محمدرضا مرزوقی در گفتوگو با ایلنا مطرح کرد:
مسائلی که نوجوان در واقعیت تجربه میکند، در داستانها تابو هستند
مرزوقی میگوید: مخاطب هنوز به داستان نوجوان ایرانی اعتماد ندارد و مدام فکر میکند داستان ایرانی قرار است به تو پند و اندرز بدهد. همیشه به نوجوان تلقین کردهاند که اشتباه میکند و دیگران باید راه درست را به او نشان دهند.
محمدرضا مرزوقی (نویسنده) در گفتوگو با خبرنگار ایلنا؛ درباره آخرین کارها و داستانهایش گفت: تعدادی کار آماده چاپ دارم که هر کدام به دلایلی کار انتشارشان به تعویق افتاده است. یک رمان در کانون دارم که یک سال است قرار است توسط انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شود. این رمان با مضمون عاشقانه و برای نوجوانان است به نام به نام «لبخندی برای سوفیا». رمان در مورد لهستانیهایی است که در جنگ جهانی دوم به ایران آمدند و مدتی در کشور ما زندگی کردند. داستان جادهای عاشقانهای است که از انزلی شروع می شود و با سلسله حوادثی تا تهران ادامه دارد. داستان در روزهای دهه بیست و جنگ جهانی دوم و اشغال تهران توسط متفقین میگذرد. رمان زندگی یک دختر لهستانی به نام سوفیا و ارتباط عاطفی او با یک پسر ایرانی به نام حمید را روایت میکند که آنها را از انزلی به تهران انتقال میدهد. رمان به نوعی میخواهد رفتار مهمان نوازانه ایرانیها با مهاجران لهستانی را بازگو کند. غیر از آن یک کتاب کودک هم در کانون دارم به نام بزرگگوش کوچک که دربارهی شاه روباه است و به نوعی دغدغهی زیست محیطی دارد.
او ادامه داد: یک کتاب بزرگسال هم در نشر ثالث آماده چاپ دارم که «دور زدن در خیایان یکطرفه» نام دارد و به مسئله قاچاق دارو و داروهای تقلبی میپردازد. قرار بود برای نمایشگاه منتشر شود و حتی متن هم منتشر شده منتها صلاح دیدیم برای جلد وقت بیشتری بگذاریم و برای همین به نمایشگاه نرسید اما به زودی و در همین ۱۵-۱۰ روز آینده منتشر میشود. شخصیت اصلی داستان یک آدم خیلی معمولی است در جنوب (آبادان) که دخترش به دلیل تزریق پنیلسین تقلبی از دست رفته و خودش به شکل ناخواسته وارد جریانات قاچاق دارو میشود تا اینکه نقش کاراگاه پیگیری این مسئله را به خود میگیرد. سعی کردم در داستان روایت کنم که عدهای سودجود اصلا توجه نمیکنند که داروی بیکیفیت و تقلبی ممکن است باعث مرگ دیگران شود و بگویم ریشههای اینها به کجاها برمیگردد. جلد پنجم «بچه محل نقاشها» نیز آماده چاپ است که این مجلد به زندگی فریدا کالو میپردازد و احتمالا تا یک ماه آینده منتشر میشود. در این اثر به زندگی و آثار این نقاش پرداخته شده و یکی از تابلوهای معروف او نیز در کتاب هست.
این نویسنده سپس در ارزیابیاش از ادبیات نوجوان امروز کشور بیان کرد: البته در حال حاضر دیگر مثل یکی دو دهه گذشته نیست و میتوان گفت رمان تالیفی در ادبیات نوجوان کلید خورده و جدی گرفته شده است. فکر هم میکنم مسئله رمان نوجوان از پروژه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان فعالتر شده و تولید رمان نوجوان برای مقاطع سنی خاص و حتی با مسائل خاص مد نظر گرفته شده است. بله پیشتر ما یک دوره سنی گمشده در ادبیات داریم و از ۱۳-۱۲ سالگی تا ۱۸-۱۷ سالگی اصلا مورد توجه نویسندگان و ناشران نبود. البته این روزها سن نوجوانی بالاتر رفته و حتی تا ۲۴ سالگی را هم دوره نوجوانی میدانند و ما باید برای این گروه سنی تولید محتوا کنیم که کتابهایی با کیفیتی مرغوب و ادبیتی در خور در اختیارشان قرار گیرد.
مرزوقی اضافه کرد: پیشتر بچهها در این سن چون به رمان و داستان مختص به خود دسترسی نداشتند معمولا رمانهای عامهپسند به اصطلاح عشقی و ... را میخوانند که بعد عاشقانه داشت وطبعا این مسئله برای نوجوان تازه و مهم است. یا سراغ کتابهایی میرفتند که شاید مطلوب بودند اما لزوما برای گروه سنی خودشان نبود.
وی با بیان این مطلب که "متاسفانه هنوز هم نمیتوان در کتابهای نوجوان خیلی به مسئله عشق پرداخت و دستگاهها و سازمانهای تصمیم گیرنده در این مورد همچنان نگاه بستهای دارند"، افزود: این نهادها معتقدند برای نوجوان ۱۷-۱۶ ساله که در اوج احساسات عاشقانه است نمیتوان از عشق نوشت. یعنی یکسری مسائل را برای این سن تابو میدانند درحالیکه بچهها این مسائل را تجربه میکنند و این مسئله خود به خود گسستی ایجاد میکند. موضوع تنها مربوط به مقوله عشق هم نیست بلکه موضوعات دیگری هم داشتیم و داریم که با اینکه دغدغه نوجوان ما هستند از نظر مدیران فرهنگی ما تابو محسوب میشوند. مثلا مسئله ادبیات ترسناک و دلهرهآور یا فانتزیهای خاص و... بهرحال نمیتوان آن بالا نشست و برای نوجوانی که در ابتدای کشف جهان خود و اوج احساساتش است، تصمیم گرفت که چه بخواند و چه نخواند. او چیزی را میخواند که دوست دارد همان اثری که به تجربیات ذهنی و فیزیکال شخصیاش نزدیک است.
خالق داستان «باید حرفای دیشبمو جدی میگرفتی» همچنین درباره ظرفیت ادبیات کودک و نوجوان برای آموزش حفاظت از خود دربرابر آسیبهای اجتماعی اظهار داشت: در مدارس حتی امروز هم فکر نمیکنم آموزشی صورت بگیرد. در دوره ما که اصلا کتابی در اینباره نبود و در حال حاضر هم کتابهایی از این دست برای گروه سنی کودک خیلی محدود و معدود وجود دارد. در این میان؛ برای گروه سنی نوجوان اصلا کتابی نداریم و اصولا این گروه سنی در ادبیات ما خیلی مغفول مانده است. شاید به همین دلیل اتفاقاتی مشابه آنچه توسط ناظم مدرسه رخ داد، در کشور رخ میدهد که بسیار مایهی تاسف و شرمندگی است. البته در این باره نه تنها کودک و نوجوان باید آموزش ببینند که آموزش و پرورش هم باید در انتخاب کادر آموزشی خود توجه و دقت بیشتری روا بدارد تا دیگر شاهد اتفاقات اینچنین نباشیم.
او افزود: درباره مسئله تابو و حفاظت از خود تا بخواهید در ادبیات جهان تولید داریم و شاید به همین دلیل رمانهای ترجمه در این گروه سنی تا این اندازه مورد استقبال قرار میگیرند و فروش بالایی دارند. البته درباره کارهای ترجمه مجبورم بگویم که خیلی از این آثار لزوما هم ارزش ادبی یا موضوعی و ایده و ... ندارند و چیزی به نوجوان ما یاد نمیدهند. اما همچنان که مردم فکر میکنند کالای خارجی بهتر است، این اصل درباره کتاب نیز مصداق دارد. در حال حاضر بخش تالیف کاملا تحتالشعاع ترجمه قرار گرفته چون ناشر خیلی راحت و بدون هیچ کپی رایتی و گاه به صرف به دست بردن در متن و تصاویر، کتاب را چاپ و به بازار عرضه کرده. بازاری که همچنان برای کالای خارجی قلبش میتپد. البته هنوز هم ناشرانی هستند که دغدغهی کار تالیف دارند.
مرزوقی ادامه داد: نه اینکه کارهای تالیفی ما ضعیف باشند، مخاطب ایرانی هنوز به داستان نوجوان ایرانی اعتماد ندارد و مدام فکر میکند داستان ایرانی قرار است به تو پند و اندرز بدهد. از بس سالها این کار را کردهاند و نگاه به نوجوان این بوده که تو حتما اشتباه میکنی و ما باید راه درست را به تو نشان بدهیم. منظورم این نیست که رمانهای ترجمه نوجوان که صرفا بعد سرگرمکننده دارند، خوب هستند اما به هر حال آن پند و اندرزی که نوجوان از آن فراری است را در خود جای ندادهاند. البته کمکم شاهد اتفاقاتی در ادبیات نوجوان و کاهش نگاههای باید و نبایدی در این داستانها هستیم. هرچند بعضا از آن طرف بام هم میافتیم و به اصطلاح کول بودن و دوست بودن با نوجوان را با یکسری الفاظ و شوخیهای پیش پا افتاده اشتباه کردهایم. ما باید در برخورد با نوجوان به او آزادی انتخاب بدهیم و به همان چیزی که هست احترام بگذاریم، حتی به همین سن نوجوانی که پر از آشوب و عقاید عجیبوغریب است. رسیدن به این نقطه، از فکر نویسنده بیرون میآید یعنی فکر نویسندهی ادبیات نوجوان باید دموکرات باشد و بتواند درباره نوجوان دموکرات فکر کند و به آزادی و حریم شخصی او احترام بگذارد.
او متذکر شد: ما عادت کردهایم از هم انتقاد کنیم و با نوجوان هم همین برخورد را داریم که باید او را بسنجیم و مدام بد و خوب کارهایش را به رخش بکشیم. این مسئله خود به خود جبهه ایجاد میکند ولی اگر نوجوان را همانگونه که هست، بپذیریم، حتی من نویسنده اگر در ذهنم برقراری ارتباط با او نباشد، بازهم میتوانم در داستانم او را جذب کنم تا در نهایت ادبیات نوجوان پررونقی داشته باشیم. البته در همین حوزه ترجمه هم کارهای خوبی منتشر میشود و اینطور نیست که همه کتابها صرفا سرگرمکننده باشند.
نویسنده یادآور شد: مسئله عدم اقبال عمومی به داستان تالیفی تنها محدود به ادبیات نوجوان نیست زیرا در بخش بزرگسال هم شاهدیم که ناشران بیشتر روی ترجمه سرمایهگذاری میکنند. دوستان نویسندهام کمکم به طرف ترجمه کشیده شدهاند و حتی دورهی آموزشی میبینند که کار ترجمه را آغاز کنند.
این نویسنده درباره لزوم حمایتهای خارج از صنف از داستان و رمان ایرانی گفت: این اتفاق اگر واقعا بیفتد خوب است ولی ارشاد همین الان هم کتابها را مشروط خریداری میکند. وقتی کتاب «عاتکه» من که درباره مسائل سیاسی سالهای ۵۸ و ۵۹ است، سال ۸۱ منتشر شد و از تیراژ ۲۰۰۰ تایی، وزارت ارشاد فقط ۵۰۰ نسخه خریداری کرده ولی در حال حاضر حتی بعید میدانم اصلا چنین حمایتهایی بشود. کتابخانهها اجازه داشتن هر کتابی را ندارند.
افزود: وقتی کتابهایی را از سطح نمایشگاه کتاب جمع میکنند نمیتوان امیدی به این حمایتها داشت. یعنی هر سال محدوده خودشان را تنگتر و عده زیادی را از دایره بیرون کردهاند و تنها تفکر محدودی را پذیرا هستند. به نفع هر ایده و تفکری است که وسیعتر باشد و دیگری را راحتتر بپذیرد تا موفقتر باشد اما برخی هر کتابی را مورد حمایت قرار نمیدهند. اگر این اتفاق بدون چنین نگاهی رخ بدهد و همه کتابها شامل این حمایتها بشود، خوب است. کار به جایی رسیده که فلان مدرسه به فلان انتشارات میگوید کتابهای شما را نمیتوانیم به مدرسهی خود بیاوریم یعنی هر کس برای خودش تصمیمگیرنده است. قبلا ارشاد هم پول داشت هم دایره گسترهتری را مورد حمایت قرار میداد. برای همین است که تیراژ ۵۰۰۰ تایی و بعدترها ۳۰۰۰ و ۲۰۰۰ تایی کتابها رسیده به ۵۰۰ نسخه در هر نوبت چاپ و این است اوضاع مطالعه در کشور ما.