عکسهای «خشک!» پیمان هوشمندزاده در Ag؛
حمامهای فراموش شده/ خاطرات پشتِ بینهها و دالانها جا ماندهاند
یگانگی و یککاسهگی در صورتِ حمام و حمامیها به چشم میخورد. شاید این رخوت و بیاعتناییِ چهرهها، نتیجهی بیتوجهیِ محیط پیرامونی به حمام و حمامیها است.
به گزارش خبرنگار ایلنا؛ پیمان هوشمندزاده، در نمایشگاه آخرش تحت عنوان «خشک!» به سراغ حمامهای عمومی رفته است. عکسهای «خشک!» بین سالهای ۹۰ تا ۹۶ در شهرهای محلات، یزد، مشهد، کرمان، قم، اصفهان و تبریز عکسبرداری شدهاند. در عکسهای این نمایشگاه، آداب و رسومِ خاصِّ جاری در حمامهای عمومی مثلِ «مشتومال»، «کیسهکشی»، «تراش صورت» و «لمیدن و استراحت» ثبت شده است.
هوشمندزاده عکاسی از حمامها را از سال ۱۳۷۴ شروع کرد. در آن زمان، از فیلمهای سیاه و سفید و دوربین آنالوگ استفاده میکرد، اما در مجموعهای که در این نمایشگاه ارائه شده، عکسها همه رنگی است و با دوربین دیجیتال در ۶ سالهی اخیر گرفته شده است. در سال ۷۴، بعد از یک دوره عکاسی از حمامهای عمومی، هوشمندزاده پروژه را رها میکند. اما در سال ۹۰ دوباره آن را از سر میگیرد. حالا در نمایشگاه «خشک!»، عکسهای قدیم دیگر ارائه نشده، چراکه هنرمند خود معتقد است با عکسهای دورهی جدیدش نمیخواند؛ آنها سیاهوسفید و اینها رنگی است.
در حال و احوالِ آدمهایی که سوژهی این عکسها هستند، همان حسی جریان دارد که امروزه حمامهای عمومی پیدا کردهاند. در انتخاب هر سوژه و قاب دقتی به خرج داده شده که انگار همه یک حال مشترک دارند. در همهی آدمها، نوعی توجهِ محض به انجام آداب و مناسکِ حمامها وجود دارد. جهانِ هر آدم به اندازهی حمامی که درش هست، کوچک شده؛ همانطور که جهانِ حمامهای عمومی مدام در حال آب رفتن است. این یگانگی و یککاسهگی در صورتِ حمام و حمامیها به چشم میخورد. شاید این رخوت و بیاعتناییِ چهرهها، نتیجهی بیتوجهیِ محیط پیرامونی به حمام و حمامیها است.
عنوان خشک، صورت ضدی از نمایشگاه را در ذهن مخاطب منعکس میکند. اما «خشک!» میتواند همان اصطلاحی باشد که خود «حمامیها» آن را به وقتِ بیرون آمدن از حمام به کار میبرند. درواقع، لُنگ و حولهای که برای خشک شدن میبندند و شاید «خشک!» هم از همینجا آب میخورد.
هوشمندزاده در استیتمنت نمایشگاهاش نوشته: «خشک!ها بدنهای پاک از آلودگی را میپوشانند. «خشک!» شاید تنها عبارت آشنایی است که از خاطرات ناآشنای گرمابهها باقی مانده است. گرمابهی همگانی یا حمام عمومی، که امروز بهسرعت در حال از بین رفتن است، در ایران از هزاران سال پیش محلی برای شستن، پیراستن و گردهماییهای هفتگی بوده است. جاییکه علاوهبر شستن و نظافت و مشتومال، فرصتی برای معاشرت و نظافت مهیا میکرد. مکانی که بهجز پاک کردن زندگان شاهد تولد، مرگ، آیینهای مختلف و بسیاری از رویدادهای مهم تاریخی ازجمله قتلها و توطئههای متعدد بوده است و امروز بینهها و دالانهایش تمام این خاطرات مبهم را درون خود همچون رازی پنهان کردهاند.»
پیشتر، دیگر عکسانی همچون ابراهیم نوروزی، حمید جانیپور و عباس کوثری به سراغ حمامهای ایرانی رفته بودند. حمامهای عمومی، امروزه کاربری سابقش را از دست داده، و مردمی که به آنجا رفتوآمد میکنند بیشتر با دیدِ تفریح و سرگرمی به آن نگاه میکنند. اما در شهرهایی که سرباز و دانشجو زیاد است، هنوز هم میشود حمامهای عمومی فعالی را پیدا کرد که به زندگی آرام و بیهیاهویشان ادامه میدهند.
هوشمندزاده خود میگوید، در طیِ این پروژه، با حمامهایی مواجه شده که از نظر معماری و تاریخی، از عقبهی مهمی برخوردار بودهاند، ولی به علت آن که دیگر فعال نبودند و کسی در آنها استحمام نمیکرد، مجبور شده از عکاسیشان چشم بپوشد. او برای گرفتنِ این عکسها، لخت شده، به میان آدمهای داخل حمام رفته و اعتماد آنها را جلب کرده تا تن به این کار دادند. او میگوید چندان میلی ندارد به آدمها نزدیک شود؛ همین که اجازه میدهند تا از آنها عکاسی شود، خود مهمترین گام در انجام رساندن این پروژه بود.
پروندهی «خشک!» هوشمندزاده هنوز تمام نشده است. او خبر داده که احتمالاً در نمایشگاه بعدیاش نیز همین مجموعهی حمامها را دنبال خواهد کرد، و اینبار حتماً به سراغ حمامهای عمومی تهران هم خواهد رفت.
مجموعاً ۲۹ قاب عکس بر دیوار گالری نصب شده است. اما در اصل، پنج نسخه از هر عکس به فروش میرسد. ابعاد ۴۵×۳۰ سانتیمتر چهار میلیون و پانصد هزار تومان، ۶۰×۴۰ سانتیمتر پنج میلیون تومان، ۵۰×۷۵ سانتیمتر پنج میلیون و پانصد هزار تومان، و ۷۵×۱۰۵ سانتیمتر هفت میلیون تومان قیمتگذاری شدهاند.
هوشمندزاده، در کنار حرفهی عکاسی، داستان را نیز فراموش نکرده است. مجموعهی جدید داستانهای کوتاه پیمان هوشمندزاده به اسمِ «روی خط چشم» که مجموعهای است از ده داستان کوتاه، به زودی در نشر چشمه منتشر خواهد کرد و ۱۵ آبانماه از آن رونمایی میشود.