در گفتوگو با ابراهیم مختاری مطرح شد؛
حاکمیت سرمایه باعث شده در به روی فیلمهای فرهنگی و هنری بسته شود
ابراهیم مختاری معتقد است که سینما دو شکل دارد. یک اثری است که بیننده آن را میبیند و دوم روابط و اتفاقاتی که پشت پرده برای فیلمساز و سازندگان فیلم رخ داده است.
در سینمای بدنه کارگردان را با فیلم سینمایی میشناسند. چون این سینماست که بستر آشنا برای تماشاگر انبوه را دارد و در سنت سینما رفتن، جای خود را به مصرفکننده شناسانده است. اما در سینمای مستند ما بستر روشنی برای عرضه مدام محصول این سینما نساختهایم و فیلم مستند امکان دیده شدن و ارتباط مداوم با تماشاگر خود را ندارد و هنوز هم پیدا نکرده است. به این علت محصول کارگردانها را در سینمای بدنه معمولا با تولید فیلم داستانی بلند که در سالنهای سینما نمایش داده شود، میشناسند. در حالی که یک کارگردان به جز فیلم بلند داستانی در شاخههای دیگری مانند سینمای مستند و انیمیشن هم به صورت حرفهای فیلم تولید میکند. البته حضور من در کار صنفی سینما بخشی از وقت مرا گرفت و در جاهایی هم موجب آسیب به روند کاری من شد. سه سال پیش قبل از ساخت فیلم برگجان، ما پیشتولید فیلم "بدنامی مهری" را به تهیهکنندگی آقای ساداتیان شروع کرده بودیم. اما پروانه ساخت چند بار تمدید شده این فیلمنامه را اداره نظارت وقت تمدید نکرد. من دلیلش را نوشتن مقالات صنفی در رد اقدامات مدیران وقت سازمان سینمائی میدانم. اما از همهی اینها گذشته؛ من کارگردان پرکاری نیستم.
فیلمساز باید در زمان ساخت فیلم به نشانهها توجه کند
در سینمای مستند. زمانی که از شخصیتهای زنده فیلم میسازیم با شخصیت موجود و مستقلی روبروئیم که معمولاً از کارگردان تبعیت صرف نمیکند. شخصیت هر چقدر مستقلتر باشد بیشتر در مقابل آنچه که با او خوانایی ندارد مقاومت میکند. او اگر اعتقادی به عملی نداشته باشد حتی ممکن است جلوی دوربین آن را اجرا نکند. به همین دلیل رابطه بین فیلمساز و سوژه به ویژه در سینمای مستند کاملاً یک رابطه دو سویه است و در مواردی این سوژه است که کارگردان را هدایت میکند. البته اگر کارگردان متوجه این نکته باشد میتواند از این مسئله برای بهتر شدن فیلم استفاده کند. ولی اگر بخواهد اعمال اراده کند و مقابله کند فیلم ساخته میشود اما تبدیل به اثر بیجانی خواهد شد. فیلمساز به خصوص در زمان ساخت فیلم مستند اگر دریچههای ارتباطی با موضوع و مکان و اشخاص را باز بگذارد هوای تازه در فیلم روان میشود که شخصیت و کارگردان و نیروهای سازنده در این هوای ارتباطی میتوانند تنفس کنند و فیلم بهتری بسازند. به عنوان نمونه. زمانی در بندرعباس قصد داشتم از ماهیگیری سنتی فیلمی بسازم. به من گفتند اگر با فلان ناخدا به دریا بروی او آنقدر ماهی میگیرد که لنج پرمیشود. ما با گروه سوار لنج شدیم و دو روز روی دریا بودیم اما هیچ صیدی نکردیم. این روزهای گذرای بدون صید ادامه داشت. او به من میگفت که این یک روی دیگر صید سنتی صید نکردن است. من اگر متوجه این نشانهها میشدم باید طرح فیلم را عوض میکردم و اگرنه باید دنبال همان طرخ اولیه برای رسیدن به صیدی که لنچ پر از ماهی را نشان دهم پافشاری میکردم. مقصودم این است که در روند ساخت فیلم باید دائم مراقب باشیم و ببینیم چه نشانههایی دارند با ما حرف میزنند و میخواهند به ما کمک کنند که فیلم درستتری بسازیم. در برگ جان هم رابطه زندهای میان پیمان که سازنده فیلم است و شخصیت مقابل او آقا رحیم است. در رابطه میان این دو ظاهراً پیمان متغیر و آقا رحیم تابع است اما در واقع چنین نیست.
باتوجه به این پاسخ، ما امروزه دچار یک نوع نگاه ابزاری شدهایم و این مسئله حتی در فیلمسازها نیز وجود دارد؟
خوب متاسفانه بسیاری از ما دچار نگاه ابزاری هستیم. این نگاه امروز در بخشهای مختلف جامعه و روابط هست.
یعنی فیلمساز باید نگاه آکادمیک به ساخت اثر و آنچه تاکنون آموخته است را رها کند؟ اصلاً چقدر این نگاه آکادمیک ارزشمند است؟
وظیفه ما در چنین شرایطی چیست؟ آیا باید به عنوان هنرمند کار خود را بکنیم و صحنه را ثبت کنیم و یا اینکه به وظیفه وجدانی خود عمل کنیم.
پاسخ دادن به این سوال سخت است. من هم نمیدانم در چنین شرایطی به کدام سو میغلتم.
دوست دارم که مخاطب بعد از تماشای فیلم برگ جان کمی از شتاب فاصله بگیرد
آیا این طیطریق که فیلمساز در زمان ساخت فیلم طی میکند فقط مختص اوست یا در زمان نمایش نیز روی مخاطب اثر میگذارد؟
به صورت قطعی نمیشود به این سوال جواب داد. چون تماشاگران شبیه هم نیستند و طبعا برخوردشان با یک اثر شبیه هم نیست. البته من امیدوارم که فیلم روی تماشاگر تاثیر مثبتی بگذارد. مثلاً بسیار دوست دارم که مخاطب بعد از تماشای فیلم برگ جان کمی از آن شتاب و این تصور که همه چیز به خاطر من خلق شده فاصله بگیرد و همانگونه که آن واقعه مرا وادار کرد تا تامل کنم تماشاگر نیز درباره موضوع فیلم تامل کند و دوست داشتم تماشاگر نیز در این تجربهای که من کسب کرده بودم شریک شود.
فیلم به نوعی سه روایت از سه دوربین دارد اما درنهایت تصاویر پایانی فیلم با دوربینی به انتها میرسد که ما به عنوان بیننده اصلاً فکر نمیکنیم و به نظر میرسد حتی آماتورترین تصاویر باشد.
درست است چون دختری که در حال فیلمبرداری از پشت صحنه است به هیچ کسی تعهدی ندارد و جذب سوژه شده و در بند رعایت فرم خاصی نیست و کاملاًً آزاد است و برایش بکر بودن سوژه مهم است. سینما دو شکل دارد. یک اثری است که بیننده میبیند و دوم روابط و اتفاقاتی که پشت پرده برای فیلمساز و سازندگان فیلم رخ داده است.
جملهای در فیلم وجود دارد که آقارحیم خطاب به فیلمساز میگوید همه چیز شما قلابی است و سینمای شما ظالم است. چقدر خود شما به این مسئله اعتقاد دارید؟
واقعیت این است که سینما دو شکل دارد. یک اثری است که بیننده میبیند و دوم روابط و اتفاقاتی که پشت پرده برای فیلمساز و سازندگان فیلم رخ داده است. مجموعه اتفاقاتی که در پشت پرده یک فیلم رخ میدهد تا فیلم ساخته شود از رابطه صنعت با سینماگر و رابطه مدیران با سینماگران و تعاملاتی که سینماگران مجبورند با سرمایه و مدیران داشته باشند سختگیر و بیملاحظه است البته این به تعبیر شما ظلم به معنای آن نیست که عمدا به سینماگر ستم میشود بلکه منظور این است که اغلب سینماگران سختیهای زیادی را باید تحمل کنند تا بتوانند اثر خود را بسازند. در موقع نمایش نیز این سختیها بیشتر میشود. مثلاً امروز سینمای مستند و همین طور بخشی از سینمای مستقل برای نمایش با مشکلات زیادی همراه است و حتی به تلویزیون نیز راهی ندارد و مسیری که برای نمایش وجود دارد بسیار بسته و تنگ است.
به نوعی داستانی که در فیلم بیان میشود و اتفاقاتی که برای کارگردان آن رخ میدهد نشانه حاکمیت سرمایه در سینما است و انگار این سرمایه است که تعیینکننده همه چیز در سینما شده است.
به هرحال سینما بدون وجود سرمایه و سرمایهگذار شکل نمیگیرد. سینما برخلاف سایر هنرهای دیگر همچون داستاننویسی، شعر، نقاشی، مجسمهسازی، عکاسی و...اگر سرمایه نباشد تولید نمیشود و شکل نمیگیرد. مسئله دیگر سینما بازارنمایش آن است که کاملاً بر روی تولید و سرمایهگذاری اثر میگذارد و این اثرگذاری حتی مطلق است. حاکمیت سرمایه باعث شده تا در به روی بسیاری از فیلمهای فرهنگی و هنری بسته شود. هرچند این روزها با آسان شدن فیلمسازی و گسترش ویدئو کمی این مطلقگرایی سرمایه در سینما کاهش یافته. در بخش نمایش هم این سلطه مطلق بازار تا حدودی کم شده است و بودن گروه سینماهای هنر و تجربه با فراهم کردن امکان نمایش فیلمهای غیرتجاری را اندکی بیشتر کرده است. البته برای تداوم این بازار کلی کار نکرده هست که باید کرد مثل ساختن سالنهای کوچک و بسترسازی برای اطلاع رسانی و دسترسی آسان تماشاگران به این فیلمها.