خبرگزاری کار ایران

سیمین لک‌پور در گفت‌وگو با ایلنا مطرح کرد:

از کله اسکلت‌ها روی دیوار ساختمان‌های تازه‌ساز تا نخستین گچ‌بری که خواب از چشمانم برد

از کله اسکلت‌ها روی دیوار ساختمان‌های تازه‌ساز تا نخستین گچ‌بری که خواب از چشمانم برد
کد خبر : ۶۸۰۷۶۷

لک پور ازجمله نخستین خانم‌های باستان‌شناسی است که سال‌ها کاوش در مناطق مختلف اعم از دره شهر، زیویه،‌ الموت، هرمز و ابرکوه را در کارنامه خود ثبت کرده است. او از کاوش‌ها،‌ تجربیات و نخستین گچ‌بری سخن گفت و از ابرکوه به عنوان منطقه‌ای عجیب در عرصه باستان‌شناسی یاد کرد.

به گزارش خبرنگار ایلنا، سیمین لک‌پور متولد ۱۳۳۲ است. او در دوره دبیرستان در رشته طبیعی تحصیل کرد و در سال ۱۳۵۱ وارد دانشگاه تهران شد. سال نخست را عمومی خواند و بعد از آن با باستان‌شناسی آشنا شد و این رشته را برای تحصیل انتخاب کرد. وقتی از او می‌پرسیم؛ چه چیز باستان‌شناسی برایتان جذاب بود که این رشته را برای تحصیل انتخاب کردید؟ می‌گوید: همه چیز باستان‌شناسی برایم جذاب بود. تا حد زیادی به کنجکاوی انسان پاسخ می‌دهد و این حس را تامین می‌کند. انسان معمولا دوست دارد به دنبال چیزهایی برود که از آن اطلاع زیادی ندارد و برایش گنگ است. من نیز به دنبال کشف چیزهایی بودم که برایم مخفی مانده بود.

در کاوش‌های متعددیی همچون هرمز، ری، شوش، ‌الموت، بررسی ابرکوه حضور داشت که در این میان کاوش در تپه زیویه و دره شهر (رحلی) ازجمله مهم‌ترین فعالیت‌هایی است که در کارنامه او ثبت شده است. بعد از بازنشستگی با دانشگاه کازرون فعالیت خود را ادامه داد و سرپرست هیات‌های کاوش در این منطقه بود. در حال حاضر بیش از ۱۳ سال از بازنشستگی لک‌پور می‌گذرد و جامعه باستان‌شناسی هیچ سراغی از او نمی‌گیرد این درحالی است که او حرف‌های ناگفته زیادی از باستان‌شناسی و کشفیات ابرکوه دارد. ایلنا به سراغ او رفت تا از زیویه و دره‌شهر و آثار تاریخی ابرکوه برایمان بگوید.

از کله اسکلت‌ها روی دیوار ساختمان‌های تازه‌ساز تا نخستین گچ‌بری که خواب از چشمانم برد

از دره شهر و کشفیاتی که از کاوش در این منطقه بدست آوردید، برایمان بگویید.

دره شهر، یک شهر اوایل اسلام بود. مهم‌ترین نکته‌ای که درخصوص این شهر مطرح است این است که قبل از انجام کاوش ما در منطقه، گروهی برای گمانه‌زنی به منطقه رفته بودند و آن را به عنوان شهر ساسانی معرفی کرده‌ بودند. بعد از حفاری و مدارکی که بدست آوردیم، متوجه شدیم این شهر متعلق به اوایل اسلام و ازجمله پادگان‌های دفاعی بود که در اواخر دوره بنی امیه به دلیل ترس اعراب از هجوم ایرانی‌های مرکزی، در حاشیه غربی ایران ساخته شد و این پادگان کم کم به شهر تبدیل شد؛ از قضا در طول تاریخ، شهر تبدیل به یکی از شهرهای بزرگ دروه اسلامی می‌شود که تا دوره عباسی نیز رونق داشت. این شهر در حدود قرن سوم هجری بر اثر زلزله‌ای عظیم ویران شد و بعد از آن روی محوطه ساخت و ساز انجام نشد.

دره شهر یکی از شهرهای استثنایی است که بعد از آنکه زندگی در آن به اتمام رسید دیگر ساخت و ساز روی آن انجام نشد. اگر اجازه می‌دادند تا کاوش و حفاری در منطقه ادامه پیدا کند و می‌توانستیم این شهر را از زیر خاک بیرون بیاوریم؛ قطعا الگوی بی‌نظیری از شهرهای اوایل اسلام که مطمئنا نمونه شهرهای ساسانی است چراکه از معماری آنها برداشت داشتند، بدست بیاوریم.

با وجود آنکه در کاوش‌های خود در دره شهر به اسناد و معماری‌های جالب توجهی دست پیدا کردیم اما سازمان میراث فرهنگی بعد از مدتی کار را متوقف کرد و دیگر اجازه نداد کاوش در منطقه انجام شود و من چرایی آن را نمی‌دانم.

از منطقه دره شهر که حدود ۱۲۰ هکتار بود فقط  یک خانه اربابی را حفاری کردیم، مسجد و یک خیابان پیدا کردیم و در حال انجام بقیه کار بودیم که در سال ۱۳۸۲ کار نیمه کاره متوقف و رها شد.

از کله اسکلت‌ها روی دیوار ساختمان‌های تازه‌ساز تا نخستین گچ‌بری که خواب از چشمانم برد

در حفاری و کاوش در دره‌شهر با چه معماری و اشیایی روبه‌رو شدید؟

معماری این شهر بسیار خاص است. تمام دیوارهای مسجدی که پیدا کردیم مملو از گچ‌بری بود و در آن زمان به سختی موفق شدیم این گچ‌بری‌ها را حفاظت کنیم. البته شنیده‌ام، چندی است که این حفاظت‌ها برداشته شده و نمی‌دانم چه بلایی بر سر این آثار آمده است.

از آنجا که این شهر بعد از زلزله تبدیل به مخروبه شده بود و عشایر در منطقه رفت و آمد می‌کردند و چادر می‌زدند، شاهد تخریب منطقه هستیم و البته بسیاری از اشیا نیز برده شده بود. چنانکه در کاوش‌های خود، جز چند تکه سفال چیز دیگری بدست نیاوردیم. مهم‌ترین نکته آن است که در دره‌شهر، به مقدار زیادی عوارض  کوره‌های سفالگری پیدا کردیم. درصدد پیدا کردم کوره‌های سفالگری بودیم که کار متوقف شد.

از کله اسکلت‌ها روی دیوار ساختمان‌های تازه‌ساز تا نخستین گچ‌بری که خواب از چشمانم برد

در حفاری و کاوش در زیویه نیز حضور داشتید. این سایت تاریخی یکی از معروف‌ترین سایت‌های تاریخی ایران است که حرف و حدیث‌های زیادی نیز حول محول آن مطرح می‌شود. از آنچه که در کاوش‌های خود در زیویه بدست آوردید، برایمان بگویید. چه داستان‌هایی در زیویه نهفته بود؟

زیویه یک بنای متعلق به اوایل هزاره اول قبل از میلاد است که براساس تاریخ، این منطقه در زمره فرامانروایی اقوام مانایی بود. بعد از حضور اقوام ماد و تسلط بر منطقه،‌ این قلعه را محل استقرار خود می‌کنند. این قلعه دارای معماری زیبایی است. نخست آنکه دیوار بندی آن، آنگونه که ما عمل می‌کنیم و تیغه می‌‌کشیم نیست بلکه با سکوبندی بسیار بزرگ خشتی، شیب تپه را گرفته‌اند و توانسته‌اند فضاهایی ایجاد کنند. به این وسیله ساختمان مطبقی بوجود آمده که آثار و شواهد آن را به صورت تصویری در نقوش آشوری می‌توانیم ببینیم که پادشان آشور بعد از فتح قلمروهای ماد، روی صفحات خاصی نقش کرده‌اند. این بنا شامل راه پله‌ای‌ست که شرق تپه را طی می‌کند و به راس تپه می‌رسد.

در جبهه غربی تپه، پای ستون‌هایی پیدا کردیم که بقایایی از ستون‌های مدور را داشت. آثاری از چگونگی سقف نداریم. فرض بر آن است که مانند تخت جمشید، سقف این فضا و تالار آن با چادر پوشیده شده بود. البته تعدادی انبار آذوقه نیز پیدا کردیم که در کف آن دانه‌های ارزن و گندم وجود داشت.

از کله اسکلت‌ها روی دیوار ساختمان‌های تازه‌ساز تا نخستین گچ‌بری که خواب از چشمانم برد

در منابع آمده است که در سال ۱۳۲۵ حفاری‌های غیرمجاز متعددی در تپه زیویه اتفاق افتاده است که در نهایت شاهد خروج تعداد زیادی از اشیای تاریخی و زرین بودیم. از آنچه بر زیویه گذشته است، برایمان بگویید.

برای نخستین بار در سال ۱۳۵۶ بود که به عنوان کارآموز برای کاوش به تپه زیویه رفتم. تا جایی که اطلاع دارم و براساس شینده‌هایم می‌توانم بگویم که این تپه ازجمله املاک خان ده زیویه بود و او یک قبر در این منطقه پیدا می‌کند که مملو از اشیای زرین بود. کارشناسان احتمال می‌دهند که این قبر سکایی بود البته آثاری که در این قبر بدست آمده است با هنر سکایی همگونی دارد. وقتی این خبر پخش می‌شود، قاچاقچی به نام ایوب رب نو که شنیده‌ام کلیمی بود، با خان ده قرارداد می‌بندد و درصدد حفاری‌های تجاری برمی‌آید. البته در حفاری‌های باستان‌شناسی که آغاز کردیم شاهد آسیب‌های فراوانی بودیم که حفاری‌های غیرمجاز و تجاری به تپه زیویه وارد کرده بود.

حدود سال ۱۳۵۵ بود که حفاری تجاری گنج‌یابان را تعطیل می‌‌کنند و حفاری‌های علمی در منطقه آغاز می‌شود. البته با پیروزی انقلاب اسلامی، حفاری‌های باستان‌شناسی متوقف شد و از حدود سال ۱۳۷۳ این کار از سر گرفته شد و از سال ۱۳۷۸ من به عنوان سرپرست هیات کاوش به منطقه اعزام شدم.

از آنجا که از سال ۱۳۲۸ تا مدت‌ها شاهد حفاری در تپه زیویه و قاچاق اشیای آن بودیم از این رو حین حفاری علمی موفق نشدیم شی خاص یا زرین در کاوش‌ها پیدا کنیم. فقط اطلاعاتی درخصوص معماری و شواهد تاریخی که بدست آوردیم می‌توانیم تاریخ‌گذاری کنیم.

از کله اسکلت‌ها روی دیوار ساختمان‌های تازه‌ساز تا نخستین گچ‌بری که خواب از چشمانم برد

با توجه به آنچه که در تپه زیویه بدست آوردید، معماری این منطقه برای بخش دفاعی مورد استفاده قرار می‌گرفت یا سکونتگاه بود؟ آیا آیین و مذهب خاصی داشتند؟

معتقد هستیم که این بنا می‌تواند دفاعی و مسکونی باشد. از آنجا که اطلاعات درستی از آیین‌ها و مراسم‌های دوره مادها اطلاعت درستی در دست نداریم از این رو چیز خاصی دراین خصوص نمی‌توانیم بگوییم. از دوره مادها، خط بدست نیامده و نمی‌توانیم از دین و مذهب و آیین آنها سخن بگوییم. از آنجا که ماد‌ها اتحادیه بزرگی شامل اقوام مختلف بود ممکن است در آن دوره شاهد ادیان مختلف بودیم اما سندی از این مهم در اختیار نداریم. سفال‌ها نیز در بیشتر موارد ساده بودند و آنچه که از نقوش روی آن می‌توان بدست آورد، بیانگر آیین خاصی نیست.

از کله اسکلت‌ها روی دیوار ساختمان‌های تازه‌ساز تا نخستین گچ‌بری که خواب از چشمانم برد

در اوایل دهه ۸۰ بود که خبرهایی از سرگردانی گروهی از باستان‌شناسان در ارتفاعات دینار کوه استان ایلام منتشر شد. براساس این خبرها گروهی از باستان‌شناسان که از قضا شما نیز یکی از آنها بودید، برای مطالعه و برآورد میزان خسارت وارده به یک غار تاریخی که گفته می‌شود مورد هجمه حفاران غیرمجاز و افراد سودجو قرار گرفته به منطقه آبدانان سفر کردید و در نهایت در کوه‌های منطقه گم شدید. از آن ماجرا و غار تاریخی که برای بررسی آن رفته بودید بگویید.

در آن زمان از اداره میراث فرهنگی نامه‌ای به مجموعه ما زده شد که در غار‌ منطقه آبدانان حفاری‌های غیرمجاز انجام شده و درخواست کردند تا گروهی برای بررسی برود. پس از آنکه به دامنه دینار کوه رسیدیم از کوه بالا رفتیم تا به غار رسیدیم. حین بررسی و اتمام کار بود که متوجه شدیم راهنما و مامور حراستی که برای مراقبت و راهنمایی ما آمده بودند، وسط راه ما را تنها گذاشتند و گروه در بی آبی و بی‌غذایی راه را گم کرد. آن زمان تازه موبایل آمده بود و خوشبختانه خط داد و توانستیم به نیروی انتظامی خبر دهیم که به دنبال ما بیایند.

نتایجی که از کاوش در غار بدست آمد آن چیزی نبود که به ما گزارش شده بود. چراکه زاگرس و آبدانان به لحاظ زمین‌شناسی دارای لایه‌های آهکی است. این لایه‌ها بر اثر بارندگی حفره‌هایی در آن ایجاد می‌شود. از آنجا که منطقه کوچ‌رو و عشایرنشین است از این رو برخی مواقع در غارها و کوه‌های منطقه پناه می‌گیرند و آثاری که در آنجا پیدا کردیم نیز در این زمینه بود و شی تاریخی کشف نکردیم.

طی سال‌هایی که به عنوان باستان‌شناس برای کاوش به مناطق مختلف می‌رفتید آیا شی خاصی که برایتان جالب توجه بوده باشد، کشف کردید؟

به نظر من همه اشیایی که در کاوش‌ها پیدا می‌کنیم خاص هستند. اما اولین گچ‌بری که در دره شهر پیدا کردم از ذوق آن شب تا صبح خوابم نبرد.

یکی از خاطرات فراموش نشدنی که در خصوص حضور خانم‌ها در عرصه باستان‌شناسی دارید را برایمان تعریف کنید.

یکی از کارهایی که باید در مراحل آغاز کاوش انجام دهیم،‌ جارو کردن محوطه است. البته این جارو کردن یکی از مراحل تخصصی است که باید در کاوش مورد توجه قرار گیرد. زمانی که کار را آغاز کردیم،‌ آقایانی که با گروه همراه بودند می‌گفتند جارو کشیدن کار مردها نیست و خانم‌ها باید این کار را انجام دهند. زمان زیادی طول کشید تا بتوانیم به آنها بقبولانیم که جارو کشیدن بکی از مراحل و کارهای فنی باستان‌شناسی است و ربطی به زن یا مرد بودن ندارد. اما در کل می‌توان گفت مردم رفتار بهتر و مناسب‌تری نسبت به ارگان‌های دولتی از خود نشان می‌دهند. مردم خیلی خوب هستند.

شاید یکی از معروف‌ترین آثار طبیعی که توانسته ابرکوه را مشهور کند، سرو ابرکوه باشد اما درخصوص آثار تاریخی و باستانی این منطقه اطلاعات چندانی در دست نیست.

هرچه از ابرکوه برایتان بگویم مانند روضه‌خوانی می‌شود چراکه داستانی بسیار غم‌انگیز دارد. ابرقو، شهری بسیار غنی از آثار تاریخی است اما هیچکس به سراغ آن نرفته و کسی درباره باستان‌شناسی آن چیزی نمی‌داند. این شهر ازنظر داشتن آثار تاریخی متعدد بسیار عجیب و غریب است و در عین حال از نظر معرفی و شناسانده شدن بسیار مهجور است.

باستان‌شناسی کشور به این منطقه رسیدگی نکرده است این درحالی است در این منطقه از قبرستانی که در آن ساختمان‌سازی می‌کردند و کله اسکلت‌ها روی دیوارهای آن مشخص بود گرفته تا معماری ایلخانی و تیموری وجود دارد اما مورد توجه قرار نگرفته است. کسی به حرف‌های ما گوش نمی دهد. در آن زمان وقتی گزارش کاوش را به ریاست میراث فرهنگی یزد دادم، به این نکته اشاره داشتم که باید کاوش اضطراری در منطقه انجام شود و اگر این کار انجام نشود، این اثار نابود می‌شود. با این وجود هیچ کس توجه نکرد.

آثاری از کارگاه شیشه‌گری پیدا کردیم که روی آن جاده کشیدند، مسجد ایلخانی پیدا کردیم که نصف آن را بریده بودن و تیرآهن به جای آن می‌زدند. یک مقبره تیموری پیدا کردیم که آن را به انباری برای نگهداری اشیا تبدیل کرده بودند. آنها معتقد بودند مسجد را مرمت می‌کنند درحالی‌که هیچ نظارتی از سوی میراث فرهنگی روی کار آنها وجود نداشت.

از کله اسکلت‌ها روی دیوار ساختمان‌های تازه‌ساز تا نخستین گچ‌بری که خواب از چشمانم برد

تا آنجا که اطلاع دارم قرار بود در کاوش نجات بخشی دره سیمره نیز حضور داشته باشید. در آن زمان چه اتفاق‌هایی افتاد؟

قرار بود مرا به این منطقه اعزام کنند؛‌ حتا چمدانم را بستم و آماده حرکت به سمت سیمره بودم اما به یکباره گفتند که نه نمی‌خواهد که بروی و دلیل این تغییر را هم نمی‌دانم.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز