خبرگزاری کار ایران

سیدمحمد بهشتی:

ما جاها را به ناکجا تبدیل کرده‌ایم

ما جاها را به ناکجا تبدیل کرده‌ایم
کد خبر : ۶۱۱۷۴۴

بحران احوال شکارگری و بحران مدنیت شدید‌ترین بحران‌هایی بوده‌اند که تاکنون پشت سرگذاشته‌ایم این در حالی است که با آغاز بحران‌ها، فرهنگ به سایه رفته و بیماری‌های فرهنگی فرصت عرض اندام پیدا می‌کنند.

به گزارش ایلنا، سیدمحمد بهشتی (رییس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری) این مطلب را در هفتمین نشست تخصصی «ایران کجاست، ایرانی کیست» (مطالعات طرح آمایش سرزمین) در محل سازمان برنامه و بودجه مطرح ساخت.

او با اشاره به سخنان نشست‌های گذشته درباره لایه‌های بحران که در سرزمینمان با آن‌ها مواجه بوده‌ایم، گفت: در نشست گذشته تا لایه چهارم مورد بحث قرار گرفت و امروز پنجمین لایه بحران را بررسی خواهیم کرد.

او در مقدمه گفت: توجه به لایه‌های مختلف بحران نشان می‌دهد همیشه بحران‌ها از جایی پدید می‌آیند که ما در زمینه و سیاق «context» دخالت می‌کنیم. به عبارت دیگر محیط را به رسمیت نمی‌شناسیم و به جا نمی‌آوریم و خلاف طبع محیط اقداماتی را انجام می‌دهیم.

رییس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری در توضیح این مطلب گفت: گویی طرحی را در نظر داریم و برای اجرا باید محیط با طرح متناسب شود و همین امر باعث مداخله ما در محیط می‌شود.

بهشتی در ادامه زمینی با پستی و بلندی را مثال زد و گفت: ما بدون توجه به پستی و بلندی‌ها طرح ساختمان را آماده می‌کنیم و باید برخی نقاط را خاکبرداری و برخی نقاط را خاکریزی کنیم تا زمین با طرح ما تناسب پیدا کند.

او با اشاره به دو محیط معنایی و مادی جامعه، مداخله در هرکدام از این محیط‌ها را منجر به بحران در جامعه دانست. در ادامه نیز بر این نکته تاکید کرد که سوتدابیری که به اینگونه مداخلات منجر می‌شود اغلب از روی خیرخواهی اما بر اثر اشتباه محاسباتی پدید آمده‌اند.

 مبدا تاریخی ۱۳۳۵

وی با اشاره به اینکه درسال ۱۳۳۵ شاهد وضعیتی هستیم که این سال را تبدیل یک نقطه عطف کرده است، گفت: تا قبل از این سال عمده منبع تامین پروتئین در رژیم غذایی ایرانی‌ها حبوبات بود اما بعد از آن بیشتر به مواد گوشتی تغییر کرد، همچنین تا قبل از سال ۱۳۳۵ میزان مصرف آب خانگی در کشور نزدیک یک سوم میانگین جهانی بود اما امروز سه برابر میانگین جهانی آب مصرف می‌کنیم.

او افزود: تا قبل از ۱۳۳۵ تنها زباله تولید ما خاکس‌تر بود اما امروز شاید در تولید زباله رکورد شکن باشیم و همچنین تا قبل از این سال مصرف سنگ در ساختمان‌ها محدود بود اما امروز رتبه اول مصرف سنگ در جهان را داریم.

به گفته وی، تا قبل از ۱۳۳۵ ایران در بلندمرتبه سازی جایی نداشت اما هم اکنون رتبه ۱۱ در بلندمرتبه سازی را در جهان دارا هستیم.

رییس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری گفت: همه این موارد منجر به پدید آمدن احوالی در جامعه می‌شود که احوال استسقا است، احوالی که اگرچه شدیدا به نوشیدن آب مشغولیم اما در حقیقت تشنه نیستیم.

او شروع اسراف کاری امروز جامعه را از سال ۱۳۳۵ دانست و در مثالی گفت: تا قبل از این سال وقتی یک ساختمان با هزینه‌ای بالغ بر ۱۰۰هزار تومان ساخته می‌شد، ۹۰ هزار تومان فروخته می‌شد چرا که مطابق سلیقه خریدار ساخته نشده بود و بعد از یک سال به دلیل استهلاک ۸۰هزار تومان می‌شد. این در حالی است که امروزه ساختمانی که با ۱۰۰هزار تومان ساخته می‌شود را ۱۲۰هزار تومان می‌فروشیم و هرسال هم قیمت آن افزوده می‌شود.

او با اشاره به وجود استهلاک در کنار افزایش نرخ خانه این پرسش را مطرح کرد که به راستی قیمت چه چیزی بالا می‌رود؟

به گفته بهشتی تا سال ۱۳۳۵ تنها منبع درآمد ایران تولید ارزش بود اما بعد از آن کم کم در مسیری قرار گرفتیم که تولید ارزش کاری احمقانه محسوب می‌شود چون راه‌های بسیار آسان تری برای کسب ثروت وجود دارد.

او با بیان این نکته که احوال شکارگری زمینه «اصلاحات ارضی» یا «انقلاب سفید» را فراهم کرد که موجب، عمیق‌ترین مداخلات در زمینه و سیاق جامعه ایرانی شد.

وی با تاکید بر اینکه اصلاحات ارضی فقط به روستا‌ها ختم نمی‌شد، گفت: آنچه در دهه ۱۳۴۰ اتفاق افتاد دامن همه جا اعم از شهر، روستا، عشایر، صنعت، بازرگانی و غیره را گرفت.

 «ارباب و رعیتی» یا «فئودالیسم»

رییس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری در توضیح این مساله به مقوله مفهوم سازی اشاره کرد و به توضیح الغای نظام ارباب و رعیتی از طریق القای مفهوم فئودالیسم پرداخت.

او با اشاره به تکرار زیاد این تلقین گفت: امروز «ارباب و رعیتی» را مترادف با مفهوم اروپایی «فئودالیسم» می‌دانیم این در حالی است که ریشه واژه ارباب از رب، تربیت و مربی می‌آید و رعیت به معنای کسی است که باید مراعات او را کرد.

بهشتی افزود: سرزمین ایران مبتنی بر ارباب و رعیت اداره می‌شد، یعنی کسی که مربی است و کسی که باید مراعاتش را کرد.

او با اشاره به نوسانات اقلیمی زیاد در ایران گفت: در ایران شاهد بحران‌های طبیعی فراوان هستیم و باید در این زمان‌ها مراعات رعیت‌ها می‌شد همچنین زمانی که رعیت‌ها در نظام کلی اداره کشور دچار مشکل می‌شدند ارباب باید به آن‌ها کمک می‌کرد.

رییس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری با اشاره به این نکته که ارباب واسطه تنظیم ارتباط رعیت با حکومت و حمایت از او بوده است، گفت: رعیت در جهان ارباب را می‌شناخت و به همین دلیل از روستا مستقیم به خانه ارباب می‌آمد و جای مشخصی داشت و ارباب باید از او حمایت کند. و در خانه‌های اربابی علاوه بر دو حیاط اندرونی و بیرونی، حیاطی نیز مخصوص رعایا وجود داشته است که در آن سرسفره ارباب می‌نشستند.

او افزود: این در حالی است که مفهوم فئودالیسم باعث شد ما به اشتباه فکر کنیم ارباب کسی است که شغلش ظلم کردن است و رعیت هم کسی است که همیشه مظلوم واقع می‌شود و حقش خورده می‌شود.

وی با مطرح کردن این پرسش که آیا امکان دارد یک سرزمین قرن‌ها با الگوی ارباب ظالم و رعیت مظلوم اداره شود؟ گفت: با مطالعه کتاب خانم آن لمبتون نیز متوجه خواهیم شد ارباب و رعیتی معادل مفهوم فئودالیسم نیست ولی ما در سیستم مدیریت خود این دو را معادل یکدیگر در نظر گرفتیم و بر‌‌ همان اساس تصمیم گیری کردیم.

 افزایش درآمدهای نفتی و آغاز مداخلات همه جانبه

بهشتی با اشاره به وجود یک مداخله جدید و همه جانبه در محیط گفت: اگرچه از زمانی که شکارگر زده شدیم آرزوی انجام چنین مداخلاتی را داشته‌ایم اما بنیه و منابع لازم را نداشتیم.

او افزود: در سال۱۳۳۵ با افزایش درآمدهای نفتی زمینه این مداخلات فراهم می‌شود که حاصل آن متلاشی شدن سازمان مدیریت در روستا‌ها بود.

به گفته وی، در عمل دیگر روستا‌ها نمی‌توانستند آباد باشند و شاهد جریان مهاجرت از روستا‌ها به شهر‌ها بودیم.

او با اشاره به وجود همیشگی جریان‌های مهاجرتی از روستا‌ها به شهر و از شهر‌ها به شهرهای بزرگ‌تر در ایران گفت: معمولا تا قبل از سل ۱۳۴۲ وقتی فردی به لحاظ ثروت و سواد و غیره رشد می‌کرد ترجیح می‌داد از روستا یا شهر محل زندگی خود به جای بزرگتری مهاجرت کند.

او افزود: به همین دلیل همواره در شهر‌ها مهاجران پیش قراول مدنیت هستند و نهادهای غیردولتی و جدید توسط این افراد ایجاد می‌شوند، در واقع این مهاجران با دستی پر به شهر‌ها آمده و به ایفای نقش می‌پردازند.

به گفته بهشتی، این در حالی است که بعد از سال ۱۳۴۰ مهاجرت‌ها با دست خالی و از روی استیصال انجام شد و افراد با کاسه نیازمندی به شهر‌ها آمدند.

او با تاکید بر اینکه در این دوران حتی ارباب‌هایی که زمین‌هایشان و وجاهت خود را در شهرشان از دست داده‌اند نیز مهاجرت می‌کنند گفت: آن‌ها به دنبال یک الگوی زیست جدید به شهرهای بزرگ‌تر یا پایتخت مهاجرت می‌کنند که این هم مهاجرتی از روی استیصال است.

 حاشیه‌نشینان شهر‌ها

رییس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری با اشاره به اینکه این مهاجران چیزی برای عرضه با خود ندارند، گفت: تا سال ۱۳۴۰، ۳۰ درصد جمعیت ایران شهرنشین و ۷۰ درصد روستا نشین بودند اما جریان مهاجرت از این سال تا ۱۳۵۷ باعث شد جمعیت شهر و روستا ۵۰ به ۵۰ شود اما بیشتر این جمعیت از روی استیصال به شهر‌ها مهاجرت کرده‌اند و به عبارتی این افراد حاشیه نشین شهر‌ها شده‌اند.

او با بیان اینکه منظور از حاشیه نشین، زاغه نشین یا فقیر یا محروم نیست، گفت: حاشیه نشین کسی است که برای خود نقشی در سرنوشت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه قائل نیست. بنابراین حتی ارباب‌های ثروتمندی که به شهر کوچیدند و خود را از همه چیز بازنشست کردند جز این حاشیه نشین‌ها محسوب می‌شوند.

به گفته وی، تقریبا در سال ۱۳۵۷، از ۳۶ میلیون جمعیت، ۱۸میلیون ساکن شهر و ۱۸ میلیون ساکن روستا و عشایر است این در حالی است ۱۰میلیون از ساکنان شهر‌ها، حاشیه نشین محسوب شده و از دانایی شهرنشینی بی‌بهره بودند.

او با تاکید بر تاثیر این عدم توازن بر ایجاد زمینه‌های انقلاب گفت: سابقه شهرنشینی در ایران بسیار کهن و به اندازه سابقه شهرنشینی بشر است اما هرگز جمعیت ساکن شهر در این حد افزایش نداشته است بلکه محدود بود و در حوالی سال ۴۲ به ۳۰درصد رسیده بود.

بهشتی با اشاره به جمعیت ۱۵درصدی شهر نشینی در دوران مشروطه گفت: این در حالی است که مشروطیت یک پدیده شهری بود.

 تبدیل محله‌های مرکب به هموژن

او در ادامه به وجوه فرهنگی مهاجرت‌ها پرداخت و گفت: وقتی مهاجرت‌ها اتفاق می‌افتد به مرور جامعه شهری ایران را متلاشی می‌کند.

رییس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری افزود: مهم‌ترین واحد شهری تا قبل از سال ۱۳۴۰ در ایران، محله بود و ترکیب جمعیتی محله به لحاظ اجتماعی شامل همه اقشار جامعه می‌شد به طور مثال در محله درخونگاه، خانه مستوفی الممالک (صدرالعظم) در کنار روحانی و لوطی و گدا و کاسب و غیره قرار داشت.

او با تاکید بر ساختار مرکب محله‌ها در آن سال‌ها گفت: از سال ۱۳۴۲ به بعد کم کم ساختار محله‌ها متلاشی شده و محله‌های هموژن پدید می‌آید که فقط یک قشر در آن زندگی می‌کنند. مثل تهرانپارس و نارمک و دروس و گیشا و....

بهشتی افزود: متلاشی شدن ساختار اجتماعی باعث شد زندگی به عنوان مفهومی با کیفیت که دارای عطر و طعم است به زنده بودن تنزل پیدا می‌کند.

او با اشاره به پناه بردن زندگی به فضای خصوصی گفت: نتیجه آنکه نسل‌های جدید به ویژه نسل دهه ۶۰، خاطره‌ای از کوچه ندارند و خاطره‌هایش به واحد مسکونی خودشان محدود می‌شود چرا که دیگر زندگی در کوچه جریان نداشت.

وی فقدان زندگی در بیرون از فضای خصوصی را نشانه نبود امنیت دانست و گفت: به عبارت دیگر در این فضا باید امنیت به صورت فیزیکال تامین شود و حتما پاسبانی برای حفظ امنیت در محل حضور داشته باشد.

او با بیان این نکته که کم کم در شهر‌ها هرچیزی که بویی از کیفیت بدهد خریدار ندارد، گفت: شهر‌ها خالی از زندگی می‌شوند هرچند رفت و امد وجود دارد اما این رفت و آمد در واقع صورتی از حمل و نقل است.

 خیابان‌هایی بدون زندگی

بهشتی افزود: تا قبل از سال ۱۳۴۲ خیابان جایی بود که زندگی در آن جریان داشت و مقصد محسوب می‌شد، در آن دوران خیابان‌ها هر کدام دارای معنایی بودند مثلا خیابان لاله زار جایی برای تفرج و باخبر شدن از آخرین دستاوردهای جهان بود.

او با اشاره به تغییر مفهوم خیابان بعد از سال ۱۳۴۰ گفت: این روز‌ها وقتی می‌گوییم می‌خواهم به خیابان لاله زار بروم یعنی می‌خواهم وسایل الکترونیک بخرم و هدفی کابردی دارم که اگر جای دیگری تامین می‌شد به آنجا می‌رفتم در حالی که قبلا هیچ خیابانی را نمی‌شد با جای دیگری عوض کرد و هرکدام از هویت و ویژگی‌های خاصی برخوردار بودند.

وی با بیان اینکه بعد از سال ۱۳۴۰ کم کم خیابان‌ها به جاده تبدیل می‌شوند، گفت: جاده‌ها خودشان مقصد نیستند بلکه مبدا و مقصد آن‌ها مهم است و یک طرفه شدن خیابان‌ها نیز در همین راستا است.

رییس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری افزود: از‌‌ همان زمان به بعد همه چیز کمی شده و به مرور شاهد خیابان‌هایی به اسم ۳۰متری، ۴۵ متری و غیره هستیم یا اینکه اسم‌هایی انتخاب می‌کنیم که نسبتی با مسمی ندارند.

او با اشاره به اینکه این خیابان‌ها در واقع جایی نیستند بلکه ناکجا شده‌اند گفت: اصولا هنر ما از سال ۱۳۴۰، تبدیل جا‌ها به ناکجا و بزرگ‌ترین محصول ما تولید ناکجا کردن است.

بهشتی افزود: در این شرایط سیطره کمیت آنقدر شدید می‌شود که همه چیز فقط در این مختصات معتبر شمرده می‌شود و زمانی که از کیفیت صحبت می‌شود، از آنجا که معیاری برای سنجش آن دیگر وجود ندارد، اوقات همه تلخ می‌شود.

او با اشاره به شهرت رستورانی مثل البرز و کباب‌های متریش در تهران، گفت: این نگاه کمی در همه ابعاد زندگی اعم از شهرسازی و معماری و پوشاک و هنر و اقتصاد و آموزش و غیره هم وجود داشت.

 ساختمان‌هایی بدون نما

بهشتی به وجود ساختمان‌های بدون نمای فراوان تا سال ۱۳۷۵ اشاره کرد وگفت: قبل از بحران مدنیت ساختمان‌ها بسته به قرارگیری در موقعیت شهری نماهای متناسبی داشتند و گویی با لباس رسمی در شهر نشسته بودند.

او در ادامه به پستو شدن بالکن‌ها در ساختمان‌ها طی دوران بحران مدنیت اشاره کرد و گفت: در این دوران نردبان شکسته، شیشه ترشی و غیره در بالکن‌ها قرار می‌گرفتند.

به گفته بهشتی، با آغاز بحران‌ها، فرهنگ به معنی دانایی حاصل از تعامل تاریخی انسان با محیط به سایه می‌رود و بیماری‌های فرهنگی فرصت عرض اندام پیدا می‌کنند و هر لایه بحران می‌تواند آن را شدت می‌دهد.

او بحران احوال شکارگری و بحران مدنیت را شدید‌ترین بحران‌هایی دانست که تاکنون پشت سر گذاشته‌ایم و در پایان افزود اما خوشبختانه نشانه‌هایی وجود دارد که جامعه ما عزم خود را برای عبور از یک یک این لایه‌های بحران جزم کرده است.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز