در یک مقاله مرور شد؛
«پیمان شکنی» و «بیوفایی» از گذشته دور تا امروز
مسعود مختار نوشت: بیوفایی و پیمانشکنی نه فقط مختص کوفیان که واژه آشنا در اعصار مختلف بوده و از گذشتههای دور تا امروز ادامه داشته و چه فجایعی که به بار نیاورده است. سینه تاریخ مملو از حکایات پیمانشکنی و بیوفاییها در دورههای مختلف است و در عصر حاضر نیز میتوان به خلف وعده آمریکا در توافق «برجام» و یا نقض پیمان در زندگی زناشویی عده قابل توجهی از زوجین اشاره کرد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، مختار مسعود (روزنامهنگار پیشکسوت) در مقالهای با موضوع وفا و جفا به بررسی بدعهدی و پیمانشکنی در ادوار مختلف پرداخته است. مقدمه مقاله به بیوفایی کوفیان، کشتن حضرت مسلم در روز نهم عرفه (برابر با ۳۰ مرداد امسال) و نامردی این قوم با مولای متقیان(ع) پرداخته است. در ادامه این مقاله، نمونههای پیمانشکنی در تاریخ و همچنین نمونههای بیوفایی در آثار منثور و منظوم مورد بحث قرار گرفته و گریزی هم به عهدشکنی در عصر کنونی و در زندگی زناشویی زده شده است.
متن کامل این مقاله به شرح زیر است:
کاروان «عشق» ۲۰ روز است که سفر حماسی خود را از بلد «امن و امین» آغاز کرده است و بهزودی به سرزمینی میرسد که «قربانگاه دلدادگان» و سرزمین «محنت و رنج و بلا وابتلاء» است. درهای بلا، ساقی سرمستان را به دشت «بلا» کشانده است، بلایی که کوفیانی بازیگر و صد رنگ تدارک دیدند و دردناکترین مصیبت تاریخ را رقم زدند. مردمان پیمانشکنی که به جای مهماننوازی، سفیر جنگ بودند و نامشان به نماد «بیوفایی و عهدشکن» در تاریخ به یادگار مانده است. مردمی که به یک چشم بهم زدن، از سر دعوت خود گذشتند و سفیر «ثارالله» را دور زدند. نگاهشان همه بوی فریب داشت و نیرنگ و دلشان چون سنگ بیعاطفه بود. پذیرایی آنان با سنگ بود و تیغ و تیر! غریب کوفه که کوفیان را پر از حیله و نیرنگ میدید، قبل از اسارت، برای سالارش پیام فرستاد که: «کوفه پر از کینه و بلاست/این شهر پر از یار بیوفاست. کوفیان دامن ننگین دارند/با علی کینه دیرین دارند. پیام سفیر عشق هنوز به مقصد نرسیده بود که به عنوان اولین شهید کربلا، سر از بدنش جدا کردند و پیکر مطهرش را به دار کشیدند! البته بیوقایی کوفیان مسبوق به سابقه است. تاریخ گواهی میدهد که کوفیان و دیگر عافیتطلبان و دین به دنیافروشان، چه زود بیعت «غدیر» را از یاد بردند و ابلاغ «رسالت» را که فرمودند: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» به طاق نسیان سپردند. چاهها و نخلستانهای کوفه، از این بیوفاییها و پیمانشکنیها، حکایات غمانگیزی دارند. این مردمان بارها با عهدشکنی، دل مولای متقیان را خون کردند. حضرت امیر (ع) در خطبههای متعددی از نهجالبلاغه از جمله ۲۵، ۲۷ و ۶۹ مردم کوفه را که در هنگامه یاری دین خدا، ناله در گلو شکستند و برجای خود نشستند، مردنمایانِ نامرد، کم خرد، فاسد، بد کردار و خیانتکار نامیده و ضمن نفرین آنان فرموده است: «دلم از دست شما پرخون است و سینهام مالامال از خشم شما مردم دون که پیاپی جرعه اندوه در کامام میریزید. خدایا دلهای آنان را بگداز و بدتر از من بر آنان بگمار.»
بدیهی است بیوفایی و پیمانشکنی نه فقط مختص کوفیان که واژه آشنا در اعصار مختلف بوده و از گذشتههای دور تا امروز ادامه داشته و چه فجایعی که به بار نیاورده است. سینه تاریخ مملو از حکایات پیمانشکنی و بیوفاییها در دورههای مختلف است و در عصر حاضر نیز میتوان به خلف وعده آمریکا در توافق «برجام» و یا نقض پیمان در زندگی زناشویی عده قابل توجهی از زوجین اشاره کرد.
دو پیمان آفرینش
بر اساس معارف اسلامی، اولین عهد و پیمان خداوند در آغاز خلقت و زندگی شگفتانگیز زندگی انسانها در عالم «ذر» (۱) با «ارواح انسانها» بوده که به عهد «الست» «عالم میثاق» و یا «عالم ذر» معروف شده است. در این عهد و پیمان که با ندای «الست بربکم»(۲) شروع شده، خداوند متعال هم «پرسنده» است و هم «جواب دهنده» خواجه عبدالله انصاری مفسر و عارف بلندمرتبه در مورد این آیه سخن لطیفی دارد و میگوید: کرم گفت «الست بربکم» و «بر» گفت بلی!
دومین عهد خداوند با بنی آدم، نفی پرستش شیطان بوده است.(۳) قرآن کریم در آیات متعددی از حقانیت وعدههای خداوند و حتمی بودن آنها سخن به میان آورده و در آیاتی چند نیز در مورد پیمانشکنی و نقض عهد انسانها هشدار داده است.(۴) علاوه بر روایات و احادیث مختلف، در دعاها از جمله دعای «جوشن کبیر» از خداوند به عنوان «صاحب عهد و وفا»، وفا دار در عهد، توانا در وفاداری و وفا کننده به وعدهاش که صدق است، یاد شده است.
نمونههایی از پیمانشکنیهای تاریخی
بیوفایی و سستعهدی حتی در مواردی بسترساز سقوط حکومتها و یا اشغال سرزمینها بوده است. خیانت و بیوفایی برخی از مقامات کشوری و لشکری در حکومت خوارزمشاهیان از دلایل اصلی شکست مقاومت مردم شهرهای مختلف در برابر لشکر متجاوز مغول بوده است. «هلاکوخان» مغول نیز با خیانت «رکنالدین خورشاه» آخرین فرمانده قلعه «الموت» موفق به تصرف قزوین و تسخیر قلعههای اسماعیلیه میشود، اگرچه خود سرانجام به سزای خیانتش میرسد. پیمانشکنی و خیانت «حاج ابراهیم خان» کلانتر شیراز به «لطفعلی خان زند» باعث پیروزی و روی کار آمدن «آقامحمد خان» بنیانگذار حکومت قاجار و از پادشاهان خونریز و بیرحمی شده که در جریان قتلعام مردم کرمان، فرمان جنایات متعدد از جمله بیرون آوردن هزاران جفت چشم اهالی بم از کاسه سر را صادر کرده و این منطقه را به شهر «کوران» تبدیل میسازد.
مصادیق بیوفایی در آثار منثور
در آثار منثور ادب پارسی، داستانهای متعددی از بیوفایی، خیانت، بدعهدی و پیمانشکنی وجود دارد که شرح و بیان آنها خود حدیث مفصلی میطلبد که از حوصله این مقال خارج است و فقط به چند نمونه بسنده میکنیم.
سدیدالدین محمد عوفی از جمله نویسندگان و مورخان سختکوش اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری است که حاصل سفرهای علمی خود به شهرهای مختلف را در کتاب «جوامع الحکایات و لوامع الروایات» گرد آورده است، به ماجرای عاشقی دختر بیوفای «ساطرون» ملقب به «ضیزن» پادشاه و حاکم «حضرت موت»(۵) اشاره میکند که در هنگام حمله اولیه ناموفق شاپور پادشاه ایران، عاشق و دلباخته او میشود. دختر ضیزن در نامهای به شاپور به شرط ازدواج با او، قول همکاری برای تصرف قلعه پدر را میدهد. شاپور که از متن نامه که باتیر به سوی او ارسال شده بود، آگاه میشود، شرط را میپذیرد. دختر ضیزن شامگاه با شراب و طعام نگهبانان قلعه را مشغول میسازد و شاپور با عده کمی از سواران خود قلعه را فتح و سر ضیزن را بر دار میکند شاپور پس از چند روز زندگی با دختر ضیزن، وقتی پشت او را که بر اثر درشتی برگ «مورد» خراشیده میبیند، از راز لطافت و نازکی اندام او میپرسد که در پاسخ میشنود که پدرم مرا از زرده تخم مرغ، مغز سر بره و عسل غذا میداده است. پادشاه پس از ساعتی تامل میگوید: تو به چنین پدری وفا نکردی و برای رسیدن به شهوت نفسانی حاضر به کشتن او شدی، از تو توقع وفا داشتن خامی است. سپس دستور داد تا موی او را به دم اسبی سرکش بسته و او را در خارستان رها کنند تا به سزای عمل بیوفایی خود برسد.
عوفی در بخش دیگری از این کتاب، حکمت «خارپشتی» را حکایت میکند که حضرت سلیمان او را برای مشورت فرا میخواند و اسبی را برای آوردن او میفرستد. خارپشت از قبول دعوت امتناع میکند. پیامبر، سپس سگی را دنبال او میفرستد و خارپشت این بار میآید. حضرت میپرسد که چرا با اسبی که پس از آدمی هیچ جانوری شریفتر از او نیست فرستادم، نیامدی و با سگ که پستترین حیوانات است، آمدی؟ خارپشت در پاسخ میگوید: «اسب اگر چه حیوانی شریف است اما وفا ندارد و سگ اگرچه پست است، اما باوفاست. پس به گفته بیوفایان نیامدم و با اشاره وفاداری بیامدم.»
داستانهایی ازجور و جفای فرزند و مهر و وفای مادر
پیمانشکنی و ظلم و جفا فقط حوزه دولت و ملت و یا بزرگان و مصلحان اجتماعی را در برنمیگیرد. حکایات و داستانهای تلخی از عهدشکنی در روابط خانوادگی و ناسپاسی، بیمهری و جفای فرزندان به والدین وجود دارد که گویندگان و سرایندگان ادب پارسی آنها را به رشته نظم درآوردهاند. میرزا محمد تقی متخلص به «بهار» و ملقب به «ملک الشعرا» ادیب، روزنامهنگار و سیاستمدار معاصر از جمله شعرایی است که در سروده معروف خود «دل مادر»، اوج مهر مادری به فرزند نامهربان و بیوفایش را به تصویر کشیده است. بر اساس این داستان، پسر ناسپاسی با پیروی از همسر کینهجویش، مادرش را به بیشهای که جایگاه حیوانات وحشی بوده است میبرد. وقتی خورشید بار سفر میبندد، مادر از بیم و ترس غرش درندگان دستان خود را بر سر و صورتش میگذارد و در همان حال به فرزند بیمرام و بیمحبتش دعا میکند. پهلوان سوارکاری که شاهد این ماجرا بوده است، از دعای پیرزن در حق فرزند ناسپاسش خشمگین میشود ولی مادر به او چنین پاسخ میدهد:
به خطایی که نبوده است به چیز/نکشم دست ز فرزند عزیز
گرچه دارم جگر از جورش ریش/بد نخواهم به جگرگوشهٔ خویش
ایرج میرزا از شعرای مشهور دوره مشروطییت چند سروده درباره مهر و وفای مادر دارد. او در شعر «قلب مادر» داستان ظلم و جفای پسری را که برای بهدست آوردن دل معشوقهاش، مادرش را کشته و قلب او را برایش میآورد، به تصویر میکشد. پسر در بین راه پایش به سنگی میخورد، دستش خراش برمیدارد و قلب مادر که آغشته به خون است، از دستش میافتد و این تراژدی اینگونه به پایان میرسد:
وان دل گرم که جان داشت هنوز/اوفتاد از کف آن بیفرهنگ
از زمین باز چو برخاست نمود/پی برداشتن آن آهنگ
دید کز آن دل آغشته به خون/آید آهسته برون این آهنگ:
«آه دست پسرم یافت خراش/آه پای پسرم خورد به سنگ»
نقض عهد؛ ریشه اصلی بحرانهای اجتماعی و زناشویی
پیمانشکنی و خلف وعده، رشتههای اطمینان و اعتماد را در جامعه میگسلد و پایههای روابط اجتماعی را که بر مبنای این دو اصل شکل گرفته است، ویران میسازد. عهدشکنی، ناراستی و بیوفایی از علل اصلی سست شدن و گسست پیمان زناشویی است که زنگ خطر را در جامعه به صدا در آورده و آنرا در افزایش آمار طلاق میتوان دید. بیوفایی از نوع «آشیانه خالی» و طلاقهای عاطفی بیش از طلاقهای رسمی جامعه ما را رنج میدهد. در این میان شبکههای اجتماعی، فضاهای مجازی و سریالهای ماهوارهای نقش کلیدی در فعال کردن «گسلهای نارضایتی خانوادگی» و تبدیل آنها به «گسست» دارند. آنها با بیاهمیت نشان دادن تعهد و پیمان زناشویی و ضد ارزش جلوه دادن ارزشهای دینی، ملی و عرفی، دامن زدن به تضاد ارزشها و تبلیغ کامیابی به هر قیمتی، قبح خیانت در روابط زناشویی را میشکنند و بستر فرهنگی بیوفایی و پیمانشکنی را در جامعه فراهم میکنند.
ضربالمثلهای بدعهدی و پیمانشکنی
علاوه بر فرهنگ مکتوب اعم از نظم و نثر، فرهنگ شفاهی ایرانیان، آینه تمامنمای اندیشهها، باورها و آداب و رسوم مردم این مرز و بوم است که در قالب امثال و حکم و ضربالمثلها متجلی شده است. ضربالمثلهای متعددی درباره بیوفایی در فرهنگ شفاهی ایران زمین وجود دارد که حتی تعدادی از آنها به دایره ترانه و موسیقی هم راه یافتهاند. «عشق هرگز نمیرد، مگر عشاق بیوفا باشند»، «رفیق بیوفا را کمتر از دشمن نمیبینم، سرم قربان آن دشمن که بویی از وفا دارد»، «نه عجب که خوبرویان نکنند بیوفایی»، «عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی»، «پیمان شکن هر آینه گردد شکسته دل»، «گر گرگ مرا شیر دهد میش من است – بیگانه اگر وفا کند، خویش من است»، «دوست مهربان، به ز خویش نامهربان»، «رسم وفا از سگ بیاموز» و «وفا را نگه دار و سر را بده» از جمله باورها و اعتقادات مردم پیرامون وفا و جفاست که در ضربالمثلها بروز و ظهور یافته است.
شعرا از بیوفاییها سخن میگویند
سخنسرایان و شاعران نامی ایران زمین نیز این موضوع را بارها دستمایه سرودن اشعار خود قرار دادهاند. بیشتر گویندگان و سخنوران، بدعهدی را طبیعت روزگار دانسته و چندان از بیوفایی یاران و همراهان تعجب و گلایه نمیکنند!
رودکی، استاد شاعران و پدر شعر پارسی همواره بر ناپایداری و بیوفایی جهان تاکید دارد. وی افراد بیوفا را به آهن سردی تشبیه میکند و انتظار داشتن وفا را از اینگونه افراد عبث و بیهوده میداند و میسراید:
چرا جویی وفا از بیوفایی؟/چه کوبی بیهده سرد آهنی را؟
حکیم توس، حماسهسرای بزرگ ادب پارسی از جمله گویندگانی است که مانند دیگر سخنوران نامدار معتقد است که اساس این دنیا بر بیوفایی است و برای همین انسانها عهد و پیمان خود را میشکنند.
چنین است رسم سرای جفا/نباید کزو چشم داری وفا
گردند یکسر ز عهد و وفا/به بیداد یازند و جور و جفا
جفا برگزیدی به جای وفا/وفا را جفا کی پسندی سزا
وفا کردن او و از ما جفا/تو خود کی شناسی جفا از وفا
خالق شاهنامه در عین حال انسانهای وفادار را میستاید و از وفای به عهد آنان به عنوان «درمان خستگی» یاد میکند و میگوید:
کنون گر وفا را تو پیمان کنی/در این خستگیام تو درمان کنی
بزرگ پاسدار فرهنگ پارسی ایران زمین بر این باور است که انسان «پیمانشکن» مستحق و سزاوار مرگ است:
مبادا که باشی تو پیمانشکن/ که خاکست پیمانشکن را کفن
آفریننده سند هویت فرهنگی ایرانیان، در ابیات دیگری خلف وعده را خلاف آیین و خرد و وفاداری را فرمان یزدان معرفی میکند و میگوید:
کسی کو ز پیمان من بگذرد/بپیچد ز آیین و راه خرد
بماند ز پیوند پیمان ما/ز یزدان چنین است فرمان ما
حکیم ناصر خسرو قبادیانی شاعر و فیلسوف نامدار ایران زمین در یکی از اشعارش نسبت به وفای جاهلان هشدار میدهد و در بیت دیگری عاقلان را از وفای گیتی برحذر میدارد:
بگسل طمع از وفای جاهل/هرچند که بینیَش مقدم
از خاک نور جوی و ز گیتی وفا مجوی/گر عاقلی مبر به در سائلان سؤال
مولوی شاعر و عارف بلندآوازه پارسیگوی نیز اشعار متعددی درباره وفا و جفا دارد که در ابیاتی از او میخوانیم:
با اینهمه کو قند تو، کو عهد و کو سوگند تو/چون بوریا بر میشکن، ای خویش و ای پیمان من
ای دل چه اندیشیدهای در عذر آن تقصیرها/زآن سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین جفا
فرخی سیستانی، قصیدهسرای نامی ایران زمین هم در سرودههایش نیم نگاهی به مساله وفای به عهد داشته و میگوید:
دلا با تو وفا کردم کز این بیشت نیازارم/بیا تا این بهاران را به شادی با تو بگذارم
که دانست از تو مرا دید باید/به چندان وفا اینهمه بیوفایی
حکیم نظامی گنجوی، عاشقانهسرای بینظیر و پیشوای داستانسرایی، جایگاه «وفا سرشتان» را بهشت جاودان میداند و در مورد وفا و بیوفایی چنین ابراز عقیده میکند:
هر روز جهان به جانرباییست/انصاف ده این چه بیوفاییست
چون کز تو وفاست بیوفایی/پیش تو خطاست بیخطایی
خاقانی شروانی، قصیدهسرای نامی تاریخ شعر و ادب فارسی همچون فردوسی و دیگر گویندگان بر این باور است که سنگ بنای این جهان را بر بدعهدی و بیوفایی گذاشتهاند.
قرار جهان بر جفا دادهاند/مرا بیقراری از آن میدهد
وی ترکیباتی همچون «درست پیمان» به معنای پایبندی و استواری در عهد و پیمان و «دست به پیمان» به معنای پیمان سپردن و متعهد شدن را در اشعار خود بهکار برده است:
با پشت و دل شکسته آمد/در خدمت تو درست پیمان
با هیچ دوست دست بپیمان نمیدهی/درد مرا ببوسی پایان نمیدهی
شیخ اجل سعدی شیرازی در ابیات مختلف از گوهر نایاب وفا در روزگار خود گلایه میکند و بر این باور است که افراد درستپیمان ترسی از دشمن ندارند.
یا وفا خود نبود در عالم/یا مگر کس در این زمانه نکرد
دوستان سخت پیمان را ز دشمن باک نیست/شرط یار آنست کز پیوند یارش نگسلد
پادشاه سخن در مواعظ خود با اشاره به نگین حضرت سلیمان، به مخاطب خود توصیه میکند که «دل به جهان مبند که با کس وفا نکرد»
وی در بیت دیگری بیگانگان وفادار را از خویشان بیوفا بهتر میداند و میگوید:
مرا به علت بیگانگی ز خویش مران/که دوستان وفادار بهتر از خویشند
«لسان الغیب» که ترجمان اسرار و زبان عرفاست، در دهها غزل خود از وفا و راستعهدی و بیوفایی و پیمانشکنی سخن گفته است. حافظ در اشعار خود از بدعهدی روزگار و یار بیوفایی که او را پیر کرده و همچنین از بیوفایی خوبرویان گلایهها میکند. او مخاطب را به پرهیز از صحبت با پیمانشکنان برحذر میدارد و از درستپیمانی به عنوان نشانه رفیق شفیق و مهربان نام میبرد. به باور لسان الغیب نه فقط انسانها بلکه ابر بهار هم از بدعهدی روزگار میگرید:
رسم بدعهدی ایام چو دید ابر بهار/گریهاش بر سمن و سنبل و نسرین آمد
حق چندین کرم و رأفت و رحمت شرط است/که به جای آوری و سستوفائی نکنی
اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش/حریف حجره و گرمابه و گلستان باش
پیر پیمانهکش من که روانش خوش باد/گفت پرهیز کن از صحبت پیمانشکنان
مقاله را با این بیت زیبای «عبدالقهار بدخشانی» به پایان میبریم. او فقط غم و غصه را یار وفاداری میداند که همیشه با انسان میماند:
همه رفتند از این خانه ولی غصه نرفت/این یار قدیمی چه وفایی دارد
پینویس:
۱- عالم «ذر» یا «عالم الست» و یا «عالم میثاق» یکی از جهانهای آفرینش در هنگام خلقت ارواح انسانهاست که در آن زمان خداوند در آستانه ورود انسان به این دنیا، از آنان پیمان گواهی و شهادت دادن به وحدانیت و یگانگی خود گرفته است.
۲- آیا من پروردگار شما نیستم؟ (آیه ۱۷۲ سوره اعراف)
۳- اى فرزندان آدم! مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید زیرا وى دشمن آشکار شماست و اینکه مرا بپرستید، این است راه راست (آیات ۶۰ و ۶۱ سوره یس)
۴- آیه ۱۱۱ سوره توبه، آیات ۲۷، ۴۰، ۸۰، ۱۲۴و ۱۷۷ سوره بقره، آیه۲۰ سوره رعد، آیه ۱۵۲سوره انعام،آیه ۳۴ سوره اسرا، آیه ۸ سوره مومنون، ۹۱ سوره نحل، ۵۵ سوره یونس، ۲۳ سوره احزاب، آیه ۱ مائده و آیه ۵۴ سوره مریم.
۵- منطقه وسیعی در جنوب جزیره العرب و شرق یمن