بررسی مضامین تازهترین نمایشنامههای یک آمریکایی در گفتوگو با مترجم آنها؛
چه کسی درصدد یافتن رگههای توتالیتارسیم، نازیسم و فاشیسم در رفتارهای روزمره آدمها و سیاستمداران آمریکاییست
تفاوت کارها و نگاههای منتقدانه "شان" با نمونههای ایرانی در همین است که از طریق نقد سیاست غرب به این نمیرسد آنچه در خاورمیانه میگذرد بهتر از نمونههای غربی است.
بهرنگ رجبی (مترجم) در گفتوگو با خبرنگار ایلنا، درباره آخرین ترجمهها و کارهایش در حوزه نمایشنامهنویسی گفت: از ۵ نمایشنامه "والاس شان" تاکنون نمایشنامههای «تب»، «شب در رستوران تاکهاس» و «عزادار عجیر» توسط نشر بیدگل منتشر شدهاند و دو نمایشنامه دیگر به نامهای «علفهای هزاررنگ» و «خاله دنولمون» را هم ترجمه کردهام که هنوز مشخص نیست چه زمانی به زیر چاپ بروند و اساسا فعلا اقدامی برای انتشار آنها در نظر ندارم.
این مترجم سپس در توضیح بیشتر درباره مضامین و محتوای نمایشنامههای والاس شان، بیان کرد: والاس شان نمایشنامهنویس کمکار آمریکایی است که از دهه ۷۰ میلادی مشغول نوشتن است ولی در کل ۸ نمایشنامه بیشتر ندارد. والاس شان درواقع منتقد خیلی خیلی سفت و سخت سیاستهای غرب به ویژه آمریکا در حوزههایی مثل مدیریت انسانی، سیاست خارجی و داخلی است و آدمی است که میگردد و رگههای توتالیتارسیم، نازیسم و فاشیسم را در رفتارهای روزمره آدمها و تصمیمات سیاستمداران پیدا میکند و آنها را پررنگ میکند.
مترجم نمایشنامه «استوای آمریکایی» ادامه داد: درواقع او از طریق بررسی و تاکید بر این مفاهیم طرف دیگری از زندگی آدمهای ینگه دنیا را نشان بدهد، آن طرفی از زندگی آنها را که به نظر ما خیلی عادی و معمولی میآید ولی درواقع عادی نیست و سراسر پر از جلوههای ظلم و نابرابری و ستم است. از این جهت شان نمایشنامهنویس واقعا مهمی است و حتی اجرای برخی از کارهایش در آمریکا ممنوع بود و اجراهای اول این کارها در لندن روی صحنه میرفتند.
رجبی همچنین با اشاره به اینکه والاس شان در عین اینکه منتقد رادیکال سیاستهای غرب است ولی دچار تناقض و استانداردهای دوگانه نمیشود، اظهار داشت: مهمترین مسئله در حوزه نگاه انتقادی این است که یک نقد را تا انتها ادامه بدهیم و مدام مصلحتهایی را برای زدن از سر و ته نقدهای خود اعمال نکنیم. نقدی که در آثار والاس شان دیده میشود هم همینطور است و مثلا اینطور نیست که چون منتقد دموکراسی آمریکایی است و درباره سیاستهای اشتباه غرب حرف میزند به این نتیجهگیری برسد که دیکتاتوریهای خاورمیانه سیستمهای سیاسی درستی هستند. شان چنین مرحلهای را رد کرده و اصلا وارد این حوزه نمیشود که بخواهد در مقابل غرب از دیکتاتوریهای خاورمیانه دفاع کند. برای او طبیعی است که چنین دیکتاتوریهایی ناخوشایند و نادرست هستند ولی پیکان نقدش را سمت غرب و آمریکا گرفته که مثلا بهترین نمونههای حکومتداری تثبیت شده هستند و نقد خودش را هم تا انتها ادامه میدهد.
این مترجم افزود: تفاوت کارها و نگاههای منتقدانه او با نمونههای ایرانی در همین است که از طریق نقد سیاست غرب به این نمیرسد آنچه در خاورمیانه میگذرد بهتر از نمونههای غربی است. درواقع شان به هیچوجه استاندارد دوگانه و مصلحتسنجی یا مناسباتی برای توجیه فلان مشکل در خاورمیانه را وارد نقدهای خود نمیکند و مفاهیم توتالیتارسیم و دیکتاتوری را هرکجا ببیند برایش فرقی نمیکند و به اصطلاح به آن میتازد.
او در پاسخ به این پرسش که اساسا این عدم داشتن استاندارد دوگانه چقدر در ادبیات منتقدانه دنیا دیده میشود، یادآور شد: این موضوع بسیار گسترده است ولی واقعا تعداد نمایشنامهنویسان و نویسندگان و هنرمندانی که در مورد سیاست کار میکنند و موضوع اصلی آثارشان سیاست است خیلی نیست و روز به روز هم کمتر میشوند. در حال حاضر بیشتر کفهی پرداختن به زندگی روزمرده و اخلاق و مناسبات اخلاقی در تئاتر و رمان دنیا سنگین است و برای همین هم خیلی نگاه انتقادی یا ادامه دادن یک نقد تا به انتها و وفادار بودن به سنت انتقادی موضوعی نیست که در مورد خیلی از آدمها اصلا جای بحث کردن داشته باشد. والاس شان دقیقا از همین جهت برای من هیجانانگیز بود چون شبیه او خیلی کم است و شما نمایشنویسان زیادی را مشابه او پیدا نمیکنید که همینقدر متنهایش سیاسی است یا حتی در لایه رویی متنشان این سیاست با غرایز و مناسبات انسانی پیوند داشته باشد.