ایلنا گزارش میدهد؛
کتابفروشیهای راسته انقلاب چند میلیون خرید و فروش میشوند/اینجا کتابها را میتوان کیلویی فروخت
حقفیقت این است که نه درآمد ناشی از کتابفروشی و نه ارزش ریالی کتابهای داخل یک فروشگاه سرمایهای برای کتابفروش نیستند که در روز مبادا بتواند به آنها تکیه کند و وقتی بحرانی شدن شرایط کاری وقتی در کنار انواع عوارض و ... اعم از کاربری، عوارض تابلو و ... که گاهی تا سالی ۷ تا ۸ میلیون تومان و بیشتر هم میرسد عرصه را تنگ میکند به ناچار به تنها سرمایهاش که همان ملک و مکان فروشگاه باشد متوصل میشود.
به گزارش خبرنگار ایلنا، در شش- هفت سال گذشته بیش از ۵۰ تا ۶۰ کتـابفروشی در تهـران و تعدادی کتابفـروشی پرسابقه در سایر استانها فعالیت خود را متوقف کردهاند. البته سابقه بسته شدن کتابفروشیها و تغییر کاربری آنها امر تازهای نیست، اما به نظر میآید روند بسته شدن یا تغییر کاربری دادن فروشگاههای کتاب در چند سال اخیر سیر صعودی پیدا کرده است. در واقع میتوان گفت این مسئله از سال ۸۹ که چند کتابفروشی در خیابان کریم خان زند بسته شد، شدت گرفت و توجه افکار عمومی اقلیت کتابخوان کشور را به خود جلب کرد.
دلیل اصلی تمام این تعطیلیهای زنجیرهای «تنگناهای مالی» عنوان شده است. با توجه به اینکه درآمد ناخالص فعلی یک کتابفروشی در ایران نمیتواند توجیه اقتصادی مناسبی برای انتخاب یا ادامه این شغل برای یک خانواده ۴ نفره باشد، بهنظر میرسد نهتنها دلیلی منطقی و انگیزهی مالی برای باز شدن کتابفروشیهای جدید وجود ندارد، بلکه ادامه فعالیت کتابفروشیهای موجود نیز به لحاظ اقتصادی با سختی مواجه است.
چرخ یک کتابفروشی چگونه میچرخد؟
برای تأکید بیشتر براین امر و مستند کردن این ادعا، عملکرد مالی اقتصادی کتابفروشیهای تهران - که به اعتقاد دستاندرکاران صنف نشر قابل تعمیم به کل کتابفروشیهای بخش خصوصی در کشور است را مورد بازبینی اجمالی قرار میدهیم:
درصدی که از فروش هر کتاب به کتابفروش تعلق میگیرد، از چیزی بین ۱۵ تا ۲۵ درصد (در موارد نادری ازجمله برخی کتب علوم پزشکی با قیمتهای بالا و احتمال تاریخ گذشتن زودهنگام آنها تا ۴۰ درصد) در نوسان است که هرچه کتاب با ارزشتر یا ناشر صاحبنامتر باشد؛ این درصد رو به کاهش میگذارد.
تا ۹۰ درصد کتابهای یک کتابفروشی نه نقدی که به واسطه چک و خریداری شدهاند و این یعنی حتی این کتابها هم به نوعی سرمایه کتابفروش محسوب نمیشوند.
در اکثر موارد هم امکان خرید کتاب به صورت مستقیم از ناشر ممکن نیست، بسیاری از کتابها از مراکز پخش خریداری میشوند که این خود درصدی از سود کتابفروش را کم میکند. اگر از سود باقیمانده هزینههای باربری و حمل و نقل، هزینههای کارگری، اجارهبهای فروشگاه و هزینههای متفرقهای ازجمله به فروش نرسیدن کتابها تا زمان چاپ کتاب ویرایش شده، سرمایه خوابیده، بهرههای بانکی حاصل از دریافت وام برای سرمایهگذاری، هزینههای تبلیغات و غیره را کسر کنیم، سود خالص یک کتابفروشی در کلانشهر تهران حتی به حدود ۱۵ درصد هم نمیرسد.
شاید طی این سالها در ظاهر سرمایه کتابفروشیها به واسطهی بالا رفتن قیمت پشت جلد کتاب افزایش یافته باشد اما در عالم واقع پولی دست کتابفروشان را نگرفته است. یعنی کتابی که فلان فروشگاه با مثلا ۴۰ هزار تومان تهیه میکند و ۵۰ هزار تومان میفروشد، وقتی بخواهد برای دومین بار تهیهاش کند باید تا ۷۰ هزار تومان برای آن کتاب بپردازد. به عبارت دیگر یعنی ارزش یا قیمت کتاب زیاد شده اما این ارزش افزوده نقدی نیست که بتواند کفاف مخارج یک کتابفروشی را بدهد.
تمام این موارد یعنی برای پر کردن یک مغازه ۲۰ متری کتابفروش حتما باید با ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیون تومان هزینه کند، در غیر این صورت قفسههای کتابفروشی خالی میماند. ماجرا وقتی جای تامل بیشتری پیدا میکند که بدانیم تا ۹۰ درصد این کتابها نه نقدی که به واسطه چک و خریداری شدهاند و این یعنی حتی این کتابها هم به نوعی سرمایه کتابفروش محسوب نمیشوند.
عباس غمگسار (مدیر کتابفروشی ترمه) در همین رابطه به ایلنا میگوید: ۹۰درصد خرید کتاب برای کتابفروشیها به واسطه چکی صورت میگیرد و حتی بزرگترین کتابفروشی انقلاب آقای حسینزادگان هم چکی و بنا به اعتبار کار میکند. درواقع بیشترین حرکتی که کتابفروش انجام میدهد روی اعتبارش است. یعنی اگر آن اعتبار نباشد، سرمایه و ارزش کتابهایش و دخل و خرجش هیچ هماهنگی با همدیگر ندارند. تنها همین اعتبار مثلا براساس سابقه و تعداد افرادی که من کتابفروش را میشناسند و کتاب به من میدهند، کمک میکند تا حرفهام را ادامه بدهم.
این کتابفروش ادامه میدهد: اگر بخواهی کتابفروشی را شروع کنی اگر امکان گرفتن اعتبارها را نداشته باشی اصلا کاری از پیش نمیبری. شما در ابتدا باید مبلغی را برای شروع داشته باشی تا کتاب در قفسه بچینی و بعد به دخل و خرج برسی. چکها هم دیگر به سمتی پیش رفته که دیدم همکار ما چکی گرفته که مربوط به برج ۴ سال آینده است.
سرنوشت کتابهای داخل قفسههای یک کتابفروشی پس از تغییر کاربری
به نظر میرسد وقتی برای پرکردن یک کتابفروشی ۱۵ متری ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیون تومان هزینه میشود در روز مبادایی که منجر به تصمیم کتابفروش به تغییر کاربری یا فروش ملک شده است میتواند به نوعی بخشی از سرمایه کتابفروش محسوب شود ولی واقعیت ماجرا اینجاست که ارزش کتابهای یک کتابفروشی بعضا نمیتوانند پاسخگوی پاس شدن چکهایی شود که برای فروشگاه کشیده شدهاند. همانطور هم که اشاره شد تا ۹۰ درصد کتابها برای یک کتابفروشی نه نقدی که به واسطه چک و خریداری میشوند.
مدیر کتابفروشی ترمه درباره چگونگی عودت و مرجوع کردن کتابهای یک کتابفروشی یادآور می شود: برگشتی در کار نیست مگر اینکه طرف تصمیم به تغییر شغل، فروش ملک و ... داشته باشد و همکاران کمک کنند و کتابهایش را بردارند. همین انتشارات خجسته در بازارچه کتاب که چند وقت پیش ملک خود را واگذار کرد اگر خود همکاران همراهی نمیکردند و کتابها را جای طلب برنمیداشتند هیچکسی حاضر نبود کتابها را بردارد. اصولا موقع تغییر کاربری بازگشت ریالی کتابهایی که در فروشگاه موجود است خیلی وحشتناک عوض میشود. وقتی میخواهی کتاب بخری تا ۳۰۰ میلیون باید هزینه کنی زمان تغییر کاربری و فروش ملک اگر خیلی کتابهایت روی بورس و به روز و مرتب باشد شاید ۳۰ تا ۴۰ میلیون دستت را بگیرد.
کتابفروش دیگری که مایل نیست نامش عنوان شود با تاکید بر اینکه کتابفروشان در عمل به نوعی با ناشر در سرمایهگذاری برای کتابها سهیم هستند، بیان میکند: بخشی از این کتابها که در قفسههای کتابفروشیها میماند تولیدات ناشران است که روی دست کتابفروش باقی مانده است. درواقع کتابفروش و پخشکننده و ناشر حلقههای زنجیر و متصل به هم هستند وقتی یکی از این حلقهها لق یا جدا میشود آن دیگریها هم ناخوداگاه از رده خارج میشوند. به زبان سادهتر وقتی ناشر خودش بغل کتابفروش نمایشگاه میزند و بیشتر از کتابفروش هم به خریدار تخفیف میدهد طبیعی است که دخل و خرج کتابفروش نمیچرخد و تغییر کاربری میدهد.
او میافزاید: وقتی ناشر مستقیم کتابش را میبرد و در دانشگاهها و آموزشگاه و مترو پارک در قالب نمایشگاه توزیع میکند مشخص است که کتابفروشیها دیگر نمیتوانند ادامه کار بدهند. نمایشگاههای داخل پارک و مترو و دانشگاه از هیچ کجا مجوز نمیگیرند و نظم و نظام کتابفروشیها را به هم زدهاند و تخفیف ۵۰ درصدی میدهند و هیچ ارگانی و هیچ سازمانی هم بر کتابهایی که آنجا عرضه میشود نظارت نمیکند.
وقتی میخواهی کتاب بخری تا ۳۰۰ میلیون باید هزینه کنی زمان تغییر کاربری و فروش ملک اگر خیلی کتابهایت روی بورس و به روز و مرتب باشد شاید ۳۰ تا ۴۰ میلیون دستت را بگیرد.
یکی از مسائلی که روز چهارشنبه ۲۴ آبانماه در بازدید اعضای شورای شهر تهران از کتابفروشی عنوان شد نیز همین برپایی نمایشگاههای کتاب در ایستگاههای مترو بود که با این مسئولان شهری در میان گذاشته شد که باید دید چه نتایجی را در پی خواهد داشت.
همچنین حامد صدقینیا (ناشر و کتابفروش) با لحنی متفاوت میگوید: کمال سادگی و اشتباه است که کسی در این اوضاع و احوال بخواهد وارد حوزه کتابفروشیشود. ما دیگر از قدیم کتابفروش بودهایم و مشتی کتاب وبال گردنمان شده که نه میتوانیم آنها را دور بریزیم و نه کیلیویی بفروشیم. میترسم کمکم به وضعیتی برسیم که کتابفروش به ناچار کتابهایش را زیر قیمت و نهایتا کیلویی ۵۰۰ تومان بفروشد. هرچند هنوز هم کتابی که ارزش داشته باشد و تا اندازهای مشتری داشته باشد ۸۰ تا ۹۰ درصد خریده میشود.
زمین و ملک تنها سرمایه کتابفروش
با این دادهها شاید روشن شود چرا یک کتابفروش ناچار به تغییر کاربری و فروش ملک خود میشود. حقیقت این است که نه درآمد ناشی از کتابفروشی و نه ارزش ریالی کتابهای داخل یک فروشگاه سرمایهای برای کتابفروش نیستند که در روز مبادا بتواند به آنها تکیه کند و وقتی بحرانی شدن شرایط کاری وقتی در کنار انواع عوارض و ... اعم از کاربری، عوارض تابلو و ... که گاهی تا سالی ۷ تا ۸ میلیون تومان و بیشتر هم میرسد عرصه را تنگ میکند به ناچار به تنها سرمایهاش که همان ملک و مکان فروشگاه باشد متوصل میشود.
اما به واقع ارزش این ملک و زمین چقدر است؟ بنا به آمارهای که به دست آوردهایم ملک در خیابان انقلب از متری ۳۰ میلیون تومان تا متری ۸۰ میلیون تومان متغییر است. البته ابن اعداد و ارقام نسبی و تقریبی هستند چراکه نهایتا خریدار و فروشنده بر سر قیمت با هم توافق میکنند و مثلا زمانی که کسی به پول نیاز دارد، احتمالا ملکش ۱۰ تا ۲۰ تومان هم زیر قیمت میفروشد.
قیمت ملک و زمین در این راسته از خیابان جمهوری تا انقلاب هر چهارراه و هر خیابان فرعی و خیابان اصلی متفاوت است، اما براساس همین آمار ملک در خیابان اصلی متری ۷۰ تا ۸۰ میلیون تومان، داخل پاساژها متری ۵۰ میلیون تومان و در خیابان فرعی هم متری ۳۰ تومان معامله میشود. البته ممکن است در این راسته مراکز توزیع و پخش هم مثلا یک ملکی را اجاره کرده باشند که هزینه ان نیز تقریبا ۵۰ تومان پیش و ماهی ۲ میلیون تومان اجاره برآورد میشود.
وقتی ناشر مستقیم کتابش را میبرد و در دانشگاهها و آموزشگاه و مترو پارک در قالب نمایشگاه توزیع میکند مشخص است که کتابفروشیها دیگر نمیتوانند ادامه کار بدهند.
دادههای آماری غیررسمی دیگری هم ارزش ملک و زمین در راسته انقلاب را اینگونه دستهبندی میکند (این قیمتها هم براساس به اصطلاح پاخور مشتری متفاوت میشوند): مغازههای داخل فرعی ۲۰متر حدود ۱.۵ میلیارد تومان، مغازههای ۱۲ متری داخل پاساژ ضعیف حدود ۷۰۰میلیون تومان، قوی حدود ۲میلیارد تومان و مغازههای ۴۰ متری بر خیابان انقلاب ۵میلیارد تومان.
راسته انقلاب راسته کتابفروشیها میماند؟
همین مسائل اعم از عدم همخوانی دخل و خرج، عوارضهای متفاوت، تعرفههای بالای آب و برق و ... گریبان حرفه کتابفروشی را گرفته که میبنیم کتابفروشی سحر و خجسته و .. یک به یک به ساندویچی خدمات کپی و زیراکس و ... تبدیل شدهاند و عملا شاهد تغییر چهره راسته انقلاب هستیم.
غمگسار نیز با ابراز نگرانی از تغییر کاربری کتابفروشیهای راسته انقلاب متذکر میشود: زمانی همه به دنبال این بودیم که وقتی ملکی در راسته انقلاب پیدا کردیم به آشنایی، همکاری یا رفیقی خبر بدهیم تا آن را خریداری کند و به کتابفروشیهای این راسته اضافه شود اما این روزها همه کتابفروشیها بر اثر کسادی بازار و مشکلات مالی تغییر کاربری میدهند و یکی یکی کتابفروشیها از دست میرود. وجه راسته کتاب بودن انقلاب کمکم دارد از بین میرود. انتشارات سحر شده پیتزافروشی، کتابفروشیهای خیابان فرعی هم دخل و خرجشان با هم نمیخواند میفروشند و کپی و زیراکس جای آنها را میگیرد.
این کتابفروش همچنین تاکید میکند: یک زمانی هرجایی تا شعاع چندمتری انقلاب را کتابفروشیها میخریدند در حال حاضر کتابفروشها مجبورند به دلیل کسادی کار و بحران ملک خود را بفروشند و شغلهای دیگر مثل کپی و زیراکس و فروش پایاننامه و کافیشاپ در راسته رو به افزایش است. با این وجود دیگر کتابفروش رغبتی ندارد که هزینه برای خرید ملک در راسته انقلاب کند نه بودجهاش را دارد و نه میتواند اتکا کند با پرداخت بخشی از مبلغ ملک مابقی را با کاسبی به دست بیاورد.
واقعیت هم این است که خیابان انقلاب یکی از مراکز مهم فرهنگی تهران و کشور محسوب میشود. دانشگاه تهران به عنوان یکی از معتبرترین دانشگاههای ایران و جهان در همین خیابان قرار دارد و اینکه کتابفروشیها این منطقه یکی یکی تغییر کاربری بدهند و مغازه فتوکپی و کافیشاپ و محل ارائه پایاننامه یا توزیع کتابهایی که بدون اجازه ناشرش و غیرقانونی چاپ میشود واقعا نگرانکننده است.
دیگر کتابفروش رغبتی ندارد که هزینه برای خرید ملک در راسته انقلاب کند نه بودجهاش را دارد و نه میتواند اتکا کند با پرداخت بخشی از مبلغ ملک مابقی را با کاسبی به دست بیاورد.
زهرا نژادبهرام (عضو شورای شهر تهران) نیز درباره اهمیت بافت فرهنگی راسته انقلاب یادآور میشود: آنچه که مهم است این است که این راسته، راسته کتابفروشیها است و سابقه تاریخی دارد و نباید حذف شود. باید توجه کنیم که برخی از رویکردها و کاربریهای اصلی راسته انقلاب حتما باید حفظ شود. در هر صورت امروزه مسائل اقتصادی و مالی و فرهنگی و دیگر مواردی که مبتلا به این صنف شده در کنار انقلاب ارتباطی که شاهدش هستیم منجر شده که کسب و کار در این راسته و در کل در کتابفروشیها دچار چالش جدی شود. خیلیها مجبور شدند برای امرار معاش و تامین اقتصادی تغییر حرفه و شغل بدهند و اینجاست که نقش حاکمیت برای حفظ کتابفروشیها و چهره فرهنگی راسته فرهنگی انقلاب باید جدی گرفته شود، چه در ترویج مردم به کتابخوانی و فرهنگ و چه سرمایهگذاری مالی. به همین دلیل فکر میکنم برای اینکه کتابفروشیها بتوانند باقی بمانند و این راسته تاریخی را برای همیشه راسته کتابفروشان ببینیم لازم است که حمایتهای تبلیغی و تسهیلاتی از طریق اتحادیه، شهرداری، ارشاد و رسانه صورت بگیرد.
تعیین عوارض برای کتابفروشیها باید با توجه به پهنه فرهنگی که برای کتابفروشی در نظر گرفته شده محاسبه شود.
این عضو شورای شهر همچنین با تاکید بر توجه ویژه شورای شهر به حل مسئله عوارض مختلفی که از سوی شهرداری از کتابفروشیها گرفته میشود بیان میکند: باید نسبت به این مسئله توجه ویژه شود و از آنجایی که من خودم جزو کمیته تعیین عوارض هستم به نظرم تعیین عوارض برای کتابفروشیها باید با توجه به پهنه فرهنگی که برای کتابفروشی درنظر گرفته شده محاسبه شود. عوارض مراکز فرهنگی با کاربری فرهنگی جدا از کاربری است و درست که ما اقتصاد را هم جزئی از فرهنگ میبینیم ولی نیازمند رویکرد حمایتی ویژهای در مباحثی مثل تعیین عوارض مراکز فرهنگی هم هستیم.
سخن آخر
در حال حاضر حتی در حوزه برق هم تعرفه ویژهای برای اماکن فرهنگی وجود دارد و یک ورزشگاه مکان فرهنگی شناخته میشود که درصد پرداختی برقش هم متفاوت از بقیه اعمال میشود اما کتابفروشی همچنان یک موسسهی تجاری به حساب میآید و دست کم شهرداری، وزارت نیرو و حتی سازمان تامین اجتماعی کتابفروشی را یک فروشگاه تجاری میبینند نه یک محل فرهنگی.
علیرغم همه تذکرات و صحبتهای مدیران فرهنگی و مسئولان حوزه نشر همچنان به دید بنگاهی پولساز به کتابفروشیها نگاه میشود و هنوز هزاران امتیاز همچون عوارض کاربری فرهنگی، معافیت بیمهای و ... که به ناشران تعلق میگیرد اما کتابفروشان از آنها برخوردار نمیشوند.
هرچه هست که نچرخیدنِ چرخِ کتابفروشیها گردش مالی در صنعت نشر را چنان کند کرده که بستههای حمایتی ویژهای مثل معافیت از مالیات، اجرای طرحهای فصلی و ارائه تسهیلات به کتابفروشیها با هدفِ روشن نگاه داشتن چراغِ کتابفروشیها دیگر دردی دوا نمیکند. به نظر میرسد برای جلوگیری از تغییر کاربری تعداد بیشتری از کتابفروشیها به فلافلفروشی و فستفود نیاز است تا نهادهای متعددی که هرکدام به نوعی با کتاب و کتابفروش درگیر هستند؛ از این فروشگاههای فرهنگی کمبازده حمایت کنند.