سودابه سالم بیان کرد:
من به مدرسهی مادران و دایگان ایرانی معتقدم
سالم گفت: من به مدرسهی مادرمحوری معتقدم؛ مدرسهی مادران و دایگان ایرانی. این مدرسه در ناخودآگاه ژن فرهنگی ما وجود دارد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، سوابه سالم (فارغالتحصیل هنرستان ملی و دانشگاه هنرهای زیبای دانشگاه تهران در رشته موسیقی) پنجشنبه ۳۰ شهریور در سومین دوره از تداکس دانشگاه علوم پزشکی تهران حاضر شد.
او سخنرانیاش را با این موضوع شروع کرد که چرا آموزش موسیقی ضرورت دارد و رابطهی موسیقی با هویت چیست. او گفت: در سه دههی اخیر، تحقیقات نشان دادهاند که برای رشد همهجانبهی بچهها، از نظر کلامی، عاطفی، روانی و ... موسیقی تأثیر زیادی دارد. ما در در کلاسهایمان، شاهد این بودیم که بچههایی که خامی حرکت، لکنت زبان، و عدم تمرکز داشتند؛ و حتی کودکان مبتلا به اوتیسم و سندرمِ دان چقدر موسیقی، به آنها کمک میکرد.
وی به تعریف از فرهنگ پرداخت و ادامه داد: به محدوده دستاوردهای مادی و معنویای که در یک محدودهی جغرافیایی حاصل میشوند، فرهنگ گفته میشود که متأسفانه امروزه به دلیل گسترش ارتباطات مجازی و جهانی شدن در حال محو شدن است.
او به دوران طفولیتاش اشاره کرد و گفت: کودکی من همانطور که سهراب میگوید؛ در کوههایی چه بلند، دشتهایی چه فراخ گذشت. به طوری که هر پنج حواسم، در معرض طبیعت بود. صدای برگها و صدای باد را میشنیدم. فصلها را میدیدم. از درختها بالا میرفتم. من دیدم که چطور یک گیاه رشد میکند، دل زمین را میشکافد، گندم میشود، چیده میشود، آسیاب میشود، آرد میشود و سرآخر، نان پخته میشود. آنجا قصه و بازی بود. اما بعد کانال عوض شد، و به تهران آمدم تا درس بخوانم. آنجا دیگر جایی برای شیطنت و بازی و خلاقیت نبود.
این هنرمند ادامه داد: زمان گذشت و موزیسن، و بعد معلم موسیقی شدم. به بچهها موسیقی یاد میدادم. در طی دوران معلمیام، توجهام به فرهنگ شفاهی کودکان ایرانی جلب شد، و متوجه شدم که آن، چه گنجینهی محشری است. همهاش بازی و شوخی و شیطنت و ... است. متلهای ما، دو کارکرد دارد. متلها نه ادبیاتاند و نه موسیقی، ولی به مرور تبدیل به ادبیات و موسیقی میشوند.
سالم، فرهنگ قدیم ایران که پایهاش مادران و دایگان ایرانی بودند را مهم شمرد و گفت: من به مدرسهی مادرمحوری معتقدم؛ مدرسهی مادران و دایگان ایرانی. این مدرسه در ناخودآگاه ژن فرهنگی ما وجود دارد. در آنجا، دنیای شاد، شوخ، ساده و جذابی جریان دارد. کلامها موزون است. دنیایی که در آن، ترس و اضطراب و خجالت نیست. اما خیلی جالب است که مادرانی که این مدارس را ساختند، خودشان زندگیهای سختی داشتند.
او در پایان گفت: فکر میکنم مسئولیت بزرگ و مهمی بر دوش همهی ماست که این فرهنگ را هر چه بهتر بشناسیم، و آن را دوباره احیا کنیم. آن کشورهای قدرتمند جهان، با هزینههای بسیار، کاری میکنند که سلیقههای خود ما و بچههای ما را تحت تأثیر خودشان قرار دهند.