خبرگزاری کار ایران

گفت‌وگوی ایلنا با کارگردان فیلم بیست و یک روز بعد؛

برای قهرمان گریه نمی‌کنند

برای قهرمان گریه نمی‌کنند
کد خبر : ۵۴۱۸۸۹

محمدرضا خردمندان می‌گوید: بعد از آنکه فیلمنامه بیست و یک روز بعد توسط شورای متن فیلمنامه حوزه هنری خوانده شد با اکثریت آرا رد شد.تمام اعضا نظر منفی داشتند و معتقد بودند فیلم با آرمان‌هایی که حوزه هنری برای آن تشکیل شده، منافات دارد اما سرانجام فیلم ساخته شد.

به گزارش خبرنگار ایلنا، محمدرضا خردمندان با اولین فیلم سینمایی خود "بیست و یک روز بعد" توانست نظر منتقدان و مخاطبان را در جشنواره فیلم فجر به خود جلب کرده و نامزد دریافت بهترین فیلم از نگاه مردمی شود. بیست و یک روز بعد در زمان اکران نیز با استقبال خوبی همراه شد.

گفتگوی ما با کارگردان این فیلم را بخوانید.

                                          حوزه هنری ابتدا مخالف ساخته شدن فیلم بیست و یک روز بعد بود

گفته می‌شود که حوزه هنری با ساخت این فیلم مخالفت کرده بود و این مخالفت نیز از جانب شورای فیلمنامه اعلام شده بود؟

بعد از آنکه فیلمنامه توسط شورای متن فیلمنامه حوزه هنری خوانده شد با اکثریت آرا رد شد و تمام اعضا نظر منفی داشتند و برای نظر خود دلایل بسیاری را بیان کرده بودند و معتقد بودند که فیلم با آرمان‌هایی که حوزه هنری برای آن تشکیل شده، منافات دارد اما باتوجه به اینکه آقای حمزه‌زاده فیلمنامه را خیلی دوست داشت و همچنین تلاش فراوان محمدرضا شفاه در نهایت تصمیم به ساخت اثر گرفته شد. وقتی این اتفاق برای من افتاد و فیلمنامه در شورای بررسی فیلمنامه حوزه هنری رد شد به یاد خاطره‌ای از مجید مجیدی افتادم که اعلام کرده بود در زمان ساخت فیلم بچه‌های آسمان چنین اتفاقی برای او افتاده است و فیلمنامه این فیلم در حوزه هنری رد شده بود. البته علاوه بر حوزه هنری وزارت ارشاد نیز ایرادهایی را به فیلمنامه گرفته بود. البته بعد از ساخته شدن فیلم مخالفت‌ها با آن بسیار کمتر شد و حتی حوزه هنری نیز از اثری که تولید کرده؛ راضی است.

به نظر می‌رسد ادامه نامهربانی‌ها به جشنواره فیلم فجر نیز سرایت کرد؟

 فیلم بیست و یک روز بعد در فجر به خوبی تحویل گرفته نشد اما بعد از آنکه توسط منتقدان و علاقه‌مندان سینما دیده شد برای خود صاحب یک کاراکتر شد. زیرا در جشنواره فیلم فجر نه تنها کسی فیلم و فیلمساز آن را نمی‌شناخت بلکه زمان نمایش فیلم نیز در آخرین سانس آخرین روز در نظر گرفته شده بود که عملاً سودی برای فیلم نداشت و تنها امتیازی که در جشنواره فیلم فجر برای بیست و یک  روز بعد ایجاد شد آرای مردمی بود که در طول جشنواره به آن اختصاص پیدا می‌کرد. اگر روزهای اول جشنواره فیلم در برج میلاد و برای منتقدان به نمایش درمی‌آمد شاید در اختتامیه شاهد این  همه بی‌مهری به فیلم نبودیم. بعد از جشنواره فیلم فجر، در جشنواره‌های دیگر همچون جشنواره فیلم کودک، سلامت، جوایز بسیاری به فیلم اختصاص پیدا کرد.
 
                                                دوره ساخت فیلم‌های قهرمان‌پرور و عدالت‌خواهانه گذشته 

فیلم بیست و یک روز بعد دارای قهرمان و قصه‌گو است. به نظر می‌رسد سیاست‌ها به شکلی است که انگار گروهی به دنبال حذف قهرمان در سینما هستند؟

این مسئله فقط برای سینمای ایران نیست بلکه سینمای جهان نیز به این سمت حرکت کرده است. به صورت کلی از یک زمانی به بعد به جای پرداختن به قهرمان در فیلم‌ها به جزئیات فیلم روابط انسانی توجه شد و پیچیدگی‌های این روابط به جای قهرمان‌پردازی در فیلم‌ها نشست. این مسئله در سینمای ایران نیز وجود داشت اما با فیلم‌هایی که اصغر فرهادی ساخت؛ پررنگ‌تر شد و با موفقیتی که فیلم‌های فرهادی در اکران و جشنواره‌ها به دست آورد به صورت طبیعی فیلمسازان دیگر نیز علاقه‌مند شدند تا آثاری مانند کارهای وی بسازند. در اینگونه فیلم‌ها داستان به شکلی روایت می‌شود که چند شخصیت که روابط پیچیده‌ای با هم دارند همزمان منافع مشترکی نیز دارند و بر سر این منافع دائم با هم جدل می‌کنند و یا به توافق می‌رسند ولی در هر دو صورت هیچ قهرمانی وجود ندارد. این روند فیلمسازی در کنار گران شدن ساخت فیلم باعث شد تا فیلم‌ها از آثار عظیمی که در خارج از شهرها ساخته می‌شدند به داخل شهرها و به درون چند آپارتمان منتقل شوند. به همین دلیل ما امروز شاهد هستیم که دیگر فیلم‌هایی که در دهه 60 ساخته می‌شد و به نوعی آثار قهرمان‌پرور و عدالت‌خواهانه‌ای بود امروز دیگر ساخته نمی‌شود. حتی فیلمسازان دیگر جرات بازگشت به آن زمان را ندارند و به نوعی انگار از آن دهه عبور کرده‌ایم اما واقعیت این است که مخاطب همچنان به قهرمان در فیلم‌ها علاقه دارد و برای خود من استقبالی که از فیلم بیست و یک روز بعد شد این مسئله را ثابت کرد.

برای قهرمان گریه نمی‌کنند

                                                        قهرمان وقتی خلق می‌شود نباید برایش گریه کرد

فیلم تلاش بسیاری دارد تا تفاوت ایمان و خرافه را نشان بدهد. ازسویی دیگر تاکید شده اگر شما به حرف و عملی که انجام می‌دهید اعتقاد قلبی داشته باشید قطعاً موفق می‌شوید و انگار به نوعی روندی که قهرمان در فیلم طی می‌کند شبیه همان داستانی است که بر سر فیلمساز فیلم بیست ویک روز بعد آمده است.

مرتضی (مهدی قربانی) به عنوان قهرمان اصلی فیلم بیست و یک روز بعد یک ایده و طرح خام را در ذهن دارد که ناشی از هیجانات دوران نوجوانی است و با وجود آنکه این ایده یعنی متوقف کردن قطار را دوست دارد اما انگار خودش نیز خیلی به آن باور ندارد. تمام طول فیلم تلاش مرتضی برای رسیدن به پاسخ این ایده بوده است. البته تمام کارهایی که انجام می‌دهد تظاهر است و خودش نیز اعتقادی به این ندارد که می‌تواند قطار را نگه دارد اما وقتی با بیماری مادرش مواجه می‌شود و مادرش نیز به او می‌گوید مشکلات آدمی هیچ وقت در زندگی پایان نمی‌پذیرد و همچنین تلاش‌هایش برای تهیه داروی بیماری سرطان مادرش، مرتضی را یک بزنگاه شخصیتی قرار می‌دهد و باعث می‌شود تا خودش را محک بزند و به چالش بکشد و این بار به جای آنکه به دنبال تظاهرات بیرونی باشد تلاش می‌کند تا واقعاً قطار را نگه دارد و به دنبال کاری است که از معرفت و ایمان درونی او نشأت می‌گیرد و دیگر برایش تظاهرات بیرونی اهمیتی ندارد.
 
فیلم پتانسیل آن را دارد که تبدیل به یک ملودرام اشک‌انگیز بشود و دیگر آنکه ناگهان فرد خیری مانند فرشته نجات در این خانواده نازل شود و مشکلات آنها را حل کند اما هیچ‌کدام از این اتفاقات رخ نمی‌دهد؟

تمام تلاشم این بود که فیلم رقت‌آور نشود زیرا معتقدم قهرمان وقتی خلق می‌شود نباید برایش گریه کرد زیرا قهرمان بزرگتر از ما و از ما جلوتر است و اگر اشکی نیز برای قهرمان ریخته می‌شود اشک دلسوزی نیست. مثلاً اشکی که برای محسن حججی ریخته می‌شود از روی زاری و دلسوزی نیست بلکه اشک غرور و به نوعی غبطه است. به نوعی قهرمان باید همیشه از ما جلوتر باشد و ما به او نگاه کنیم و تکیه کنیم و برای جلوگیری از برانگیختن حس ترحم تماشاچی حتی از موسیقی درفیلم استفاده نکرده‌ام. ازطرفی دیگر تنهایی مرتضی به عنوان قهرمان فیلم برای من خیلی اهمیت دارد. زیرا مرتضی شخصیتی است که حتی اگر هیچ کسی نباشد که به او کمک کند از درون انسان قوی‌ای است. قرار است مرتضی به عنوان یک قهرمان نوجوان بزرگ شود و رشد کند و این مسئله یک امر کاملاً درونی است و این اتفاق در تنهایی آدم‌ها رخ می‌دهد. ما وارد هر بحرانی که می شویم باعث می‌شود که ما بزرگ شویم و انگار این بحران با هدف قدرتمند کردن ما وارد زندگی‌مان می‌شود. انتها و نتیجه بحران و اینکه چه سرانجامی منتظر ما است اصلاً مهم نیست بلکه رشد ما مهم است. مثلاً وقتی یکی از نزدیکان ما دچار بیماری بدی می‌شود ما همه تلاشمان را می‌کنیم تا او را زنده نگه داریم اما مطمئن نیستیم که این تلاش‌های ما قطعاً می‌تواند باعث زنده نگه داشتن وی بشود. بلکه فقط امید داریم که با این تلاش‌ها او را معالجه کنیم. حال اگر در پایان این تلاش‌ها آن عزیز ما فوت کند ما لاجرم در دو نقطه قرار می‌گیریم یا دچار پوچی می‌شویم و به بن‌بست می‌رسیم که در این صورت بحران را باخته‌ایم و بحران بر ما غلبه کرده است ولی اگر بر این نقطه غلبه کند و دچار پوچی نشود تبدیل به یک انسان قوی می‌شود. در دنیای واقع نیز اگر با بحران مقابله کنیم بحران‌ها از ما انسان‌های قوی‌تری می‌سازند و از نظر من چنین پایانی یک پایان زیبا است. نه اینکه ناگهان دستی از بیرون مشکلات ما را حل کند. متاسفانه بسیاری از فیلم‌های ما دچار این معضل هستند و بعد از نشان دادن مشکلات ناگهان دستی از بیرون و بدون اراده شخصیت اصلی مشکلات وی را حل می‌کند. در حالی که در دین ما نیز بر این مسئله تاکید نشده است و آنچه در دین مهم است رشد افراد است. یعنی آنچه مهم است تکلیف‌گرایی است نه نتیجه‌گرایی که در بسیاری از فیلم‌ها به آن پرداخته می‌شود و من به عنوان یک شخص منتقد موظم که به تکلیف خود عمل کنم و اصلا‌ً نباید توقع داشته باشم که در قبال این عمل به تکلیف سریع نتیجه‌ مطلوب خود را بگیرم.

در کنار شخصیت اصلی فردی وجود دارد که برخلاف قهرمان داستان بسیار آرام است و انگار شرایط را به شکلی پذیرفته است. این آرامش آیا ناشی از ایمان است و یا اینکه معتقد است ما باید مشکلات را حل کنیم. به جای آنکه با دیدن مشکلات ناله کنیم؟

وجود مهران در فیلم نشانه افرادی است که در زندگی ما مانند نعمت وجود دارند و ما از آنها غافل هستیم. افرادی که با دیدن هر مشکلی ابتدا آرام با آن برخورد می‌کنند و بعد به دنبال پیدا کردن راه‌حل برای از بین بردن آن مشکل هستند و همیشه در کنار قهرمان اصلی حضور دارند و مکمل اصلی قهرمان است که کمتر به آن توجه می‌شود.

                                        مخاطب واقعیت‌های جامعه را با آنچه در فیلم‌ها وجود دارد، مقایسه می‌کند

فیلم در جنوب شهر می‌گذرد اما تصویری که شما از جنوب شهر نشان می‌دهید فلاکت‌بار نیست؟ این گونه تصویر کردن جنوب شهر اعتقاد قلبی شماست یا ترسیدید اگر کمی این مشکلات را پررنگ‌تر کنید با انگ سیاه‌نمایی مواجه شوید؟

جامعه ما رنگ‌های مختلفی دارد در جنوب شهر با افرادی که کاملاً وضعیت فلاکت‌باری را دارند را می‌بینیم و در عین حال کسانی را می‌بینیم که شاید از رفاه خوبی برخودار نباشند اما از زندگی خود راضی هستند و لذت می‌برند به همنی دلیلی اینکه در فیلم‌مان نشان بدهیم همه افراد این طبقه دچار فلاکت و بدبختی هستند درست نیست ما وقتی جهانی از یک جامعه در فیلم خود نشان می‌دهیم باید سعی کنیم که با انصاف همه ابعاد این جامعه را نشان بدهیم اینکه مثلاً فیلم دائم پلیدی را نشان بدهد باعث می‌شود تا مخاطب فیلم راپس بزند زیرا مخاطب در چنین جامعه‌ای زندگی می‌کند و واقعیت‌ها را می‌بیند و با آنچه فیلم نشان می‌دهد؛ مقایسه می‌کند.

فیلم هرچند موسیقی ندارد اما ترانه و کلیپی که بعد از فیلم ساخته شد باعث تا فیلم بسیار دیده شود یراحی چگونه راضی شد برای فیلم ترانه بسازد؟

ما از مهدی یراحی دعوت کردیم به تماشای فیلم بیاید و وقتی فیلم را دید بسیار دوست داشت و بعد از گفتگو به این نتیجه رسیدیم که یک کلیپی برای فیلم بسازیم که یا همکاری یراحی ساخته شد و نتیجه خوبی هم داشت .
 
گفتگو: علی زادمهر
انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز