فرحناز علیزاده در گفتوگو با ایلنا مطرح کرد:
به چالش کشیدن الگوی کهن مردانگی با داستان و رمان/میگفتند برگزاری نشست ادبی کاری مردانه است
دغدغه شخصیت داستان من مرد بودن و چگونه مرد بودن است و اینکه چه فشارهایی در این مسیر به دلیل کلیشهها بر او وارد میشود. قصدم به چالش کشیدن کلیشهها نیست؛ هدفم تنها نشان دادن این است که یکسری تفکرات غلط از وقتی که یک کودک به دنیا میآید در مغزش رسوب پیدا میکند.
فرحناز علیزاده (نویسنده و مدرس داستاننویسی) در گفتوگو با خبرنگار ایلنا، درباره آخرین کارها و فعالیتهای ادبیاش گفت: در حال حاضر مشغول بازنویسی رمانم هستم. کلاسهایم برقرار است و نشستهای ادبی هم از تیرماه آغاز شده است. چهارشنبهها هم در فرهنگسرای ملل دو کلاس برگزار میکنم که یکی از آنها به صورت کانونهای ادبی برای نقد و بررسیهای داستانهاست.
علیزاده سپس در توضیح بیشتر درباره رمان خود بیان کرد: در این رمان دوباره به شخصیت مرد معطوف شدهام و از زاویه یک شخصیت داستانی مرد قصهام را روایت میکنم. این بار مردی را توصیف میکنم که به لحاظ جایگاه شخصیتی هنوز نتوانسته هویت خودش را پیدا کند و این مسئله هم به دلیلی محیط زیستیست که در خانواده داشته است و تفکراتی که به او القا شده است. دغدغهام همین موضوع است و میخواهم نشان بدهم که چنین آدمی با این سبک از پرورش یافتن نسبت به جامعهاش و نسبت به زندگی زناشوییاش چه بازتابی دارد. دورهای بود که میخواستم نوشتن از زاویه دید یک مرد را تجربه کنم و این موضوع را در یک داستان کوتاه امتحان کردم و دیدم که دوستان نظرشان مثبت بود و بعد پیش خودم گفتم وقتی از خلق یک شخصیت مرد در داستان کوتاه برآمدم آیا میتوانم در یک رمان یا داستان بلند همین مسئله را امتحان کنم. این هم آخرین کاریست که از دید یک شخصیت مرد مینویسم و فکر نمیکنم دیگر حالا حالاها دیگر به سمت این شکل از داستاننویسی بروم.
او ادامه داد: به من میگفتند برای یک زن خیلی است که بخواهد از این زاویه دید داستان بنویسد و بهتر است که این کار را نکند و من میخواستم خودم تجربه کنم. چون دیده بودم بسیاری از آقایان نویسنده که اتفاقا خیلی هم برجسته و شناخته شده هستند رمانهایی مثل آناکارنینا، مادام بوآری و ... را نوشتهاند و خودشان را از زیست مردانهشان جدا کرده بودند و در یک زیستگاه جنیسیت مقابل قرار گرفته و داستان نوشتند. من میخواستم امتحان کنم که در وهله اول من و در وهله دوم یک زن هم میتواند این کار را بکند یا خیر.
این نویسنده افزود: نام رمان هم «ماچ؛ این است؟» که ممکن است ناشر آن را عوض کند. ماچو در زبان کهن و کهنالگوها یعنی مردانگی. دغدغه شخصیت داستان من هم مرد بودن و چگونه مرد بودن است و اینکه چه فشارهایی در این مسیر به دلیل کلیشهها بر او وارد میشود. قصدم به چالش کشیدن کلیشهها هم نیست؛ هدفم تنها نشان دادن این است که یکسری تفکرات غلط از وقتی که یک کودک به دنیا میآید در مغزش رسوب پیدا میکند. مثلا این تفکر که یک پسر رنگهای شاد نمیپوشد یا نباید گریه کند و ... یعنی از همان موقع خریداری سیسمونی نوزاد هم حتی رنگ صورتی را دخترانه و آبی را پسرانه میدانیم. این کلیشهها در مغر ما به صورت اکتسابی شکل میگیرد که به اعتقاد من غلط است و نباید ذهن بچهها را از همان نوزادی به این صورت کلیشهبندی کنیم.
علیزاده همچنین با اشاره به تجربه شخصی برخی از این کلیشهها اظهار داشت: خیلیها به خود من میگفتند چه معنی دارد که یک خانم یک نشست هماهنگی و برگزار کند و اینها کار مردانه است. منتها من این کارها را کردم و میگویم این ردهبندیها درست نیست و باید ببینیم ذات خود فرد چه میخواهد. شاید داشته باشیم آقایانی که آشپز و خیاط خیلی خوبی هستند و این نمیتواند دلیلی بر این باشد که اینها مشکل دارند و مثلا آشپزی و خیاطی تنها مختص به زنان است و مردان نباید به سراغ آن بروند و برعکس. البته نوشتن اتفاقات داستانی یک چیز است و این لایههای روانکاوانه چیز. امیدوارم این زیرلایه مورد نظر من هم به خوبی در داستان جا بیفتد و خودش را نشان بدهد.
این مدرس داستاننویسی با اشاره به کارکرد ادبیات و هنر برای کم رنگ کردن کلیشههای جنسیتی نیز گفت: داستان و رمان واقعا یک ابزار مناسب هستند برای شکستن این کلیشهها و با کمک ادبیات خیلی کارها میتوانیم انجام بدهیم. یادگیری و آگاهی به واسطه ادبیات؛ سینما و تئاتر و حتی تیزر تبلیغاتی اصلا چیز بدی نیست و راحت هم میتواند اتفاق بیفتد. امروز هم زمان آن رسیده که این کلیشههای جنسیتی را بشکنیم و حقمان هم هست. داستان میگوییم که از دل سرگرمی یک پرسش و چرایی هم در ذهن خودمان و مخاطب شکل بگیرد و تفکری ایجاد کند؛ حالا داستان و فیلم حادثهای باشد یا عامهپسند یا ادبیات روشنفکری. اگر کمتر از این کارکرد ادبیات استفاده میکنیم شاید به این دلیل که دستمان بسته است و با پدیده ممیزی مواجه هستیم.
علیزاده در پایان متذکر شد: این روزها بیشتر به داستاننویسی طنز فکر میکنم و چون در گذشته هم تجربههایی در این حوزه داشتهام که حتی در جشنوارهها جایزه گرفته دوست دارم اگر بشود داستان بعدیام را در قالب داستان طنر بنویسم و منتشر کنم.