خبرگزاری کار ایران

در گفت‌وگوی مفصل ایلنا با محمدمهدی حیدریان مطرح شد؛

صفر تا صدِ سینمای ایران از صدور مجوز تا اکران/تفاوت‌های تولیدات ایرانی با هالیود و بالیود/عدم اتفاق‌نظر مدیران ارشد نظام درباره سینما

صفر تا صدِ سینمای ایران از صدور مجوز تا اکران/تفاوت‌های تولیدات ایرانی با هالیود و بالیود/عدم اتفاق‌نظر مدیران ارشد نظام درباره سینما
کد خبر : ۶۲۴۳۹۵

رئیس سازمان سینمایی از آمدن سرمایه به سینما استقبال می‌کند. او از برنامه‌هایش برای اقتصاد سینما و دور کردن پول‌های مشکوک از این وادی می‌گوید. چند و چون ابزار شدن سینما در دست سیاست و سیاست‌مدارها را تایید کرده و خطر فیلم ساختن برای تامین معیشت و فرمانبری و فرمانبرداری مطلق از مدیران را یادآوری می‌کند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، محمدمهدی حیدریان (رئیس سازمان سینمایی) در گفتگوی مفصل سه‌ساعته خود با ایلنا؛  درباره زیر و بم‌های سینما و سازمان سینمایی، نگاه‌های دستگاه‌های دولتی به سینما، صدور مجوزها و جشنواره‌های سینمایی، آخرین وضعیت کمپانی‌های فیلمسازی، شورای بین‌الملل و اکران، ورود سینما به بورس، چند و چون سرمایه‌هایی که وارد سینما می‌شوند، مدرسه ملی سینما و بنیاد سینمایی فارابی صحبت کرد.

متن این گفتگو را زیر می‌خوانید.

یکی از مشکلات سینما نگاه‌های محفلی، حزبی و جناحی به سینما در تمام این ۴۰ سال گذشته بوده. به گونه‌ای که هر مدیر سینمایی با خودش علایق و سلایق، مدیران و معاونان باب طبع و مجوزهای ساخت و سازهای سینمایی را بازهم براساس طبع و سلیقه خود همراه داشته. به همین دلیل شاهد تولید موجی از فیلم‌های خطی و جناحی در دوره‌های مختلف هستیم. در یک دوره جنگ؛ در یک دوره فیلم‌های ملودرام و خانوادگی؛ در یک دوره آثار سیاسی؛ در یک دوره آثار اجتماعی و ... حتی افرادی که امکان کار پیدا می‌کنند یا بیشتر از امکانات برخوردار می‌شوند نیز تحت تاثیر همین سلیقه حاکم بر سینما و سیاست کلی کشور هستند. زمانی سینمای اصلاحات موجی از فیلم‌های مصلحانه را به ارمغان می‌آورد و دوره‌ای سینمای اصولگرایان موجی از فیلم‌های دینی و انقلابی و دفاع مقدسی را. شاید در هیچ کشوری سینما این اندازه تحث تاثیر سیاست حاکم بر آن نبوده بلکه سینما کار خودش را می‌کرده و راه خودش را می‌رود و حاکمیت هم مسیر خودش را. چرا سینمای ایران این اندازه سیاسی، حزبی، جناحی و سلیقه‌ای بوده؟ حاصل جذب‌ها و حذف‌ها در سینما بوده و چه فرصت‌ها یا تهدیدهایی برای سینما ایجاد کرده؟

من بدون آنکه بخواهم حرف‌های شما را رد کنم، باید بگویم که از زاویه دیگری به این موضوع نگاه می‌کنم. سینما دو کارکرد جدی و اساسی دارد: یکی کارکرد رسانه‌ای است و دیگری کارکرد فرهنگی. و از ابتدا نیز در کشور این دو نگاه به سینما وجود داشته است و همه به دنبال این بودند که سرگرم‌کننده‌گی عاملی برای جذب باشد تا بعد حرفِ فرهنگی زده شود لذا در مقاطعی نیز گروه‌های سیاسی با استفاده از همین دو ابزار سعی کردند منویات و نگاه خود را در سینما حاکم کنند اما اینکه بگوییم بعد از انقلاب، سینما همیشه سیاسی بوده و مدیران نگاه سیاسی به آن داشتند را قبول ندارم.

در دهه اول انقلاب تلاش شد که ابتدا اساسا سینما بازتعریف و احیا شود. بعد از تعریف و احیای سینما و تطبیق شرایط آن با وضعیت فرهنگی جدید، سینما به‌عنوان یک عنصر مهم و حتی ابزار قدرت شناخته شد و قابلیت‌های خود را نشان داد و در سال‌هایی که جمعیت ما کمتر از امروز بود، تعداد مخاطبان بسیار بیشتر از امروز بود و همین استقبال مردم از سینما؛ طمع گروهی را از آن بالا برد و این تصور برای گروهی به وجود آمد که می‌شود بدون اشراف به وجوه حرفه‌ای در سینما از آن برای اهداف خود صرفا استفاده کرد. البته این نگاه پاسخ خودش را نیز داد و به سینما ضربه زد و سودی نیز برای آن گروه نداشت. هرگاه این رویکرد به سینما وجود داشت؛ پاسخ خوبی از سینما دریافت نشد.

البته بستر اصلی سینما جامعه است و سینماگر متاثر از اتفاقات جامعه ایده خود را می‌سازد. طبیعی است که جامعه در دوره‌هایی رفتارهایی از خود نشان داده و این رفتارها در سینما بازتاب داشته است اما جاهایی که به سینما سفارش داده شده و این سفارش تبدیل به باور نشده سود و تاثیری نداشته است. از سوی دیگر یک مدیر همیشه همکارانی می‌خواهد که با وی همسو باشند البته معنای این حرف این نیست که حتما ما کسی را بیاوریم که قبلا با وی همکاری کردیم یا بالعکس.

 منظور از سیاسی بودن سینما در کشور این است که گروهی از مدیران دائم می‌خواستند که ساختار سینما و آثار آن براساس نگاه آنها باشد درحالی‌که در کشورهای دیگر اینگونه نیست. مثلا در کشوری مانند آمریکا امروز ترامپ رئیس‌جمهور است و نگاه سیاسی متفاوتی نسبت به رئیس‌جمهور قبلی دارد اما سینمای این کشور بدون توجه به تفاوت این دو نگاه به‌صورت مستقل راه خود را می‌رود درحالی‌که در کشور ما اینگونه نیست.

وضعیت سینما در هر کشور رابطه مستقیمی با بافت سیاسی – اجتماعی آن کشور دارد. مثلا سینما در هند یک ماموریت مشخص اجتماعی دارد که وظیفه خود را انجام می‌دهد. سینما در هند در تعامل با حاکمیت وظیفه دارد تا مسوولیت اجتماعی خود را در ایجاد تعادل رفتاری در جامعه فراهم کند و این کار را نیز انجام داده است و همه نیز تلاش کردند که سینما را در این موقعیت تثبیت کنند اما در هالیوود ما شاهد یک نمونه موفق قدرت سینما در فرهنگسازی و تعریف مفاهیم سیاسی هستیم.

هالیوود امروز نیازسازی می‌کند و دانش را جهت‌دهی و بازار را نیز تامین می‌کند و به دنبال آن سود نیز تامین شده است. در حوزه سیاست؛ هالیوود کاملا یک نقش کارکردی و مهم دارد و مسوول ساختن تاریخ نداشته‌ی آمریکاست و باید خلأ تاریخ نداشته آمریکا را جبران کند. نمونه این مساله این است که امروز در آمریکا مخاطبان از دیدن فیلم‌های غالب سینمای هالیوود احساس شکست نمی‌کنند و یا بعد از پایان یک فیلم آمریکایی غرورش جریحه‌دار نشده است و اگر حتی خلاف یک مدیر ارشد در فیلم نشان داده می‌شود سرانجام آن مدیر ارشد به سزای خود می‌رسد و این مساله در بیشتر فیلم‌های آمریکایی وجود دارد و بیننده از دیدن این فیلم‌ها احساس غرور و خوشبختی می‌کند که در کشوری مانند آمریکا زندگی می‌کند. در حوزه اقتصاد نیز نوع مصرف و سبک زندگی را به خوبی هدایت می‌کند اما اگر ما در داخل کشور نتوانسته‌ایم آنگونه که هالیوود از سینما استفاده می‌کند، بهره ببریم به این دلیل است که در ابتدای امر آن را درست نشناختیم و هنوز قدرت تاثیرگذاری سینما از سوی مدیران و نظام باور نشده است.

سینما باید در کلان‌ترین سطح یعنی حوزه منافع ملی مورد پذیرش قرار بگیرد و باید آن را به کار گرفت و اگر ما سینماگران را باور کنیم و در سلایق آنها دخالت نکنیم، آنها می‌توانند در حوزه منافع ملی به کشور خدمت کنند. ما در این بخش دچار غفلت هستیم و علت آن عدم اتفاق مدیران ارشد نظام درباره سینماست.

 به جریان سینمای بالا باید دو گروه دیگر را اضافه کنیم: یکی سینمای منفعل که فقط به درآمد آنهم از نوع سخیف و بدون دردسرش فکر می‌کند و اصولا در محافل سینمایی به آن هیچگاه نگاه جدی نشده؛ همان سینمای بدنه که در تمام این سال‌ها کار خودش را کرده و دیگری سینمای معترض که ناشی از نگاه افرادی است که به سلیقه حاکم یا جریان حاکم معترض هستند و برخلاف مسیر آب شنا می‌کنند و بیشترشان با شعارهای سیاسی می‌دهند یا فیلم‌های سیاسی که حاوی شعارها و نگاه‌های ساختارشکنانه باشد، می‌سازند. این گروه در داخل یا خارج دنبال جریان‌سازی به نفع خود است تا خودش را مطرح کند هم و پول بیشتر بگیرد و هم برای خود اعوان و انصاری در داخل و خارج فراهم کند. این شیوه نیز در تمام این سال‌ها در ایران کارکرد داشته چون کل سینمای ایران سیاسی و جناحی بوده است. به اعتقاد شما فرصت‌ها و تهدیدهای این دو گروه برای کل سینمای ایران چه بوده؟

بزرگ‌ترین خطری که می‌تواند فرهنگ این کشور را تهدید کند این است که اهالی فرهنگ برای تامین معیشت محتاج فرمانبری و فرمانبرداری مطلق از مدیران باشد. حوزه فرهنگ و هنر که سینما و رسانه نیز زیرمجموعه آن است نباید برای رفع نیازها و احتیاجات روزمره دائم درگیر تمکین از مدیران بالادستی باشد بلکه باید به سمت ایجاد مفاهمه برای رسیدن به یک منفعت ملی حرکت کند اما باید بگویم متاسفانه این تقسیم‌بندی که شما گفتید وجود دارد و اصلی‌ترین دلیل آن این است که ما امروز صاحب صنعت سینما نیستیم. صنعت یعنی تداوم فعالیت، امنیت شغلی، استقرار در کار، ارتباط با مخاطب و تداوم آن. قطعا وقتی صنعت سینما وجود ندارد زیرمجموعه‌های آن نیز وجود ندارد و از طرفی هر فردی که تلاش می‌کند سعی دارد منافع خودش را از راه‌های گوناگون تامین کند. اگر ما بتوانیم سینما را صاحب صنعت کنیم و زیرساخت‌های آن را تامین کنیم و امنیت شغلی را ایجاد کنیم سینما می‌تواند خیلی راحت‌تر وظیفه و نقش اجتماعی خود را ایفا کند و اگر سینما صنعتی شود دیگر نباید نگران سلیقه‌ها و تعویض جریان‌ها و آمد و رفت مدیران در حوزه‌های مختلف بود.

 در تمام این سال‌ها سینمای ایران بی‌آنکه مبانی تئوریک خاصی را برای خود تدوین و تعریف کرده باشد فقط مسیرها و دستورات خاصی را که بیشتر ایدئولوژیک است، دنبال کرده مثلا دستورالعمل‌هایی درباره نحوه حضور زنان در سینما، پررنگ شدن موضوع جنگ و دفاع مقدس در سینما به دلیل شرایط کشور، یا تمرکز بر سینمای خانواده به دلیل مشکلات اجتماعی در جامعه و گسترش طلاق و از هم پاشیدن خانواده‌ها، یا روی آوردن به سینمای قصه‌گو در حوزه مواد مخدر و ... اما مثلا هالیوود یا بالیوود برای خودش مرامنامه خاصی دارد که به قد و قامت آثار تولید شده برای آنها تعریف خاصی می‌دهد. چرا سینمای ایران از مبانی تئوریک برخوردار نیست؟ شاید یکی از دلایل این امر حاکم نبودن مدیران فرهنگی بر سینما بوده است. تجربه مدیران سینمایی در این سال‌ها بیشتر طرح‌های کوتاه مدت و آزمون و خطاهایی بوده که هربار هم تکرار شده. جنگ اکران خارجی و اکران داخلی- فیلم‌های توقیفی- سینمای معناگرا- سینمای بدنه- فیلم فاخر- فیلم جشنواره‌ای و ... و اتفاقا مخاطبان سینما نیز طبق همین آزمون و خطاها دایم در حال افزایش یا ریزش هستند.

 اینکه ما یک قواعدی داریم که در رفتارهای فرهنگی و اجتماعی‌مان براساس آن باید از یک نوع ایدئولوژی که نظام قبول دارد؛ تبعیت کنیم، امری روشن و بدیهی است و تا این مرحله هیچ اشکالی وجود ندارد اما اینکه این ایدئولوژی را تا کجا ادامه می‌دهیم و چگونه بر رفتارهای روزمره تاثیر بگذاریم، محلی است که اختلافات از آنجا شروع می‌شود.

اشکالات از آنجا آغاز می‌شود که هر کدام از ما که عضو نظام هستیم نظام جمهوری اسلامی را از منظر خود تعریف می‌کنیم و می‌گوییم نظام از آنجا آغاز می‌شود که من تعیین می‌کنم. سینما نیز از این مساله مثتنی نیست و هنری است که یک چارچوب مشخص دارد اما کارکرد آن در کشورهای مختلف متفاوت است. اما باید در سینما قدرت انتخاب و تشخیص را به هنرمند بدهیم و اگر غیر از این باشد وارد دور باطل می‌شود و هزینه‌های ما از بین می‌رود. اگر ما به این مرحله برسیم که به سینماگر اجازه بدهیم که خودش براساس تشخیصی که به آن رسیده مسائل را رصد و درباره آن فیلم بسازد، می‌تواند اثری تولید کند که همچنان در حال افزایش مخاطب و داوری باشد.

هنوز هم از دهه شصت به‌عنوان موفق‌ترین دوران سینما یاد می‌شود. این مقبولیت به حمایت‌های مدیریت سینمایی آن روز از سینما و سینماگران و مدیریت دولتی بازمی‌گردد یا شرایط خاص کشور که معجونی از تجربه جنگ و انقلاب را برای سینماگران به همراه داشت یا رضایت سینمای ایران به حداقل‌ها؟

چند دلیل مختلف داشت یکی از ضروری‌ترین نیازهای حوزه فرهنگ ثبات است و فرهنگ محلی برای آزمون و خطا و تغییرات مستمر نیست. فرهنگ نیاز به یک نگاه ثابت دارد. در برنامه‌ریزی‌های کلان و رفتارهای مستمر، دهه شصت تنها دوره‌ای بود که سینما به مدت ۱۲ سال یک مدیریت ثابت داشت. به همین دلیل شاهدیم متنوع‌ترین تولیدات در دهه شصت انجام شده است و حتی بسیاری از بهترین تولیدات کارگردان‌هایی که از آن دوران فعال بودند مربوط به همان دهه ۶۰ است و تفاوت آثار بسیار بیشتر حس می‌شود و امروز تشابه بیشتر شده است. بیشترین استقبال نیز توسط مردم از سینما در دهه شصت انجام شد البته یک دلیل ریشه‌ای دیگر داشت و آن هم این بود که در دهه شصت جامعه و مردم همدلی و همبستگی بیشتری داشتند که در دهه‌های بعد کمتر شد. زیرا یکی از دلایل آن این بود که یک حادثه عمومی مانند جنگ برای این کشور اتفاق افتاده بود و همه در این حادثه خود را شریک می‌دانستند و هر کدام سعی می‌کردند شرایط خود را با این حادثه عمومی تطبیق دهند. یعنی فیلمساز ما زیر موشک‌باران فیلم می‌ساخت و مردم نیز زیر موشک‌باران فیلم را تماشا می‌کردند. هر گاه ما بتوانیم این اتفاق نظر را  درباره سینما و در اصول مجدد فراهم کنیم، می‌توانیم به موفقیت برسیم.

عدم توافق و مقبولیت بر سر بخش‌های تعیین‌کننده سینما مانند قانون نظام امور سینمایی، شواریعالی سینما، شورای پروانه ساخت و اکران در تقریبا در همه دوره‌ها تجربه شده است. به اعتقاد شما ماهیت این بخش‌ها آیا خود رانت‌زا و فسادآور نیستند؟ آیا اصولا این زیرساخت‌ها درست تعریف و جانمایی شده‌اند؟ آیا خود آنها تابع شرایط و قوانیت بی‌ثبات و متغیر نیستند؟ این اشکالات شاید تاکید دوباره‌ای بر همان موضوع نبودن مبانی تئوریک در سینما باشد؟

نگاه غلط برخی دوره‌ها به سینما و عدم شناخت صحیح از سینما و انتظار ناصحیح از سینما ضربات زیادی زده است حتی در دوره‌ای یک روشی در پیش گرفته شد که فعالان درون سینما را باهمدیگر به مقابله بیاندازیم یعنی تفرقی در سینما به صورت عمدی آغاز شد که فرصت و سرمایه‌سوزی را به دنبال داشت البته ما در حال حاضر در روزهای پایانی این تفرق هستیم.

امروز اختلاف‌نظرهایی که از پسماند همان رفتارهای گذشته در بین سینماگران ماست، بسیاری از انرژی و فرصت‌های ما را می‌گیرد. نکته دوم اینکه سینما امر تخصصی است و علاوه بر این تخصصی بودن نیاز به این دارد که مدیران آن همانند اهالی سینما به روز باشند و شرط انجام کار تخصصی و بروز برنامه داشتن است و در حوزه فرهنگ برنامه‌ریزی زیر پنج سال اصلا پاسخگو نیست به همین دلیل ما در دوره جدید تلاش کردیم تا یک برنامه جامع پنج ساله و چشم‌انداز ۱۰ ساله طراحی کنیم در این برنامه یک زنجیره فعالیت را طراحی کردیم زیرا معتقدیم سینما فقط تولید یا فقط اکران نیست در امتداد همه اینها و هر کدام از این حلقه ها کار نکنند توفیق حاصل نخواهد شد.

امروز دعوا بر سر اکران و روند حاکم بر تولید در سینمای ایران بسیار بالا گرفته است. بحث مافیا یا شکلی گسترده و بسیار قدرتمند در تولید فیلم‌های خاصی که توسط تهیه‌کنندگان خاصی تولید می‌شوند، بحث پول‌سازی و ضمانت درآمد در سینمای ایران در همان روند تولید و قبل از آنکه فیلم به اکران راه یابد، بحث تعیین‌کننده بودن آرای شورای پروانه نمایش برای اکران یا عدم اکران یک فیلم و سرنوشت مالی آن... همه و همه نشان می‌دهد فقط افراد خاصی در سینمای امروز ایران قادر به ضمانت تولید سینمایی و ضمانت اکران هستند درحالی‌که به‌نظر می‌رسد برنامه‌های شما یک چشم انداز ۱۰ ساله و یک برنامه پنج ساله است. واقعا مشکلات چگونه تا قبل از به نتیجه رسیدن برنامه‌های درازمدت حل می‌شوند؟

در طی یک سالی که از برنامه می‌گذرد تلاش کردیم تا مشکلات برطرف شود البته من معتقد به وجود مافیا نیستم و آنچه در بدترین شرایط وجود دارد حاکمیت تعداد کمی از افراد بر بخش زیادی از امکانات است که به نوعی آفت است هر چند این آفت نیز تعدیل شده است. در بحث اکران پیش از این آئین نامه ای بود که ایرادات آن رفع شد و با اصلاحات انجام شده این نظام یک راهکاری را برای رفع مشکلات فراهم می‌کند بخش صنوف پررنگ‌ شده است و همچنین اگر ظلمی به کسی بشود روش‌هایی برای رسیدگی به شکایات طراحی شده است و به دنبال این هستیم که با تاسیس ساختارها و اصلاح آنها به سمتی حرکت کنیم که در دوره‌های بعد نیز حتی با تغییر نگاه مدیران به صنعت سینما آسیب نرسد. البته خوشبختانه برنامه‌ها تا امروز حاصل مثبت داشته و ما بر اساس آماری که داریم هر سه و نیم روز یک سالن ساخته شده است. درحالی‌که این سالن‌ها با مشارکت و سرمایه‌گذاری بخش خصوصی ساخته شده و بخش خصوصی متوجه شده که برنامه‌ها ثبات دارد در تولید نیز بخش خصوصی به خوبی وارد شده و کمک‌های ما کاهش پیدا کرده و سالنی که مثلا با دو میلیارد ساخته می‌شود فقط از ۱۶۰ میلیون تومان کمک‌های دولتی استفاده می‌کند.

همه سعی ما فراهم کردن زیرساخت‌ها و جهت‌دهی برای مشارکت بیشتر بخش خصوصی است. اینکه یک جماعتی راضی نیستند عارضه‌ای همیشگی است مهم این است که ببینیم آیا این افراد در این عدم رضایت محق بودند یا نه؟ اینکه فیلم من باید اکران بشود ولی مخاطب نداشته باشد و باز اصرار کنم سینمادار در پنج سانس که هر سانس دو نفر بیشتر تماشاچی ندارد اکران فیلم را ادامه دهد جایی برای اعتراض نمی‌گذارد. همچنین برای ما برقراری عدالت بسیار مهم است و یکی از نمادهای برقراری عدالت توجه به سلیقه مخاطبان با اکران فیلم‌ها در ژانرهای مختلف است به همین دلیل امسال ما شاهد خواهیم بود که هیچ فیلمی نمی‌تواند مثلا اکران دائمی داشته باشد تا به فروش زیادی برسد و در کنار آن گونه‌های دیگر از فروش بسیار کمتری برخوردار باشند. در عوض بازارهای دیگر مانند وی او دی و شبکه نمایش خانگی ایجاد و گسترش یافته است.

 در این روند برنامه‌ریزی شما جشنواره ملی فیلم فجر چه جایگاهی دارد؟ آیا قرار است در آینده تبدیل به جشن بشود یا فقط حالت جشنواره خود را حفظ خواهد کرد؟

جشنواره ملی فیلم فجر از روز اول محلی بوده برای نشان دادن توانایی‌ها و قدرت سینمای ایران و طرح مسائل سینمای ایران در سال آینده و کشف استعدادهای جدید. ما از این دوره جشنواره ملی فیلم فجر را به سمت جشنواره‌تر شدن پیش ‌بریم. به همین دلیل همان سقف حداکثر ۲۲ فیلم را رعایت می‌کنیم و هر تعداد فیلم در سال تولید شود ما از این سقف تجاوز نخواهیم کرد. طبیعی است اگر تعداد فیلم‌های تولیدی زیاد باشد غربال آنها سخت‌تر است. اما ۲۲ فیلم آثاری  هستند که کیفیت بالاتری دارند نباید جشنواره ملی فیلم فجر را با جشنواره‌های بین المللی مقایسه کرد بلکه این یک جشنواره داخلی و سابقه‌ای جدی است که نشان دهنده سطح کیفی سینمای ایران است و در عین حال این ۲۲ فیلم را در شهرستان‌ها با رضایت صاحبان فیلم‌ها نمایش می‌دهیم تا نشاط جشن‌های انقلاب نیز سراسری باشد. برای داوری‌ها نیز دنبال رفع اشکالات هستیم هر چند معتقدم آرای داوری سال گذشته بسیار به نظر مردم نزدیک بود و رای آنها قابل قبول بود. همچنین قرار شده است در هیئت داوران علاوه بر حضور یک تهیه‌کننده و کارگردان سه نفر از افراد فنی نیز حتما حضور داشته باشند تا قضاوت‌های فنی نیز دقیق‌تر شود. همچنین فرم هایی را آماده کرده و به داوران می‌دهیم تا شاخص‌ها را برای داوری آثار تعیین و نظرات را بر آنها متمرکز کنیم.

شما در برنامه اقتصادی خود برای تاسیس شرکت‌ها و کمپانی‌های فیلمسازی برنامه‌ریزی کرده‌اید و معتقدید سینمای ایران به‌جای شخص‌محور باید شرکت‌محور باشد. اما مشخص نشد منظورشان از شرکت‌محور چیست؟ آیا منظورتان شرکت‌هایی است که صفر تا صد تولید یک فیلم را از پیش‌تولید تا اکران برعهده دارند؟ در این‌صورت وضعیت سینما و تهیه‌کنندگان مستقل چه می‌شود؟

قطعا ما بدون سینمای مستقل و سینمایی که وجهه فرهنگی قوی‌ای داشته باشد سینما به عنوان فرهنگ نخواهیم داشت و فقط سینما به عنوان سرگرمی وجود خواهد داشت. سیاست‌های ما باید به سمتی برود که به‌گونه‌ای دو بردار سینمای اقتصادی و سینمایی که توجه بیشتری به فرهنگ دارد در کنار هم و به یک اندازه حرکت کند و این اتفاق باید به شکل طبیعی بیفتد اما اینکه مثلا ما در دولت از فیلم‌های فرهنگی حمایت کنیم و گروهی خارج از دولت آثاری که دوست دارند را بسازند و بفروشند و به اصطلاح سینما را در دست بگیرند، روش درستی نیست و به حیات طبیعی سینما منجر نمی‌شود. حیات طبیعی یعنی آنکه یک شرکت فیلمسازی و کمپانی حیاتش را در این ببیند که ترکیبی از فیلم‌های تجاری و فرهنگی را در طول سال تولید کند وگرنه برخی امتیازات و اختیاراتی را که می‌توانستند کسب کنند نمی‌توانند به دست بیاورند. سمت و سوی برنامه ما این است که کمپانی‌های فیلمسازی به سمتی حرکت کنند که تشویق شوند در طول سال فیلم‌های تجاری و فرهنگی را توامان تولید کنند و فقط یک کمپانی یک نوع فیلم نسازد. البته نباید اجازه بدهیم انحصار نیز ایجاد شود زیرا در همه دنیا قوانین ضدانحصار معروف به ضدتراست وجود دارد و من به دوستان تهیه‌کننده و پخش‌کننده نیز گفتم که ما نیز باید این قوانین را رعایت کنیم. زیرا قانون ضدانحصار و ضدتراست باعث ایجاد رقابت می‌شود و این رقابت است که باعث رشد سینما خواهد شد. لذا در هیچ حوزه‌ای اجازه انحصار نمی‌دهیم. معتقدیم که باید کمپانی‌ها و شرکت‌های فیلمسازی‌ای که توان ریسک کردن دارند، شکل گرفته شود. باید در این شرکت‌ها روند تولید کاملا حساب‌شده باشد لذا لازم است برای خود یک راهبرد و بسته تعریف کرده و ساخت حداقل پنج فیلم را در سال در برنامه خود داشته باشد. این کمپانی‌ها باید سودشان را در کار فرهنگی و جذاب ببینند و همزمان به همه جوانب تولید از پیش‌تولید تا اکران فکر کرده و برنامه‌ریزی کنند و باید طرح اقتصادی داشته باشند و شرط صدور پروانه ساخت برای این شرکت‌های فیلمسازی داشتن بیزینس پلن است.

مشکلی که امروز در حوزه اکران وجود دارد بحث آیین نامه اکران است. گروهی معتقدند این آیین‌نامه زمانی نوشته شده که سالن‌های سینما تک‌سالنه بود اما امروز هر پردیس سینمایی حدود پنج سالن دارد و این بدان معناست که این پردیس پنج سینماست نه یک سینما؛ و همین مساله مشکلاتی را به وجود آورده است؟

نظام‌نامه اکران در سال جدید سعی کرده اشکالات سال‌های گذشته را رفع کند و یک اصلاح ساختاری نیز انجام داده است. کارگروه اکران باید براساس دستورالعمل وضعیت اکران فیلم‌ها را بررسی و با آیین‌نامه تطبیق بدهد و اعضا نمی‌توانند اعمال سلیقه کنند. یک مرجع بالاتر نیز در این آیین‌نامه پیش بینی شده که باید حداقل ماهی یک جلسه تشکیل دهد و اگر شکایتی رسید جلسه‌ای فوق‌العاده خواهد داشت. شورای عالی اکران مرجع رسیدگی به شکایات سینماگران در حوزه اکران است. نگاه ما در تنظیم این آیین‌نامه و نظام‌نامه، بالا بردن راندمان در حوزه اکران و به خصوص بازدهی سرمایه در سینماست دست پخش‌کنندگان و تهیه‌کنندگان و سینماداران برای اکران باز شده است مثلا پیش از این اگر فیلمی در یک سالن ۷۰۰ نفره به نمایش درمی‌آمد اما مورد استقبال قرار نمی‌گرفت تهیه‌کننده به سختی می‌توانست سالنش را تغییر دهد و سالن کوچک‌تری بگیرد اما در آیین‌نامه جدید این اجازه داده شده تا در صورت نیاز با هماهنگی پخش‌کننده و سینمادار سالن اکران تغییر کند. براساس این آیین‌نامه می‌خواهیم بیشترین بهره‌برداری‌ها را از ظرفیت سالن‌های سینما بکنیم.

یکی از پیشنهادات شما تاسیس صندوق‌های سرمایه‌گذاری در بورس برای سرمایه‌گذاری در سینماست. با وضعیت فعلی اقتصاد که سهام بسیاری از شرکت‌های بزرگ به سختی خرید و فروش می‌شود چه برنامه و تضمینی برای موفقیت چنین صندوقی وجود دارد؟ ضمن آنکه سینما همیشه خارج از بدنه خود دارای مشکلاتی بوده است.

تامین سرمایه، تامین، گسترش و تنوع بازار، بیمه، مشوق برای صادرات و ایجاد بازار جدید از ارکان بسته اقتصادی سینما است. در مرحله اول تامین سرمایه باید صورت بگیرد برای تامین سرمایه دو راه داریم یا اینکه اجازه بدهیم که تولید و نمایش انحصاری در دست چند نفر باشد که اصولی نیست یا آنکه مشارکت مردم را در تولید فیلم‌ها افزایش بدهیم. یکی از راه‌های افزایش مشارکت مردم استفاده ازبورس و اوراق بهادار است. بعد از مذاکرات مفصلی که با مدیران بورس انجام گرفت،

مقرر شد علاوه بر تامین صندوق جسورانه که امکان سرمایه‌گذاری به‌صورت خرید سهام را برای مردم ایجاد می‌کند. دو نوع اوراق هم می‌تواند در اختیار مردم قرار گیرد: اوراق منفعت و اوراق صکوک اجاره. این اوراق می‌تواند برای سرمایه‌گذاری در ساخت سالن‌های سینما و یا تولید فیلم ارائه شود هیچ فیلمی نمی‌تواند به صورت مستقل خواستار استفاده از این اوراق باشد بلکه در این صندوق بسته‌های فیلم تعریف می‌شود این بسته‌ها توسط کارشناسان اقتصادی مستقل بررسی شده. مجموعه‌ای از این فیلم‌ها به عنوان یک بسته معرفی که سودآوری آن به‌طور جمعی مسجل باشد، به عنوان یک بسته معرفی می‌شود. این روش به نفع سینماست. زمانی که مسئولیت یک بسته سرمایه‌گذاری به کمپانی یا شرکت داده می‌شود آن شرکت می‌تواند از محل خرید سهام توسط مردم سرمایه مورد نیاز برای هریک از این بسته‌های حاوی چندین فیلم را تامین کند.

قدم بعد حضور در بازارها و توسعه آنهاست. به این منظور توافقنامه‌ای با وزارت صنعت، معدن و تجارت در حال امضا داریم که به زودی نهایی و امضا خواهد شد. در این توافقنامه برای توسعه بازار به مسائلی همچون کمک هزینه برای حضور در بازارهای خارجی، برگزاری کنفرانس‌های بین‌المللی بازاریابی و تجهیزات سینمایی و جایزه صادراتی نیز پیش‌بینی شده است. با این مشوق‌ها همه ما به سمتی خواهیم رفت که تعداد بیشتری فیلم بسازیم و تعداد بیشتری فیلم بتوانیم به نمایش دربیاوریم در نتیجه سودآوری سینما افزایش پیدا می‌کند. از طرف دیگر وقتی سوددهی بیشتر شود منفعتش به سینماگران و مردم می‌رسد.

استقبال مردم از سینما و افزایش سود فیلم‌ها هر چند فی‌نفسه خوب است اما آسیب‌هایی را نیز به همراه داشته است یکی از این آسیب‌ها علاقمندان و  سرمایه‌داران خارج از بدنه سینماست که با ورود سرمایه‌های خود به بدنه سینما باعث شدند هزینه تمام شده ساخت یک فیلم افزایش پیدا کند و مثلا فیلمی که با دو میلیارد ساخته می‌شود با هشت میلیارد ساخته شود.

در این باره چند فاکتور اساسی باید در نظر گرفت: اول آنکه از آمدن سرمایه به سینما استقبال کنیم اما اینکه این سرمایه چه  نتیجه‌ای به دنبال دارد بسیار مهم است زیرا با حیات طبیعی سینما ارتباط مستقیم دارد. طبعا در طرح ما یکی از ویژگی‌هایی که شرکت‌ها باید داشته باشند نحوه استفاده از این سرمایه‌هاست و ممکن است به یک کمپانی اجازه استفاده از سرمایه و پول زیاد داده بشود اما شرکتی دیگر شرایط استفاده از آن را نداشته باشد.

امروز پروانه ساخت دو مرحله‌ای شده است و در مرحله صدور پروانه احراز سلامت سرمایه و صدور پروانه مالکیت گنجانده شده است. پروانه مالکیت بعد از احراز صلاحیت سرمایه صادر می‌شود. اما برای جلوگیری از اینکه این سرمایه‌ها در بخش دستمزد و امنیت شغلی آسیب وارد نکند راهکارهایی پیش‌بینی شده: اول آنکه خانه سینما در حال تهیه قراردادهای تیپ است و هر صنف براساس نوع کارکردش قراردادهای تیپی را طراحی می‌کند. در این قراردادها پیش‌بینی شده که مثلا اگر حضور هنرمندی باعث فروش ویژه و فوق‌العاده باشد و از طرف دیگر توسط صنف برای دستمزدها سقفی معین شده باشد برای پیشگیری از اختلال دستمزدها در این موارد استثنائی میزان و رقم بیش از سقف تعیین شده صنف در قالب مشارکت در فیلم منظور می‌گردد.

 وظیفه شورای عالی بین‌الملل سینما چیست و آیا قرار است برگزاری جشنواره جهانی نیز به این شورا واگذار شود؟

قرار است برنامه‌های کلان بخش بین‌الملل که در ۲۵ وظیفه طراحی شده را اجرا کند. به زودی اولین جلسه نیز تشکیل می‌شود و برای وظایف و برنامه‌هایی که برای آنها تعیین شده چهارچوب و دستورالعمل خواهند نوشت. یکی از رویکردهای اصلی تولید مشترک با سایر کشورهاست که باید روش‌های این تولید و نوع آن مشخص شود. توجه به اکران و گیشه فیلم‌های ایرانی در خارج از کشور ازجمله وظایف این شوراست. البته در حوزه بین‌الملل رویکرد ما ابتدا کشورهای منطقه، کشورهای اسلامی، آسیا و سایر قاره‌ها است و اگر ما حوزه اول به اندازه کافی توجه کنیم نزدیک به دو سوم جمعیت جهان را پوشش داده‌ایم درحالی‌که متاسفانه در حال حاضر بیشترین نیرو در بخش بین‌الملل به اروپا و کشورهای غربی اختصاص پیدا کرده. در بحث تولید مشترک نیز سه کشور هند، چین و روسیه جزو اهداف اصلی ما برای تولید هستند. جشنواره جهانی فیلم فجر در برنامه یک تعریف و هدف مشخص دارد. شورای عالی بین‌الملل باید بررسی خواهد کرد که آیا در راستای آن اهداف برگزاری جشنواره جهانی می‌تواند کمکی کند یا نه؟ لذا  ارزیابی جشنواره جهانی فیلم فجر با شورای عالی بین‌المللی خواهد بود.

در این میان؛ وضعیت بنیاد سینمایی فارابی، مدرسه ملی سینما و اکران فیلم‌های خارجی در برنامه شما چگونه می‌شود؟

بنیاد سینمایی فارابی یک سازوکاری بود و برای دوره‌ای طراحی شده بود و نقش خود را به خوبی ایفا کرد و عملا به عنوان یک تهیه‌کننده کلان سینما و تولیدکننده در ابتدای دهه ۶۰  عمل می‌کرد و این نقش کم‌کم به مشارکت در تولید و بعد حمایت در تولید تغییر یافت امروز نوع حمایت‌ها نیز نغییر پیدا کرده. البته تسهیلات از طریق صندوق اعتباری هنر به فیلم‌ها ارایه و کارکرد فارابی را از یک نهاد وام دهنده به یک نهاد فرهنگی‌تر که به فیلمسازان کمک می‌کند، تبدیل شد و فارابی باید عقل کمکی و منفصل سینما باشد و قرار است در نگارش فیلمنامه‌ها و ساخت فیلم‌ها در موضوعات مختلف اجتماعی، سیاسی و هنری به فیلمسازان کمک کند. البته این کمک به معنای سفارش دادن موضوعات به فیلم‌ها نیست.

درباره فیلم خارجی نیز باید بگویم تا زمانی که اکران این فیلم به بالا بردن کیفیت تولیدات داخلی کمک کند ما از آن حمایت می‌کنیم و هر جا ببنیم لطمه می‌زند مانع آن می‌شویم. واقعیت این است که امروز در فرهنگ آنچه که به جهت تصویر و فیلم در اختیار مخاطب قرار گرفته؛ بسیار گوناگون و انبوه است و دیگر نمی‌توان فقط با یک نوع محصول داخلی مخاطب را راضی کرد. به همین دلیل ما نیز باید بیان تصویری خود را در سینما تقویت یا استاندارد کنیم. یکی از راه‌ها این است که در سینما در شرایط مساوی فیلم خارجی را در کنار فیلم ایرانی نمایش دهیم. پردیس‌هایی که بیش از هفت سالن سینما دارند؛ می‌توانند یک سانس در روز را به اکران فیلم‌های خارجی اختصاص بدهند و پردیس‌هایی که سالن سینما دارند، می‌توانند یک یا دو سانس را در روز به اکران فیلم‌های خارجی اختصاص دهند. و این مساله نشان می‌دهد که مخاطب ما چقدر به این فیلم‌ها علاقه دارد. نباید فراموش کنیم مصرف کننده‌ای که دنبال کیفیت است باعث می‌شود تا تولیدکننده رشد پیدا کند.

درباره مدرسه ملی سینما نیز باید بگویم که این مدرسه از مدارس جهانی الگوگیری شده بود اما واقعیت این است که امروز چندین هزار نفر در رشته‌های مختلف سینما درس می‌خوانند. آنچه ما نیاز داریم این است که سینماگران براساس استانداردهای روز آموزش تکنیک سینما را ببیند و به نوعی دنبال مهارت‌آموزی باشیم. مدرسه ملی نباید همان چیزهایی را آموزش دهد که در دانشگاه‌ها آموزش می‌دهند لذا شورایی تشکیل شد تا با همکاری خانه سینما نیازهای روز سینماگران را در رشته‌های مختلف استخراج کنند و برای این رشته‌ها کلاس‌هایی در قالب ورک شاپ، دوره‌های هفتگی یا ماهانه طراحی و برگزار کنند. آموزش مدرسه از شکل آموزش دانشگاهی به شکل مهارت‌آموزی براساس تکنولوژی روز و با هدف تامین نیاز مهارتی و علمی سینماگران تغییر پیدا کرده است.

گفتگو: زهرا حاج محمدی - علی زادمهر

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز