پوریا کاکاوند:
انتقامی بعد از 40 سال با یک «رولور»/دنبال یک تجربه بودم
«رولور» ماجرای دو دوست است که پس از 40 سال همدیگر را در ساختمانی نیمه کاره دیدهاند و یکی قرار است به دیگری شلیک کند؛ اما این تصمیم برای انتقام 40 ساله 60 دقیقه قرار است مخاطب را با خود همراه کند بدون آنکه دو بازیگر اثر از جای خود تکان بخورند. فربد فرهنگ و علی باقری دو بازیگر نمایش «رولور» به نویسندگی و کارگردانی پوریا کاکاوند هستند که در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه رفته است.
پوریا کاکاوند (نویسنده و کارگردان نمایش رولور) در گفتگو با خبرنگار ایلنا، با بیان اینکه «در رولور انتقام تم، کار نیست بلکه قصه اثر است» گفت: قصه این است که یکی آمده از دیگری به خاطر خیانتی که چهل سال پیش به او کرده انتقام بگیرد و این لایه بیرونی ماجراست. اما بیشترین چیزی که وقتی این قصه را میشنویم باید به آن فکر کنیم این است که کانسپت نمایش رنج است؛ رنجی که این کاراکترها در این 40 سال کشیدهاند. به خاطر خیانت و کارهایی که کردهاند این رنج روی الانشان سایه انداخته است. برای همین بخش آخر نمایشنامه تکرار همه این چیزهاست. که زندگی این افراد در یک تکرار بوده و همین تکرار است که برای آنها رنج هم میآورد.
این نویسنده و کارگردان در مورد سویه تاریخی این نمایش که مربوط به ترور یکی از بزرگان نظامی زمان شاه است، گفت: باید بگویم این بخش تاریخی فقط در حدی که درام را راه بیندازد برای من مهم بود. فکر کردم چنین قصهای را در چه شرایطی میتوانم روایت کنم و این دو کاراکتر مرد را کنار هم قرار دهم. اگر میشد این دو شخصیت کوهنورد باشند و سر فتح یک قله باهم به مشکل بخورند حتما این کار را میکردم بنابراین اصلا فکت و سویه تاریخی در این نمایش مهم نیست. و اصلا مهم نیست در بین بیشمار گروهکهای قبل از انقلاب اینها عضو کدام یک هستند. هرکدام از این گروهکها خاستگاه و سرانجام متفاوتی دارند. این پیشینه تاریخی فقط در این حد برایم اهمیت داشت که بتواند درام را راه بیندازد و برای همین در متن اصلا اشاره به خاستگاه آنها نمیشود.
کاکاوند همچنین با اشاره به بیحرکت ماندن بازیگران در طول نمایش و تردید شخصیت انتقامجوی «رولور» برای کشتن خود یا طرف مقابل گفت: نیمی از آن برمیگردد به منِ نویسنده؛ که در حال نوشتن شاید دوست داشتم مثلا تم تردید را وارد قصه کنم برای همین اسلحه مثل رولت روسی شلیک نمیشود و هی میچرخد.
او درباره ایده کارگردانی که برای بیحرکت ماندن دو بازیگر روبروی هم در طول نمایش گفت: برای این ایده اصلا جهانبینی وجود نداشته بلکه همهاش برای تجربه کردن است. همیشه فکر میکردم اصلا ریتم در میزانسنها نیست؛ بلکه در کنش کاراکترهاست. برای همین سالها این تصور غلط وجود داشته که هرچقدر به بازیگرها روی صحنه حرکتهای بیشتری دهیم ریتم تندتری ساختهایم و هرچقدر حرکتشان دهیم تماشاگر را دیرتر خسته کردهایم. این تصور در سینما هم وجود دارد که هرچقدر بیشتر کات دهیم یک فیلم خوش ریتمتر ساخته میشود که تماشاگر را خسته نمیکند اما به نظر من همه اینها در کنش ماجراست؛ آن ریتم و چیزی که باعث میشود تماشاگر خسته و کسل نشود در کنش است نه میزانسن.
کاکاوند ادامه داد: بنابراین من میزانسنها را به کمترین حد تقلیل دادم و فقط دست فربد فرهنگ (یکی از بازیگران نمایش) است که حرکت میکند برای اینکه بتوانم این تجربه را انجام دهم که هیچ حرکتی روی صحنه نباشد اما کنش بین دو کاراکتر در بیان و اتمسفری که در صحنه ساخته میشود به وجود بیاید که تماشاگر حداقل خسته نشود و بتواند ریتم را بسازد و قصه را پیگیری کند؛ من دنبال این تجربه بودم.
کارگردان «ضیافت پنالتیها» در پاسخ به این سوال که این چنین تجربههایی را چقدر دنبال خواهد کرد و آیا اثر بعدی او هم تجربی خواهد بود یا نه؟ گفت: نمیدانم؛ بستگی دارد کار بعدی چه شکلی باشد و چقدر تا کار بعدی فاصله وجود داشته باشد. باید ببینم آنچه میخواستم در این کار انجام شده؟
کاکاوند که در اجرای نمایش قبلی خود از حضور امیر جعفری به عنوان بازیگر بهره برده بود و در اثر جدید خود از دو بازیگر تئاتری استفاده کره است، با اشاره به موضوع استفاده از چهرهها و ستارهها در تئاتر گفت: به نظر من همه این مساله مربوط به انتخاب است و هر نمایشی هم بازیگر خودش را میخواهد. کتمان نمیکنم که برای این کار ممکن است به بازیگران چهره هم پیشنهاد داده باشم اما برایم در کل این موضوع زیاد فرقی نمیکند. معتقدم بازیگر، بازیگر است و تبدیل به تقسیمبندی چهره و تئاتری نمیشود. شاید در این نگاه گزینه اولم یک تئاتری باشد و گزینه دوم یک بازیگر چهره. شاید از نظر مالی بدم نمیآمد یک بازیگر چهره میتوانست به فروشم کمک کند اما چیزهای مهمتر از فروش هم وجود دارد.
او همچنین با اشاره به اینکه اجرای «رولور» به کارگردانی او با اجرای نمایش جابر رمضانی به عنوان اعضای یک گروه در تماشاخانه ایرانشهر همزمان شده است، گفت: من و جابر و پیام سعیدی که نویسنده کار جابر است و روشنک مرادی هشت سال است در گروه «سوراخ تو دیوار» هم گروهیم و سالهاست که باهم کار مشترک انجام دادهایم برای همین مسائل مشترک مورد علاقهای بینمان وجود دارد که به آنها فکر میکنیم با اینکه خروجی کارهایمان ممکن است باهم به شدت متفاوت باشد. همیشه دلمان میخواست سالن مشترکی داشته باشیم که بتوانیم دو اثر از گروه سوراخ تو دیوار را اجرا کنیم و الان این اتفاق افتاده. با اینکه به شدت از نظر فرم، اجرا و متن این دو کار خیلی از هم دورند اما در کانسپت و شکل روایت موارد مشترکی دارند که وقتی خودمان هم کارهای همدیگر را دیدیم و به این اشتراک رسیدیم تعجب کردیم. به این نتیجه رسیدیم که این هشت سال هم گروه بودن این کمک را کرده است؛ جابر هم تجربه عجیبی در نمایش «نمیتونیم راجع بهش حرف بزنیم» انجام میدهد.
این کارگردان تئاتر با بیان اینکه «هیچ ایدهآلی برای آینده گروهمان نداریم و به هیچ چیز دورتر فکر نمیکنیم» گفت: فقط به الان فکر میکنیم که چطور کار جدیدمان تجربهای داشته باشد در عین اینکه برای مخاطب هم راضیکننده باشد.
کاکاوند ادامه داد: «سوراخ تو دیوار» گروه ادبیات نمایشی است؛ ما هرچهار نفر نمایشنامهنویس هستیم. اگر من و جابر رمضانی فیلم میسازیم یا کارگردانی میکنیم به دلیل علایق شخصی ماست. مهمترین مساله برای ما تجربه کردن فرمها و انواع مختلف نوشتن است و اجرایی کردن آنها در مقام بعدی قرار دارد. مهمترین مساله تجربه کردن انواع جدید نوشتن است.