در گفتوگو با کارگردان فیلم جشن دلتنگی مطرح شد؛
آدمها در فضای مجازی فقط نگران تصویر خود هستند/حس حقارت و اینکه حقمان را خوردهاند، ما را به هر کاری وامیدارد
پوریا آذربایجانی معتقد است؛ بسیاری از افرادی که در فضای مجازی هستند فقط نگران تصویر خود هستند. رصد کردن هم باعث میشود به بسیاری از ما حس حقارت دست بدهد و فکر کنیم حقمان خورده شده و آنقدر که باید دیده نشدهایم.
به گزارش خبرنگار ایلنا، پوریا آذربایجانی، کارگردان جوان سینمای ایران بعد از کسب سه جایزه از جشنواره فیلم فجر با چهارمین فیلم خود "جشن دلتنگی" در سیوشششمین دوره جشنواره فیلم فجر شرکت کرده است. فیلمی که به فضای مجازی و مشکلات آن میپردازد. به مناسبت نمایش این فیلم با پوریا آذربایجانی گفتگو کردیم.
به نظر میرسد در این فیلم هدف برای شما به عنوان فیلمساز بیان کردن یک مشکل اجتماعی بوده است؟
فیلمساز باید در هنگام ساخت یک اثر تکلیف خودش را مشخص کند که آیا فقط به دنبال ساخت یک فیلم درباره یک موضوع سرگرم کننده است و میخواهد فیلمی بسازد که مخاطب فقط دوست داشته باشد یا قصد دارد تا یک حرف فرهنگی هم بزند و شرایط موجود را بررسی کند. ما در فیلم جشن دلتنگی دنبال موضوع دوم بودیم و قصد داشتیم یک موضوع اجتماعی، فرهنگی را مطرح کنیم.
شما به عنوان کارگردان درباره فضای مجازی فیلم ساختید اما خودتان در این فضا فعال نیستید. این آسیبها را کجا مشاهده کردید؟
آسیبهای فضای مجازی فقط در فضای مجازی رخ نمیدهد بلکه خیلی وقتها به فضای حقیقی آسیب میزند و تاثیرات مستقیمی روی روابط آدمها و خانوادهها دارد. مثلا در یک میهمانی همه حاضران بهجای آنکه باهم گفتوگو کنند موبایل در دست دارند یا حتی اگر گفتوگویی میکنند درباره فیلمها و عکسهایی است که در فضای مجازی منتشر شدهاند. این فضا امروز تبدیل به مهمترین بخش زندگی آدمها شده درحالیکه بسیار بیاعتبار است یعنی ممکن است شما چندین هزار نفر دنبال کننده داشته باشی ولی ناگهان در یک چشم به هم زدن همه آنها نابود شود یا اینکه با یک مطلب تمام اعتباری که داشتید را از بین ببرید. یا مثلا نمیتوان با هیچکدام از این چند هزار نفر قرار واقعی گذاشت. زیرا تمام افرادی که در این فضاها افراد را دنبال میکنند یا کسانی که دیگران را دنبال میکنند، برای خود محاسباتی دارند و این محاسبات با دوستیابی در فضاهای حقیقی بسیار تفاوت دارد.
معتقدید که این قراردادها بیاعتبار است اگر چنین مسالهای درست است پس چرا این همه افراد برای آن وقت میگذارند؟
در هنگام نگارش فیلمنامه ما (من و مونا سرتوه) اینستاگرام را اصل قرار دادیم و درباره آن پژوهش و تحقیق کردیم و متوجه شدیم که آدمها در این فضا چهار هدف را دنبال میکنند. افراد یا خودشان را تبلیغ میکنند. این گروه حتما نباید افراد معروفی باشند که خودشان را تبلیغ کنند بلکه با انجام دادن کارهای عجیب و غریب سعی میکنند دیگران را به صفحه خود جلب کنند. گروه دوم کسانی هستند که آدمهای مهم را دنبال میکنند. در گذشته و قبل از به وجود آمدن فضای مجازی دسترسی به آدمهای مهم سخت بود اما با وجود این فضا بسیار در دسترستر هستند و حتی میتوان به آنها پیغام هم داد. گروه سوم کسانی هستند که در این فضا کارهای تجاری میکنند. با گسترش فضای مجازی اپلیکیشنهای مختلف این فضا همچون اینستاگرام تقریبا به محلی مانند بازار تبدیل شده و وقتی شما صفحه خود را به حدی برسانید که معروف شود، میتوانید برای آن تبلیغ بگیرید یا محصولات مختلف بفروشید. گروه چهارم افرادی هستند که با هویت مجازی و غیرواقعی در این فضا زندگی میکنند زیرا معتقدند هویت واقعی آنها چیزی برای ارائه ندارد و فضای مجازی این امکان را میدهد که آنها هویت جدیدی برای خود فراهم کنند.
کدامیک از این چهار مورد امروز پررنگتر است؟
آنچه که امروز در جامعه پررنگتر است و به نوعی به این فضا آسیب جدیتری نسبت به سه رفتار دیگر میزند؛ پرسنال برندینگ و تبلیغ خود برای دیده شدن به هر قیمتی است. در دورهای در دهههای قبل افراد مثلا کتاب مینوشتند که بنویسند دغدغه خودشان را و فیلم میساختند تا فیلم خودشان را بسازند. یعنی خود آن فعالیت ارزشمند بود اما امروز بیشتر افراد اثری را تولید میکنند یا عملی را انجام میدهند برای آنکه خودشان دیده شوند و انگار 10 قدم جلوتر از کار خود میایستند. دائم مشاهده میکنیم که افراد مختلف تصاویر خود را اینگونه منتشر میکنند که من در فرش قرمز برلین، من و فلانی در یک جشنواره معروف ...
دلیل این اتفاق و اینگونه رفتار چیست؟
دلایل مختلفی دارد اولین دلیل آن این است که ما از آنجا که در یک جامعه ایدئولوژیک زندگی میکنیم که دارای عرف و سنت مشخصی است، بسیاری از افراد اجازه نداشتند یا نتوانستند در فضای حقیقی آنگونه که دوست دارند رفتار کنند یا آنگونه که دوست دارند لباس بپوشند و خود را پرزنت کنند. همین مساله باعث شده تا بسیاری از خواستهها در طول سالها سرکوب شوند. طبیعی است که در یک چنین فضایی، فضای مجازی و موبایل محلی میشود برای آنکه افراد تمام کارهایی که در زندگی حقیقی نتوانستند بیان کنند. ذات ما انسانها توجه طلب است و همه دوست داریم که به نوعی به ما توجه شود این توجه طلبی از کودکی نیز وجود دارد. وقتی ما یکبار یا دوبار رفتاری را نشان میدهیم که به آن توجه جدی میشود لذت آن ما را وادار میکند تا به همین روش ادامه بدهیم. حال اگر این توجه طلبی در فضای مجازی رخ بدهد از آنجا که این فضا مختص هر فرد است و افراد نیز ملزم نیستند تا به ارگان یا جایی پاسخ بدهند، تظاهرات مختلف در جهت توجه طلبی به حداکثر خود میرسد.
اگر این گزاره را قبول داشته باشیم در مقطعی که افراد کتابنویسی و فیلمسازی را با هدف شخصی خود دنبال میکردند باید این نتیجه را بگیریم که هر فردی رضایت شخصی خودش مهم بوده نه اینکه دیگران چه نظری دارند. چرا در ادامه وضعیت به گونهای شد که امروز شاهد عکس آن هستیم؟
به دلیل آنکه اگر آن افراد در دهههای گذشته اثری را خلق میکردند قبل از خلق اثر روی فکر و اندیشه خود کار زیادی میکردند و مطالعات زیادی داشتند و زمانی که مطلبی مینوشتند یا اثری تولید میکردند، تصور میکردند امروز نیاز است تا آن حرف مورد نظر گفته شود. مثلا زمانی که صمد بهرنگی یا مهدی آذریزدی به عنوان دو نویسنده متفاوت آثار خود را مینوشتند و منتشر میکردند اصلا به دنبال این نبودند که مثلا برای خود در جامعه اعتبار کسب کنند یا از مقامات جایزه بگیرند تا دیده شوند بلکه به این نتیجه رسیده بودند که امروز نیاز است این آثار نوشته شود. این مساله و این روش تقریبا تا بعد از پیروزی انقلاب و پایان دهه 60 نیز وجود داشت اما به مرور و بعد از پایان هشت سال دفاع مقدس و آغاز بازسازی و فعالیتهای اقتصادی به سمتی حرکت کردیم که المانهای جدید و رفتارهای جدیدی در زندگی همه ایرانیان ورود پیدا کرد. این تغییرات از لزوم داشتن تلویزیون رنگی، ماشین خوب، سفر خارجی، تا جزئیترین مسائل همچون اضافه شدن پتیزا به سبد غذایی به وجود آمد. ادامه این روند یک فرهنگ را با خود وارد جامعه کرد که ما نباید از همسایه خود کمتر باشیم و در داشتن امکانات باید آخرین امکانات را داشته باشیم حتی اگر آنچه داریم نیاز ما را برآورده کند. بزرگ شدن این فرهنگ باعث شد تا ما در سطح کلان نیز به دنبال جهانی شدن باشیم اما نه در زیرساخت که در پوسته. و جریان از همین جا شروع شد. افراد احساس کردند اگر مانند دیگران رفتار نکنند و موفق بنظر نیایند زندگی را بأختهاند. نتیجه چنین نگاهی مثلا قرار دادن رشد اقتصادی به عنوان انگیزه اول در زندگی برای بیشتر دیده شدن؛ شده است و حتی بسیاری از افراد فرهنگی نیز به این نتیجه رسیدند که مثلا اگر قائل به این باشند که به نویسندگی خود بسنده کنند و دنبال شو و نمایش نباشند، کسی به آنها توجه نخواهد کرد و به مرور از قافله عقب خواهند ماند.
به مرور ما امروز شاهد هنرمندان، ورزشکاران و افراد دیگری هستیم که دیده شدن برای آنها مهمتر از سایر بخشها شده است. در این میان تکنولوژی که فضای مجازی نیز یکی از بخشهای آن است، باعث شد تا ما دسترسی بیشتری به دنیا داشته باشیم و هر فردی در هر لحظه و در هر جایی که زندگی میکند، میتواند صدها هزار کیلومتر آنطرفتر را از طریق تکنولوژی رصد کند. این رصد کردن ما را به این سمت برد که شبیه جهان شویم اما این جهانی شدن را از پوسته شروع کردیم و بهجای آنکه مثلا ببینیم که چرا فلان هنرمند به سطحی از موفقیت رسیده، فقط تلاش داریم که مانند او لباس بپوشیم. ما فقط شبیه آدمهای جهانی میشویم درحالیکه واقعا آدمهای مهمی نیستیم. از طرف دیگر این رصد کردن باعث شده تا به بسیاری از ما حس حقارت دست بدهد و فکر کنیم که حقمان خورده شده و آنقدر که باید دیده نشدهایم و تلاش کنیم با استفاده از فضای مجازی توجه دیگران را جلب کنیم و حق خودمان را بگیریم.
شما بعد از ساخت فیلم "تجریش ناتمام" در بیشتر آثار خود به تنهایی آدمها توجه میکردید. در این فیلم نیز به تنهایی به آدمها توجه کردید اما به نظر میرسد شکل تنهایی تغییر کرده است؟
زمانی که آدمها در در فیلم تجریش ناتمام تنها میشوند این تنهایی خودخواسته است و علاقه دارند برای خود خلوتی داشته باشند امروز اما دو اتفاق در تنهایی آدمها رخ داده است. همزمان هم شکل تنهایی تغییر کرده و هم نوع آن عوض شده و جدیتر شده است. زمانی بود که افراد فکر میکردند تنها هستند و دلیل این تنهایی این بود که فرد اطرافیان خود را اعم از خانواده یا دوستان از دست داده است و امکان ارتباط با آدمهای جدید وجود ندارد اما تنهایی که ما در فیلم جشن دلتنگی به آن توجه کردیم فقط مساله تنهایی نیست بلکه توهم تنها نبودن است. وقتی افراد زندگی خود را محدود میکنند به یک اتاق و یک دستگاه موبایل و در فضای مجازی افراد زیادی تو را دنبال میکنند و تو نیز آنها را دنبال میکنی ناگهان این توهم به وجود میآید که اصلا تنها نیستی اما واقعیت این است که رفتار آدمها در فضای مجازی چه از منظر کسانی که ما آنها را دنبال میکنیم و چه از منظر کسانی که آنها ما را دنبال میکنند، براساس پیشفرضها و معادلات مختلفی است که عمدتا واقعی نیستند. حتی بسیاری از آنها هویت واقعی ندارند و رباتهای اینترنتی هستند. در نتیجه زمانی که حال خوبی نداری و میخواهی با یک نفر صحبت کنی هیچکدام از این افرادی که تو را دنبال میکنند، در فضای حقیقی وجود ندارند. توهم تنها نبودن بسیار خطرناکتر از تنها بودن واقعی است زیرا کسی که تنها است و این تنهایی خود را قبول دارد قطعا دست به یک عملی میزند که مشکل خود را حل کند.
آینده این فضا را با توجه به تعریفی که کردید، چگونه پیشبینی میکنید؟
نمیتوان آینده را پیشبینی کرد اما میتوانم بگویم در این فضا ابزار تغییر کرده اما رفتار همان است. با ادامه این روند به نظر میرسد ما روزی به این نتیجه میرسیم که واقعا تنها هستیم و باید کاری برای خود بکنیم هر چند که از لحاظ عاطفی برای کسانی که در این فضا درگیر هستند، نمیتوان سرنوشت خوبی پیشبینی کرد زیرا بسیاری از افرادی که در این فضا هستند فقط نگران تصویر خود هستند و این نگرانی باعث شده تا بسیاری از جاها حرف درست و حق را نزنند زیرا تصور میکنند زدن این حرف به تصویر آنها ضربه میزند درحالیکه ما باید حرف حق را بزنیم و اصلا نگران بازخوردهای آن نباشیم.