افسانه بایگان:
مخالفت حضرت امام با سانسور سریال سربداران/خیلی ارزان خود را میفروشیم
میهمان شنبه شب 13 آبان برنامه تلویزیونی «چهل چراغ» افسانه بایگان بود.
به گزارش ایلنا، افسانه بایگان طی سخنانی با اشاره به راهپیمایی اربعین گفت: اگر سفر اربعین معرفتی نباشد خیلی فایدهای به حال آدم ندارد، یعنی باید حرکتی از نقص به کمال صورت بگیرد چون من باید سفر به سمت طلبیدن کنم. سفر کربلا خیلی متفاوت است، این حال و این شور حسینی از همان لحظات اول ایجاد میشود. من در آن جا میفهمم که چقدر حقیر و کوچکم و تنها تسلیم شدن و قدم در راه گذاشتن و رفتن میتواند کمک کند. وقتی این تصمیم را داشته باشی قدم به قدم اتفاقات عجیبی برای زائر می افتد که متوجه میشود اتفاقاتی در درونش دارد شکل میگیرد.
میهمان برنامه تلویزیونی «چهل چراغ»، پیاده روی اربعین را سفری روحانی دانست و گفت: همه ذراتش مثل یک پازل چیده شده است و هیچ کدام را نمیتوان برداشت و چیز دیگری جایش گذاشت. باید این تابلو به همان شکل ترسیم شود. بعد از مدتی که از این سفر میگذرد و به آن فکر میکنی بیشتر پی به عظمتش میبری. در همان لحظه ممکن است اعجابی داشته باشد اما وقتی از آن رد میشوی طبیعتاً این مساله بیشتر میشود.
افسانه بایگان به ذکر خاطرهای از سفر در کاروان «چهل چراغ» پرداخت و عنوان داشت: برایم در نجف اتفاق خاصی افتاد. یکی این بود که کفشهایم بعد از زیارت گم شد. عزیزان همراه میگفتند که این نشانه این است که دوباره برمی گردم. وقتی این اتفاق در کربلا هم تکرار شد یکی از آیات خداوند که خداوند خطاب به موسی میکند به یادم آمد؛ بگذار نیت ات را و بیا. در آن حالت میبینی که همه تعقات مانند خانواده، فرزند و همسر را باید رها کرد و رفت.
بازیگر سریال «سربداران» درباره قیام امام حسین (ع) و لزوم کسب معرفت درباره چنین حماسهای، عنوان داشت: حضرت حسین (ع) رفتند و مسیرشان را پیمودند و حال به قول معروف «کعبه سنگ نشانیست که ره گم نشود». ما میرویم که این راه را فراموش نکنیم. حقیقت این است که در وجود ما یک یزید وجود دارد. به قول مرحوم دکتر شریعتی انسان فاصلهای است بین فرش و عرش. برای خود من از حدود 30 سال پیش سوالاتی درباره عاشورا بود. کتاب «حسین وارث آدم» را میخواندم و فکر میکردم آن شب اگر من در کربلا بودم کجا میبودم؟ میماندم یا میرفتم؟ این خیلی مهم است. از سفر که برمی گردم با همه حالات و احوالاتی که برای هر کس ممکن است شهود خاصی را ایجاد کند، باید ببینم حالا کی ام؟! من بعد از سفر مکه هم همین سؤال را داشتم. معمولاً این سؤال خیلی برایم تکرار میشود. برای این سؤال باید وابستگیها و دلبستگیهای دنیا را کنار گذاشت. وقتی در برابر این بلندبالاها قرار میگیریم متوجه میشویم که باید همه چیز را کنار گذاشت.
وی ادامه داد: انسان ارزش والایی دارد. ما خیلی ارزان خود را میفروشیم. «منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی مفروش خویش ارزان که تو بس گران بهایی.» قیمت ما در بازیهای روزمره و معادلات دو دو تا چهارتای عقل جزئی ما پایین آمده و دائم خود را میخریم و میفروشیم! اما وقتی با ماجراهایی مانند کربلا مواجه میشویم، متوجه میشویم که خیلی ارزان فروشیم.
افسانه بایگان در مقابل پرسش شهیدی فرد مبنی بر این که کدام یک از شخصیتهای «سربداران»، تفکر عاشورا را نمایندگی میکنند، پاسخ داد: فاطمه خیلی این چنین است. طبیعتاً شیخ حسن هم این گونه است. به دنبال حقیقت رفتن در این شخصیتها وجود دارد. «سربداران» یک کار ارزشی عقیدتی خیلی خوبی بود بدون این که ما به طور مستقیم بگوییم که کار معنوی میکنیم، حاصل کار تبدیل به اثری معنوی شد.
وی افزود: من در 19 سالگی این سعادت را داشتم که در سریال عرفانی مذهبی «سربداران» کار کنم. اما ماحصل کار من از لبه تیغ گذشت. به دلیل این که وقتی کار آماده شد و مسئولان دیدند گفتند اصلا چنین شخصیتی قابل پخش نیست! بحث پوشش خاصی بود که یک زنِ درباری مغول داشت. اما چند روز بعد گفتند مژده بدهیم که حضرت امام سریال را دیدند و گفتند چرا باید سانسور شود؟ اگر قرار باشد شخصیت ترکان بانو شبیه فاطمه باشد دیگر تضاد رفتارهای آن ها مشخص نمی شود! کار هم در نهایت به همان شکل پخش شد و من امکان این را یافتم که در عوالم معنوی گام بردارم و بارها و بارها به یاد حضرت امام بودم. واقعا روحشان شاد که زندگی هنری من را رقم زدند.
افسانه بایگان در ادامه برنامه یادی از عارفان و ادیبان بزرگ ایران زمین کرد و از لزوم آشنایی و کسب معرفت توسط آن ها گفت و در پاسخ به این سوال که دلیل کم کاری هنرمندان درباره آثار عاشورایی چیست، پاسخ داد: به نظرم آثار هنری با کسب معرفت و عشق بدون هرگونه تعصب بیهوده باید نوشته و اجرا شود. اگر ما قبول کنیم که هنرمند انسانی است که شاخک های حسی و معرفتی اش از دیگران بیشتر است و این وجه معرفتی به او داده شده است. حالا اگر قدر خودش را نمی داند و در مسیر دیگری رفته می رود بحث دیگری است. اما واقعیت این است که هنرمند برای گفتن حقیقتی الهام آور آمده است. ما باید به این معرفت هنرمند اعتماد کنیم و آن ها را انقدر زیر ذره بین و فشار قرار ندهیم، به خصوص کسانی که مشخص شده محبت اهل بیت را در دل دارند. محبت این انقلاب را در دل دارند. برایشان واقعا مساله است و معتقد هستند که یک اتفاقی از دل این سرزمین خواهد افتاد. وقتی به این بارور رسیده اند به آن ها اجازه دهیم کار کنند. من افتخار می کنم که در دوران انقلاب اسلامی و در وطنم و در این برهه از تاریخ زندگی می کنم. حالا هرکسی از ظن خود شد یار من. آن کسی که از شنیدن این مساله دردش می گیرد باید فکری به حال خود کند. من دارم از حقیقت سخن می گویم. شاید هر کسی درباره حرف هایم فکری کند اما مهم نیست.