رونمایی از اعلان دیواری نمایش «شیرهای خانبابا سلطنه»؛
متن متفاوت برنوشت نمایش منتشر شد
اعلان دیواری نمایش(پوستر) «شیرهای خانبابا سلطنه» منتشر شد. مریم تختکشیان با همکاریِ امیر جدیدى و شاهد صفارى اعلان دیواریِ این نمایش را طراحی کردهاند.
به گزارش ایلنا، این نمایش که نویسندگی و کارگردانی آن را هاشمی به عهده دارد، متن برنوشت متفاوتی دارد.
افشین هاشمی عوامل نمایشاش را در برنوشت اینگونه معرفی میکند:
گلاب آدینه
نیاز به معرفی ندارد؛ سیاه است و از صحنهی دوم میآید.
محمدرضا مالکی . شهرام مسعودی
قدّارهبند و یقهچاک؛ یکی گندهلات است و چون نامش قدّارهبهکف و دیگری نوچهاش و جانبرکف.
علیرضا ناصحی . وحید نفر . محمدرضا آزادفرد . افشین هاشمی
از سر و وضعشان پیداست خوب خوردهاند و دارند؛ سه والیِ قهریّه، فکریّه، عدلیّه و خانبابا.
مسیح کاظمی . فاطمه حیدریفر . الناز سلیمانی
بزرگ و پیر و خُرد؛ که درد کشیدهاند و مردماند و از نداری دُزدَند.
احسان بیاتفر . مانیا علیجانی
عینکی و دخترکش؛ هردوی آنها را باز خواهید دید که گویی دیگریاند اما شما بدانید خودشاناند.
صبا گرگینپور . مهدی پناهی
اولی گداست که میشود سخنگو و سپس در جامهی تاجرِ چینی پدیدار میشود. دومی ارباب است و تا آخر ارباب.
محمد دائیچین . مبین دودانگی . معین طاهریطاری . صابر گلمحمدی
ببینیدشان میشناسیدشان؛ قلتشناند.
و مونا فرجاد
طیّارهی نمایشِ ما که از دیارِ دور آمده به اینجا.
سازونوامان اما با پنجهی شیرینِ مهرانِ فلاحیِ تارنواز است و سوزِ سازِ بهزادِ حسنزادهی کمانچهکش، که تقّههای تنبکِ محمد نوبهار سر ضرب نگهشان میدارد؛ این سه از دلشدگی گذشتهاند و دیگر ول شدهاند؛ پس نامِ خود را گذاردهاند ولشدگان.
بازوی چپ و راست، مینا صفدری و شیماه خاسباند؛ همسایگانی که یاری کردهاند تا کارگردان، کارش بگردد.
احسان بیاتفر؛ امینِ کارگردان است و پول در جیب داشته برای مخارج و حواسش هست به کم و زیادِ مداخل
احمد ساکت؛ طرح زده سکوی بازی و هرچه بند و بساط بر آن است.
اسدالله فراهانی ساخت و ساز کرده هرچه احمد خان فرموده و طرح زده؛ از شمشیر و چاقو و قمه تا تخت و زندان و همه.
جامهها را اما نرمین نظمی نقش زده بر کاغذ برای خیاطان و بُرِشزنان؛ و کمپانیِ تازهتأسیسِ "زیبو" پارچهها و دوخت و دوز جامههامان را بر عهده گرفته؛ هم جنسِ صاحبانش خوبست، هم آنچه میدوزند تا خلایق تن کنند. بخرید و بپوشید پشیمان نمیشوید.
اگر دکمهای بیفتد یا نخی بگسلد، نگین سلیمانی میدوزد که جامهدارمان است.
اما خودِ بزک دوزک و وسمه سرمه کشیدن و درآوردنِ آدمها به هیاتِ نقششان و هرچه از این دست، کارِ نسرینِ آجرلوست.
نامش مریم، تختکشیان نسَبَش؛ این شخصِ شخیص کلّی عکس از ما برداشته، سپس دوستانش - امیر جدیدى و شاهد صفارى - را خبر کرده تا اعلانِ دیواری را با فوتوی درِ باغ ملّی بسازند؛ و حتّا همین برنوشتی که دارید میخوانید (اگر بخوانید) کارِ اوست و دوستانش.
مریم نراقی رابطمان است با مطبوعهچیها و روزنامهنویسها. سارا حدّادی اما تیز و بُز برامان جار میزند و ما را تو بوق و کرنا میکند. دنیای مجازمان اما دستِ آرین امینخان است؛ (قابلِ توجه که لقبِ "خان" اهداییِ ما نیست؛ بالذاته در خون و نسبش است)
برای جلبِ چند مشتری بیشتر، مهیار بهمنش هم فیلممان را برداشته و بُرِش زده برای اینستا که گرچه گرامیست اما گویا تاب و توانِ بیش از یک دقیقه ندارد.
چاپِ اعلان و برنوشت را هم بی هیچ چشمداشتی نگار اسکندفر در کارنامه به گردن گرفته؛ انشالله به پاداشِ این عملِ خیر با کارنامهای همه بیست در روزِ حساب حاضر شود...
نور را بر ما محمد رسولی تابانده و صدای طوفان و اسب و ترقه و دیگر علائمِ قهرِ الهی را عرفان یزدی درآورده و تا کسی راهِ کژ نرود حمید جوکار حرکات را ترتمیز کرده و هما خداجوی خداییِ عروسکها و لعبتکان کرده. والسلام، نامه تمام.
اجرا:
مرداد و شهریور١٣٩٦/ 9.30 شب در پردیس شهرزاد به نشانی خیابان حافظ . خیابان نوفل شاتو . نرسیده به خیابان رازی . شماره 74
فروشِ بلیت در: تیوال www.tiwal و گیشه تالار