در نخستین نشست مشق صحنه مطرح شد:
در نمایشنامهٔ افسانهٔ سیمرغ، یک ایدهٔ امروزی و تکثرگرایانه مدنظر قرار گرفت
نخستین نشست مشق صحنه، ویژهٔ نمایشنامهنویسی و تئاتر کودک، با حضور بهرام جلالیپور، رضا عبدالعلیزاده و بهزاد صدیقی توسط باشگاه تئاتر فرهنگسرای ارسباران و با همکاری موسسه افرامانا، در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.
به گزارش ایلنا، در نخستین نشست مشق صحنه، ابتدا نمایشنامهٔ افسانهٔ سیمرغ نوشتهٔ بهرام جلالیپور با بازیگران این اثر پویا پیروزرام، سعید تاجیک، لیلی حسینی، نادر داهیم، راشین رضایی، نیلوفر ستاری، علی شجاعی، پانتهآ صفامنش، محسن قصری، شادی کارآیین، فریبا مرتاض، مهدیه محرابیان، محمدعلی مهرانپور و الهام یگانی نقشخوانی شد و سپس با حضور مهمانان این نشست دربارهٔ آن گفتوگو شد.
بر اساس این گزارش، بهزاد صدیقی، نمایشنامهنویس و دبیر نشست مشق صحنه، در ابتدا با اشاره به اینکه سلسله نشستهای مشق صحنه از این پس ماهی یک بار در فرهنگسرای ارسباران با هدف بررسی و کندوکاو در خصوص نمایشنامهها و تئاتر کودک و نوجوان توسط باشگاه فرهنگسرای ارسباران و با همکاری موسسهٔ افرامانا برگزار میشود، گفت: امیدواریم این نشستها که در اینجا و در این مکان برگزار میشود، بتواند تأثیری هر چند کوچک بر جریان تئاتر کودک و نوجوان بگذارد. از آنجا که تئاتر کودک و نوجوان، میتواند پایههای تئاتر بزرگ سال را استوار و محکم کند و همینطور در پی ریزی و شکل گیری شخصیت کودک و نوجوان و نیز از بعد آموزشی و فرهنگی سهم بسزایی و تأثیرات بسیار مثبتی را در پی دارد، متأسفانه در کشور ما آن گونه که شایسته و بایسته است به آن توجه زیادی نمیشود.
سپس بهرام جلالیپور، (نمایشنامه نویس، پژوهشگر و استاد دانشگاه) در ابتدای سخنان خود گفت: زمانی برشت تقاضای تئاتری را کرده بود که به اندازهٔ یک مسابقهٔ فوتبال جذاب باشد و فکر میکنم که امروز، نشست ما، آزمونی در مقابل آرزویی است که همهٔ تئاتریها دارند؛ اینکه تئاتر بتواند نقش تأثیرگذاری در جلب مخاطب داشته باشد. امیدواریم روزی برسد که تئاتر به اندازهٔ یک مسابقهٔ فوتبال جذابیت داشته باشد.
وی در ادامه در خصوص روند شکل گیری نمایشنامهٔ افسانهٔ سیمرغ افزود: منطق الطیر عطار اثری عرفانی است و ۱۴۷ داستان و داستانک دارد که همهٔ آنها در راستای اثبات ایده یعرفانی حکیم عطار نیشابوری است و با هدف دست یابی بشر به ملکوت مورد نظر عرفا، وحدت وجود و یکی شدن با خداوند نوشته شده است.
این نمایشنامهنویس هم چنین اضافه کرد: در نوشتن این نمایشنامه چند نکته در هنگام تبدیل این داستان عرفانی به متنی دراماتیک برایم وجود داشت؛ اولین نکته، در تفاوت داستان و نمایش است؛ اینکه چگونه باید داستانی را به یک اثر صحنهای تبدیل کرد؟ دومین نکته، در ساختار خاص قصه گویی عطار نهفته است؛ ساختار خاص استدلالی عطار که دلایل و رهنمونهای خودش را از طریق بیان داستان ارائه میدهد و در واقع، داستانها و داستانکهایی که عطار، در جای جای داستان اصلی میگنجاند، بخشی از استدلالهای او است. تمام کسانی که دست به اقتباس از منطق الطیر از جمله ژان کلود کریر زدند که کنفرانس پرندگان را برای پیتر بروک نوشت و در سالهای دههٔ ۶۰ میلادی اجرا شد، بر این مبنا کار کرده بود که تعدادی از داستانکها در دل داستان اصلی گنجانده شد که به نظر من، رویهٔ تئاتری مناسبی نبود. نکتهٔ بعدی این بود که میخواستم اقتباسی برای کودکان و نوجوانان فراهم کنم و در این اقتباس، به هر حال، تعدادی از مضامین، مسائل و شیوه بیان باید برای مخاطب کودک و نوجوان هماهنگ و مناسب میشد. نکاتی از این دست، باعث شد که نمایشنامه، به فرم فعلی در این اثر برسم.
این استاد دانشگاه سپس تصریح کرد: یکی از اصلیترین مسائلی که در داستان عطار نیاز به دراماتیزه شدن داشت، مسئلهٔ تحول پرسوناژها در طول قصه است. ضمن اینکه قهرمانان قصه، قهرمانان مشخصی نیستند، زیرا در این اثر با طیف وسیعی از پرندگان مواجه هستیم و نمیشود تعدادی زیادی از آنها را به عنوان پرسوناژ اصلی در نظر گرفت اما به هر حال، نیاز داشتیم که در قصه، تعدادی زیادی از پرندهها را با تعداد زیادی از مسائل که خوشبختانه، عطار نیشابوری به آنها پرداخته بود، آنها را جدا کنیم و تحول آنها را در قصه نشان بدهیم. تحولی که از ورای تجربه، یک شرایطی متناسب با خواست و طلب آنها و هم چنین، نقطه ضعفشان رقم خورده باشد. اینها در واقع، وجوه اصلی قصه است.
جلالیپور هم چنین گفت: دو اتفاق در پایان نمایشنامه به صورت متفاوت از منطق الطیر عطار، صرف نظر از بخشهای دراماتیزه شده و تحول شخصیتها، رقم میخورد. یکی اینکه شخصیتها با پیرمردی مواجه میشوند و وقتی از قصه بیرون میآیند که پیوندی بین گذشته و حال است و دومین نکته که پیامی در مقابل پیام عطار نیشابوری برای پایان بندی اثر خودش و مربوط به تفکر و فلسفه زمانهٔ خودش در نظر گرفته است؛ اینکه همهٔ پرنده گان با دستیابی به ذات بیکران و حل شدگی در ذات او، تبدیل به نمونهٔ نوعی خداوند میشوند در حالی که در نمایشنامهٔ افسانهٔ سیمرغ، یک ایدهٔ امروزی و تکثرگرایانه مد نظر قرار میگیرد و در پایان، با خرد جمعی میتوانیم به اسطورههای ذهنی دست پیدا کنیم. در واقع، جمع تعقلها و در کنار هم قرارگیری آنها است که میتواند خردجمعی را بسازد. به نظر من، این شاید پیامی باشد که میتوان به کودکان امروزی داد.
پس از سخنان جلالیپور، بهزاد صدیقی گفت: همهٔ ما، این قصه را میشناسیم و میدانیم که چه قدر نقش اسطوره در این اثر پررنگ است. اسطورهای که عطار از او سخن میگوید و حالا، تبدیل به یک مسئله و موضوعی میشود که برای مخاطب کودک و نوجوان قرار است نشان داده شود و با آنها ارتباط برقرار کند.
در بخش دیگری از این نشست، رضا عبدالعلیزاده، کارگردان اجرای نمایشنامهخوانی افسانهٔ سیمرغ، گفت: من پیشتر قرار بود اثر دیگری از آقای جلالیپور را به اسم دزد لالاییها رل به روی صحنه ببرم اما در لحظهٔ آخر گفتوگوهایم با جناب جلالیپور گفت کارگردان دیگری، اجرای این نمایشنامه را بر عهده گرفته است و اثر دیگری برای جشنواره عروسکی دارد که در صورت تمایل، میتوانم این اثر را اجرا ببرم و من بلافاصله، متن افسانهٔ سیمرغ را خواندم که چالشهایی در مواجهه با آن برایم ایجاد شد.
این کارگردان تئاتر کودک و نوجوان در ادامه گفت: درکارگردانی متن کودک و نوجوان تا آنجا که بتوانم سعی میکنم اثر قابل تأملی بیافرینم. در این کار هم وقتی نام سیمرغ و نام عطار مطرح شود، میباید کاری انجام دهم تا کودکان و نوجوانان با این اثر ارتباط خوبی برقرار کنند. پیشتر هم اقتباس از ادبیات کهن در نمایشنامه نویسی کودک و نوجوان اتفاق افتاده، ولی به نظرم هیچگاه اقتباس به روزشدهای نبوده است.
در ادامهٔ این نشست، بهزاد صدیقی گفت: روایت چنین موضوعی در قالب درام برای مخاطبان کودک و نوجوان در سالنی همانند تالار هنر یا دیگر سالنهای مختص به کودکان و نوجوانان، برای مخاطبان آن میبایستی قابل درک شود و ممکن است برای کودکان، سخت باشد و نتوانند تمام لحظات نمایش را به طور کامل درک کنند و ارتباط خوبی با این اثر برقرار کنند. برای همین شاید اجرای این اثر تنها مناسب مخاطب نوجوان مناسبتر باشد.
دبیر نشست مشق صحنه در پایان افزود: تئاتر نوجوان همچنان که در اروپا و غرب در حال تجربه شدن است، در تئاتر ایران چندان وجود خارجی ندارد و اینگونه تئاترها که با آثار کلاسیک، مدرن و پست مدرن ارتباط دارد، خیلی کم در کشور ما اتفاق افتاده و نمایشنامهنویسان تئاتر عرصه کودک و نوجوان، کمتر این نوع تئاتر را تجربه کردهاند متأسفانه حتا نهادی هم چون آموزش و پرورش برای اوقات نوجوانان، برنامه ریزی مناسبی ندارد و گاه فقط برنامههای موردی و مناسبتی برای این دسته از مخاطبان خود فراهم میکند. به نظرم جامعهٔ تئاتر کودک و نوجوان و مدیران فرهنگی و هنری باید ساز و کاری برای تئاتر نوجوان فراهم آورند تا اجراهای مختص نوجوانان بتواند برنامه ریزی وسیاست گذاری شود و سپس این نوع تئاترها در همه جای ایران روی صحنه رود.
در ادامهٔ این نشست، مخاطبان، پرسشهای خودشان را مطرح کردند و مدعوین نیز به فراخور این پرسشها، پاسخ مناسب ارائه دادند.
در پایان این نشست لوح تقدیری از طرف محسن سلیمانی، مدیریت فرهنگی، هنری منطقهٔ سه و فرهنگسرای ارسباران به هر یک از مهمانان این نشست اهدا شد.