در گفتوگو با ایلنا مطرح شد؛
کودکان بسطامی نقاشیهایشان را به نمایش گذاشتند/آموزش و پرورش خلاقیت بچهها را کور میکند
یک معلم مقطع دبستان گفت: وقتی ما عرصه آموزش را گسترش میدهیم و مباحثی چون هنر، مهاتهای فردی-اجتماعی و ورزش را در پروسه آموزش کودکان جدی میگیریم، هر بچهای میتواند جایگاه خود را پیدا کند و اعتماد به نفساش تقویت شود.
به گزارش خبرنگار ایلنا، نمایشگاه گروهی نقاشی کودکان بسطامی (از توابع شاهرود سمنان) با عنوان «چیزهایی دربارهی من» جمعه ۱۱ اسفندماه گشایش یافت. در این نمایشگاه ۴۹ اثر از ۴۹ دانشآموز به نمایش گذاشته شد. گالری هپتا پیش از این در بهار ۹۶ میزبان نقاشیهای این هنرمندان خردسال با موضوع «قهرمانان» شاهنامه بوده است.
امیرحسین آزاد (معلم دبستانِ مبین و گردآورندهی این آثار) در گفتگو با خبرنگار ایلنا، با اشاره نمایشگاهِ قبلی این کودکان در فصل بهار سال جاری، گفت: بخشی از این نمایشگاهها بر اساس تمایلات خود بچهها شکل میگیرد. مثلاً در نمایشگاهی که تابستان برگزار شد، شکلگیریِ آن از زمانی آغاز شد که کلاسِ قصهخوانی و شاهنامهخوانی برای بچهها برگزار میکردیم. بچهها بهصورت فردی این نقاشیها را در طول کلاس میکشیدند و این نقاشیها به تدریج به اتود برای نقاشیهای بزرگتر تبدیل شدند. نقاشیهای اولیه را در کاغذ آ 4 و دفترهایشان میکشیدند و رفته رفته این تبدیل به علاقه و موضوع کلاس نقاشیشان شد. در واقع نمایشگاه بهار، پیشنهاد خود بچهها بود که فقط از دانشآموزان پسر ما بودند.
وی درخصوص نمایشگاه فعلی نیز توضیح داد و افزود: تمِ این نمایشگاه را بر خلاف نمایشگاه پیشین، خود ما به بچهها پیشنهاد کردیم. در نمایشگاه فعلی بچهها از دانشآموزان دختر و پسر ما هستند. پسرها پایه چهارم ابتدایی هستند که نقاشی را از دوره پیشدبستانی آغاز کردهاند و از حدود سال دوم دبستان با رنگ کار میکنند. دخترها پایه دوم ابتدایی هستند و کار خود را از سال اول شروع کردهاند.
آزاد با توضیح این نکته که او معلم پایه بچههاست؛ و معلم نقاشی آنها شخص دیگریست، ادامه داد: من معلم پایهی بچهها هستم و به آنها ادبیات، املا، انشا، ریاضی، اجتماعی و بقیهی دروس را تدریس میکنم، با این حال سر کلاس نقاشیشان حضور دارم و از نزدیک شاهد فعالیتشان هستم.
وی در پاسخ به این سؤال که این دانشآموزان بر چه اساسی نقاشی میکنند، گفت: گاهی وقتها بر پایه ادبیات نقاشی میکنند، گاهی بر مبنای طبیعت. مثلاً دانشآموزان ما، مجموعهای به نامِ «درخت» دارند که تصورشان را از درختهای بهاری و شکوفههایش کشیدهاند. کلاس هنر و نقاشی آنها نسبتاً آزاد است و موضوعاتی که آنجا مطرح میشود گاهی پیشنهاد خود بچههاست؛ گاهی باتوجه به کارهایی است که ما در کلاسهای دیگرمان انجام میدهیم و گاهی هم پشنهاد خود معلم نقاشیشان است. از این جهت این تنوع در موضوع وجود دارد. مجموعهی «اسطورههای شاهنامه» را براساس کلاس ادبیاتشان کشیدند. نمونه دیگرش مجموعهای است به اسم «درخت زندگی» که البته ما آن را هنوز نمایش ندادهایم و آن هم براساس چند بیت از شاهنامه است؛ کیقباد وقتی که دارد از دنیا میرود و میخواهد سلطنت را به پسرش تحویل دهد، به او میگوید زندگی مثل درختی است که بارور و تناور میشود ولی دوباره روزی میافتد. براساس همین چند بیت بچهها تخیل کردند و 15 نقاشی خلق کردند و این نمایشگاه بهصورت گروهی برگزار شد، به این صورت که هر چند نفر روی یک اثر کار کردند.
وی درخصوصِ کمبودهای اساسی و جدیِ سیستم آموزش و پرورش کشور در تهیهی یک برنامهی جامع درسی اظهار داشت: برنامههای آموزش و پرورش ما خیلی از منظرِ هنر و خلاقیت نقص دارد. هنر باید جایگاه بسیار مهمتری در برنامهی آموزشی کشور داشته باشد خصوصاً در مقطع دبستان که یک چیز انکار نشدنی است. از طرفی ما به هنر به عنوان یک ابزار چند منظوره نگاه میکنیم. یک بخشی از هنر موجبِ بروز خلاقیت در بچهها میشود و بخش مهمترش که ما خیلی روی آن تأکید داریم این است که هنر یک ابزار اخلاقی است و باعثِ تقویتِ تخیل انسان میشود. تخیل مهمترین عاملی است که شما میتوانید خودتان را به جای بقیه بگذارید و همانطور که دوست دارید با خودتان رفتار شود با آنها رفتار کنید. اصطلاحاً به این کلاسهایمان، کلاسهای فوق برنامه میگوییم ولی به نظر ما پرداختن و توجه به هنر در آموزش، باید اصل برنامهی درسی بچهها باشد. مدرسه ما خوشبختانه از این نظر یکپارچه و هماهنگ است. اینطور نیست که در تمامِ مدرسه، تنها من بهصورت انفرادی این کار را انجام دهم. در واقع این رویکرد روح حاکم بر مدرسهمان است. رویکرد ما این است که امکان بروز خلاقیتها و آزادیهای فردی را با تکیه بر هنر در بچهها تقویت کنیم؛ چه در هنر، چه در مهارتهای فردی و ا جتماعی، و چه در ورزش.
این معلمِ با اشاره به این نکته که یکی از اهداف تربیتی مدارس در ایران، شناخت خود و تقویت اعتماد به نفس در کودکان است، گفت: این اهداف عملاً برای بخش کوچکی از بچههای یک مدرسه عملی میشود. یعنی فقط بچههایی که درسشان خوب است و هوش ریاضی یا هوش کلامی خوبی دارند اغلب آنها میتوانند در این کلاسها رشد کنند و حس اعتماد به نفس را در آنها ایجاد کنند. بقیهای که همیشه در سایه آنها هستند و نمیتوانند به خوبی آنها درسهای ریاضی و فارسیشان را تقویت کنند همیشه ضعف اعتماد به نفس در آنها وجود دارد. اما وقتی ما عرصه آموزش را گسترش میدهیم و مباحثی چون هنر، مهاتهای فردی-اجتماعی و ورزش را جدی میگیریم هر بچهای میتواند جایگاه خود را پیدا کند و اعتماد به نفسش تقویت شود و ذوق و خلاقیت بچه ها دیگر کور نمیشود.
وی ضمن اشاره به عنوانهای زیاد درسی در برنامههای آموزشی و محدودیتهای زمانی بیان کرد: ما این تفاوتها را بعد از آنکه این تغییر را در برنامه درسیمان به وجود آوردیم در بچهها مشاهده کردیم. متأسفانه به دلیل برنامههای درسی محدودمان کمتر میتوانیم شاهد رشد و گسترش این قبیل مهارتها در بچهها باشیم. اگر مدارس مختلف این امکان را داشته باشند که فضای رشد بچهها را مهیا کنند در وسعت بیشتری این تغییرات ملاحظه خواهد شد. ما چارهای نداریم غیر از اینکه یک مقداری از بارِ درسی کم کنیم. برای مثال در کلاس چهارم دبستان کتاب ریاضی بچهها 167 صفحه است که شامل 28 عنوان آموزشی میشود. از طرفی سال تحصیلی حدود 30 هفته است در نتیجه ما روی هیچ عنوانی نمیتوانیم بیش از یک هفته وقت صرف کنیم. به همین خاطر نه میتوان در موارد درسی عمیق شد و نه هیچ آموزش بخصوصی اتفاق میافتد.
او ادامه داد: معلم مجبور است با سرعت و بدون وقفه این عنوانها را درس بدهد. در نتیجه معلمها مجبورند که از هنر و ورزش در برنامههای آموزشی بزنند و همه وقت خود را صرف عنوانهای درسی کنند. به همین خاطر، ما مجبوریم ساعتهای تحصیلی بچهها را بیشتر کنیم تا دیگر برنامهها نیز برسیم. یعنی وقتی بهصورت عادی بچهها ساعت یک بعد از ظهر تعطیل میشوند ما تا چهار برنامههای درسیمان را ادامه میدهیم. ولی خب، این برنامهریزی باید از بالا و از ردهی آموزش و پرورش کل کشور صورت بگیرد. آموزش و پرورش باید عنوانهای درسی را کم کند. آموزش و پرورش فکر میکند مکلف است که مدارس به تمام این موارد درسی بپردازند و به خیال خودشان بچهها در همه این حوزهها کسب دانش میکنند غافل از اینکه بچهها به هیچکدام از این موارد بهطور عمیق و درست نمیتوانند بپردازند.