پاسخ دو نمایشنامهنویس به گفتگوی ایلنا با هیئت مدیره کانون نمایشنامهنویسان:
آنچه تاکنون گفتهایم جز حقیقتگویی نبوده/به آقای یاراحمدی و یارانش توصیه میکنیم از کاندیدا شدن در انتخابات کانون منصرف شوند
غلامحسین دولتآبادی و آراز بارسقیان در نامهای مشترک به اظهارات سه عضو هیئت مدیره کانون نمایشنامهنویسان ایران پاسخ داده و نوشتند: به آقای محمدامیر یاراحمدی و بهزاد صدیقی و یاران همیشگیشان توصیه میکنیم که برای آنکه وجههشان در میان اهالی تئاتر حفظ شود با ارادهی شخصی خود از کاندیدا شدن در انتخابات آتی کانون منصرف شوند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، پس از انتشار گفتگوی خبرگزاری ایلنا با سه عضو کانون نمایشنامهنویسان ایران (اینجا) غلامحسین دولتآبادی و آراز بارسقیان پاسخی خطاب به این سه عضو نوشته و در اختیار ایلنا قرار دادند.
در این یادداشت که با عنوان «در پاسخ به اهانتها، عوامفریبیها و ریاکاریهای اعضای همیشگی کانون نمایشنامهنویسان خانهی تئاتر» نگارش شده به برخی موارد مطرح شده در آن مصاحبه پاسخ داده شده است.
کامل یادداشت دولت آبادی و بارسقیان به شرح زیر است:
ضمن ابراز تأسف از اظهارات سه تن از اعضای همیشگی هئیت مدیرهی کانون نمایشنامهنویسان که همچنان بر رویهی .... ناصادق خود اصرار میورزند به علت آنکه در جای جای مصاحبهی این اشخاص در تاریخ 28 بهمن ماه 1396 با خبرگزاری ایلنا، از انتقادات ما دو نفر سخن به میان آوردند و اهانت و تهمتهای ناراوایی به ما زدند، در مقام پاسخگویی برآمدهایم.
این مصاحبه سرشار از مطالب متناقض و مزورانهای است که این اعضای همیشگی برای فریب اذهان عمومی اظهار داشتهاند. آقای امیریاراحمدی در بخشی از این مصاحبه میگویند «... موضوعی که باعث تأسف میشود، متوسل شدن برخی از همکاران ما به روشهای غیرفرهنگی است. این روزها تهمت، اهانت بیداد میکند.»
ابتدا جا دارد دربارهی «روش غیرفرهنگی» صحبت کنیم. ابتدا باید مشخص کنیم روش فرهنگی چیست: روش فرهنگی از نظر صاحبان این قلم نقد کردن صریح، آشکار و بیپرده است چراکه فساد جز با نقد مستقیم از میان نمیرود. هر جامعهی سالم و دموکراتیکی به نقدهای صریح و مستقیم شدیداً نیازمند است، نقدهایی که بدون مصلحتاندیشی، بدون در نظر گرفتن موقعیتهای فردی حقیقت را به صورت عریان بیان میکند. آنچه تاکنون صاحبان این قلم انجام دادهاند اگر چه کمی تند و بیاندازه صریح خود را نموده است، ولی چیزی حقیقتگویی در پس خود نداشته است. حال میتوان این نتیجه را گرفت که صاحبان این قلم دست به «روش غیرفرهنگی» نزدهاند. حال روشهای غیرفرهنگی چیست؟ روشهای غیرفرهنگی به روشهایی میگویند که به صورت پنهانی و در پشت پرده اتفاق میافتد. مانند تضییع حق دیگران از طریق بدگویی و تهمت (زیرآب زدن)، لابی کردن و سوءاستفادههای شخصی از موقعیتهای شغلی. حال مصداق عمل استفاده از روشهای غیرفرهنگی به هیچعنوان با رویهی صاحبان این قلم همخوانی ندارد. چراکه هیچگاه متوسل به چنین روشهایی نشدند و اگر از چیزی یا کسی انتقاد داشتهاند مستقیم و بیپروا حرف خود را خطاب به او نوشتهاند. به نظر میرسد که روشهای غیرفرهنگی بیشتر متوجهی اعمال اعضای همیشگی کانون نمایشنامهنویسان است. به عنوان مثال میشود از برگزاری انتخابات صوری، فرمایشی و مهندسی شده، عدم پایبندی به اخلاق و قواعد دموکراسی به علت نبود قوانین مناسب در خانهی تئاتر، حذف نیروهای مخالف از طریق سرخورده کردن آنها، دادن جوایز به دوستان و آشنایان خود، کسب موقعیتهای کاذب از طریق حضور در کانون نمایشنامهنویسان ایران مانند حضور در بنیاد اکبر رادی، کسب درآمد از قِبَل کانون نمایشنامهنویسان، اقدامات غیرقانونی برای رأی آوردن اشخاص مورد نظر خود در انتخابات و... اینها فقط مثالهای کوچکی است که برای خانهی تئاتر اظهر من الشمس است.
در ادامه ایشان از تهمت و اهانت شکایت میکنند. اینگونه اظهارات این شائبه را ایجاد میکند که چرا وقتی نقد صریحی، مثلاً وقتی به داور شدن آقای حسین پاکدل اعتراض میکند، آن را اهانت و تهمت مینامند؛ نکند در پس این اعتراض حقیقتی نهفته است که از فاش شدنش وحشت دارند. در واقع اعضای همیشگی کانون نمایشنامهنویسان به علت ترس از برملا شدن آنچه که در این چند ساله در کانون انجام دادهاند، ابتدا انتقادهای منتقدین را تهمت و اهانت نامیده و بعد خود فرار رو به جلو انجام میدهند. سپس ایشان از گستاخی لجام گیسختهای صحبت به میان میآورند که هدفش را ایجاد اختلال عنوان میکند. خطاب کردن منتقدین با واژهی گستاخ آیا خود مصداقی از گستاخی نیست؟ واقعاً آقای یاراحمدی و یارانش برای خود چه شأنی قائلاند که انتقاد را «گستاخی» مینامند. آیا انتقادهایی که تاکنون به شما شده گستاخی است؟ مثلاً یکی از انتقادات به شما این است که خانمی را بدون داشتن شرایط عضویت در کانون نمایشنامهنویسان، در یک انتخابات مهندسی شده او را وارد هئیت مدیره کردهاید. یا وقتی به شما انتقاد میشده که در جلسات هئیت مدیره شرکت نمیکردهاید و فقط برای کارهای شخصی به خانهی تئاتر مراجعه میکردید، آیا اینها مصداق گستاخی است؟ در ادامه ایشان گفتهاند ما انتقاد میکنیم شرکت نکردن عدهای در مراسم جشن کانون، دلیلی است برای فقدان صلاحیت مدیریتی و اخلاقی هئیت مدیره. نسبت دادن این حرف به ما کذب محض است. آنچه گفته شد این بود که نحوهی عملکرد شما طوری است که اعضای کانون سرخورده شدهاند و بلکه کانون و برنامههای مربوط به آن را وانهادهاند در نتیجه جشن شما خلوتتر از همیشه بوده است و این نتیجهی عملکرد خود شما است. خیلی منطقی است که وقتی کسی به نمایندگی از جمعی مسئولیتی میپذیرد اگر کار خود را درست انجام ندهد کمکم اعضای آن جمع متفرق و دلسرد میشوند و کل عطای تشکیلات را به لقایش میبخشند. ولی اگر آن شخص صاحب مسئولیت کار خود را درست انجام دهد افراد منسجم میشوند و با میل و رقبت به جایی که به آن تعلق دارند میپیوندند. آقای یاراحمدی دلایل واهیای را برای خلوت بودن جشن کانون برمیشمارد که یکی از یکی غیرحقیقیتر است و سپس از همبستگی صنفی صحبت میکند. اینجا باید خطاب به ایشان و یاران همیشگیاش گفت صنفی که فقط برای شما امتیاز میآورد و منافعش فقط برای شماست، صنف بقیهی نمایشنامهنویسان ایران نیست. این شما هستید که به ناروا آثار خود را به زبان مثلاً ارمنی ترجمه میکنید، این شما هستید از قِبَل کانون برای خود کلاس درس فراهم میکنید و این شما هستیدهای دیگر... و فقط وقتی پای انتخابات به میان میآید یاد همصنفان خود میافتید که البته در این دو دورهی اخیر یاد این هم نیفتادید چراکه اصولاً با حداقل مشارکت شما به مقامهای همیشگیتان تکیه زدهاید.
در ادامه آقای یاراحمدی میفرمایند که ما به آنها گفتهایم «شما خودتان را کاندیدا نکنید تا ما در انتخابات هئیت مدیرهی کانون نمایشنامهنویسان رأی بیاوریم.» این مورد مثل تمامی موارد قبل کذب محض است. در جلسهای که در حضور خانم مریم کاظمی، به عنوان مسئول شورای حل اختلاف خانهی تئاتر انجام شد، ما خطاب به آقای یاراحمدی و یاران همیشگیاش گفتیم دست از این رویهی غیردموکراتیک بردارید، اگر قوانین کاندیدا شدن و انتخاب شدن شما را محدود نکرده است، خود به این رویهی غیراخلاقی و غیردموکراتیک و غیرانسانی پایان دهید چراکه حضور همیشگی در کانون نخست برای وجههی خودتان بد است و باعث رکود در کانون میشود و بعد به آنها یادآور شدیم که ما خودمان به هیچعنوان قصد حضور در هئیت مدیره را نداریم ولی متأسفانه آنها نه تنها به این حرفها وقعی ننهادند، بلکه همان رویه را ادامه دادند و خود را محقتر از قبل دانستند. حال عقل سلیم چه میگوید؟ تکیهی گروه و دستهای برای همیشه در مسندی فسادآور است و با ماندن یک دارودسته در نهادی بقیهی افراد خودبهخود منزوی میشوند. حال به این امر این مورد را هم اضافه کنیم که برای رأی جمع کردن در انتخابات کانون، نمایشنامهنویسان رادیویی را بدون دلیل عضو خانهی تئاتر کنیم. در حالی که آنها رابطهی صنفی خود را با صدا و سیما دارند. در ضمن برای افرادی که خود را «هنرمند» میدانند بسیار ناپسندیده است که کاری را بکنند که برخی از سیاستمداران در جهان انجام میدهند. نباید از یاد برد که رابرت موگابه، رئیس جمهور برکنار شدهی زیمباوه در کنار نلسون ماندلا قهرمان آفریقا بود اما تکیه زدن بر صندلی قدرت و پایین نیامدن از آن کار را به جایی رساند که او منفورترین چهرهی آفریقا شد.
متأسفانه در ادامه آقای یاراحمدی هئیت مدیرهی خانهی تئاتر را هم تهدید کردهاند که اگر تخلفی در انتخابات کانون صورت گرفته کلیت خانهی تئاتر هم در آن شریک است. اولاً میدانیم که فرضاً بازرس خانهی تئاتر از تخلفات شما نفعی نمیبرد که بخواهد با شما همکاری کند. ثانیاً اگر تخلفی در انتخابات کانون صورت گرفته آن را باید تسری داد به کلیت خانهی تئاتر؟ یعنی اگر کسی به شما خرده گرفت در حقیقت دارد به کل خانهی تئاتر خرده میگیرد؟ ایشان دارد میگوید به انتخاباتی که شما برگزار کردهاید انتقاد کنید پس دارید به هئیت مدیره و کلیت خانهی تئاتر انتقاد میکنید و همه را مقصر میدانید. واقعاً جا دارد که هئیت مدیرهی خانهی تئاتر وارد عمل شود و پاسخی به این تهدیدات رسمی که از درون خودش برخاسته بدهد. آقای یاراحمدی اظهار میدارند: «این سماجت سخیف و غیراخلاقی ناشی از وجود اراده و اتحادی پنهان برای ایجاد گسست در جامعهی تئاتر است.» ایشان از واژهای استفاده کردهاند و ما را آدمهای سمجی دانستهاند که سماجتی سخیف و غیراخلاقی انجام دادهایم. حال پرسش ما این است: کسی که حول و حوش ده سال عضو همیشگی یک کانون است سمج است یا کسانی که به این رویهی غیراخلاقی اعتراض میکنند سمج هستند؟ آیا حضور پیوسته در انتخابات و خود را کاندیدا کردن و مهندسی کردن انتخابات کانون سماجتی سخیف و غیراخلاقی نیست؟ آن وقت کسی که به این رویهی شما اعتراض میکند فردی سخیف و بیاخلاق نامید میشود؟ و ضمناً ایشان خود و یاران همیشگیشان را چطور کل جامعهی تئاتر دانستند که ما داریم در آن گسست ایجاد میکنیم؟ این یکی از مصداقهای بارز عوامفریبی است که با وارونه کردن حقیقت خود را چنان حق به جانب نشان میدهند که میتواند دل هر آدمی را به رحم آورد و ضمناً چه کسی است که گسست ایجاد کرده؟ ما یا ایشان؟ آنهایی که کانون را به شرایطی رساندهاند که اعضای آن به علت سرخوردگی و ناامیدی و دلسردی هیچگونه همکاریای با آن نمیکنند، میتوانند در جایگاه افراد معترض به گسست بنشینند؟ آقای یاراحمدی گفتگو با منتقدینی چون ما را کاری بیثمر میدانند؛ آیا کسی که ده سال به مسندی تکیه زده است و با بهانهی کارهای ناتمام راضی به کنار رفتن نیست اهل گفتگو است؟ در این بین همکار و یار همیشگی آقای یاراحمدی، بهزاد صدیقی با تغییر موضعی عجیب از جریانی صحبت میکند که هئیت مدیرهی خانهی تئاتر و کانون نمایشنامهنویسان را هدف گرفته است. در جواب ایشان میتوان گفت ما از جریانی که خانهی تئاتر را هدف گرفته است بیخبریم ولی موضعی که خود داریم کاملاً در راستای هئیت مدیرهی خانهی تئاتر و در جهت مخالفت و اعتراض به رویهی غیردموکراتیک اعضای همیشگی کانون نمایشنامهنویسان هستیم. که دلایل آن را در بالا برشمردیم.
اما در پایان خطاب به آقای محمدامیر یاراحمدی و بهزاد صدیقی و یاران همیشگیشان توصیه میکنیم که برای آنکه وجههشان در میان اهالی تئاتر حفظ شود و اینکه دیگر کسی به آنها نگوید که اشخاصی هستند که اخلاق و دموکراسی را رعایت نمیکنند، با ارادهی شخصی خود از کاندیدا شدن در انتخابات آتی کانون منصرف شوند و راه را برای گذار دموکراتیک فراهم کنند و همینجا به آنها این قول را میدهیم که صاحبان این قلم تا زمانی که زندهاند در هیچ دورهای در انتخابات کانون کاندیدا نشوند و از این طریق راه گفتگو و دوباره گرد آمدن نمایشنامهنویسان کل کشور را در کنار هم فراهم آورند. آقای یاراحمدی و صدیقی هنوز بیش از بیستوچهار ساعت به انتخابات کانون نمایشنامهنویسان باقی است؛ هنوز فرصت دارید به همراه یاران همیشگیتان بهطور دموکراتیک از کاندیدا شدن در انتخابات منصرف شوید و اجازه دهید تا صداهای دیگر در کانون شنیده شود.
من الله التوفیق
29 بهمن ماه 1396