نمایشی که بازیگرش را دوماه روانه باغوحش کرد/صادق چوبک از ادبیات نمیرود حتی اگر عدهای خواهان حذفش باشند
بابک محمدی گفت: چوبک و هدایت هستند حتی اگر عدهای نخواهند و قرار باشد که نباشند. عدهای هیچ وقت از ادبیات نمیروند حتی اگر از آنها نگهداری نشود و صادق چوبک یکی از آن نویسندهها است. کتاب تنگسیر او به 18 زبان دنبا ترجمه شده و فکرمیکنم این جزو معدود کتابهای یک نویسنده معاصر ایرانی است که به این تعداد زبان خارجی ترجمه شده است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، نشست خبری نمایش «انتری که لوطیاش مرد» براساس داستان صادق چوبک و به کارگردانی بابک محمدی با حضور کارگردان و محمود اکبرشاهی بازیگر این اثر در خانه تئاتر برگزار شد.
بابک محمدی، کارگردان نمایش «انتری که لوطیاش مرد» با اشاره به اینکه این داستان صادق چوبک سال 1348 در ایران چاپ شده، گفت: من اغلب در تئاتر کارهای یک یا دو نفره انجم میدهم چون معتقدم امکانات تئاتر امروز ما ایجاب نمیکند تا کار بزرگی را بدون اینکه چیزی را نادیده بگیریم، انجام دهیم اما تئاتر کوچک را بهتر میشود کنترل کرد.
محمدی با بیان اینکه در تئاتر باید سراغ نویسندههای کلاسیک برویم، یکی از این نویسندهها را صادق چوبک خواند که تماشاگر میتواند با داستان آن ارتباط برقرار کند. او گفت: داستانهای چوبک برای تبدیل شدن به نمایشنامه بسیار خوب هستند چنانکه درباره مسائل سیاسی و اجتماعی دوره خود صحبت میکنند و یک انسان فرهیخته باید خود را درگیر اتفاقهای سیاسی و اجتماعی جهان کند. چوبک اطلاعات خوبی درباره اجتماعات تهران و ایران در زمان خود ارائه میدهد.
این کارگردان با بیان اینکه مدتها بود که میخواستم این نمایش را کار کنم اما اکنون موفق شدهام، گفت: این داستان را یک انتر درباره لوطیاش و بسیاری از مسائل پیرامونش میبیند، تعریف میکند. او درباره ترس و وحشت خود حرف میزند و حتی در بخشی از داستان میگوید من نمیدانم یک میمون هستم یا آدم.
محمدی با اشاره به دو مشکل اجرای این متن داستانی گفت: بازیگر باید حرکات فیزیکی انجام میداد که هم شبیه آدم باشد و هم میمون و در کنارش ادای لوطی خود را هم در بیاورد. در انیمیشن راحتتر میتوان منطق قصه را به مخاطب قبولاند اما در نمایش این کار سختتر بود. محمود اکبرشاهی بازیگر انتر در این نمایش دو ماه مدام به باغ وحش میرفت و میمونها را نگاه میکرد تا بتواند از پس این نقش بربیاید.
او همچنین در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه چرا کارگردانها زیاد سراغ این منابع داستانی کلاسیک برای اجرای تئاتری نمیروند، گفت: فکر میکنم منابع زیادی در ادبیات داریم که بسیار به درد فیلم و تئاتر میخورد. فکر میکنم شاید رسم این شده که حتماً باید از متون نویسندههای خارجی استفاده کنیم اما معتقدم باید این شیوه را کنار بگذاریم و متوجه ادبیات خودمان شویم.
محمدی همچنین در پاسخ به سوالی مبنی براینکه با توجه به محدودیت انتشار و توزیع کتابهای نویسندهای همچون صادق چوبک آیا در بازبینی و صدور مجوز با سانسور مواجه شده است یا خیر گفت: اتفاقاً بازبینیها وقتی کار ما را دیدند خیلی برایمان دست هم زدند!
این کارگردان تئاتر ادامه داد: چوبک و هدایت هستند حتی اگر عدهای نخواهند و قرار باشد که نباشند. عدهای هیچ وقت از ادبیات نمیروند حتی اگر از آنها نگهداری نشود و صادق چوبک یکی از آن نویسندهها است. کتاب تنگسیر او به 18 زبان دنبا ترجمه شده و فکرمیکنم این جزو معدود کتابهای یک نویسنده معاصر ایرانی است که به این تعداد زبان خارجی ترجمه شده است.
محمدی با تاکید بر اینکه برای صدور مجوز این نمایش چیزی از متن حذف نشده است، گفت: برای تبدیل این داستان به نمایش اجباراً چیزهایی به آن اضافه کردیم و در جاهایی که جملات خیلی ادبی بود آنها را کمی تغییر داد اما اصل و مغز داستان ثابت مانده است و معتقدم موضوعی که چوبک دراین داستان به آن پرداخته یک مسئله جهانی است.
این کارگردان تئاتر با تاکید بر اینکه متون فارسی نویسندگان بزرگ ما نیاز به محقق دارد، گفت: هنرمند به تنهایی از عهده این تحقیق برنمیآید و محققها با ید کمک کنند تا این متون ادبیات به عنوان نمایشنامه در اختیار کارگردانهای تئاتر قرار بگیرد تا بتوانند جهانی شوند. در ایران بسیار دیدهایم که اطلاعات تماشاگر از آنچه که کارگردان روی صحنه ارائه میدهد نسبت به آن متن بیشتر است و این به دلیل این است که کارگردان آنچنان که باید به عمق داستان نویسندههای بزرگ پی نبرده است.
محمدی با اشاره به عنصر شعور برای یک میمون در این داستان صادق چوبک گفت: واقعیت این است که عقل و شعور حیوانات خیلی بالا است اما ما چون زبانشان را نمیدانیم نمیتوانیم آن را بفهمیم. شاید صادق چوبک به نوعی زبان انتر را متوجه شده بود که توانست چنین داستانی بنویسد.
محمود اکبرشاهی، بازیگر این نمایش نیز با اشاره تجربه مواجههاش با این متن گفت: سالها پیش این داستان را خوانده بودم و معتقدم اولین وسوسه هر بازیگری پذیرفتن نقشهایی مانند انتر این نمایش است که از نظر فیزیکی و محتوایی او را دچار چالش میکند اما از سویی دیگر قبول این نقش برای بازیگر یک ریسک و حرکت روی لبه مرزی خطرناک است اما وسوسههایی هم وجود دارد.
او با بیان اینکه اغلب بازیگران امروز عادت به حفظ ترجمههای نمایشنامههای خارجی کردهاند و برایشان بازی چندان مطرح نیست، گفت: معتقدم «انتری که لوطیاش مرد» از آن دسته کارهاست که وقتی تمام می شود تازه در ذهن تماشاگر شروع به زنده شدن میکند. مونولوگ بودن این نمایش و روایت اول شخص از زبان این انتر تنهایی، وحشت و گزندهتر شدن را برای آن به همراه داشته است.
اکبرشاهی با اشاره به تمرینهای فیزیکی که لازمه بازی در این نمایش بود تا تماشاگر باور کند داستان توسط یک انتر روایت میشود، گفت: بسیار روی نقش کار کردهام و حرکات و ریز اعمال میمونها را نگاه میکردم که در نهایت با ترکیب صدا و دیالوگ به زبان خاصی رسیدم که همآوای حیوانی و هم دیالوگ انسانی را با خود داشت. باید بگویم سالها منتظر چنین نقشی بودم.
این بازیگر با تاکید بر اینکه «انتری که لوطیاش مرد» فلسفه خاصی دارد که سکوی آن رئال است نه سورئال، گفت: این متن برای نمایش شدن باید تا حدودی از ادبیات فاصله میگرفت اما تفکر و مغز آن به اندازهای برای من جالب بود که باعث شد با جان و دل آن را کار کنم.