خبرگزاری کار ایران

نصرالله افجه‌ای در گفت‌وگو با ایلنا:

دیگر در ایران نمایشگاه برگزار نمی‌کنم/حرمتم را نگه نداشتند

دیگر در ایران نمایشگاه برگزار نمی‌کنم/حرمتم را نگه نداشتند
کد خبر : ۵۶۷۷۹۸

افجه‌ای گفت: در برخی حراج‌‌های داخلی‌ اتفاق‌هایی افتاده که کوچکترین حرف من موجب ناراحتی آن‌ها شد. حرمت من که ۸۳ سال دارم را نگاه نمی‌دارند. آدمی به سن من، دو دفعه باید بازنشسته شده باشد. ولی من با عشق و علاقه و غیرتی که دارم دوست دارم همچنان کار کنم. دست و چشمم پیر شده است اما تحمل می‌کنم.

به گزارش خبرنگار ایلنا، نصرالله افجه‌ای ضمن اعلام کناره‌گیری از همکاری با گالری‌های داخلی و برپایی نمایشگاه در ایران، اظهار داشت: مدتی است که دیگر با گالری‌های داخلی کار نمی‌کنم و به شکلی کناره‌گیری کرده‌ام. پنج سال است که آقای شاهین پورملکی، مستقیماً مدیر فروش آثارم شده و با او کار می‌کنم. او یک دفتر هنرهای زیبا در دوبی دارد و تحصیل‌کرده‌ی رشته‌ی هنر در انگلیس است. من تقریباً فقط از او سفارش می‌گیرم و در داخل ایران درواقع فروشی ندارم. بدین‌ترتیب بیشتر سفارشاتم برون‌مرزی است؛ حتی از اروپا و آمریکا سفارش داشته‌ام. اخیراً یکی از کارهایم توسط سه دلال؛ از ایران به دوبی، از دوبی به انگلیس و درنهایت از انگلیس به آمریکا رفت. آنجا دلال‌ها و واسطه‌هایی که بودند، کار من را با چهار واسطه به موزه‌ی متروپولیتن رسانده و فروختند. 

این هنرمند پیشکسوت نقاشی‌خط، درخصوص فعالیت‌ با مدیر‌فروش‌اش گفت: من ۵ سال پیش، یک کاری را به ابعاد ۲ متر در ۶ متر و نیم با ریزنوشته‌ها شروع کرده بودم که سه لته‌ بود. این کار ۱۱ ماه طول کشید. در یک گذاری، شاهین پورملکی با من تماس گرفت. او به تهران آمد و با من صحبت کرد. ابتدا جدی‌ نگرفتم. ولی بعد با اصرار زیادی که کرد قبول کردم. ۲ ماه بعد، طی سفری که به دوبی رفتم، آنجا با هم قراردادی امضا کردیم. او این تابلو را با یکی از مقامات امارات فروخته بود. در این ۵ سال، به من نشان داده که آدم خوش‌حسابی است و دغل در کارش نیست. این آشنایی، منتهی شد به یک قرارداد کتبی که بین ما نوشته شد. آقای پورملکی، در چند مورد کدورت‌هایی نسبت به من پیدا کرد، به این خاطر که من در چند نمایشگاه داخلی ازجمله جشنواره فجر، نمایشگاه قرآن و ... شرکت کرده بودم. به همین دلیل من خواستم که قرارداد را فسخ کنیم. پرسید چرا؟ گفتم من متعهد هستم. من در این مملکت زندگی می‌کنم. وزرات ارشاد مرا به عنوان "امین" در بعضی جلسات خودش شرکت می‌دهد. در بعضی نمایشگاه‌ها ناگزیرم که شرکت کنم. این‌ها یک تعهدات شخصی و ملی است. من آدمی نیستم که بخواهم خودم را صرفِ پول کنم. درنتیجه پذیرفت که در موارد استثنایی در بعضی نمایشگاه‌ها شرکت کنم. 

وی افزود: من بر اساس قراردادی که با آقای پورملکی دارم اگر بخواهم کاری را در داخل ایران بفروشم باید به صورت غیرمستقیم بفروشم. خودم نمی‌توانم یک نمایشگاه انفرادی برگزار کنم، چون برپایی یک نمایشگاه مستلزم دو سه سال کار مداوم است و از طرفی، نیازی هم ندارم. از خارجِ کشور به اندازه کافی سفارش می‌گیرم. هم‌چنین به‌خاطر قراردادم خود را موظف کرده‌ام که مستقیماً سفارش نگیرم. 

افجه‌ای درخصوص دلیل عدم تمایلش به فعالیت در ایران گفت: گالری‌ها چندان خواهان آثار من نیستند. کارهای من بیشتر در مجموعه‌های بزرگ و کلکسیون‌های شخصی وجود دارد. فرنگی‌ها، هیچ وقت کار را از خود هنرمند خریداری نمی‌کنند. آن‌ها به مدیرفروش‌ هنرمند مراجعه می‌کنند؛ چون اعتمادی ندارند. آنقدر سروصداهای نادرست در جامعه زیاد شده که جرأت نمی‌کنند. اینکه فلان هنرمند، از کارهای خودش کپی می‌کند و بعد پرینت می‌گیرد و از این جور چیزها. از این صحبت‌ها می‌شنویم دیگر. بنابراین وقتی یک مدیرفروش باشد؛ دیگر این مسائل هم حل می‌شود.  

وی در جواب این سؤال که بیشترین هواخواه آثار شما در کدام منطقه از دنیاست، گفت: من روی هر کدام از تابلوهایم، دو سه ماه زمان صرف می‌کنم. اخیراً یک تابلوی طاووس دستم بود که با ریز‌نویسی‌ کار می‌کردم. بیش از دو ماه روی این تابلو وقت گذاشتم و در آخرین حراج کریستیز که یک ماه پیش برگزار شد، خیلی از آن استقبال کردند و فروش هم رفت. آن‌طور که من فهمیده‌ام غربی‌ها توجه زیادتری به آثار من داشته‌اند. این را با استنادِ مصاحبه‌ای می‌گویم که یک گالری در انگلیس، طی ۹ سؤال کتبی از من پرسیده بود. سؤال‌ها حول همان تابلوی طاووسی می‌گذشت که در کریستیز فروخته بودم. این در کاتالوگ‌ امسال کریستیز درج شده است. در یکی از سؤال‌ها پرسیده بودند که چگونه به این طاووس رسیده‌ام؟ من هم در جواب نوشتم: در کره زمین ۷۰ میلیارد سرانگشت آدمی وجود دارد. هیچ‌ کدام از این ۷۰ میلیارد سرانگشت، به دیگری شبیه نیست. من می‌خواهم سرانگشت خودم را داشته باشم تا اورجینال بمانم. این جواب کوتاه من به آن‌ها بود.

دیگر در ایران نمایشگاه برگزار نمی‌کنم/حرمتم را نگه نداشتند

 اثر «طاووس» نصرالله افجه‌ای در ابعاد ۲۰۰ در ۲۰۰ سانتی‌متر با برآورد ۴۵ تا ۵۵ هزار پوند به قیمت ۶۲۵۰۰ پوند در حراج کریستیز 2017 فروخته شد.

این هنرمند پیشکسوت در پاسخ به این سؤال که آیا سفارش گرفتن باعثِ فاصله‌گیری از ذات هنر و افتادن در دور تکرار برای وی شده یا خیر، گفت: موقعی که تابلویی را به من سفارش می‌دهند، با سفارش‌دهنده صحبت می‌کنم و شم‌ّ او را در نظر می‌گیرم. آن‌ها احتمالاً یک خاطره‌ای از یکی از تابلوهای من دارند، یا خود سفارش‌دهنده چیزی در ذهن دارد، یا از طبیعت موردی مدنظرش است. من براساس مطلقِ نظر سفارش‌دهنده کار نمی‌کنم ولی حال و هوای اثری که او می‌خواهد را درنظر می‌گیرم و سپس کارم را شروع می‌کنم. شاید ۲۰ درصد از کارهای من سفارشی نباشد. طبقِ ذهنیت خودم، خیلی اشتیاقِ روی‌آوری به طبیعت دارم. الهام گرفتن از طبیعت، یکی از اساسی‌ترین ذهنیت‌های من است. نقاشی‌خطی که ما کار می‌کنیم یک تعریف مشخص دارد. ما باید روی این مرز مشخص قدم برداریم تا کار هنر تبدیل به صنایع‌دستی نشود. هنر به معنای آرت، باید از هنرهای نمایشی و تزئینی پرهیز کند. صنایع دستی تکرار است ولی کار آرت، یکی است. ممکن است بعضی از هنرجویان نابالغ تفاوت بین هنر و صنایع‌دستی را قائل نشوند، و بخواهند کارشان زود به فروش برسد و زودتر به پول برسند. من گاهاً برای هنرجوهای جوان، خودم را مثال می‌زنم. من بالای ۵۰ سال است که مشغول این کار هستم. از سال ۱۳۴۵ همراه با پیدایش هنر سقاخانه کار می‌کنم. بنابراین کسانی که تازه فارغ‌التحصیل شده‌اند، دوست دارند پله‌های نردبان را زود بالا بروند. در حالی که این‌ شدنی نیست.

افجه‌ای ادامه داد: در حال حاضر، خیلی سفارش دارم که باید برای آقای پورملکی انجام بدهم. از بابتی خیلی متأسفم که در داخل کشور نمی‌توانم از بعضی‌ها سفارش بگیرم. برای اینکه در داخل کشور ناامنی‌هایی را در ذهن من به وجود آورده‌اند و این باعث شده که به خود گالری‌دارها (منهای بعضی‌ها) و بعد حراج داخلی بها ندهم دیگر. آن‌ها اگر تعهدات‌شان را مطابق خواسته‌ی یک هنرمند انجام بدهند هیچ وقت این کدورت پیش نمی‌آید. یک آدمی مثل من که الان سالخورده هستم و ۶۰ سال است که دارم کار می‌کنم، توقعاتی دارم. توقعات احساسی منظورم است، نه توقعات مالی. من پول نمی‌خواهم. هنرمند وقتی که در یک گالری نمایشگاه می‌گذارد، این نمایشگاه دو طرفه است. گالری‌دار، نباید به من پشت پا بزند. مرا طوری ناراحت می‌کنند که مطلقاً با آن‌ها کار نکنم. در تهران چند گالری وجود دارد مثل گالری مژده و گلستان که من هنوز هم اگر پیش بیاید با آن‌ها کار می‌کنم و بسیار برای‌شان احترام قائل هستم. این‌ها می‌دانند چگونه باید با یک هنرمند برخورد کنند. کارهایی از من بوده که در گالری‌های تهران به سرقت رفته، و بعد یک‌مرتبه سر از حراجی‌های دنیا درآورده. این‌ها درد و دل‌هایی است که من دارم و همه دال بر این است که با گالری‌های تهران دیگر کار نخواهم کرد. 

وی افزود: من در دوره‌ی قبلی حراج تهران به هیچ وجه شرکت نکردم، برای اینکه با من بدرفتاری کرده بودند. من هم ارتباطم را با آن‌ها قطع کردم و دیگر با آن‌ها کار نمی‌کنم و آن‌ها هم دیگر کاری از من نمی‌خواهند. ولی مجموعه‌دارها آنقدر کار از من دارند که از همان‌ها کار می‌گیرند و مجبور نیستند که به من رو بیندازند. این مشکلات را من همیشه داشته‌ام. از همان دوره‌های قدیم هم که جوان بودم و کارهایم در گالری‌ها بود کم پیش می‌آمد که پول مرا سر موعد بدهند و سرآخر هم نمی‌فهمیدم که چی داده‌ام و چی گرفته‌ام. همیشه سوءاستفاده زیاد بوده. در حراج‌ داخلی‌ هم اتفاق‌هایی افتاد که کوچکترین حرف من موجب ناراحتی آن‌ها شد و بعد برایم خط و نشان کشیدند. حرمت من که الان ۸۳ سالم است را نگاه نمی‌دارند. آدمی به سن من، دو دفعه باید بازنشسته شده باشد. ولی من با عشق و علاقه و غیرتی که دارم دوست دارم همچنان کار کنم. دست و چشمم پیر شده است. اما همه‌ی این‌ها را تحمل می‌کنم تا بتوانم آن مهری که همیشه به دلم بوده را تا آخرین لحظه‌ی عمر در خودم حفظ کنم. دوست عزیز من، پرویز کلانتری، او هم به همین صمیمت کار می‌کرد ولی از دستم رفت و من هم از دست خیلی‌ها می‌روم. بنابراین دیگر وقت ندارم که سر هر چیز بی‌ارزشی عمرم را هدر بدهم.  

افجه‌ای در پایان از انتشار کتابی خبر داد که به زودی از آثارش منتشر می‌شود و گفت: در گذشته کتابی به اسم «نور و نگار» منتشر کرده بودم که طراحی‌ها و ترکیب‌بندی‌های دوران جوانی‌ام بود. ولیکن اخیراً یک مؤسسه معتبری که کارهای نقاشان مطرح ایران را جمع‌آوری و منتشر کرده، کتابی هم از آثار من در دست تهیه دارد. این مجموعه به سرپرستی آقای مصور رحمانی انجام می‌شود. هنرمندانی دیگری هم مثل صادق تبریزی، نصرت‌الله مسلمیان، عین‌الدین صادق‌زاده و ... آثارشان تابه‌حال در این مجموعه منتشر شده است. کتاب من باید زودتر از این‌ها چاپ می‌شد ولی من دیر اسلایدها را به دست‌ آن‌ها رساندم. عنوان کتاب «نگاره‌ها» است، و قرار بود عنوان را خودم بنویسم که هنوز کار نکرده‌ام. احتمالاً این کتاب تا پایان سال جاری منتشر می‌شود.

انتهای پیام/
ارسال نظر
اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان
      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت ایلنا هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
      پیشنهاد امروز