خبرگزاری کار ایران

امیررضا کوهستانی؛ لژیونر تئاتر ایران

امیررضا کوهستانی؛ لژیونر تئاتر ایران
کد خبر : ۵۸۶۶۷۷

برخی از منتقدان اروپایی، او را همتای عباس کیارستمی در دنیای تئاتر ایران می‌دانند. کسی که ناگهان در سال ۱۳۷۸، با اجرای یک نمایشنامه همه را شگفت‌زده کرد. اگر از تجربه‌گرایی در فرم و محتوای ساده و در عین‌حال پیچیده آثار امیررضا کوهستانی عبور کنیم، این شباهت در جهانگردی و تجربه‌ حضور در جشنواره‌های معتبر اروپایی بیشتر قابل مشاهده است.

به گزارش خبرنگار ایلنا، یکی از مطرح‌ترین کارگردان‌های تئاتر امروز ایران در دنیای غرب، یعنی امیررضا کوهستانی، مهندسی صنایع خوانده است. او تئاتر کار می‌کند و خودش می‌گوید در تمام نمایش‌هایش بخشی از زندگی شخصی‌اش وجود دارد. کوهستانی سال‌هاست در کشورهای مختلف اجرا می‌کند و آثارش در سوئیس، هلند، آلمان، فرانسه، نروژ، بلژیک، ایتالیا، فرانسه، اتریش، یونان، صربستان و مقدونیه به صحنه رفته است. او حضوری پررنگ در عرصه بین‌المللی دارد که استارت آن سال ۲۰۰۲ میلادی خورد؛ زمانی که کوهستانی و گروهش برای اجرای «رقص روی لیوان‌ها» به بن آلمان رفتند و بعد از آن تقریبا تمام نمایش‌هایش علاوه بر ایران، تماشاگرانی اروپایی هم داشت. اما آنچه او را در کشورمان مطرح کرد، به پیش از این نمایش برمی‌گردد.

«قصه‌های درگوشی» کوهستانی اولین نمایشی بود که سال ۷۸ به جشنواره فجر راه یافت و عنوان برگزیده‌ای را در بخش نمایشنامه‌نویسی برای او به ارمغان آورد. همین اتفاق نام این کارگردان جوان شیرازی را سر زبان‌ها انداخت. پیش از این کوهستانی تنها یک نمایشنامه نوشته بود که هیچ‌وقت هم اجرا نشد. سومین اثر او «رقص روی لیوان‌ها» دو سال بعد نوشته و اجرا شد. نمایشی که پای کوهستانی را به فستیوال‌های اروپایی باز کرد. هرچند این نویسنده و کارگردان علیرغم دیگر آثارش که در طی این سال‌ها بارها و بارها اجرایشان کرده، علاقه چندانی به اجرای دوباره «رقص روی لیوان‌‌ها» نشان نمی‌دهد اما خودش درباره اهمیت این اثر می‌گوید: «موقعی که «رقص روی لیوان‌ها» را می‌نوشتم، به‌هیچ عنوان به تئاتر به‌عنوان آینده کاری خودم نگاه نمی‌کردم. «رقص روی لیوان‌ها» یک‌دفعه گل کرد و برای اجرا به خارج از کشور رفت. در همان زمان، ناگهان با سؤالی مواجه شدم که اصلا به آن فکر نکرده بودم، این‌که: نمایش بعدی‌‌ام چیست؟ قبل از آن اصلا فکر نکرده بودم که نمایش بعدی را هم باید کار کنم.»

«رقص روی لیوان‌‌ها» جزو معدود آثار کوهستانی است که توسط کارگردان‌های دیگر هم اجرا شده است اما این کارگردان می‌گوید با اینکه به عنوان یک اثر نمایشی برایش اهمیت دارد اما از لحاظ زیبایی‌شناسی تمایلی به اجرای مجددش ندارد، آن هم به یک دلیل ساده؛ چون «سالگشتگی» پاسخ شخصی‌اش به اجرای «رقص روی لیوان‌ها» بوده. نمایشی که ۱۲ سال بعد نوشته شده به‌نوعی به وضعیت اجتماعی جامعه‌ ایران می‌پردازد. با اینکه نگاهی به گذشته دارد، ولی امروز را روایت می‌کند. روایتی از تغییر آدم‌ها در گذر زمان. کوهستانی درباره این اثرش می‌گوید: «سالگشتگی درباره تاثیر شرایط محیطی در طول سالیانی است که هریک از آنها که رقص روی لیوان‌ها را دیدند و پس از به صحنه رفتن آن من تجربه کردم.»

اما در فاصله دوازده سال بین این دو اثر، کوهستانی نمایشنامه‌های دیگری را هم نوشت. سال ۸۲ او «تجربه‌های اخیر» را می‌نویسد و اجرا می‌کند؛ نمایشی که به نوعی به مفهوم تاثیر زمان روی انسان می‌پردازد و براساس اثری از نادیا راس و جکوب ورن نوشته شده است. «تجربه‌های اخیر» گذر زندگی خانواده‌ای را طی ۱۰۷ سال بیان می‌کند که از زندگی «آندره‌آ» و «نادیا» در سال ۱۹۰۰ شروع و با مونولوگ نادیا در سال ۲۰۰۷ به پایان می‌رسد؛ روایتی از یک چرخه درحال تکرار.

دو سال بعد کوهستانی «در میان ابرها» را با موضوع مهاجرت روی صحنه می‌برد؛ نمایشی که چند ماه پیش به کارگردانی خودش دوباره در تهران اجرا شد. نمایشی که به لحاظ ساختاری چندان پیرو ساختار مدرن و کلاسیک نبود. کوهستانی خودش درباره ایده این نمایش که محمدحسن معجونی و باران کوثری در آن بازی کرده‌اند، می‌گوید: «در برهه‌ای که سرگرم نوشتن «در میان ابرها» بودم دوست نزدیکی داشتم که تصمیم گرفته بود از ایران برود. این ایده به ذهنم رسید که به واسطه نمایش برایش نامه‌ای بنویسم و پیامی به او بدهم. جالب اینجاست که قبل از اینکه نمایش «در میان ابرها»  شکل بگیرد، او دیپورت شد و به ایران برگشت. به همین دلیل فرصتی پیش آمد تا درباره مسیری که رفته بود، با او مصاحبه کنم.» انتشارات رویال کورت لندن در سال ۲۰۰۵ «در میان ابرها» را به زبان انگلیسی منتشر کرد.

«اتاق یک نفره» (۱۳۸۵)، «خون خشک، سبزی تازه» (۱۳۸۶)، «کوارتت، سفری به شمال» (۱۳۸۶)، «اتوپیاها» (اپیزود ماهی‌های سائومیگل) (۱۳۸۷) و «۱۷ دی کجا بودی؟» (۱۳۸۸) نمایش‌های بعدی کوهستانی هستند که در کشورهای اروپایی هم روی صحنه می‌روند. آثاری که در کنار نمایشنامه‌های قبلی و بعدی خود امضای کوهستانی را روی خود دارند. در همه این نمایشنامه‌ها می‌توان شیوه مینی‌مالیستی کوهستانی را در دیالوگ‌نویسی و بازیگری پیدا کرد. او در نمایشنامه‌هایش روی صدا و دیالوگ تکیه دارد و از زبانی ساده و امروزی برای بیان آنها استفاده می‌کند. و همه اینها باعث می‌شود تئاتری که او روی صحنه می‌برد با آنچه اغراق در تئاتر می‌نامیم فرسنگ‌ها فاصله داشته باشد. یکی دیگر از همین نمایش‌ها «ایوانف» است که سال ۹۰ روی صحنه می‌رود؛ اثری که برگرفته از داستان چخوف با همان اسم‌های روسی است اما داستان روایتی از آدم‌های آشنای ایران امروز را دارد و قهرمانش (با بازی محمدحسن معجونی) قهرمانی منفعل است که با شرایط سیاسی و اجتماعی آن سال‌ها (پس از وقایع سال ۸۸) انطباق زیادی دارد. جمعی از کاراکترهای بی‌‌تحرک که کنشی نداشته و انگار میلی به تغییر ندارند.

«ایوانف» بعد از اجرای سال ۹۰ در تهران تور خارجی خود را هم برپا می‌کند و در کشورهایی مانند هلند، پرتغال و آلمان روی صحنه می‌رود. و در نهایت سال ۹۵ دوباره در تهران اجرای عمومی می‌شود. کوهستانی درباره اجرای دوباره آثارش می‌گوید: «اصولاً نسبت به اجرای مجدد مقاومت می‌کردم؛ از «ایوانف» انگیزه شخصی به وجود آمد که اجرای مجدد کارهایم چه می‌شود؟! با اثری مواجه شدم که در گذشته خلق شده بود، گویی با خودم روبه‌رو شده‌ام. تجربه نشان می‌دهد که نسل تماشاچی عوض شده است و در میان گذاشتن نمایش‌های گذشته، می‌تواند تجربه‌ای جدید باشد.»

 «شنیدن» آخرین و یکی از مطرح‌ترین آثار امیررضا کوهستانی است؛ نمایشی که سال ۹۴ تولید شد و در این مدت بارها در ایران و دیگر کشورها اجرا شده. در پانزدهمین جشن انجمن منتقدان و نویسندگان خانه تئاتر برای همین نمایش به کوهستانی نشان «هنرمند مسئول» تعلق می‌گیرد و علاوه بر اینها نمایش او در هفتادمین دوره از فستیوال آوینیون که یکی از شناخته‌شده‌ترین جشنواره‌های تئاتری جهان است، ارائه می‌شود. بعد از اجرا در این فستیوال منتقدان غربی بسیاری او را الهام گرفته از عباس کیارستمی خواندند. شاید به دلیل فرم و محتوای ساده و در عین‌حال پیچیده‌ داستان با سازو کاری مینیمال که جزو ویژگی‌های جدانشدنی از آثار کوهستانی هستند. «شنیدن» که الهام کردا، مهین صدری، مونا احمدی و آیناز آذرهوش در آن بازی می‌کنند، تابستان امسال بار دیگر در تهران اجرا شد.

قصه «شنیدن» در یک خوابگاه دخترانه می‌گذرد؛ کسی، صدای خنده پسری را می‌شنود. این موضوع دهان به دهان می‌چرخد تا به گوش کمیته انضباطی دانشگاه می‌رسد. حالا دخترها پیش از آنکه به کمیته احضار بشوند باید راه چاره‌ای پیدا کنند. داستان به ظاهر ساده است اما کوهستانی ابعاد مختلفی از ماجرا را با همین کلید «شنیدن» نشان مخاطبی می‌دهد که خودش بخشی از این ماجرا و قضاوت‌هاست.

کوهستانی درباره چیزی که در «شنیدن» برای خودش جالب بوده، می‌گوید: «برایم این تصور جالب است که یک چیزی را دیدیم و شاهدش بودیم؛ حال اگر آن را بشنویم، تصویرسازی و قضاوت می‌کنیم. حالا در نمایش ما کسی چیزی شنیده و قصه ساخته و قضاوت می‌کند. مواجهه با مهین صدری به واسطه حضور در میان مخاطب، مکان را برزخی می‌کند و مخاطب او را با تأخیر می‌بیند. عناصر تعزیه در نمایش «شنیدن» خیلی زیاد است، مثل تأکیدی که در آن به حضور تماشاگر هست. تماشاگر بیرون نمایش نیست. به نوعی انگار همه‌ ما در وقوع این تراژدی نقش داریم. چرخه تکرار‌شونده قصه‌ تراژیک در نمایش«شنیدن»، برایم به نوعی بی‌اهمیت‌کردن سرانجام شخصیت‌هاست.»

کوهستانی که بعد از «شنیدن» (سال ۹۴) نمایش جدیدی تهیه نکرده علت این موضوع را در نشستی خبری که تابستان امسال به مناسبت اجرای دوباره «شنیدن» و «در میان ابرها» داشت، شرایط کاری و قراردادهایش عنوان کرد و درباره کارهای جدیدش گفت روی یک یا دو ایده صرفاً فکر می‌کند. او در همان نشست گفته بود نمایش‌هایش به دلیل اجراهای متوالی و متعددشان همیشه زنده بوده‌اند به اعتقاد کوهستانی «اجرا کردن یک نمایش جذاب‌ترین بخش روبه‌رو شدن با خود در گذشته است»

امیررضا کوهستانی در این نزدیک به بیست سالی که می‌نویسد و کارگردانی می‌کند بیش از ۲۰۰ اجرا در کشورهای مختلف داشته و همین موضوع او را به یکی از شناخته‌شده‌ترین کارگردان‌های تئاتر ایرانی در میان غربی‌ها تبدیل کرده است. کسی که خود را «نویسنده‌ای» می‌داند که کارگردانی می‌کند و در عین حال یکی از بهترین توصیف‌ها را خودش درباره آثارش می‌کند، وقتی می‌گوید: نمایشنامه‌هایم، همیشه قصه‌ای را تعریف می‌کنند و کاراکترمحور هستند اما بی‌پایان‌اند.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز