ و هنر نشستهاند و افراد غیرمتخصص در سمت مدیریت جایی ندارند.
طی سالهای گذشته شاهد تاسیس و شکلگیری تعداد زیادی گالری هنری بودیم. ارزیابی شما از فعالیت این گالریها در عرصه هنرهای تجسمی چیست؟
برخی از گالریها کار تجاری در عرصه هنرهای تجسمی انجام میدهند. البته تعداد زیادی از آنها نیز دلسوز هنر هستند. با توجه به آنکه شرایط اقتصادی موجود سبب شده خریداران آثار هنری کم شود، برخی از گالریداران نیز در قالب واسطه و دلال عمل میکنند. افراد خاصی را بزرگ میکنند و در این میان به سراغ برخی از هنرمندان نمیروند. اینکه این روزها شاهد بوجود آمدن شرایط خاصر در عرصه هنرهای تجسمی هستیم، روشن است. متاسفانه هنرمندان ارزشمندی داریم که کسی به سراغ آنها نمیرود اما از آنسو برخی افرادی که آثارشان دارای مشکلات تکنیکی و هنری است بزرگ جلوه داده میشوند. درواقع الگوی نادرست به جای الگوی درست به جامعه خورانده میشود.
باتوجه به برگزاری حراج آثار هنری در داخل و خارج از کشور، شرایط اقتصاد هنر را چگونه ارزیابی میکنید؟
برگزاری حراج آثار هنری از یکسو جنبه مثبت دارد و از دیگر سو جنبههای منفی دارد. برگزاری حراج آثار هنری از یک سو سبب رونق بازار هنر و بوجود آمدن شرایطی برای خرید و فروش آثار هنری شد و از دیگر سو سبب بوجود آمدن دلالی و لطمه وارد شدن به جامعه هنری شد. این درحالی است که میتوان با اخذ سیاستهای صحیح این امور را اصلاح کرد.