درحاشیه اجرای نمایش «هفت روز از تیر شصت» مطرح شد؛
خانواده شهدای هفت تیر از بیتوجهی این سالها دلگیرند/«ماجرای نیمروز» تیتروار به اتفاقات پرداخته است
کامران شهلایی (یکی از کارگردانهای نمایش هفت روز از تیر شصت) سختترین قسمت کار را در عدم رضایت خانوادههای شهدای این حادثه برای گفتگو دانسته و تاکید کرد: آنقدر دلتنگ و دلگیر بودند که حاضر نبودند خاطراتشان را تعریف کنند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، «هفت روز از تیر شصت» به نویسندگی کامران شهلایی و کارگردانی مشترک او و محمد لارتی، تئاتری مستند و سیاسی است که روایتی داستانی از وقایع حادثه بمبگذاری دفتر حزب جمهوری اسلامی در روز هفتم تیر سال 1360 دارد. این اثر تیر ماه امسال اجرای عمومی شد و این روزها در بخش مسابقه تئاتر ایران سی و ششمین جشنواره تئاتر فجر نیز حضور دارد.
کامران شهلایی درباره اجرای مجدد دوباره اثر گفت: فعلا برنامهای برای اجرای دوباره «هفت روز از تیر شصت» نداریم اما اگر حمایت شویم شاید سال آینده آن را دوباره روی صحنه ببریم. یکسری ایده دارم که نمایشنامه را با دیدگاهها و روایتهای دیگر کار کنم. چون قصه و روایت زیاد داریم و تنها یک بخشی از آن را توانستیم در این نمایش ارائه کنیم. امیدوارم کسی یا نهادی حامی ما شود تا بتوانیم سال آینده هم به مناسبت هفتم تیر آن را اجرا کنیم.
شهلایی «هفت روز از تیر شصت» را اولین نمایش مستند تاریخ معاصر سیاسی ایران خواند و گفت: با این وجود حمایت چندانی از این اثر نشد؛ این کار تولید مشترک بنیاد شهید و مرکز هنرهای نمایشی است. بنیاد شهید در حد توانش از ما حمایت کرد که آنهم بسیار کوچک و در حد اولیه دستمزد حداقل به گروه بود. کسی حمایت آن چنانی از ما نکرد. البته همین که بنیاد شهید با دید باز و بدون هیچ دخالتی از ما حمایت کرد، ممنونشان هستیم. از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم ممنونیم که از ما در حد توان حمایت کردند.
او با اشاره به اینکه شهید سرافراز که در این نمایش به قصه او پرداخته شده، کارمند ایزایران بوده است، گفت: من از مسئولان ایزایران دعوت کردم به دیدن اجرای این نمایش در جشنواره تئاتر فجر بیایند اما نمیدانم میآیند یا نه. اما میدانم مسئولان آن سالهاست به نوعی خانواده شهید سرافراز را فراموش کردهاند و سراغی از آنها نمیگیرند.
کارگردان نمایش «هفت روز از تیر شصت» تاکید کرد: قصد داشتیم و داریم نمایش را در شهرستانها اجرا کنیم اما فعلا با کمک مرکز هنرهای نمایشی توانستیم در قالب بخش فجر استانی فقط در خرمآباد و ساوه اجراهای محدودی داشته باشیم. امیدوارم حمایتها در آینده اتفاق بیفتد و سال آینده هم بتوانیم کار را با قصههای تازه ادامه دهیم و در تهران و سایر مراکز استانها اجرا کنیم.
او با اشاره به پروسه پژوهش و نگارش متن این تئاتر مستند گفت: حدود شش ماه شبانهروزی روی تحقیقات این متن نمایشی زمان گذاشتم؛ با خیلیها صحبت کردم و با خیلیهای دیگر هم هنوز جا دارد که صحبت کنم که در اجرا هم به ما معرفی شدند. یعنی این امکان وجود دارد که آدمهای تازهای بیایند و با آنها صحبت کنیم. بعضیها خودشان برای حرف زدن اظهار تمایل کردند و گفتند ما قصههایی داریم. حتی برخی در بستر بیماری و بسیار ناخوش بودند. فکر میکنم این ماجرا خیلی جای کار دارد.
شهلایی با اشاره به بازخورد خانوادههای شهدای هفت تیر نسبت به این نمایش، با بیان اینکه همه را به تماشای نمایش دعوت کرده بود و آنهایی که توانستند آمدند و خیلی هم کار را دوست داشتند، گفت: چون من تمام سعیام در اجرا این بوده که منصفانه به ماجرا نگاه کنم. نمیشد راجع به تمام شهدا صحبت کرد اما هر شب خانواده هر شهیدی که به تماشای نمایش میآمد بخشی را راجع به آن شهید از قبل آماده داشتیم که بازیگران به کار اضافه میکردند. شهدای این واقعه هم شاخص و از خانوادههای بزرگی هستند که هر کدام این ظرفیت را دارند که دربارهشان کاری ساخته شود.
او همچنین در پاسخ به سوالی مبنی بر سختیهای ساخت تئاتر مستند سیاسی معاصر، گفت: سختترین قسمتش این بود که خانوادهها راضی به گفتگو نمیشدند برای اینکه خیلی دلتنگ بودند از اینکه سالیان سال به این ماجرا به صورت درستی پرداخته نشده و اصلا حاضر نبودند با من صحبت کنند و قصهها و خاطراتشان را تعریف کنند همانطور که در نهایت خیلیها هم تعریف نکردند. حتی آمدند و کار من را دیدند و دوست من هم شدند اما آنقدر دلتنگ بودند که حاضر نیستند خاطراتشان را تعریف کنند چون به خانوادههای هفتم تیر در تئاتر و سینما بیتوجهی شده است. از این نظر همهشان بلااستثنا دلتنگاند و این مشکل کمی نیست.
نویسنده و کارگردان نمایش «هفت روز از تیر شصت» ادامه داد: خیلی راه سختی بود؛ خیلی پیش میآمد که وسط مکالمات گریه میکردم چون بسیاری از این خاطرات دردناک بود. تعدادی از همسران شهدای هفتم تیر وقتی این اتفاق افتاد، باردار بودند و فرزندشان بعد از شهادت پدر به دنیا آمدند. مانند شهید سرافراز که در «هفت روز از تیر شصت» به قصه او پرداختیم علاوه بر اینکه همه میگفتند بسیار انسان بینظیری بوده جزو شهدایی بود که همسرش هنگام شهادت شهید سرافراز باردار بوده است.
شهلایی با بیان اینکه زندگی همه این شهدا قابلیت داستانی شدن را دارد، گفت: من خیلی از خاطرات و روایتها را جمعآوری کردم اما نتوانستم در این زمان محدود نمایش روایت کنم. ماجراهای مستند طوری است که ممکن است عدهای از افراد دخیل در آن خدای ناکرده ده روز بعد دیگر نباشند.
او در پاسخ به سوالی مبنی بر شباهت موضوعی «هفت روز از تیر شصت» با فیلم «ماجرای نیمروز» محمدحسین مهدویان که تقریبا همزمان ساخته شدند، گفت: نمیخواهم وارد بحث «ماجرای نیمروز» شوم اما فکر میکنم این فیلم به صورت خیلی کد وار به ماجرای هفت تیر پرداخته. ماجرا عمیقتر از این حرفهاست اما آقای مهدویان خیلی تیتروار به ماجرا پرداخته است. البته شاید هم نمیشده بیشتر از این انجام داد. به نظرم فایل خیلی باز است و لازم است بیشتر به آن پرداخته شود.
شهلایی با بیان اینکه «معتقدم حساسیت نسبت به تئاتر خیلی کمتر از سینماست» گفت: در اجرای این نمایش، تمام تماشاگران کل روزهای اجرا شاید هزار نفر هم نشدند و این خیلی اتفاق وحشتناکی است. نتوانستیم تماشاگر لازم را با این نمایش آشنا کنم. حدود 25 شب اجرا کردیم و این تعداد روز بسیار کم است. خیلیها نتوانستند کار را ببینند؛ مثلا خود آقای مهدویان دوست داشت بیاید «هفت روز از تیر شصت» را ببیند اما زمانش فراهم نشد.
او تصریح کرد: نود درصد کسانی که درباره نمایش ما قضاوت کردند اصلا «هفت روز از تیر شصت» را ندیده بودند. اما هرکسی آمد و نمایش را دید آن قضاوت اولیهاش تغییر کرد و متوجه شد اصلا نمایش ما کاری سطحی نبوده است. گروه ما با تمام قلبش این نمایش را آماده کرد. این نمایش هدیهای بسیار ناچیز بود به خانوادههای شهدای گرانقدر هفتم تیرماه سال شصت.