گفتوگوی ایلنا با سیامک جهانگیری، نوازنده نی؛
آنچه درباره ساز نی باید دانست+فیلم
سیامک جهانگیری میگوید: ساز نی به دلیل سخت بودن نواختن و نمایشی نبودن اکول نوازندگیاش مهجور مانده است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، سیامک جهانگیری ازجمله نوازندگان ساز نی است که به واسطه همکاری با حسین علیزاده، ارکستر سمفونیک تهران، کیهان کلهر و یویوما (نوازنده سرشناس ویلن سل) در پروژه جاده ابریشم و آلبومهایی که آهنگسازی و نوازندگی کرده است، در میان موزیسینهای امروز چهرهای شناخته شده و توانمند است. میگوید: نوازندگی ساز نی به دلیل سخت بودن نواختن و نمایشی نبودن اکول، مهجور مانده است. باید از لحاظ متد آموزشی و ساخت ساز به آن توجه شود و من تلاش کردم به این مهم بپردازم. در گفتگوی پیشرو به بحث درباره ساز نی و ویژگیهای آن با این نوازنده پرداختهایم.
بد نیست با شیوه تدریس «نی» از گذشته تا امروز شروع کنیم.
بله، اما ابتدا درباره شیوهای که در حال حاضر وجود دارد، توضیح مختصری میدهم. این روش که به شیوه «لای دندانی» معروف است، منسوب به نایب اسدالله اصفهانی است. البته این سبک نوازندگی در نی ترکمن هم وجود دارد اما نه با این صدادهی و نواخت. به هر صورت این روش توسط نایب اسدالله اصفهانی ارائه شده و اقتباسی است از نینوازی ترکمنی.
این روش بعد از نایب توسط استاد حسن کسایی به لحاظ نواخت، اجرای بعضی از دستگاههای موسیقی و فواصلی که در نوازندگی کمی سختتر هستند، به تکامل میرسد و به عنوان پایه و اساس شیوه نوازندگی سالهاست که اشاعه داده میشود. بنابراین ما با یک جریانی در نینوازی روبرو هستیم که به دلیل کثرت آثار استاد کسایی و اوج نوازندگی ایشان، ساز نی در بستر دیگری از موسیقی ایرانی قرار میگیرد. هرچند بیشتر آثار ایشان در حوزه تکنوازی یا همنوازی با اساتید آن زمان است. بعدها جناب حسن ناهید این ساز را به ارکستر ایرانی میبرد و رپرتوار این ساز جدای از تکنوازی و همنوازی در بستر ارکستر هم قرار میگیرد و موجب میشود بهطور مثال استاد حسین علیزاده؛ کنسرتویی برای نی مینویسد به نام نینوا که قابلیت دیگری از این ساز ارئه میشود. اما درخصوص روش تدریس و متد آموزشی آن چیزی که از آن دوره به ما رسیده، در اصل ردیف موسیقیست که بهصورت آوازی و سازی ارائه شده است. در حقیقت این ردیف بستر آموزشی است که در نسل قدیم کارکرد بیشتری دارد زیرا اصطلاحا روش آموزش به صورت «سینه به سینه» بوده است.
شیوه آموزشی ادامه یافته تا امروز خروجیهای مختلفی داشته و دارد. دلیلش چیست؟
در شیوه آموزش سینه به سینه که در قدیم بیشتر متداول بود، شاگرد میبایست دارای حافظه و گوش خوبی میبود چراکه به دلیل نبود دستگاه ضبط صدا یا نت موسیقی؛ شاگرد میبایست درس یا قطعه مورد نظر را با تکرار در حضور استاد فرامیگرفت و حفظ میکرد. این تکرار در اجرا، تسلط و دقت نیز به همراه داشت تا اینکه با ایجاد مدرسه دارالفنون و حضور اساتیدی چون علینقی وزیری و شاگردانش؛ خط موسیقی غربی و نگارش موسیقی رایج شد و آموزش از روی کتب و متدهای شکل گرفته برای ساز؛ که در آن زمان بیشتر برای ساز تار، ویلن و پیانو که در ارکستر ایرانی راه پیدا کرده بودند، متداول بود.
حال با وجود کتب موسیقی، آموزش موسیقی به شیوه کتبی و شفاهی رواج یافته و اولین فرمها در ثبت و نگارش ردیف موسیقی شکل گرفته است. این شیوه طبیعتا همواره با آزمون و خطا همراه بود چراکه میبایست مسیر آموزش برای ترسیم نیازهای فکری و عملی هنرجو در فراگیری محتوای موسیقی چه به لحاظ عملی و چه نظری باشد. در حال حاضر آنچه پیش روست؛ سوق و هدایت هنرجو به فراگیری ردیف موسیقی دستگاهیست که ابتدا در قالب کتابهای دوره مقدماتی تا عالی فراهم میشود.
برای تهیه متد باید به موضاعات مختلفی مثل اینکه به هنرجویی با یک استعداد میانه در موسیقی توجه داشته باشیم، از اینجا به بعد باتوجه به موضوعاتی که مطرح شد، باید دروسی درنظر گرفته شود که بتوان هنرجو را از نقطه ابتدایی به نقطه مورد هدف رساند که مستلزم یکسری آزمون و خطاهایی است که تا این زمان انجام شده، هرچند به نظر من، در موسیقی شرق، ما باید موسیقی شفاهی و کتبی را در کنار هم داشته باشیم زیرا وقتی هنرجو با کتابهای موسیقی مواجه میشود باید کتابها طوری طراحی بشوند که هنرجو بعد از مطالعه آنها بتواند با دستور زبان موسیقی ایرانی که همان ردیف موسیقی است، ارتباط درست بر قرار کند. در حال حاضر این اتفاق در بعضی سازها نیفتاده است. طبیعتا وقتی حجم رپرتوار و تعداد نوازنده در سازی کمتر باشد، توجه به آن ساز و متد آموزشی آن نیز کمتر خواهد بود. ساز نی هم از همین دسته است.
دلیل کمتوجهی به ساز نی چیست؟
خب نواختن و درآوردن صدا از این ساز بسیار سخت است، به همین دلیل خیلی از هنرجوها پس از مدتی از نواختن و یادگیری شانه خالی میکنند. طبیعتا به همین دلیل این ساز مهجور مانده هم به جهت حجم رپرتوار آموزشی که برایش نوشته شده و هم اجراهای صحنهای و هم ترکیب آن با آنسامبلهای ایرانی.
کتابهایی که تاکنون برای نی نوشته شده، آیا راهگشا بوده است؟
بله، حتما. به هر حال کتاب آموزشی باید مسیری را به جهت آزمون و خطا و برخورد با هنرجویانی در سطوح مختلف که در حال آموزش هستند، طی کند. در ایران به این جهت که یادگیری موسیقی از کودکی باب نیست، مدرسان و اساتید در کلاسهای آزاد موسیقی با گروهای سنی متفاوتی در ارتباط هستند که به طور اتفاقی وارد عرصه یادگیری موسیقی شدهاند. به همین دلیل خیلی سخت میشود کتابی نوشت که این طیف مخاطب با شرایط سنی و ضریب هوشی مختلف را شامل شود. اما اگر شما بهطور مثال بخواهید کتابی برای هنرستان موسیقی تدوین کنید، دقیقا میدانید که با چه گروه سنی، با چه هوش و گوش موسیقایی روبرو هستید؟ باتوجه به توضیحات داده شده، شاید بتوان گفت بسیاری از کتابهای آموزش موسیقی؛ مسیر آزمون و خطا را طی میکنند تا به جمعبندی درستی در آموزش دست یابند و شاید برای سازهایی مانند تار و سنتور این موارد بیشتر انجام شده است اما ساز نی همچنان نیاز به کتابهای بیشتری برای آموزش دارد.
گویا شما در حال تهیه متدی برای ساز نی هستید. درست است؟
بله، در حال نوشتن کتابی هستم که سعی دارم در آن باتوجه به کتابهای موجود، بخشهایی که نیاز به پرداختن بیشتری دارد را مدنظر قرار دهم و قطعاتی را پیش روی هنرجو قرار دهم تا زمانی که به سطح ردیفنوازی میرسد، هم از لحاظ تکنیک اجرایی و هم گوش موسیقایی برای اجرای ردیف آمادهتر باشد.
وقتی ما به ردیف میپردازیم، در واقع با یک سیستم ساختاری در موسیقی روبرو خواهیم شد. یعنی ردیف خوانی تنها چند ملودی ساده جهت اجرا و حفظ شدن نیست بلکه دستور زبان موسیقی است که داری جزئیاتی است که اگر درست شنیده و اجرا نشوند، بیان موسیقایی درستی از آن حاصل نمیشود. در نتیجه قبل از شروع ردیف باید متدی طراحی شود که هنرجو قبل از رسیدن به این ساختار بتواند این اجزا را بشناسد، بنوازد و درکی از آن داشته باشد.
ساز نی کماکان جزو سازهای مهجور است. فکر میکنید تهیه متد و تربیت هنرجو، توجه به این ساز را بیشتر میکند؟
خیر اینطور نیست. این موضوع برمیگردد به یک بحث بنیادی که مربوط به آموزش و فرهنگسازی میشود. در حال حاضر ما با جریانی مواجه هستیم که موجب تغییر ذائقه و سلیقه شنیداری مردم شده است. امروز ما با صنعت موسیقی رودررو هستیم که موسیقی هنری را به شدت تحتالشعاع قرار داده هرچند انواع موسیقی؛ مخاطبان خاص خود را دارد و قرار نیست در جامعه صرفا با یک نوع موسیقی روبرو باشیم اما تقریبا اینطور است. یعنی موسیقی پاپ یا انواع ترکیبی آن.
اینکه بتوانیم از موسیقی پولسازی کنیم اصولا چیز بدی نیست اما اینکه فقط برای پول، موسیقی اجرا شود، چندان شایسته نیست. هدف در هر نوع موسیقی مشخص است. موسیقی برای ورزش، برای تفریح و... . در موسیقی هنری هدف؛ لذت و اندیشیدن است بنابراین در این حوزه هنرمتد خلاق سعی در رشد فرهنگی جامعه دارد هرچند دارای مخاطب اندک باشد.
ساز نی از اکول نوازندگی نمایشی برخوردار نیست. آیا همین موضوع باعث شده تعداد نوازندگان آن کم شود؟
نی در تولید صدا و نواختن حتی در اولین قطعات ساده؛ بسیار سخت و دشوار است و در اجرا هم خیلی نمایشی نیست در نتیجه ممکن است خیلی در جذب مخاطب همچون سازهای دیگر نباشد و شاید این دلیلی باشد برای اینکه تعداد هنرجویان کمتری هم برای آن وجود دارد.
صنعت موسیقی گاهی موجب معنی جدیدی از موسیقی شده به نام "نوآوری". این اتفاق را چطور میبینید؟
گاهی شما یک موسیقی را میشنوید که به هیچ عنوان نمیتوانید آن را در گونه خاص موسیقی قرار دهید که درنهایت با این عنوان نوآوری مواجه میشوید. مگر میشود بدون توجه به ساختار و بنیان فکری نوآوری کرد؟ بهطور مثال وقتی صحبت از دستگاه شور میشود؛ بدان معناست که دستگاه شور یک ساختار گستره و مشخص دارد اما میتوان باتوجه به ساختار تکنوازی کرد و قطعات مختلف در آن ساخت و ایدههای مختلف در روایت از آن شنید. نوآوریهای موجود گاهی در هیچ قالبی قرار نمیگیرد و به نظرم در خیلی موارد راه به جایی نمیبرند.
آیا نهادهای حمایتی بهطور اخص وزارت ارشاد و حوزه هنری حمایتی از موسیقی جدی میکنند؟
خیر، بیشتر حمایتها مقطعی است مثل جشنواره موسیقی فجر، جشنواره جوان و جشنواره موسیقی کلاسیک ایرانی. اینها رخدادهای بسیار اندکی هستند برای دستاندرکاران موسیقی که باید دیده شوند.
شرکتهای تولید موسیقی چه نقشی در عرصه موسیقی دارند؟
برخی تولیدکنندگان موسیقی تمام توجهشان به بخش اقتصادی موسیقی است بهطور مثال از شما میپرسند آلبوم شما چقدر میفروشد؟ خواننده آلبوم شما کیست؟... این موضوع سبب میشود سازنده موسیقی از لحظه طراحی و ساخت موسیقی به فکر تبلیغات و فروش آن بیفتد. اصولا ناشران و تولیدکتندگان موسیقی باتوجه به شناخت مخاطب باید مسئولیت تبلیغات و فروش موسیقی را بپذیرند تا موزیسین تمام تمرکزش را به ساختن موسیقی معطوف کند. اگر این امر محقق نشود؛ تمام دستاندرکاران تولید آلبوم از سازنده موسیقی، تولیدکننده، و فروشنده صرفا در راستای صنعت موسیقی و تولید پول قدم برخواهند داشت.
شما مشغول ساختن ساز نی چوبی هم هستید. کمی درباره این ساز و مختصات آن صحبت میکنید؟
خب من در سالهای اول که نی را شروع کردم، به دلیل کنجکاوی که در ساخت این ساز داشتم با یک لوله پولیکا نیای ساختم، ابتدا موضوع ساختن ساز نی با اندازه و شرایط همسان در ذهنم شکل گرفت. همانطور که میدانید ساز نی از ساقه گیاه نی ساخته میشود که این مسئله پیچیدگی خودش را دارد هرچند به نظر یک لوله ساده از گیاه است اما این سادگی دارای پیچیدگی بسیاری است. ساختن ساز نی کار سادهای نیست بعد از انتخاب ساقه نی برای ساختن آن تا مرحله ساخته شدن مسائل فراوانی وجود دارد مثل خشک شدن نی، کج شدن ساز که باید به همین منظور آن را صاف کرد، بعد از همه این مشقات؛ سازی که ساخته میشود ممکن است نسبت به دیاپازون بالا-پایین باشد که نوازنده مجاب میشود با تغییر در دمیدن آن را تصحیح کند، همچنین سازی که ساخته میشود بعد از این همه فراز و نشیب اگر هم خوب باشد؛ بیشتر برای تکنوازی مناسب است. مثلا اگر شما بخواهید یک گروه نی درست کنید باید موضوع کوک، یکدستی و تثبیت فواصل حل شده باشد. به غیر از این موضوعات در بحث آموزش؛ همواره با عدم تطبیق فواصل موسیقی بین هنرجو و استاد روبرو هستیم که البته بخشی احتمالا مربوط به عدم توانایی هنرجوست اما بخش مربوط به ساز همچنان باقیست چراکه پیدا کردن دو ساقه همجنس، همقطر، همطول و همکوک کاریست بسیار دشوار.
در ساخت نی با ساقهی گیاه نی، ما با یک موضوع نادیدنی روبرو هستیم اینکه ما داخل گیاه را هرگز نمیتوانیم ببینیم بنابراین از قطر داخلی و حجم داخلی آن بیخبریم، پس اگر بخواهیم فقط با همگن کردن سازهای الگوبرداری شده از ساز اساتید که تنها در طول و اندازه ساقه گیاه این نمونهبرداری انجام میشود، مشابه خوبی بسازیم، این امکان وجود ندارد، چراکه معمولا اساتید ایرادهای ساز را با قابلیتهای نوازندگی خود اصلاح میکنند درحالیکه هنرجو توانایی این اصلاح را ندارد، در نتیجه اینگونه به اصلاح همگن کردن سازها با هم این مشکل را برطرف نمیکند. من ساخت نی چوبی سعی در برطرف کردن این متغیرها در ساقه گیاه نی به لحاظ جنس، طول، حجم و درنهایت فواصل ساز انجام دادم و بدین صورت در تمام سیزده کوک موجود در ساز نی همه این سازها همگن و تکرارپذیر شده، یعنی اگر نوازندهای هر تعداد از این سازها را برای مقایسه شروع به نواختن کند، همواره با یک شیوه مشخص و فواصل مشخص روبرو خواهد شد.
از آلبومهایتان چه خبر؟
معمولا کارهایی که من انجام دادهام حداقل شش ماه تا یک سال در ذهنم پرورش یافته و به فراخور زمان تولید آن مجموعه در حافظه و خاطره شنیداری من؛ جای خاص خود را دارد. اگر الان به بعضی از آنها نگاه کنم شاید دوست داشته باشم برخی را دستکاری کنم و کار دیگری روی آنها انجام دهم ولی بهطور کلی هر کار برای خودش جای خاص خود را دارد و اگر خودستایی نباشد همه آنها را دوست دارم.
اولین کاری که تصمیم به انتشارش گرفتم؛ «سور و سوگ» بود که مربوط به سال ۷۵ است. من این کار را برای پنج نی نوشتم و دو ساز کوبهای. بعد از ضبط کار متاسفانه با یک وقفه هشت ساله به شکلی کاملا اتفاقی خودم آن را از یک فروشگاه محصولات فرهنگی خریدم. از این خاطره تلخ اگر بگذریم کارهایی بوده که بهصورت کنسرت انجام دادم اما منتشر نشده مثل یک کوارتت که برای سازهای بادی (فلوت، فلوت آلتو، کلارینت و نی) نوشتهام.
به هر روی آلبومهایی که تاکنون انتشار یافته مانند مثال «سور و سوگ»، «تنها» و «نگارینه» که رویکردی به موسیقی قاجار داشت، تکنوازی «در بند نی»، «میرسد باران» روی اشعار نیما یوشیج، «یک مترو هفتاد صدم» روی اشعار بانو سیمین بهبهانی که موسیقی آن بیشتر برای یک کوارتت زهی نوشته شده که من در بعضی از قطعات نی و بالابان و حمید خوانساری عود نواختهایم و بیشتر موسیقی برای شعر هست، «ترنمی برای صبح»، «رخت بنما»، «بدرقه ماه»، «در رگ تاک» و همینطور آخرین کاری که از من منتشر شد «من همان نایم» با صدای مهدی امامی است. همینطور لابهلای این کارها چهارمضرابهای استاد صبا و ردیف آوازی دوامی را برای راست کوک نی و ردیف استاد کریمی را به همراه کتاب و سی دی منتشر کردهام.
در اینجا میتوانید بخشی از اجرای جهانگیری را در ارکستر سمفونیک تهران ببینید و بشنوید.
گفتگو: فردین علایی