رضا صابری:
برخی دبیران جشنواره اصلا اعتقادی به تئاتر نداشتند
رضا صابری (نویسنده و کارگردان) میگوید: در این سالها افرادی دبیر بودهاند که خیلی به تئاتر کمک کردهاند اما آدمهایی هم بودند که آمدند و هیچ کاری هم نکردند و رفتند. آدمهایی که مدیریتشان دورههای رکود جشنواره تئاتر فجر بوده. در این دورهها دبیر محترم نه تنها هیچ کاری نکرده بلکه لطماتی هم به جشنواره تئاتر فجر وارد کرده است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، رضا صابری جزو شناسنامههای جشنواره تئاتر فجر است. نمایشنامهنویس و کارگردانی که جوایز اصلی اولین و دومین دوره جشنواره تئاتر فجر به نام او سند خورده و در دورههای بعدی هم حضور داشته و عناوین برگزیدهای را کسب کرده است. این هنرمند مشهدی تاکنون آثار بسیاری را روی صحنه برده و در سی و ششمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر هم با «شنا در آتش» حضور دارد. اثری که پیش از این هم در جشنواره اجرا شده بود. به بهانه این حضور با او درباره جشنواره تئاتر فجر گفتگو کردهایم.
«شنا در آتش» که در بخش مسابقه سی و ششمین جشنواره تئاتر فجر حضور دارد، سالها پیش هم در جشنواره تئاتر فجر اجرا شده است. بعد از سالها چرا سراغ این متن رفتید؟
این نمایش که در مشهد و با حضور بچههای نخبه تئاتر تولید شده بود، سال 72 در جشنواره دوازدهم تئاتر فجر اجرا شد و جوایزی هم دریافت کرد. اما «شنا در آتش» مظلوم واقع شد؛ رهایش کردم چون در مشهد امکانات سختافزاری نبود. در همه این سالها این نمایش روی تاقچه ماند و خاک خورد و غبار گرفت. تا اینکه دوستانم گفتند حیف است آن را دوباره در مشهد، شهری که در آن متولد شده، اجرا نکنیم. زیربار رفتم و همه را دورهم جمع کردم و امسال دوباره آن را در اجرایی عمومی در مشهد روی صحنه بردیم و استقبال خیلی خوبی هم از آن شد. علیرغم اینکه متن آن 24 سال پیش نوشته شده اما در اجرای عمومی از سوی مردم مشهد مورد استقبال قرار گرفت. تهیهکننده، نوار کار را برای جشنواره سی و ششم فرستاد و گفتند بیایید اجرا کنید. اول در بخش مهمان بود و بعد در بخش مسابقه قرار گرفت.
نسبت به 24 سال پیش چقدر بازنگری در متن یا شیوه اجرایی داشتید؟
این نمایش با آن سالها خیلی متفاوت است. نمایشی که 24 سال از آن بگذرد طبیعی است که اتفاقاتی در آن رخ دهد؛ به لحاظ لباس، فرم، انتخاب بازیگر، شیوه بازی و دکور و... در همه این عناصر تغییراتی به سبب زمان داشتیم. اما پایه اصلی نمایش همان است. داستان سه بازیگر تئاتر که قرار است در یک پروژه علمی دکتری روانکاو شرکت کنند. اینها هرکدام در مواجهه با طرح واکنشهای مختلفی دارند؛ یکی عقبنشینی میکند، دیگری کناره میگیرد اما نفر سوم تا انتها باقی میماند و به لحاظ حسی تبدیل به موجودی بدون ماهیت میشود؛ یک دیوانه مطلق. اما چون نمایش در بافت سایکودرام قرار دارد، طبیعی است که داستانکها هم در حاشیه این خط اصلی اتفاق بیفتد.
نام شما با جشنواره تئاتر فجر گره خورده است؛ در دوره اول با نمایش «خانات» برگزیده بهترین کارگردانی و بهترین نمایش و در جشنواره دوم با نمایش «مظلوم پنجم» برنده جایزه شدید. در دوره دوازدهم هم «شنا در آتش» و در دوره سیام «خون رقصه» از شما در جشنواره تئاتر فجر حضور داشت. شما با آغاز جشنواره بودید و ارتباطتان در طول این سالها با آن قطع نشد. به نظر میرسد یکی از کسانی که میتواند ارزیابی دقیقی از روند طی شده در جشنواره و رویکردش داشته باشد شما باشید.
البته جز اینها نمایشهای گوناگون دیگری هم در حاشیه آنها بوده است. باید بگویم جشنواره فجر بسیار معتبر شده است. چون ابتدا سراسری بود و بعدا تبدیل به رویدادی بینالمللی شد. جشنواره فجر پیشانی و ویترین تئاتر کشور ماست. اما دو نکته در جشنواره وجود دارد که فکر میکنم یا باید به نوعی تعریف شود یا حذف شوند یا فکری به حالشان شود. یک اینکه من با اصل رقابت در جشنواره میانهای ندارم. اگر جشنواره تئاتر فجر به سمت غیررقابتی برود تصور میکنم هم به لحاظ مضمون و محتوا و هم نوع برگزاری جشنواره خیلی متفاوت خواهد شد. نکته دیگر اینکه جشنواره تئاتر فجر یک مدیر متمرکز ندارد. کسی با انبوه طرح و برنامه و نقشه میآید و نفر بعدی قبلی را خراب میکند و بعدی هم به همین ترتیب. این مدیریتهای شناور میآیند و هیچ شکل و هویت نسبی از این جشنواره برجای نمانده است که بگوییم از نقطه «الف» شروع شده و به نقطه «ی» رسیده و دارای اتفاقاتی بوده است. این مدیریتهای شناور باعث شده جشنواره نتواند آنطور که باید برای تئاتر کشورمان کارساز و موثر باشد. نکته سوم هم اینکه نقش شهرستانیها متاسفانه در جشنواره تئاتر فجر همواره حاشیهای بوده است.
اما خود شما از مشهد آمدید و در چهار دوره موفق شدید جوایز خوبی از جشنواره کسب کنید.
بله، اما مشهد در تئاتر کشور ما استثناست و وضعیت بهتری نسبت به سایر شهرستانها دارد. من فکر میکنم جشنواره باید یک بازنگری بشود. برای اینکه جشنواره بتواند مسیر متعالیتری را طی کند و تبدیل به یک جشنواره معتبر جهانی در حوزه نمایش شود باید این نقایص برطرف شود.
عدهای معتقدند رقابتی شدن باعث گرم شدن تنور جشنواره میشود.
نه؛ به نظر من به دلیل همین رقابتی بودن یک اتفاقات دیگری در جشنواره میافتد. این سلیقه است که عدهای داور کاری را میبینند و براساس سلیقهشان کاری را انتخاب میکنند که آن کار تبدیل به الگو میشود. این الگوسازی کمی خطرناک است. به ویژه بچههای شهرستان را به بیراهه میبرد. من سال 61 در اولین جشنواره آمدم تهران و منتخب شدم و برای خیلیها تا ده سال بعدش همان شکل و فرم همان نمایش تبدیل به یک جریان تئاتری شد و این به نظر من خوب نیست. باید در همه استانها و شهرستانها افرادی بتوانند صاحب کارهای موفق باشند، جریانسازی کنند تا تئاتر کشور ما رونق بگیرد. الان نگاه جدی بچههای شهرستان به تئاتر فجر است که کارشان را اجرا کنند و به قضاوت بگذارند. میآیند اما متاسفانه اتفاقاتی میافتد که به عقیده من به تئاتر شهرستان و به تئاتر کشور بسیار لطمه میزند. طبیعی است که در مقایسه تئاتر شهرستان و پایتخت کفه به نفع تهران سنگین است؛ چون میدانیم در شهرستان امکانات نیست و اغلب نخبگان در پایتخت فعالیت میکنند.
فکر میکنید راهکار این مشکل غیررقابتی شدن جشنواره تئاتر فجر است؟
بخش رقابتی را از جشنواره حذف کنند و یک مدیریت متمرکز و واحد برایش تعیین کنند و با همیاری و تعامل بچههای تئاتر کشور سازمانی برای تئاتر کشور و جشنواره تعریف شود و جشنواره از طریق آن سازمان مستقل تئاتری که آرزوی همه بچههای تئاتر کشور ماست طراحی و بهروزرسانی شود و با طرحها و راهبردهایی دقیق شکل بگیرد و قوام پیدا کند. قطعا بچههای تئاتر کشور هم کمک میکنند. طبیعی است در وضعیت موجود که همه میخواهند به جشنواره بیایند و دعوا و قهر شکل بگیرد که من چرا نیستم و او هست و چرا کار من انتخاب نشده و... همه این اتفاقاتی که در جریانش هستید این جشنواره نمیتواند نقشاش را به درستی ایفا کند. نباید این اتفاقات برای جشنواره تئاتر فجر بیفتد اما رخ میدهد؛ برای اینکه نابسامان است و این موضوع به نابسامانی هرچه بیشتر تئاتر کشور هم کمک میکند. اینها نظر من است و ممکن است عدهای هم با آن موافق نباشند. اما باید این به بحث گذاشته شود که آیا جشنواره رقابتی باشد یا نباشد و چرا.
مثالی خدمتتان بگویم؛ قبل از انقلاب آقای علی نصیریان جشنوارهای به نام «سمینار و همکاوی تئاتر شهرستان» برگزار کرد که سه دوره برگزار شد و دبیرش خود ایشان بود. جشنوارهای که غیررقابتی بود و کمک بسیار بزرگی به تئاتر شهرستان کرد و در فصل خوبی هم برگزار شد. خود پرداختن به تئاتر شهرستان و کمک هنرمندان مطرح پایتخت باعث ایجاد این تعامل بین تهران و سایر شهرستانها میشد که بسیار به روند تئاتر کشور ما کمک کرد. چه بسا به نظر من بیشترین هنرمندان مطرح تئاتر کشور ما ماحصل همان سه دورهای بود که آقای نصیریان برگزار کرد. چون آقای نصیریان با طرح و نقشه و برنامه آمد و کمک بزرگی به تئاتر کشور به ویژه در شهرستانها کرد. الان هم اگر میخواهند جشنواره خوبی برپا کنند باید بودجه خوبی داشته باشند اما متاسفانه ندارند. نمایش حجیمی از یک شهرستان میآید و میشود سر و تهش را با 12 تومان جمع کرد که مبلغ بسیار اندک و کمی است. اما نبود همین بودجهها به تئاتر لطمه میزند. کسی مثل آقای فرهاد مهندسپور هم به عنوان دبیر جشنواره حق دارد؛ چون بودجهای در اختیارش قرار نمیگیرد که بخواهد از گروهها حمایت کند. در کنار این معضلات اما به نظر من جشنواره تئاتر فجر رویداد معتبر و بزرگی است. کارهای خوبی در این سالها در جشنواره اجرا شده و آثار خوبی از آن به یادگار مانده است. کارگردانها و نویسندههای بسیار موقفقی در این جشنواره مطرح شدند. با این همه به نظر من جشنواره تئاتر فجر نواقصی در راهبردهای خود دارد که باید اینها برطرف شود.
به موضوع مدیریت ثابت اشاره کردید. قبلا به ویژه در دورههای نخستین اینطور بود که یک نفر چند دوره متوالی دبیر جشنواره تئاتر فجر میشد. مثلا در دوره اول و دوم جشنواره که اثر شما برگزیده شد آقای طاها عبدخدایی دبیر جشنواره بود و در دوره دوازدهم حسین فرخی. درباره مدیریت این آدمها به ویژه این دو شخص که اثر شما در جشنواره تحت مدیریتشان حضور داشت و جوایزی گرفت، بگویید.
آقای عبدخدایی و فرخی را در یک کفه نمیتوانیم قرار دهیم چون خیلی باهم متفاوتند. آقای عبدخدایی نه اهل تئاتر بود و نه تئاتر را میشناخت، نه مساله و جزو اعتقاداتش بود. اما آقای فرخی استاد دانشگاه است و تئاتر خوانده و خودش نویسنده و کارگردان تئاتر است. این دو قابل مقایسه نیستند. در همه این سی و شش دوره جشنواره وضعیت همین بوده؛ که هم آدمهایی نظیر عبدخدایی آمدهاند و هم افرادی شبیه آقای فرخی. اما چه کسی کارساز بوده؟ آن کسی که تئاتر دغدغه و مسالهاش بوده و دلش به حال تئاتر سوخته و به جریان تئاتر معتقد بوده است. اینکه کسانی چند صباحی آمدهاند دبیر و رئیس شدهاند و بعد هم رفتهاند پی کار خودشان هیچ اتفاقی هم ایجاد نکردهاند.
فکر میکنید اصلا چقدر جامعه تئاتری ثابت ماندن یک دبیر را در دورههای متوالی میپذیرد؟
من فکر میکنم اگر کسی بیاید که هم تئاتری و دلسوز باشد و هم مدیر و مدبر و مساله تئاتر را بفهمد و دغدغه هنرمندان را بشناسد میتواند مورد پذیرش قرار بگیرد. اما پیدا کردن آدمی با چنین مختصاتی خیلی سخت است. یعنی پیدا کردن کسی که همه بر سر او توافق داشته باشند. چون این تعامل دبیر با همه طیفهای هنرمندان تئاتر باید باشد. یک دبیر را انتخاب میکنند و سر کار میگذارند، عدهای با او مخالفند و در جشنواره حاضر نمیشوند. عدهای دیگر به آن دبیر محترم نزدیک میشوند و عدهای دور میافتند و... با این شکل نمیشود کاری کرد. کسی هم که دبیر شده مجبور است به نوعی جشنواره را مدیریت کند. این موضوع به وزرا و روسای مرتبط برمیگردد که باید در انتخاب دبیر خیلی دقت کنند چون بسیار اهمیت دارد. باید کسی باشد که دلش بهحال تئاتر بسوزد و بداند معنی و کاربرد تئاتر چیست و در کنارش حتما مدیر هم باشد. در این سالها افرادی مثل حسین فرخی و علی منتظری بودهاند که خیلی به تئاتر کمک کردهاند و کسان دیگری هم بودهاند که در دوره دبیری آنها جشنواره به خوبی برگزار شده. اما افرادی هم بودند که آمدند و هیچ کاری هم نکردند و رفتند؛ آدمهایی که مدیریتشان دورههای رکود جشنواره تئاتر فجر بوده است. دورههای رکودی که در آنها دبیر محترم نه تنها هیچ کاری نکرده بلکه لطماتی هم به جشنواره تئاتر فجر وارد کرده است.