بهمن عبدی در گفتوگو با ایلنا:
غم نان، هنر و فرهنگ را به فراموشی برده/ در کشور ما هنر در فرهنگسازی موفق نبود/کسی به دیدن آثار هنری نمیرود
بهمن عبدی (کاریکاتوریست پیشکسوت) معتقد است: مسائل اقتصادی به اندازهای عموم جامعه را تحت فشار قرار داده که دیگر جایی برای هنر و فرهنگسازی باقی نمانده. کسی برای دیدن آثار هنری نمیرود و هنرمند در انجام وظیفه خود برای فرهنگسازی در جامعه موفق نبوده است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، این روزها مسئولان از تاثیری که هنر میتواند در جامعه داشته باشد، دم میزنند. حتا از بهرهمندی از هنر در فرهنگسازی و اشاعه آن به عنوان یک ضرورت یاد میکنند. این درحالی است که غم نان در شرایط کنونی سبب شده تا فرهنگ و هنر به فراموشی سپرده شود.
بهمن عبدی (کاریکاتوریست پیشکسوت) معتقد است: امروزه کسی به مسائل فرهنگی توجه نشان نمیدهد. هنر در انجام وظیفه خود برای فرهنگسازی در جامعه موفق نبود.
او، زاده ۲۹ بهمن ۱۳۳۰ در نوشهر است. کشیدن نقاشی را از سال ۱۳۴۸ آغاز کرد به دلیل علاقهای که به هنر داشت در سالهای بعد در صدد برگزاری نمایشگاه فردی و گروهی برآمد. سپس به تصویرگری کتاب کودک پرداخت و در همین راستا در سال ۱۳۵۶ به استخدام شبکه ۲ تلویزیون ایران در آمد و تا سال ۱۳۸۰ در این سازمان مشغول به فعالیت شد. وی به مدت ۵ سال نیز در موسسه فرهنگی هنری صبا مشغول به فعالیت بود. تدریس در خانه کاریکاتور ایران و حضور در هیاتهای داوری جشنواره های متعدد در عرصه گرافیک، پویانمایی و کاریکاتور از دیگر فعالیتهایی است که در کارنامه او به ثبت رسیده. این روزها روی از کاریکاتور و فعالیت هنری برگردانده و معتقد است: نتوانستم به عنوان هنرمند، به وظیفه خود جهت فرهنگسازی درجامعه عمل کنم. متاسف هستم که مردم جامعه من به اندازهای با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم میکنند که دیگر جایی برای پرداختن به هنر برایشان باقی نمانده.
سالهاست در عرصه هنرهای تجسمی فعالیت دارید و به عنوان یکی از پیشکسوتان عرصه کاریکاتور از شما یاد میشود. به نظر شما هنر تا چه اندازه توانسته در جامعه تغییر ایجاد کند و به قولی فرهنگساز باشد؟
به عقیده من، امروزه کسی به مسائل فرهنگی توجه نشان نمیدهد. چند وقت پیش در یکی از شبکههای اجتماعی فیلمی منتشر شد که صحنههایی از چپ کردن ماشینی را نشان میداد که بار هندوانه داشت. در این فیلم شاهد آن بودیم که مردم در حال غارت بار هندوانه بودند. هر یک، چندین هندوانه را زیر بغل زده بودند و از خیابان رد میشدند. بار هندوانه روی زمین ریخته بود و کسی به فکر کمک کردن به صاحب بار و راننده ماشین نبود بلکه همه به فکر آن بودند که چند هندوانه از روی زمین بردارند و بروند. عدهای با مزدا ۳ و عدهای با نیسان در کنار جاده ایستاده بودند و ماشینهای خود را از هندوانه پر میکردند. آیا این کار حرام خوری نیست؟ با دیدن این تصاویر به این نتیجه رسیدم که هیچکدام از کارهای فرهنگی که تاکنون انجام دادهایم به درد نخورده و فایده نداشتهاست.
آیا درست است که بگوییم هیچکدام از کارهای فرهنگی که تاکنون انجام شده فایده نداشته و به درد نخورده؟ هرچند روند فرهنگسازی در جامعه کند است اما آیا واقعا بی فایده بوده؟
من در زمینه کار خودم، سایرین در دانشگاه و روی منبر و... همه ما طی این سالها به نوبه خود کارهای فرهنگی انجام دادهایم و قطعا مردمی که در آن فیلم هستند، مخاطب یکی از ما بودهاند. زمانی که هیچکدام از این فعالیتها نتیجه نداده، ادامه آن چه فایدهای دارد! با دیدن آن صحنه به این نتیجه رسیدم که در انجام وظیفه خود برای فرهنگسازی در جامعه موفق نبودیم. من با پی بردن به این مهم دیگر دست به کار نمیبرم مگر آنکه سفارش خاصی دریافت کنم. طی این سالها خوب عمل نکردیم.
به عنوان یک هنرمند چه وظیفهای نسبت به فرهنگسازی در جامعه برعهده دارید؟
من به عنوان یک کاریکاتوریست وظیفه سنگینی بر دوشم هست. هرچند طی سالهای گذشته با خلوص نیت کار کردم اما امروزه با این سوال روبه رو هستم که چرا بعد از گذشت ۴۰ سال کار فرهنگی به این نقطه رسیدهایم؟ اگر قرار است در نهایت به این نقطه برسیم که مردم جامعه به همنوع و هموطن خود رحم نکنند، چرا باید کار کنیم؟ چرا باید همچنان به فرهنگسازی ادامه دهیم؟
من فکر میکردم به سهم خود به عنوان کاریکاتوریست، آنچه که باید را برای جامعه انجام دادهام اما الان به صراحت میگویم که نه! من هم، کم کاری کردهام. اگر خودم را در زمره افرادی میدانم که در حوزه فرهنگ و هنر فعال هستم، پس مسئول هستم. اما الان میگویم که متاسفم!
آیا فرهنگسازی در هیچ یک از بخشها و اقشار جامعه آنچنان که باید محقق نشده؟
طی این سالها کار کردیم، اثر هنری خلق کردیم، سعی کردیم فرهنگسازی کنیم تا بتوانیم نتیجه آن را ببینیم اما زمانی که بازخورد آن را در جامعه نمیبینیم پس بیفایده بوده.
شما طی سالهای گذشته تعداد زیادی نمایشگاه هنری برگزار کردید و در همایشها و جشنوارههای متعدد هنری و فرهنگی شرکت داشتید. این صحبتهای شما نه تنها نقد جامعه بلکه نقد خودتان و هنر است. به نظر شما چرا طی این سالها هنر نتوانسته آنچنان که باید در حوزه فرهنگسازی موفق عمل کند؟
طی این سالها به اندازهای مردم را تحت فشارهای اقتصادی قرار دادهاند، حرفهای تکراری و بیجا زدهاند و برخی افراد را بزرگ کردهاند که دیگر جایی برای فرهنگ باقی نماندهاست.
آیا معتقد هستید از طریق هنر میتوان فرهنگ را در جامعه نهادینه کرد یا آنکه به موضوعات دیگر هم باید توجه شود؟
تا الان فکر میکردم که میتوان از طریق هنر، فرهنگسازی کرد ولی وقتی بعد از 3 دهه فعالیت شاهد آن هستیم که مردم جامعه اینگونه رفتار میکنند به این نتیجه میرسم که موفق نبودهام و طی این سالها اشتباه میکردم و راه را اشتباه میرفتم. هرچند ممکن است آثار هنری به نوبه خود در فرهنگسازی موثر باشند اما به غیر از این مورد در تمام زمینهها مانند آموزش و پرورش و... نیز درحال فرهنگسازی هستیم اما هیچکدام جواب نداد و گویی جامعه ما تاثیر نگرفته است. متاسف هستم.
اکنون که این حرفها را میزنم به این نتیجه رسیدهام که بارها در مورد مسائلی که از آن اطلاعی نداشتم، اظهارنظر کردهام، بعد از گذشت ۴ دهه، هنوز چشم دیدن یکدیگر را نداریم و نمیتوانیم گفتمان مشترکی داشتهباشیم. باید گردهم آییم و این مهم را به نقد و بررسی بگذاریم.
به نظر شما در کشورهای پیشرفته و نیمه پیشرفته، فرهنگسازی در جامعه چگونه رقم میخورد؟
آنها فرهنگ خود را دارند. همان جوامعی که ما مسخرهاشان میکنیم دارای فرهنگ غنی هستند. به طور مثال در ژاپن سونامی آمد اما حتا یک سوزن از کسی دزدیده نشد. در ایران حتا با بروز زلزله، حاضر هستیم در خانه بمانیم تا کسی وسایلمان را ندزدد.
همچنین در سفری که به پاریس داشتم، حین عکاسی، جلد دوربینم را در گوشهای گذاشتم و بعد از اتمام عکاسی فراموش کردم آن را بردارم؛ بعد از طی چند صد متر از مسیر متوجه شدم جلد دوربینم نیست و به سمت محل قبل بازگشتم و دیدم جلد دوربین را پای مجسمهای گذاشتهاند که از آن عکس میگرفتند. با وجود آنکه این جلد دوربین میتوانست مورد استفاده افراد مختلف باشد اما آن را برنداشتند، این درحالی است که ما حتا اگر یک دسته کلید هم پیدا کنیم با وجود آنکه نمیدانیم برای چه کسی و چه جایی است و به درد ما هم نمیخورد بازهم آن را برمیداریم و با خودمان میبریم.
این روزها در جوامع پیشرفته هنر برای فرهنگسازی به کار گرفته نمیشود بلکه برای ارتقای روح و روان جامعه فعالیت میکند. البته باید به این نکته هم اشاره کنم که بسیاری از افرادی که در ایران به قوانین حتا قوانین راهنمایی و رانندگی و چراغ سبز و قرمز احترام نمیگذارند و آن را رعایت نمیکنند وقتی به خارج از کشور سفر میکنند، مجری تمام قوانین میشوند. درعین حال بسیاری از افرادی که قصد رعایت قوانین را در ایران دارند به اندازهای با بیقانونی روبه رو میشوند که دیگر طاقتشان تمام میشود و همانند سایر افراد جامعه میشوند. اینگونه به نظر میرسد که محیط ما، نافرهنگ پرور است. چرا به این نقطه رسیدیم؟
همه چیز را برهم میریزیم و هیچ چیز را جدی نمیگیریم. این وظیفه ما، به عنوان هنرمند و فرهنگساز بوده که باید این امور را در جامعه نهادینه میکردیم. قانون رعایت نمیشود، به نظر من، حتا هشدار دادن بابت رعایت قانون هم وظیفه ما بوده که درست آن را انجام ندادهایم. حتا اگر به اندازه ۲۰۰ یا ۳۰۰ سال از سایر جوامع پیشرفته عقب بودیم اما طی این ۴۰ سال کار مثبتی انجام دادهبودیم، امروز میتوانستیم بگوییم که ۴۰ سال فرهنگسازی کردهایم و ۱۶۰ از جوامع پیشرفته عقب هستیم. اما اینگونه نیست.
حال بیاییم و بگوییم که هنرمندان اثر هنری خلق کنند و نمایشگاه بگذارند، وقتی کسی برای دیدن نمایشگاه نمیآید چه فایدهای دارد؟ عموم جامعه که باید از آثار هنری و نمایشگاهها دیدن کنند به دیدن نمایشگاه نمیروند چراکه دغدغه مالی، فشار اقتصادی موجود این اجازه را نمیدهد که عموم جامعه به امور دیگر بیاندیشد. میگوید که برود و تابلو و اثر هنری ببیند که چه بشود؟
دوستی در آلمان دارم که 20 سال است اجاره خانه او تفاوتی نداشته، این درحالی است که ما درایران، شب میخوابیم و صبح بیدار میشویم و با تورم چند درصدی روبه رو میشویم. غم نان، هنر و فرهنگ را به فراموشی برده.
آیا این امر درست است ک بگوییم، در بسیاری از موارد شاهد هستیم که هنرمندان نیز به دلیل غم نان درصدد خلق اثر برمیآیند و شاید رسالت اصلی هنر را فدای غم نان میکنند؟
صد درصد همینطور است. زمانی که ماشین میخریم و همواره نگران آن هستیم که آیا در صف بنزین، بنزین به ما میرسد یا نه! یا نگران هستیم که وقتی برای سرویس آن میرویم، قطعات آن پیدا میشود یا نه! تمام این موارد برای هنرمندان نیز وجود دارد. آنها در همین جامعه زندگی میکنند. در مواردی هنرمندان میتوانند خود را کنترل کنند و در مواردی هم نمیتوانند.
البته نمیگویم که من دلیل عدم موفقیت هنر در فرهنگسازی برای جامعه را میدانم چراکه اگر میدانستم در کار خود موفق بودم. بهتر است عدهای بنشینند و درباره این موضوعات فکر کنند و راهکار ارائه دهند. در عرصه هنر، فقط این مهم نیست که جشنواره یا نمایشگاه برگزار و دبیری کنیم و اثر هنری بفروشیم بلکه باید نشستهایی برای ارائه راهکار و پیدا کردن چرایی شرایط کنونی برگزار کنیم.
طی این سالها شاهد برگزاری نشستهای متعدد در عرصه هنر بودیم اما هیچکدام از آنها به نتیجه و ارائه راهکار قابل اجرا منوط نشد. به نظر شما برگزاری چنین نشستهایی میتواند موفق عمل کند؟
درست میفرمایید. این نشستها موفق نبودهاند. اما باید بالاخره یک نفر یا یک گروه این مهم را رفع کند. به نظر من یکی از وظایف هنرمند این است. نظم و قانون در جوامع پیشرفته نهادینه شده، این درحالی است که در ایران، حتا در برگزاری مراسمهای بزرگ مانند جشنواره فجر، با بینظمی و تاخیر و... روبه رو هستیم.
امروزه شاهد برگزاری تعداد زیادی از جشنوارهها و همایشها در عرصه هنر هستیم. به نظر شما تا چه اندازه موفق عمل کردهاند.؟
بارها گفتهام که هیچکس به این مسائل اهمیت نمیدهد. برگزارکنندگان فقط میخواهند عکس بگیرند، آمار ارائه دهند تا بتوانند در سمت و پست خود باقی بمانند و دیگر هیچ. شایستهسالاری معنا ندارد. همه چیز غیرقانونی و غیرنرمال است. هنرمند هم مجبور است در چنین شرایطی کار کند. با این وجود، قطعا تاثیر نخواهد داشت.
آیا برنامه یا راهکاری برای بهبود شرایط موجود و حضور هنرمندان در عرصه فرهگسازی دارید؟
خیر. من تازه متوجه این امر شدهام و متاسف هستم. ای کاش فیلمی که غارت هندوانههای چپ شده را به تصویر کشیده بود را نمیدیدیم چراکه چند وقت بعد فیلمی از چپ شدن وانت پرتقال دیدم که مردم درحال کمک کردن برای جمع آوری پرتقالها و رساندن آن به دست صاحبش بودند. اما اثر منفی که غارت هندوانهها بر من گذاشت، به اندازه هندوانه بزرگ بود. ای کاش آن فیلم، یک حقه سینمایی بود، اما نبود. چرا مردم ما عزت خود را برای ۳۰ یا ۴۰ هزار تومان از دست میدهند؟
در نخستین سالهایی که فعالیت در عرصه کاریکاتور را آغاز کردید، چه اهدافی درنظر داشتید و تصورتان از آنچه در این عرصه خلق میکنید چه بود؟
من از 16 سالگی وارد عرصه کاریکاتور شدم و به صورت تجربی و از روی علاقه کار خود را آغاز کردم. در آن سالها نیت قبلی نداشتم و حتا در رشته دیگری از روی ناچاری تحصیل کردم. اما بعد از گذشت چند سال، متوجه شدم کسی که میخواهد کار هنری انجام دهد، مسئولیت دارد و روزبه روز به مسئولیت خود پی بردیم. از ابتدای امر اصلا به این فکر نمیکردم که میتوانم فرهنگساز شوم.
شما به عنوان یکی از کاریکاتوریستهای پیشکسوت و مطرح در عرصه هنر فعالیت دارید. کاریکاتور ازجمله هنرهای اجتماعی است که با موضوعات روز جامعه همسوست. به نظرتان، کاریکاتور تا چه اندازه در عرصه فرهنگسازی در جامعه موثر عمل کردهاست؟
اصالت کاریکاتور، همسو شدن با موضوعات روز جامعه است و فرهنگسازی در بطن آن نهفتهاست. انتقادی است و انتقال تفکر را در پس خود دارد. باید این مسئولیت را بپذیریم که کاریکاتور هنری به روز است و باید این توانایی را داشته باشد که رسالت خود در حوزه فرهنگسازی در جامعه را محقق کند.