مراسم یادبود لوون هفتوان برگزار شد؛
لوون تنها کسی بود که وسط بازی ایران استرالیا خوابید/ما به او میگفتیم حاج آقا لوون!
مراسم یادبود لوون هفتوان، هنرمند تازه در گذشته تئاتر، سینما و تلویزیون درحالی برگزار شد که رضا عطاران، آلبرت بیگجانی و ایرج طهماسب خاطرات جالبی از او تعریف کردند و از خوابیدن وقت و بیوقتش گفتند!
به گزارش ایلنا، مراسم یادبود لوون هفتوان، هنرمند تازه در گذشته تئاتر، سینما و تلویزیون عصر روز جمعه (۲۵ اسفند) با حضور جمع کثیری از هنرمندان و هنردوستان برگزار شد.
مراسم یادبود هنرمند تازه درگذشته تئاتر، سینما و تلویزیون عصر روز جمعه ۲۵ اسفند، در محل تماشاخانه «دیوارچهارم» برگزار شد؛ در این مراسم هنرمندانی همچون: ایرج طهماسب، حمید جبلی، هوشنگ گلمکانی، حبیب رضایی، خسرو احمدی، رضا عطاران، علی دهکردی، احسان کرمی، شیوا ابراهیمی، محمود عزیزی، محمدرضا هدایتی، محمد شیری، روشنک گرامی، علی اتحاد، آهو خردمند، مریم مقدم و... حضور داشتند.
در ابتدای مراسم، قسمتهایی از نمایش «بازی یالتا» به کارگردانی لوون هفتوان، با بازی وحید رهبانی و روشنک گرامی که اولین نمایش اجرا شده در تماشاخانه فوق الذکر در سال 1395 بوده است، پخش شد؛ پس از آن مجید برزگر، کارگردان فیلم سینمایی «پرویز» ضمن خوش آمدگویی و عرض تسلیت این ضایعه دردناک گفت: دو روز پیش از این اتفاق دردناک، با لوون به سفر رفته بودیم و این افتخاری است که توانستم لحظات بیشتری را با او بگذرانم؛ هیچگاه فکرش را هم نمیکردم که به این زودی او را از دست بدهیم.
سپس آلبرت بیگجانی، از دوستان صمیمی هفتوان روی صحنه آمد و با بیان خاطرهای از وی گفت: بسیار کماند هنرمندانی که از دوستان لوون نبوده باشند! او ارتباطات بسیار زیادی از هر دین و مسلک و فرهنگی داشت. تمام کسانی که در اینجا جمع شدهاند نه تنها به احترام، بلکه برای محبت و دوست داشتن او آمدهاند.
بیگجانی افزود: متاسفانه امروز وحید رهبانی به دلیل اینکه سر فیلمبرداری بوده است، نتواست در این مراسم حضور داشته باشد. رهبانی خاطرهای از لوون داشت که میگفت شاید لوون تنها کسی بود که در تاریخ این کشور، وسط بازی ایران استرالیا خوابید!
در ادامه این مراسم، ترانهای به زبان ارمنی اجرا شد.
علی دهکردی در بخش دیگری از مراسم یادبود «لوون هفتوان» گفت: من باید قلبم را در دستانم بگیرم و در مراسم بزرگترین و صمیمیترین دوست دوران زندگیم شرکت کنم. موظفم از طرف انجمن خانه سینما و آقای شهسواری که ما را بیهیچ تعللی یاری کردند، این اتفاق را به تمام خانواده هنری تسلیت بگویم. لوون میتوانست در وحشتاکترین روزهای مسکو و شوروی سابق، در بیمارستان بسیار بد آنجا و یا در روزهای بسیار سخت غربت جان بسپارد، اما زنده ماند و رسید به نقطهای که به شکوفایی برسد و در بین هموطنانش، در خاک خودش پر بکشد. او زنده ماند تا در اوج قله شکوه مطلق یک انسان مرگ را به سخره بگیرد و در مراسم او بزرگترین هنرمندان این سرزمین حضور داشته باشند و این چه افتخار و جادویی است برای روح بزرگ یک آدم.
در ادامه محمد شیروانی کارگردان فیلم سینمایی «لرزانده چربی» روی صحنه آمد و گفت: ما از ابتدای سال 1390 برای فیلم لرزاننده چربی به دنبال مردی چاق میگشتیم، اما نه صرفا چاق، بلکه یک بازیگر مناسب، لوون در تورنتو بود، یک کارگردان و بازیگر ارمنی که به واسطه معرفی گروههای تئاتری میشناختیمش... او را در هتل اسپیناس ملاقات کردیم و همکاریمان شکل گرفت.
شیروانی ادامه داد: او برای بهدست آوردن زور نمیزد. او بلد بود تا در جهان فکری کارگردان حل شود. لوون خود را در خدمت فیلم قرار میداد. من دیالوگ ها را در کلام به سوی او پرتاب میکردم و او به شکل حیرتآوری آنها را ادا میکرد. مرز بین خواب و بیداری لوون بسیار کم رنگ بود. چشمانش بر خلاف بسیاری از بازیگران باور داشت، بدنش علی رغم اضافه وزن، زنده بود. او بیشتر از ما مسلمانان، میگفت: الحمدالله!... حالت چطور است؟ الحمدالله. با شرایط سخت چه میکنی؟ الحمدالله... بالاخره قلب ایستاد؟! قسمت بود... الحمدالله...
در ادامه رضا عطاران، بازیگر و کارگردان فیلم «دراکولا» که در این فیلم همبازی لوون هفتوان بوده است، در خاطرهای جالب گفت: ویژگی عجیب و غریب او که همه به آن واقفند، مهربانی بیش از اندازهاش بود. طوری که اگر بر سر فیلمبرداری حال هر کداممان بد میشد در کنار او مینشستیم تا کمی بهتر شویم. در دراکولا دوستی به نام آقای نیما راد حضور داشتند که خاطرهای از لوون هفتوان را برایمان در حضور خود لوون تعریف میکردند، آقای راد میگفتند یک روز در کلاسهای بازیگری، لوون هفتوان به عنوان استاد مهمان حضور داشتند؛ آقای راد هم به عنوان هنرجو سعی کردند تا از جان مایه بگذارند و بهترین اتود بازی را جلوی ایشان انجام دادند، اما وقتی برگشتند، دیدند که لوون هفتوان خوابیده است!... البته نکته اصلی خاطره من اینجا است که وقتی آقای راد داشتند همین خاطره را برای لوون بر سر فیلمبرداری دراکولا تعریف میکردند، دوباره آقای هفتوان خوابیده بودند!
پس از عطاران، ایرج طهماسب روی صحنه آمد و گفت: ما به او میگفتیم حاج آقا لوون!... میخواهم برای شما تصویرسازی کنم، درخت، گل، پرنده و تمام اینها تصویرند... انسان هم تصویر است؛ اما وقتی این تصویر کاری جالب انجام میدهد، برای ما تصور درست میکند. لوون تصور ما است.
در ادامه مراسم ترانه دیگری به زبان ارمنی با عنوان قایق کوچولو اجرا شد و پس از آن بخشهایی از پشت صحنه فیلم کوپال به نمایش در آمد، سپس صحبتهای کارگردان این اثر، کاضم ملایی، بهرام عظیمپور روی صحنه آمد و در رابطه با لوون هفتوان گفت: این استقبال نشان میدهد که لوون هفتوان بسیار چهره شده است، اما من فکر میکنم او هدر رفته سینما است. اگر این بازیگر در جوانی به سینما معرفی میشد چه اتفاق بزرگی در سینمای ما میافتاد.
پس از پخش پیام ویدئویی از مادر لوون هفتوان و صحبتهایی از برادر وی؛ در پایان عبدالرزاق بنیشیخالاسلامی، مدیر تماشاخانه «دیوار چهارم» روی صحنه آمد و گفت: در واپسین روزهای سالی که هر لحظه منتظر شنیدن خبری عجیب بودیم، یکی از بدترین خبرهای این چند سال اخیر را شنیدیم. لوون هفتوان برای ما، برای تئاتر، برای سینما بیشتر از یک کارگردان و بازیگر بود، او سرلوحه اخلاق و منش و بدون تعارفات معمول، مهربان بود. شوق و هیجانی که در اولین روزهای این تماشاخانه در چشمهای ما بود، جای خود را به اشکهایی در آخرین روزهای سال داد. ما بیش از یک ماه با لوون زندگی کردیم و هر لحظه این زندگی، چیزی جز درک دراماتیک عمر نبود. اینجا که قدم میگذارم هنوز حضورش را حس میکنم. حضوری فروتانه و با وقار.