درباره کتاب «گپ و گفت با نصرتالله مسلمیان» مطرح شد؛
مسلمیان: این گفتگو باید 10 سال پیش منتشر میشد/موریزینژاد: تحتِ تأثیرِ گفتگویِ دیوید سیلوستر با فرانسیس بیکن بودم
اخیراً کتاب «گپ و گفت با نصرتالله مسلمیان» از سوی نشر نظر روانه بازار کتاب ایران شد. این کتاب شامل گفتگوی مفصلی میان حسن موریزینژاد و نصرتالله مسلمیان است. گفتگویی که موریزی از کودکی هنرمند شروع کرده و تا دوران متأخر او پیش میآید. در این کتاب روند رشد مسلمیان و همچنین تحول او در دورههای مختلف مورد پرسش قرار گرفته است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، حسن موریزینژاد (نویسنده و منتقد) درباره گفتگوی خود با مسلمیان گفت: با اشارهای که در مقدمه کتاب هم آمده، ابتدا قرار بود فقط یک گفتگوی کوتاه باشد که با استقبال آقای مسلمیان گفتگوها را ادامه دادیم که حدود بیست جلسه طول کشید. درواقع کتاب از دوران کودکی او شروع شده و تا دوران متأخر ادامه دارد. البته روند پرسش و پاسخها به این صورت نبود و بارها اتفاق میافتاد که از دل سوالها، پرسشهای جدیدی به ذهنم میرسید و در جلسه بعد مطرح میکردم.
موریزی ادامه داد: بنده تجربه گفتگو به این شکل را نداشتم، هر چند سالهای زیادی با هنرمندان در مجمع هنرمندان معاصر گفتگو داشتم، ولی اولین تجربهام در قالب کتاب بود.
وی با بیان اینکه از کتاب گفتگوی دیوید سیلوستر با فرانسیس بیکن الهام گرفته، گفت: مطالعه آن کتاب روش کار را به بنده یاد داد. اما در برخوردم با مسلمیان سعی کردم او را بشناسم که کجا و در چه محیطی آموزش دیده. بعد سعی کردم درباره نقاشیها و دورههای مختلفی که طی کرده، بیشتر بررسی کنم تا وارد این پرسش اساسی شوم که این آثار چگونه شکل گرفته و هنرمند چه مراحلی را برای گذر از یک دوره به دوره بعد را طی کرده است. به عنوان مثال مقایسه نقاشیهای او در دوره انقلاب تا جنگ و تا دوره متاخر و یافتن عناصری که پیوند دهنده آنها با هم است، در طراحی سؤالات نقش داشت. اما موضوع اصلی برای بنده ارتباط با نقاشیهای مسلمیان بود. خودم به شخصه خیلی سخت با کارهای او ارتباط برقرار میکردم ولی به مرور با گفتگویی که با او داشتم، موفق شدم به رغمِ پیچیدگیهای آثار و خودِ هنرمند، با آنها ارتباط برقرار کنم. در نهایت وقتی کتاب به اتمام رسید، آنچه از این گفتگو بر من روشن شد، تسلط مسلمیان روی کارش و دامنه شناخت او بود. درواقع غیر از تسلط او بر فن و تکنیک، دانش او از کاری که انجام میدهد، برجسته است. ازجمله، قضاوت دقیقی که بر زمانه و دیگر نقاشان عصر خود دارد.
مهدی حسینی (نقاش، استاد دانشگاه و پژوهشگر هنر) نیز ضمن ابراز خوشحالی از تولید و انتشار چنین آثاری، گفت: اهمیت این دست از کتابها از این نظر است که اگر کسی همت نکند و این آثار را برای ما و آیندگان برجا نگذارد، در آینده اطلاعات بسیار ناچیزی از هنرمندان در دست خواهیم داشت. همانطور که بسیاری از هنرمندان در گذشته مهجور ماندهاند. هنرمندان بزرگی داشتیم که اطلاعات اندکی از آنها باقی مانده است.
وی در تقدیر از موریزی و مسلمیان برای ثبت این اثر افزود: همین که کسی وقت میگذارد و لایههایی از فکر و ایده و هر آنچه که باعث شکلگیری آثار نقاشی هنرمند شد را از زبان خود هنرمند و با صداقت بیان میکند، بسیار ارزشمند است نه تنها در زمان حاضر بلکه بیشتر برای آیندگان مفید خواهد بود.
حمیدرضا سِوِری (منتقد هنری) نیز با بیان اینکه مسلمیان یکی از هنرمندان بزرگ حال حاضر است، اظهار کرد: با این پرسش و پاسخها که در متن کتاب وجود دارد، با زندگی هنرمند بیشتر آشنا میشویم. در این کتاب با بحرانهای فردی و اجتماعی روبهرو هستیم و فراز و فرودهای زندگی و کار مسلمیان را میبینیم.
سِوِری ضمن برشمردن برخی کاستیها در انتشار کتاب تاکید کرد: کتابی که نشر «نظر» تولید کرده به لحاظ ساختاری، پیوسته و یک دست است. ولی انتظار میرفت که برخی مسائل در آن لحاظ شود، که از دید بنده نشده است. بهطور مثال این که کتاب فاقد فهرست است، و اینکه کتابنامه ندارد. همچنین از نظر سلیقه خودم اندازه فونتها و رنگ متفاوت پرسشها و پاسخها و استفاده از کاغذ گلاسه جذاب نبود. از نظر ویراستاری محتوی خوب است ولی اگر دغدغه زبان فارسی را داشته باشید و تمایزهای بین «است» و «هست» را درک کرده باشید و در استفاده از فعل «میباشد» نیز حساس باشید، کمی اذیت میشوید. اما بحث اصلی بنده راجع به محتوی کتاب است که آقای موریزی در تمام طول کتاب فقط یکبار میپرسد «چرا؟». البته در این باب انتظار بیشتری داشتم که در نظریههای مسلمیان که قابلیت به چالش کشیدن او را داشت، پرسشهای اساسیتری مطرح شود.
وی ادامه داد: درواقع مقابلههای جدیای که میتوانست در طول گفتگو انجام دهد، صورت نگرفت. مثلا بنده قانع نشدم که چرا آقای مسلمیان برای آثار خود عنوان انتخاب نمیکند. او میگوید که عنوان محدودکننده است و راهِ تعلیق را میبندد و کارهای من متناقض نماست که البته من کاملاً مخالف هستم. زیرا عنوان هم تعلیق میآورد و هم متناقضنما میتواند باشد. در آثار مسلمیان مرز بین طراحی و نقاشی درهم تنیده شده که درواقع آن نابگرایی نقاشانه قرون گذشته کنار گذاشته شده است. در جایی مسلمیان میگوید که اکسپرسیونیسم نیستم که البته از دید من آنجایی که بحث از کارگاه و نقاش به میان میآید و او فرایند کارش را توضیح میدهد، تأکیدش بر شهود هنری و درد و رنجی است که میخواهد بیان کند. بنده کارهای مسلمیان را اکسپرسیونیستی میدانم و دوست داشتم به این مسائل بیشتر پرداخته میشد.
شروین طاهری (روزنامهنگار، نویسنده و منتقد) گفت: در تمام کتاب سعی شده روایتی از زندگی مسلمیان بیان شود. اما در طول کتاب این نکته را متوجه میشویم که پرسش شونده، گاهی از زیر بار سوالات شانه خالی کرده یا ضمن اشاره اندکی، به مطلب خود بازمیگردد که البته این موضوع را در گفتگو سیلوستر و بیکن هم قابل مشاهده است. یعنی بیکن از توضیح فرار میکند که از دید بنده جالب است. ولی در طول این گفتگو شاهد هستیم که در ابتدا مسلیان میگوید که اکسپرسیونیسم نیست ولی در میانه راه میپذیرد و در انتها اکسپرسیونیست بودن را به کلیِت کلید واژگان هنر مدرنیستی برمیگرداند. او تلاش میکند هنرمند مدرنیسم بودن را به عناوین تاریخ هنری محدود نکند. مسلمیان در این کتاب به روشهای متداول در زنگینامه نویسی تمرکز نمیکند. دوره کودکی کوتاه و بعد سریع وارد دوران دانشگاه و بعد پرداختن به ایدههای او ضرب آهنگی سریع دارد.
بهرنگ صمدزادگان (نقاش و منتقد هنری) نیز ضمن تقدیر از موریزینژاد گفت: این کتاب آموزنده و ارزشمند است. زیرا هنگامی که به تاریخ صد سال اخیر مینگریم، نبود چنین آثاری درباره هنرمندان باعث شده که فراموش شوند و در تاریخ هنر نوین ایران گم شدهاند. شاید چهل یا پنجاه سال گذشته این خطر احساس نشده بود ولی در حال حاضر دانشجوی هنر از گرگوریان چه میداند؟ حتی در درک تاریخ شناسانه هنر هر مملکتی این گفتگوها و خاطرات هنرمند اهمیت زیادی دارد. این را باید به عنوان نقص تاریخی بدانیم. در طول سالهای اخیر پژوهشگران برجستهای مثل آقای حمید کشمیرشکن یا آقای سیامک دلزنده در نگارش متون تاریخ هنر همت گذاشتند. اما در نگارش تاریخ هنر چیزی که مهجور مانده همین گفتگو نگاریهاست. سنتی که وازاری در قرن شانزدهم شروع کرد و بسیاری از اسنادی که به دست ما رسیده از لابهلای همین گفتگوها به دست میآید.
وی افزود: مهمتر از این، توالی اندیشه هنرمند و تغییراتی که در طول زندگی داشته را نه در کتابهای تاریخ هنر که از طریق ارتباط مستقیم با خود هنرمند میتوان فهمید و درک کرد. چیزی که در این کتاب مشهود است این است که مسلمیانی که در میانه کتاب است با مسلمیانی که در انتها با او مواجه هستیم، فرق دارد و این کاملاً برای ما آموزنده است. درواقع جریان تغییر هنرمند را از زمان ظهور تا زمان حال برای ما قابل مشاهده و رهگیری است.
وی درخصوصِ اهمیتی که این کتاب میتواند داشته باشد، گفت: برای بنده که تاریخ هنر بخشی از دغدغهام است، همیشه سؤال بود که هنرمندان، دوره انقلاب فرهنگی را چگونه طی کردند؟ در دوران جنگ و انقلاب اینگونه به نظر میرسد که هنر نقاشی یک عنصر مصادره شده است و جریانات التقاطی از فتوریسم ایتالیایی و یا اکسپرسیونیسم ستم زده میان دو جنگ جهانی و آمیزش آن با یک جریان به شدت نمادگرا، باعث شده نقد تصویری از میان برود و تنها تحلیلی براساس نمادگرایی شکل بگیرد. از فتوریسم به نمادگرایی اول انقلاب و عبور سریع از آن و حرکت رو به نگاه عمقی و درونی، روندی بود که در دو فصل اول کتاب میبینیم. هر چند که مسلمیان تلاش کرده که از نمادهای جاری و رایج پرهیز کند و از ابژههایی مثل تیرآهن و چیزهای دیگر استفاده کند و نمادگرایی را به امری درونی تبدیل کند.
نکته آخری که صمدزادگان به آن اشاره کرد در باب مسئله اکسپرسیونیسم و الصاق هنرمند به یک گونه از ایسم بود. وی ضمن طرح این پرسش که آیا میتوان به کسی یک نوع از ایسم را چسباند، ادامه داد: الصاق هنرمند به یک ایسم، میتواند باعث فهم غلط شود و اینکه آیا از لحاظ سبکی به هنرمند اکسپرسیونیسم میگوییم یا اینکه از لحاظ رویکردی؟ اما فارغ از این ما از اکسپرسیونیسم یک تلقی هیجانگر داریم. جدای از تعریف اولیه اکسپرسیونیسم که در ابتدا تحت تاثیر تداوم حرکت رمانتیسم قرن نوزدهم و آمیزش آن با رئالیسم است و تبدیل آن به یک نگاه استاتیکی، تحولش تا امروز ادامه داشته. این مسئله باعث میشود که انتظار داشته باشم که اگر گفتگو با نگاه تاریخی است، یک سوال اساسی مطرح شود که چرا نمیتوان اکسپرسیونیسم نبود؟ و نقاشی معاصر اصلاً میتواند اکسپرسیونیسم نباشد؟
در انتها نصرتالله مسلمیان با تأکید بر اینکه پس از انتشار کتاب راهی باز شده تا نقدها را بشنوم و نقاط ضعف خودم را پیدا کنم، گفت: موضوع دردناک این بود که اثری که قرار بوده ده سال قبل منتشر بشود و براساس آن یک ذهنیت و مادیتی پیدا کرده و تلاشی صورت گرفته، برجا میماند و ده سال بعد منتشر میشود. اگر این متن ده سال پیش درمیآمد به شخصه برای خودم آموزندهتر بود و میتوانست نقش بهتری در متن فرهنگی بازی کند و نشان دهد که منِ نقاش تا کجا مسائل اجتماعی و اطراف خودم را درک کردهام و با آنها روبهرو شدهام. نگاه آمرانه به فرهنگ همیشه آسیبساز بوده و هست. ولی به هر حال تلاش کردم که قلم را به زمین نگذارم و به کار ادامه دهم.
این نقاش ادامه داد: خیلی زود متوجه شدم که نبود اندیشه انتقادی در جامعه ما چقدر در سرنوشت کنونی و رویکرد ما به تجربه مدرنیسم آسیب زده است. به همین دلیل از هر گونه تلاشی کوتاهی نمیکنم. زیرا معتقدم هر حرف و سخنی که باعث کمک به اندیشه انتقادی شود قابل تقدیر است و همیشه سعی کردم مرزی بین تلاشهای فکری و هنری نکشم. فکر میکنم افرادی که در حوزه فرهنگ کار میکنند، نیز باید اینگونه باشند و هزینهاش را هم بپردازند.
مسلمیان در پایان همچنین گفت: نکات برجستهای در این جلسه مطرح شد که استفاده کردم. فقط در خصوص مسئله اکسپرسیونیست بودن یا نبودن باید عرض کنم که سوال اینجاست که چگونه میتوان اکسپرسیونیسم نبود؟ برای کسی که درواقع پایه ادراکش را از زیبایشناسی و هستی شناسی روی مسئله ذهن بنیاد میگذارد و درواقع ذهن بنیاد میشود و خویشتن بنیادی را ملاک زندگی و بیان خود قرار میدهد، خواه ناخواه اکسپرسیونیسم است. چون در حال بیان سوبژکتیویتی درونیتان هستید. به این اعتبار به هیچ وجه نمیتوان وارد متن تجربه مدرنیستی شد و از سوبژکتیویسم فرار کرد. از این جهت درواقع به نوعی یک رویکرد تاریخی وجود دارد که برمیگردد به درک ما از ارتباط بین جهان هستی و بنیانهای زیباییشناسی مدرنیستی که اساساً بر اساس روانشناسی و امر ذهن و عقلانیت استوار است.