همزمان با چهلمین روز درگذشت؛
بزرگداشت عزتالله انتظامی برگزار شد
مراسم بزرگداشت عزتالله انتظامی همزمان با چهلمین روز درگذشت این هنرمند در تماشاخانه سنگلج برگزار شد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، هنرمندان بسیاری در مراسم بزرگداشت عزتالله انتظامی که عصر روز چهارم مهر در تماشاخانه سنگلج برگزار شد، حضور داشتند و اجرای این مراسم را پرویز پرستویی برعهده داشت.
علی نصیریان به عنوان نخستین سخنرانی این مراسم ابتدا مقابل تصویر بزرگ انتظامی که روی صحنه نمایش داده شده بود ایستاد و گفت: «آقای انتظامی عزیز سلام میکنم».
وی خطاب به تصویر عزتالله انتظامی با بیان اینکه «من باورم نیست که تو خاموش شدی» گفت: این دیوارها و فضای این تئاتر با مرحوم انتظامی عجین است. وقتی به یاد میآورم تکتک کارهایی را که روی همین صحنه اتفاق افتاد، حیرتزده میشوم.
این بازیگر پیشکسوت تئاتر و سینما ادامه داد: نمیدانم چه بگویم. به من میگویند چند دقیقه درباره او صحبت کن؛ مگر حرفزدن از این همه سال در 10 دقیقه ممکن است؟ در سه دوره و سه مرحله من با مرحوم انتظامی گرامی کار و تجربه کردم که این همکاری از اواسط دهه 30 که او به اداره هنرهای دراماتیک آمد شروع شد. ما آنجا تازه شروع به ساخت برنامههای تلویزیونی کرده بودیم. در این اداره ما پنج گروه بودیم که هفتهای یک نمایش اجرا میکردیم و ماهی یکبار به هر کداممان نوبت میرسید. این یک مرحله از تجربیات من با انتظامی بود. مرحله دوم حضور در فیلمهای قبل انقلاب بود که در چهار فیلم با داریوش مهرجویی همکاری کردیم. مرحله سوم هم 10-12 سال کار در همینجا (سنگلج) و روی همین صحنه بود.
نصیریان یادآور شد: اداره هنرهای دراماتیک مرکزی بود که فارغ التحصیلان هنرپیشگی در آن بر خلاف جریان تئاتر لالهزار کار میکردند. افرادی مثل ما و یکسری دیگر از فارغالتحصیلان که هر کدام یک پشتوانه و سابقه فرهنگی و آشنایی با تئاتر دنیا داشته و دورهدیده بودند. ما و اینها با پشتوانه فرهنگی با فرهنگهای مختلف جمع شدیم و آن اولین باری بود که متد استینلاوسکی قرار بود تدریس شود. انتظامی هم بکگراند عبدالحسین نوشین و تحصیل در آلمان را داشت و هم کار در لالهزار را. آمد و با ما عجین شد. یکی از محاسن این مرکز این بود که این فرهنگها با هم درآمیختند و خوب میتوانستیم با هم کلنجار برویم و خجالتی از دعوا و انتقاد نداشتیم. خودمان شروع به اتود زدن و کار کردیم. در این راه ما و انتظامی آموختیم، با هم کار کردیم و یاد گرفتیم.
وی ادامه داد: این دوره نمایشهای تلویزیونی خیلی به ما کمک کرد؛ از دو جهت. هم اینکه مردم ما را از تلویزیون شناختند و دیگر اینکه تمرین خیلی خوبی یود به خصوص که نمایشها زنده بود و مثل اجرای تئاتر دکور میگذاشتیم و کار جلوی دوربین زنده پخش میشد.
این بازیگر پیشکسوت تئاتر، سینما و تلویزیون یادآور شد: وقتی انتظامی به اداره هنرهای دراماتیک آمد گروهی نداشت، به عنوان بازیگر آمد، مطالعه کرد و از بین گروهها گروه من را انتخاب کرد و باهم دوست شدیم و کار کردیم و بعد مجوز کارگردانی برایش گرفتیم و کار کرد. دو نکته بسیار مهم در تئاتر وجود دارد که شامل گروه و پارتنر است. حتی در نظام و سیستم تختحوضی هم این رعایت میشود. این نشان میدهد که همبازی چقدر مهم است.
نصیریان متذکر شد: ما نتایج این اتفاق را در فیلمها دیدیم؛ چون همان اکیپ در چهار فیلم داریوش مهرجویی گردهم آمدیم و این همکاری و شناخت اتفاقهای خوبی را رقم زد.
وی اضافه کرد: من و انتظامی خیلی هم باهم تفاوت داشتیم؛ انتظامی پر شور و شوخ بود و من درونگرا. اما همان آدم شوخ زمان کار از همه جدیتر میشد و هیچوقت با هیچ کاری شوخی نکرد. چون کار هنر شوخی ندارد. باید عرق بریزی و تلاش کنی و انتظامی اینطور بود. از محاسنش این بود که خودکار از دستش نمیافتاد و همیشه در حال نوشتن و یادداشت بود. من و او دعوایمان هم میشد و داد و بیداد هم میکردیم اما چون دوست بودیم پذیرفته بودیم هم را نقد کنیم که نتایج این دوستیها در فیلمها هم دیده شد.
این بازیگر پیشکسوت تئاتر، سینما و تلویزیون ادامه داد: مرحله سوم همکاری ما در اینجا(سنگلج) بود که ماحصل آن دورهها و تلاشها بود و بازی انتظامی در انواع نقشها درخشان بود. در این سه مرحله از انتظامی آموختم و او هم متقابلا از جمع ما آموخت و پرورش پیدا کرد و استعدادش متبلور شد و رشد کرد.
نصیریان با بیان اینکه «من خیلی متاسفم این همکار، این دوست، یار، همدل و همدم از دست رفت» گفت: البته با اینکه خیلی بهم نزدیک بودیم از دورهای به بعد دیگر از هم دور شدیم. خیلی کم اتفاق افتاد که همبازی شویم. در تئاتر موفق به همکاری نشدیم از هم دور شدیم و هرکدام راه خودمان را رفتیم اما همواره برایش احترام قائل بودم و هنوز باورم نمیشود آن شخصیت شوخ زندهدل، دنیادیده و پر شور از دستمان رفته است. من هیچوقت امکان ندارد بتوانم انتظامی را فراموش کنم.
وی در پایان ضمن اظهار تاسف برای درگذشت یدالله صمدی گفت: «اگر غم را چو آتش دود بودی/ جهان تاریک بود جاودانه»
در ادامه مراسم، پرویز پرستویی با بیان اینکه «قرار بود مسعود کیمیایی بیاید و در این مراسم سخن بگوید اما با اینکه کلاسش را هم برای این مراسم تعطیل کرد بهدلیل کمردرد نتوانست حضور داشته باشد و عذرخواهی کرد» به ذکر خاطرهای از انتظامی پرداخت و گفت: در فیلمی سکانسی داشتیم که قرار نبود آقای انتظامی در آن نقشی داشته باشد اما هفت صبح دیدم ایشان آمد. گفتم بابا عزت آفیش نیستی که چرا آمدی؟ گفت آمدم ببینم علی (نصیریان) چطور بازی میکند تا ببینم آن سکانسی که بعد با او بازی دارم چه کار باید بکنم. یعنی آدمی با این تجربه آمده بود سکانسی را ببیند تا برنامهریزی کند برای بیست سکانس بعد خودش.
وی ادامه داد: نصیریان و انتظامی کسانی هستند که باید سالیان سال اخلاقها و رفتار و منش بازیگریشان تدریس شود؛ دست مریزاد به شما نسل تکرار نشدنی.
در ادامه صحبتهای پرستویی، کلیپ خانه سینما پخش شد.
امین تارخ سخنران بعدی بود که برای صحبت درباره عزتالله انتظامی روی صحنه آمد. او در ابتدا تصریح کرد: به نظرم رسید که چون زبان قاصری از قدردانی و ستایش عزتالله انتظامی دارم بهتر است چند کلمهای بنگارم و تقدیم حضور کنم.
وی صحبتهایش را درباره انتظامی چنین ادامه داد: عادت این است هنگام که عزیزی رفت بزرگنمایی و تعاریف غیر متعارف و گاه بتسازی در موردش آغاز شود؛ بهتر که حداقل در این مورد خاص چنین نشد. بتسازی نشد بلکه تجزیه و تحلیل شد در باب شخصیت و آثارش چراکه میدانیم و همه میدانند که عزت سینما بس بزرگ بود و بهتر آنکه تاکید بر نکاتی کنیم که منزلتش را دریابیم.
این بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون ادامه داد: در باب آقای بازیگر باید بدانیم که زندگی هنرمندانه خود را چگونه آغاز کرد؛ خاصه جوانان بازیگر و اینکه چگونه ادامه داد و چگونه آموزههایی را از خود به جای گذاشت. اینکه مرد بزرگ ما از پیشپردهخوانی آغاز و تئاتر را با تلاشهای خود معنایی دگرگونه بخشید بر هیچکس پوشیده نیست و مرارتهایی که متحمل شد تا به جایی رسد که سینمای متعهد در محضرش سر تعظیم فرود آورد که این را نیز همه میدانیم.
تارخ خاطرنشان کرد: اما رغبت این حقیر عنوان کردن آموزهای است بزرگ که برای همه بازیگران به یادگار گذاشت که بخش مهمی از شناخت شخصیت آن بزرگوار است؛ هرگز به هیج مصلحتی تن به انتخاب درامهای پیش پا افتاده و کم ارزش یا آثار سفارشی سیاسی و اجتماعی نخ نما و کمدیهای سخیف نداد و امروز آثار به جا مانده او بخش ارزشمندی از تاریخ تئاتر و سینما و تلویزیون بوده است.
در ادامه تارخ گفت: «به احترام آن بزرگوار میایستیم و در یک دقیقه سکوت برایش از خدای متعال طلب آمرز و آرامش میکنیم» و حاضران یک دقیقه به احترام عزتالله انتظامی ایستاده و سکوت کردند.
هارون یشایایی، منتقد سینما هم به ذکر خاطراتی از عزتالله انتظامی پرداخت و گفت: در «هزاردستان» که کار بسیار مشکل و طولانیای هم بود در یکی از روزها فیلمبرداری به درازا کشید و آقای انتظامی دوازده ساعت زیر گریم مانده و خسته شده بود در جایی با عصبانیت فریاد زد اگر نمیتوانید، نکنید. فریادش به گوش علی حاتمی رسید؛ علی دلخور شد، قهر کرد و کار متوقف شد. من و آقای دادکوه رفتیم پیش آقای انتظامی و آقای دادکوه چیزی در گوش ایشان گفت که عصبانیتش فروکش کرد و رفت پیش حاتمی، انگار هیچ اتفاقی نیفتاده، گفت «علی جون تو بچه منی یعنی من حق ندارم سر بچهام داد بزنم؟» با همین حرف دعوا و دلخوری تمام شد و همدیگر را در آغوش گرفتند و کار را از سر گرفتند.
وی ادامه داد: در فیلم «اجارهنشینها» داریوش مهرجویی هم در صحنهای روی پشتبامی که حسین سرشار سکونت دارد قرار بود عزتالله انتظامی اعتراض میکند به کارهایی که او انجام میدهد. انتظامی در این صحنه اعتراض میکند به سرشار که کار میکنی و خانه را خراب کردی و...کات. سکانس که تمام شد حسین سرشار آمد پیشم گفت انگار انتظامی راستی راستی میخواهد ما را مقصر کند! نکند میخواهد غرامت بگیرد! یعنی آنقدر انتظامی در بازیاش جدیت داشت که طرف مقابل احساس میکرد او با نقشاش زندگی میکند.
این منتقد سینما خاطرنشان کرد: آنچه افرادی مانند عزتالله انتظامی را مهم کرده فقط بازیگریشان نبوده بلکه بخش مهمی از آن شرافت و بزرگیشان بود که آنها را گنجینه مهمی برای مردم ایران کرد. امیدوارم عزتالله انتظامی ماندگار باشد برای نسل جوان هنرمندمان.
در ادامه این مراسم سالار عقیلی به اجرای قطعات موسیقی پرداخت و پس از اجرای یک ترانه گفت: اجرای کنسرتی با گروه راز و نیاز و از ساختههای مجید انتظامی داشته که آن را عزتالله انتظامی خیلی دوست داشت و در ادامه همان قطعات را با گروه راز و نیاز خواند و اجرا کرد. در ادامه کلیپ خانهتئاتر پخش شد که با پخش تصاویری از صحبتهای انتظامی همراه بود و با تشویق حضار همراه شد.
ایرج راد دیگر سخنران این مراسم بود و خاطرنشان کرد: بوی خوش انتظامی به مشامم میرسد. وقتی به این سالن نگاه میکنم و به این صحنه مینگرم، حضور انتظامی و حرکتش را به سمت صحنه میبینم. من هرگز در تمام عمرم و با نزدیکیهایی که با ایشان داشتم او را به نام صدا نکردم؛ نمیدانم چگونه شد الان گفتم «انتظامی» چراکه همواره گفتم «آقای انتظامی».
وی ادامه داد: او مرد بزرگی بود، او شیفته و عاشق و هنرمند واقعی بود؛ با تمام وجودش به هنر تئاتر عشق میورزید.
این هنرمند تئاتر و سینما تاکید کرد: زمانی که ساعت هشت شب اجرای تئاتر داشتیم اکثر اوقات موظف بودیم ساعت ۵.۳۰ عصر در سالن باشیم؛ ایشان هیچ وقت به سالن دیر نرسید و همواره وقتی همه دست به دست هم میدادیم که فضایی را آماده کنیم برای اجرایی که آن شب داشتیم او با تمام اعتبار و توانمندیاش حداقل یک ساعت قبل شروع اجرا با گریم و لباس حاضر میشد و متمرکز بود و به فکر نقش بود.
راد ادامه داد: آقای انتظامی عاشق تئاتر بود؛ کسی بود که با کسان دیگری به این سالن (سنگلج) اعتبار بخشید. این سالن یکی از ارزشمندترین سالنهای نمایشی این کشور است و بزرگانی اینجا روی صحنه رفتند که برای این کشور افتخار آفریدند گرچه کسانی قبل از ساخت این سالن هم بودند و در تئاتر حضور داشته و زحماتی کشیدند که متاسفانه امروز جوانهای ما از آن همه زحمات و آثار بزرگی که به صحنه آوردند اطلاعی ندارند.
وی با یاد خاطراتی از عادات انتظامی بیان کرد: وقتی آقای انتظامی میخواست روی صحنه برود همیشه برایم تعجبآور بود که چشمانش را میبندد، چیزهایی میگوید و به بالا نگاه میکند و بعد روی صحنه میرود برایم سوال بود چه میگوید؛ یکبار در یکی از سکانسهای فیلم اجارهنشینها دیدم راه میرود تا لحظهای که میخواست جلوی دوربین برود باز همان حرکت تکرار شد از ایشان پرسیدم چه میگویی؟ گفت خیلی وظیفه سنگینی برعهده ماست؛ جایگاه هنر بالاست و ما مسئولیم. من برای اینکه بتوانم خوب اجرا کنم توکل به همه آنچه حقیقت و واقعیت است، میکنم.
گلاب آدینه نیز دیگر هنرمندی بود که در این مراسم سخن گفت. وی ضمن ابراز تسلیت برای تمام درگذشتگان این مدت، گفت: در صفحه شخصیام در فضای مجازی فیلمی از استاد انتظامی منتشر کردم که در آن میگفت «دنیا محل عبرت است» اما من زیر این فیلم نوشتم «کو گوش شنوا و چشم بینا»؛ ای کاش بتوانیم از خوبیها و بدیهای آنچه میبینیم بیاموزیم؛ هم خوبش را و هم بدش را.
وی با بیان اینکه «من یک فیلم با آقای انتظامی بازی کردم و چند جلسه با ایشان برخورد داشتم. اما از همان چند جلسه حرفهایش آویزه گوشم است»، به ذکر خاطره ای از دیدارش با انتظامی پرداخت و با لحن عزتالله انتظامی به توصیهای که او به خودش در بازیگری کرده اشاره کرد و گفت: به ایشان گفتم نقشهایی که به من پیشنهاد میشود چندان چنگی به دل نمیزند گفت نقش آشغال بازی نکن به شوهرت هم بگو. همین توصیه برای منی که وسواس در بازی دارم سد راهم میشود تا در هر نقشی بازی نکنم.
این هنرمند تئاتر و سینما با اشاره به فیلم روسروی آبی که در آن با انتظامی همبازی شده بود، گفت: بازی آقای انتظامی طوری بود که انگار دست جوانی رو از سر کوچه گرفته و آورده و به او گفته بودند اگر این نقش را خوب بازی کنی برای همیشه نانت در روغن است؛ عین یک جوان جوان نگران و سختکوشی بود که انگار میخواست از اول خودش را ثابت کند. نمیدانم اینها را چگونه میتوان یاد داد. ایکاش کلاسهای آموزش بازیگری ما اینها را تعلیم دهند که یک عمر چراغ راه است.
آدیبنه با بیان اینکه آقای انتظامی متن از دستش نمیافتاد و مدام تمرین میکرد و با هر تمرین پیشرفت میکرد، اظهار داشت: حتما روحش شاد است با شاگردانی که مستقیم و غیرمستقیم پرورش داد. آقای انتظامی سلوکش اینطور بود که ارزش زیادی برای کارش قائل بود و هیچوقت درباره حرفه بازیگری بد نمیگفت.
فرشته طائرپور، نویسنده و تهیهکننده سینما هم در این مراسم گفت: ظاهرا مشیت خدا بر این قرار گرفته که سالهای اخیر به تکرار به بدرقه کسانی از اهالی سینما بپردازیم که نمیروند و شکر میکنیم که نمیروند. اگر از یک در بروند، از هزار پنجره برمیگردند؛ از پنجره سینما و فرهنگ ایران.
وی به کلیپی که از صحبتهای انتظامی پخش شد و باعث خنده حضار از شوخطبعی او شد، اشاره کرد و گفت: چه کسی میتواند در مراسم عزای خودش مردم را بخنداند جز انتظامی؟ این جادوی سینما و هنر و هنرمند است.
این تهیهکننده سینما ادامه داد: یا مالک یومالدین ما مسافری را به سمت دیار رحمت تو فرستادیم که عزیز ملتی بود و عزیز ملت بودن جز با مشیت تو محقق نمیشود. انتظامی بود که دو ساعت میتوانست آدمها را از فکر و دنیایشان جدا و به فکر دنیاهای دیگر وادارد. ما یاران عزیزی را بدرقه میکنیم بیآنکه بروند و ای کاش وقتی نوبت به ما برسد هم اینطور باشد.
طائرپور خاطرنشان کرد: همه پلکی بهم زدیم و چهل روز به او نزدیک شدیم؛ به کسانی که از چشم میروند اما از دل نمیروند.خدا به ما قدرت دهد تا قدر این عزیزان سینما را حتی وقتی در خاک میگذاریم بدانیم. قطعا خدا از این میهمان عزیز بهتر از ما نگهداری میکند
در ادامه فیلمی از خانه موزه عزتالله انتظامی پخش شد.
شکرخدا گودرزی، رئیس خانهموزه استاد انتظامی با بیان اینکه «سخت است جایی که علی نصیریان، گلاب آدینه و پرویز پرستویی حرف زدند، حرف بزنم» گفت: در عین ناباوری چهل روز گذشت عالیجناب جان، عزتالله جان انتظامی.
گودرزی متنی ادبی خطاب به انتظامی خواند و گفت: عالیجناب جان، گل سرسبد بازیگری و بازیگران ایرانی تویی که با کوشش و جوشش درونی و تلاش جانکاه آمدی از سنگلج؛ همان ترانهای که همواره بر لبت جاری بود که «من عزتم بچه سنگلج». خوب دیدی، خوب بودی، خوب ماندی و جاودانه ماندی. عالیجناب عزت جان تو به خوبی میدانی برخیها به سبکی نسیم میآیند رایحهای از طوبای بهشت و دلی دارند چونان چشمههای جوشان کشور زایا و هماره در حرکت و نگاهی دارند به وسعت آسمان برای خوب دیدن و زندگیشان را بر مبنای خوب بودن بنا کردند. تو به رهپویان راه هنر میگفتی «هنر، عاشقی است»
مجید انتظامی هم در پایان با تشکر از حاضران با ذکر خاطرهای از پدرش گفت: یکی از کلاسهای تئاتر سراغ بابا آمده بود که آنجا درس بدهند و از من مشورت گرفت، گفتم خب برو، سرت هم گرم میشود گفت «آخه بازیگری یاد دادنی نیست باید جنمش باشد تا جنمش نباشد هیچکس بازیگر نمیشود.»
در پایان مراسم بزرگداشت این هنرمند، عصای عزتالله انتظامی را به شکرخدا گودرزی اهدا کرد تا در خانهموزه انتظامی قرار بگیرد.
پرستویی با یادی از پنجتن هنر ایران نامی از عزتالله انتظامی، محمدعلی کشاورز، جمشید مشایخی، داوود رشیدی و علی نصیریان کرد و گفت دعا کنیم این سه هنرمند آقای نصیریان، کشاورز و مشایخی برای ما بمانند.