خبرگزاری کار ایران

الهام کردا:

هیچ‌گاه نمی‌توانیم جنگ، حوادث 88 و کوی دانشگاه را فراموش کنیم/هنرمند باید به اتفاق‌های سیاسی و اجتماعی واکنش نشان دهد

هیچ‌گاه نمی‌توانیم جنگ، حوادث 88 و کوی دانشگاه را فراموش کنیم/هنرمند باید به اتفاق‌های سیاسی و اجتماعی واکنش نشان دهد
کد خبر : ۵۷۸۰۳۴

الهام کردا (بازیگر) که این روزها با نمایش «نفر دوم» روی صحنه است، از اتفاق‌های متعددی می‌گوید که در ایران پر تب و تاب و پرتلاطم رخ می‌دهد و خاطرنشان می‌کند: تمام اتفاقات اجتماعی و سیاسی که در جامعه‌مان می‌افتد روی تک تک لحظه‌های زندگی ما تاثیر می‌گذارد. ما هیچ‌وقت نمی‌توانیم جنگ، حوادث سال 88 و کوی دانشگاه را فراموش کنیم.

به گزارش خبرنگار ایلنا، نمایش «نفر دوم» روایتی از سی سال زندگی یک خانواده است. سی سال از خاطرات شخصی که اتفاقات سیاسی و اجتماعی روزگار هم ردی در آن به‌جا گذاشته است. مهین صدری، نمایشنامه‌نویس و کارگردان این اثر، برش‌هایی از مهم‌ترین حوادث ایران معاصر را از زمستان سال 1366 تا امسال یعنی 1396، از نگاه دو خواهر روی صحنه تماشاخانه ایرانشهر نشان داده است. نمایشی که آغازی متفاوت دارد و با دیالوگ عادی و صمیمانه او و الهام کردا و ستاره اسکندری (دو بازیگرش) با تماشگران روی صحنه شروع می‌شود و کم‌کم مخاطبان را همراه با بازیگران وارد روایت می‌کند تا هرچه آن‌ها به سمت عقب صحنه بروند، زمان به سمت جلو بیاید. به بهانه اجرای این اثر، با الهام کردا بازیگر آن به گفتگو نشستیم که مشروح آن را می‌توانید اینجا بخوانید:

یکی از ویژگی‌های «نفر دوم» این است که نمایش با گفتگوی رودروی سه کاراکتر اصلی با مخاطب شروع می‌شود که در دیالوگ‌هایی به مخاطب می‌گویند نمایش به صورت جمعی شکل گرفته است. ایده کل نمایش و شروع داستان محصول همفکری سه نفره بود یا بخشی از نمایشنامه؟

در حقیقت ما خیلی چیزها را خیلی صادقانه در ابتدای نمایش به مخاطب می‌گوییم. از لحظه‌ای که خانم مهین صدری خواست کار را شروع کند و به ما هم اطلاع داد، قرار بر این بود که درباره یکسری مسائل اجتماعی و تاریخی که برایمان خیلی مهم است در این نمایش بگوییم. من و ستاره اسنکندری به عنوان دو بازیگر با مهین صدری می‌نشستیم و هر از گاهی درباره‌اش حرف می‌زدیم. و خب اینها را مهین برمی‌داشت و برای ایده داستان استفاده می‌کرد. در اول نمایش هم خیلی واقعی می‌گوید روند شکل‌گیری نمایشنامه چطور بود. که البته بعد از یک زمانی ماحصل این دیالوگ‌ها به سمت چیزهایی که خودش می‌خواست رفت؛ یعنی همه این خرده داستان‌ها و روایت‌ها را از فیلتر خودش عبور داد. در حقیقت اول نمایش قسمتی نیست که بعدا اضافه شده باشد بلکه جزو ساختار نمایشنامه است. از ابتدا قرار بر این بود شروع نمایش طوری جلو برود که انگار یک گفتگوی عادی با تماشاگر درباره روند شکل‌گیری متن است و آرام آرام از همان گفتگوی عادی انگار شخصیت‌ها دارند در ذهنش شکل می‌گیرند و انگار کم‌کم من و خانم اسکندری در قالب آن شخصیت‌ها می‌رویم و نمایش شروع می‌شود. از طرف دیگر، انتخاب این ساختار و شروع آن به دلیل علاقه بیش از حد نویسنده یعنی خانم صدری به تئاتر مستند است؛ یعنی علاقه به اینکه واقعیت‌ها را همان‌جور که هستند بگوید. این نوع از شروع نمایش هم به نوعی همان تئاتر مستندی است که همیشه مهین دوست دارد راجع بهش حرف بزند و کار کند و این جادویی که تو انگار از دل یک اتفاق خیلی عادی می‌روی داخل جادوی نمایش.

البته با این نوع شروع احتمالا خیلی از تماشاگران چند دقیقه ابتدایی داستان را از دست می‌دادند شاید به خاطر برخورد ناگهانی با شکل آغاز داستان که تماشاگر تردید می‌کند که این جزئی از نمایش است یا نه...

این متاسفانه مشکل تربیتی است که تماشاگران ما دارند. چون تماشاگر به اندازه کافی وقت داشته و آمده در سالن نشسته است. اگر تماشاگر می‌خواهد چیزی را درک کند باید متوجه باشد شاید مهم‌ترین چیزها در همان لحظه اول باشد. این یک شیوه است؛ شاید راهی است برای نمایش‌های بعدی تا به تو بگویند از لحظه اول به آن گوش بده و دنبالش کن. چون لحظه اول خیلی مهم است، مثل لحظه آخر. من اتفاقا با اینهمه آلترناتیو بودن بخش اول نمایش و این شکلی در دل قصه، جادوی نمایش و باز شدن پرده رفتن خیلی موافقم. چون به نظرم کاری است که بقیه نکرده‌اند. انگار تو می‌آیی بگویی «ببخشید من نمی‌خواهم این نمایش را اجرا کنم» اما ناگهان می‌بینی که رفته‌ای در دل نمایش. من فکر می‌کنم اتفاقا یکی از نقاط قوت این نمایش همین است. شاید این تربیت نمایش ماست و معتقدم باید تماشاگر کمی با دقت‌تر و عمیق‌تر به همه چیز نگاه کند. شاید من یک جمله را خیلی عادی می‌گویم اما در همین جمله عادی هزار چیز باشد که تمام اطراف را تحت شعاع قرار دهد. بنابراین من خیلی با این شیوه آغاز موافقم و معتقدم این شکل از نمایش، عمق و اتفاقاتی که در آن می‌گذرد و اینکه به مردم می‌گوید که سلیقه‌ای دیگر و شکلی دیگر از نگاه کردن را می‌پسندد اتفاق خوبی است. چون شبیه چیزهایی که همیشه می‌بینیم نیست و این به نظرم نمایش «نفر دوم» را کاملا خاص می‌کند.

هیچ‌گاه نمی‌توانیم جنگ، حوادث 88 و کوی دانشگاه را فراموش کنیم/هنرمند باید به اتفاق‌های سیاسی و اجتماعی واکنش نشان دهد

ستاره اسکندری و الهام کردا در نماییی از نمایش «نفر دوم»

این نوع از آغاز داستان را ناشی از علاقه نویسنده به تئاتر مستند دانستید؛ خود قصه هم مستند است چون سی سال از زندگی یک خانواده را مرور می‌کند و ما احساس می‌کنیم وارد دفتر خاطرات نویسنده یا بازیگرها شده‌ایم. مثل تاریخی که یکسری روایت پراکنده دارد و برگ‌هایی از آن را در اختیار ما قرار می‌دهد. داستان «نفر دوم» هم یکسری اتفاق مهم را مرور می‌کند که خاطره مشترکی برای خیلی از آدم‌هاست. به نوعی تاریخ شفاهی سی ساله است.

بله دقیقا همین است. در ابتدای نمایش هم این را می‌گوییم. برای همین معتقدم مهم‌ترین بخش «نفر دوم» قسمت اول آن است که ما سه نفر روی صحنه حاصر می‌شویم و مهین صدری درباره شکل‌گیری نمایشنامه می‌گوید و اینکه قرار بوده و قرار است سی سال از زندگی یک خانواده را بگوییم. خب، در این سی سال زندگی تمام آن اتفاق‌ها می‌افتد؛ اتفاق زمستان سال 66، سال 67، 88 یا موضوع غواص‌ها یا اتفاق‌های سیاسی و اجتماعی دیگر. ولی موضوع مهم این است که اتفاق‌های اجتماعی چطور روی زندگی شخصی آدم‌ها تاثیر می‌گذارد. چطور تمامِ بیرون می‌تواند درون تو را تغییر دهد؛ تو با تمام این اتفاق‌ها پیر می‌شوی، بچگی و نوجوانی‌ات را با این اتفاق‌ها می‌گذرانی و در خصوصی‌ترین لحظه‌های زندگی‌ات حتی در عاشقانه‌ترین آنها این اتفاق‌ها حضور دارند چون باعث می‌شوند تو الکن شوی، در قضایای عاشقانه‌ات نتوانی حرف بزنی، همیشه بترسی، از گفتن بترسی، منتظر باشی یکی بیاید، همیشه امیدوار باشی یا برعکس همیشه ناامید باشی... خب، اینها همه اتفاقات جامعه‌ای است که ما در آن زندگی می‌کنیم. به دلیل ایران پر تب و تاب و پرتلاطمی است که همیشه ما داریم و قطعا اینها روی زندگی آدم‌ها تاثیر می‌گذارد و چیزی هم که نویسنده می‌خواست و همه ما هم به آن خیلی اعتقاد داشتیم این بود که بگوییم چقدر بیرون در ما تاثیر می‌گذارد و ما نمی‌توانیم نسبت به این بیرون بی‌تفاوت باشیم؛ لحظه به لحظه نگاهش می‌کنیم و تمام اتفاقات اجتماعی و سیاسی که در جامعه‌مان می‌افتد روی تک تک لحظه‌های زندگی ما تاثیر می‌گذارد.

با اینکه نمایش زنانه است اما اینطور نیست که ما مردهای قصه را نشناسیم. اتفاقا در خلال روایت‌های زنانه با مردهای داستان هم آشنا می‌شویم. قرار بود نقش مردها هم در این داستان پررنگ باشد؟

موضوع این است که تمام زن‌ها همه اتفاق‌های زندگی‌شان ربط و بستگی به مردها دارد؛ مردهایی که به جبهه می‌روند، عاشق می‌شوند ولی نمی‌توانند بگویند دوستت دارم، مردهایی که هستند ولی در واقع نیستند. مردهایی که انقدر دچار ترس‌های زندگی‌شان‌اند و مانند زن‌ها این ترس‌ها را دیده و با آن بزرگ شده‌اند که الکن می‌شوند. قطعا مردها خیلی در این نمایش مهم‌اند.

یکی دیگر از ویژگی‌های این نمایش که ربطی به حضور مردان دارد این است که خانم صدری نقش یک مرد را بازی می‌کند و برخلاف تمام تصوراتمان اینطور نیست که صدایش را بم کند یا ظاهرش را تغییر دهد.

چندی پیش تعبیری در این باره شنیدم که خیلی برایم جالب بود؛ اینکه انگار این زنانگی نمایش یکجور انتقام تاریخی دارد. چون همیشه مردها بودند که زن‌پوش می‌شدند اما اینجا انگار این قضیه برعکس است، یک زن است که مردپوش می‌شود. البته مردپوش هم نیست در نقش نویسنده نگاه می‌کند. چون همانطور که گفتید هیچ تغییری در صدا یا رفتارش نمی‌دهد. انگار نویسنده است که در صحنه‌ها به کاراکترهایش نظاره می‌کند و کاراکتری را که خودش خلق کرده می‌خواند. کاملا به صورت یک نظاره‌گر نقش این مردها را بازی می‌کند و این می‌تواند یکی از نقاط قوت کار باشد.

نمایش تعدادی از برش‌های تاریخی و خاطرات مشترک ایرانی‌ها را می‌گوید؛ مثلا از بمباران تهران در سال 66 یا حوادث سیاسی کوی دانشگاه در سال 78 و اتفاقات سال 88 که تاثیرهای اجتماعی هم داشتند یا دستگیری صدام و... با توجه به اینکه بخشی از کار در دیالوگ سه نفره شما اتفاق افتاده می‌خواهم درباره انتخاب این تکه‌های تاریخی بگویید چون طبیعا اتفاق‌های دیگری هم مرور شده اما اینها از بین‌شان گلچین شده‌اند.

بله ممکن است خیلی اتفاق‌های مهم دیگری هم در این سی سال در ایران باشد و می‌توان تا ابد درباره اتفاق‌های سیاسی و اجتماعی مهم گفت اما بالاخره اینها که روی صحنه آمده یک انتخاب است. تو انتخاب می‌کنی درباره چیزهایی که روی‌ات تاثیر بیشتری گذاشته بنویسی و «جنگ» بزرگترین تاثیر را روی همه ما گذاشته است. جنگ باعث شده یک عالمه از پدرها، عموها، دایی‌ها و برادرها بروند و دیگر برنگردند. یا حوادث سال 88 بزرگترین تاثیر را حداقل روی نسل ما گذاشته است چون یک اتفاق بزرگ بوده. یا مثلا قضیه کوی دانشگاه؛ که اتفاق مدنی در ایران با آن شروع شده است. اینها خیلی اتفاقات مهمی بودند وگرنه خیلی اتفاق‌های دیگری می‌توانست در داستان باشد اما اینها بوده که بیشترین تاثیر را روی نویسنده گذاشته و بیشترین تاثیر را روی آدم‌ها دارد. اگرنه در اخبار روزی هزار خبر می‌شنویم که امروز تیتر است و فردا فراموش می‌شود اما ما هیچ‌وقت نمی‌توانیم جنگ و کوی دانشگاه را فراموش کنیم.

هیچ‌گاه نمی‌توانیم جنگ، حوادث 88 و کوی دانشگاه را فراموش کنیم/هنرمند باید به اتفاق‌های سیاسی و اجتماعی واکنش نشان دهد

در این سی سال که داستان دو خواهر روایت می‌شود درست است این دو زن نوع تصمیم‌گیری‌شان و نوع مواجهه‌شان با زندگی متفاوت است اما عملا انگار هر دو یک تاثیر مشخص را از تمام اتفاق‌های زندگی‌شان می‌گیرند.

تاثیر که بله همان است اما شیوه برخورد با این اتفاق‌ها هم مهم است. یکی می‌نشیند و دیگری مبارزه می‌کند، یکی فکر می‌کند چه فایده‌ای دارد و آن یکی می‌گوید نه تا الان اینطور بوده قرار نیست تا ابد همین‌طور بماند. ولی معلوم است که تاثیر همین است. کسی که سال 88 در خیابان بوده با کسی که نبوده شیوه‌اش فرق داشته اما تاثیری که از جامعه امروز گرفته‌اند برای هر دو یکی است. چه فرقی می‌کند؟ قطعا اتفاقات یک تاثیر مشابه روی آدم‌ها می‌گذارند. به خصوص که این دو کاراکتر نمایش دو خواهرند که کنار هم زندگی می‌کنند اما با دو شیوه و نگرش مختلف به زندگی.

شما به عنوان یک هنرمند مانند نقش‌تان در نمایش «نفر دوم» در شرایطی مثل انتخابات منفعل نیستید و فعالیت اجتماعی دارید درباره این شیوه برخورد و حضور فعالانه نسبت به اتفاق‌های سیاسی و اجتماعی هم می‌خواهم نظرتان را به عنوان یک هنرمند بدانم.

فکر می‌کنم اصولا هنرمند باید نسبت به اتفاق‌های سیاسی و اجتماعی اطرافش واکنش نشان دهد. واکنش متعلق به هر انسانی است؛ من هم خیلی جاها مساله‌ای برایم مهم نیست اما در مواردی که برایم مهم است و براساس تحلیلی که دارم فکر می‌کنم می‌توانم تاثیر کوچکی بگذارم و باید واکنش نشان دهم.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز