خبرگزاری کار ایران

بررسی پیشینه ادبیات آهنگین در بنیاد شعر و ادبیات داستانی

عارف قزوینی، شاعر بود یا موسیقیدان؟

عارف قزوینی، شاعر بود یا موسیقیدان؟
کد خبر : ۵۲۰۴۵۱

بنیاد شعر و ادبیات داستانی یکشنبه‌های شعر این هفته خود را به بررسی پیشینه ادبیات آهنگین با تکیه بر آثار و جایگاه عارف قزوینی اختصاص داد.

به گزارش ایلنا، نشست بررسی پیشینه ادبیات آهنگین در یکشنبه‌های شعر با عنوان میراث، عصر روز گذشته (١٥ مرداد) در تالار جلال آل‌احمد بنیاد بنیاد ادبیات داستانی با حضور ابراهیم اسماعیلی‌اراضی (شاعر و دبیر نشست)، اسماعیل امینی (شاعر) و مهران مهرنیا (موسیقیدان) برگزار شد.

اسماعیلی‌اراضی: عارف را در سخنانمان تکرار نکنیم

آغازگر این نشست، اسماعیلی‌اراضی بود. او کلام خود را این‌گونه آغاز کرد که عمده مباحث مربوط به عارف قزوینی در محافل مختلف تکراری هستند. وی سپس در شرح مختصری از عارف قزوینی گفت: ابوالقاسم عارف قزوینی در سال ١٢٥٩ در قزوین متولد شد. وی فرزند ملاهادی وکیل بود و در سال ١٣١٢ در ٥٣ سالگی در همدان درگذشت. محل زندگی او در دوره اوج فعالیتش در تهران بود ولی سال‌های آخر عمر خودش را در همدان گذراند.

شاعر مجموعه «غزل‌مزل» ادامه داد: عارف، صرف و نحو عربی را در قزوین آموخت و خط شکسته و نستعلیق را به خوبی می‌نوشت. موسیقی را نزد حاج صادق خرازی فرا گرفت و مدتی را به اصرار پدر پای منبر میرزا حسن واعظ به روضه‌خوانی پرداخت تا اینکه پس از مرگ پدر عمامه از سر باز و ترک روضه‌خوانی کرد.

وی همچنین با بیان روند ادامه زندگی عارف قزوینی، تصنیف‌سرایی عارف را مرتبط با شکست وی در تجربه ازدواجش دانست و گفت: عارف بعد از بازگشت به تهران، بعد از تجربه تلخ شکست در ازدواج به دلیل داشتن صدایی خوش با شاهزادگان قاجار رابطه دوستی برقرار کرد. حتی مظفرالدین شاه از وی خواست تا در ردیف فراش خلوت‌ها قرار بگیرد که عارف آن را نپذیرفت و به قزوین بازگشت. عارف در ٢٣ سالگی که زمزمه‌های مشروطیت بلند شده بود، تصنیف‌های ملی و میهنی بیشتری سرود و نوشت.

این شاعر جوان کشورمان ادامه داد: عارف در سال‌های آخرین عمر خود و در مهاجرت به بروجرد و همدان، با مشکلات زیادی مواجه و در نهایت در همین مهاجرت به بیماری سختی مبتلا شد و از دنیا رفت.

این منتقد ادبی همچنین با بیان اینکه عارف هم چند جمله بسیار معروف در خصوص اجتماعی که در آن زیست می‌کرد و هم درباره زندگی خودش دارد، گفت: از جمله آنها می‌توان به این جمله اشاره کرد؛ «وقتی شروع به ساختن سرود و تصنیف‌های ملی کردم، مردم خیال می‌کردند تصنیف برای ... درباری یا ببری خان، گربه شاه شهید است.» چون تا آن دوره چیزی که برای موسیقی در دربار مرسوم بوده، برای همین موضوعاتی بود که عارف به آنها اشاره کرده است. اما عارف برای اولین بار کنسرت‌های پرشوری را در تهران برگزار کرد که تأثیرات ادبی و هنری و فرهنگی و اجتماعی فراوانی در پی داشت.

این ترانه‌سرا در پایان سخنان خود با اشاره به گفته محققان خاطرنشان کرد: عارف ٢٥ ترانه و چند مارش ساخت و علاوه بر تصنیف‌سرایی، در انواع سبک‌ها شعر سرود.

اسماعیل امینی: شعر عارف، پیوستگی با زندگی است

اسماعیل امینی، شاعر و طنزپرداز، یکی از دو سخنران اصلی این نشست بود که با اشاره به وجود اطلاعات بسیار درباره هنرمندان و شخصیت‌های شهیر کشورمان گفت: در قبال بزرگان خود دو جور نگاه می‌توانیم داشته باشیم؛ اول اینکه به حالت مرسوم حرف‌های ایده‌آلیستی بگوییم؛ حرف‌هایی که نه اعتبار تحلیلی دارند و نه راهی را به روی کسی باز می‌کنند. دیگر اینکه از منظر خودمان نگاه کنیم که این منظر برای اهل منظر راهگشاست. بر اساس این منظر، هنرمندان بزرگ به مجادلات نظری و به تناقض‌هایی که در مباحث نظری هنر مطرح می‌شود، با رفتارشان و با آثارشان پاسخ می‌دهند.

وی افزود: فرض کنید یکی از پرسش‌ها این باشد که یک اثر سفارشی، ارزش هنری دارد یا ندارد؟ آیا اثر هنری که تابع وقایع روز باشد و به موضوعات بپردازد، ماندگاری دارد یا ندارد؟ یا بحث‌هایی در جلسات ادبی مطرح می‌شود و برخی با قاطعیت ساده‌لوحانه طرح می‌کنند که زبان شعر، باید زبان یکپارچه باشد. در حالی که همه آثار ماندگار هنرمندان بزرگ ما از همه اجزای زبانی استفاده کرده‌اند. این موضوع در باره عارف هم صدق می‌کند.

دبیر پیشین جشنواره شعر فجر ادامه داد: هنرمند بر اساس تئوری‌ها و نظریه‌های ادبی به خلق اثر نمی‌پردازد و هیچگاه هنرِ مورد پسندِ منتقد نمی‌آفریند. او اثر را برمبنای ذوق و استعداد و توانمندی خودش و در لحظه می‌آفریند و کاری ندارد به اینکه زبان اثرش پیوسته است یا ناپیوسته. آدم‌های متوسط و معمولی دربند این مسایل و نظرات هستند. از این منظر می‌توانیم درباره بزرگان خود سخن بگوییم؛ اینکه هر کدام از آنها به کدام یک از پرسش‌های ممکن از نظریه‌های ادبی و هنری پاسخ دادند و کدام معضل و تضاد را باز کردند.

امینی همچنین گفت: وقتی در مقام مطالعه آثار بزرگان عرصه ادبیات و هنر قرار می‌گیریم، می‌بینیم که او توانسته با اثرش جواب سئوال‌ها و اختلافات معلمان ادبی و بچه‌های محافل و نظریه‌پردازان را بدهد.

نویسنده کتاب «تبسم‌ دوست» در ادامه درباره وجه شاعر بودن و یا موسیقیدان بودن عارف بیان کرد: تصوری در فرهنگ ما هست که شعر، برترین هنر است؛ با اینکه خود من شاعر هستم؛ اما با این تصور مخالفم. شعر هم هنری است مانند دیگر هنرها. دیگر اینکه شعر گفتن در اساس رازآمیز است و همیشه این وهم بوده است که شعر از جای دیگری آمده است و حتی خود شاعران هم به آن دامن می‌زنند و شعر را پدیده‌ای آسمانی می‌دانند.

امینی افزود: اینکه شعر، الهام آسمانی است، گزاره‌ای علمی نیست که بتوان کمیت و یا کیفیت آن را سنجید؛ اما شاعر بر اساس همین اوهام، شعرسرایی را برتر از ساخت تصنیف می‌داند؛ چون شعر را آسمانی می‌خواند و تصنیف را اقدامی تحت کنترل آدمی.

وی ادامه داد: درباره عارف باید گفت که کار شعری او از جایی شروع می‌شود که خیلی جای مهمی نیست. تکرار حرف‌های ذهنی گذشتگان درباره یک معشوقه موهوم (که در هزار سال شعر فارسی شبیه به یکدیگر هستند) بوده که در شعر آن روزگار هم باب بوده است.

این شاعر با تأکید بر اینکه در آغاز، شعر همه بزرگان مانند هم هستند و در آنها سخنانی درباره معشوق تکرار می‌شود، گفت: برخی در همان وضعیت می‌مانند و تا آخر شاعری در همان محدوده می‌روند. برخی اما به سوی دیگری می‌روند که حتماً هم دلیلی بر موفق بودن نیست؛ اما شعر عارف چنانچه در ترانه و تصنیفش دیده می‌شود، در این جای دیگر رفتن، پیوستن با زندگی است. شاید زندگی سیاسی عارف پررنگ‌تر دیده می‌شود؛ اما در شعر عاشقانه‌اش به معشوقی می‌رسد که مصداق دارد. در بازگویی داستان‌های شاهنامه هم به مصادیقی همچون کلنل پسیان و حیدرخان عمواوغلی و ... و حتی به کابینه سیدضیاء می‌رسد.

امینی با گفتن اینکه مسیر حرکت از سوی کلیات، دنیای اساطیر و ذهنیات به سمت عینیات و مصادیق، مسیر کار همه هنرمندان و شاعران بزرگ است؛ تا به جایی برسند که زندگی را با عینیات پیوند دهند، تأکید کرد: به همین دلیل خیلی تفاوت بین شعرها و تصنیفات و موسیقی عارف وجود ندارد و همه آنها حاصل تجارب او در زندگی است.

مهرنیا: عارف موسیقی را هم سنتی می‌خواست و هم مدرن

مهران مهرنیا، آهنگساز و موسیقیدان کشورمان هم در سخنرانی خود در این نشست گفت: نمی‌شود از عارف قزوینی سخن گفت؛ ولی به کنش‌های اجتماعی او نپرداخت؛ زیرا وجه مهمی از حضور هنری عارف، اجتماعی بود.

وی ادامه داد: از نظر وجه موسیقایی عارف باید بگویم که گاهی در حق هنرمندان متقدم جفا می‌کنیم؛ با فرمول‌هایی که ساخته می‌شود، اثر را به گونه‌ای که دوست داریم، بازنویسی و اجرا می‌کنیم و حتی در برخی موارد نمی‌دانیم که چرا اینگونه می‌شود. در تصنیف‌های عارف این وضعیت مشاهده می‌شود و ما خود را بیشتر از عارف محق می‌دانیم تا آثار او را آن‌طور که دوست داریم بنویسیم و اجرا کنیم. علاوه بر اینکه حق کپی‌رایت را رعایت نکرده‌ایم، معلوم نیست با چه زیبایی‌شناسی این تغییرات را اعمال می‌کنیم.

مدرس تار و سه‌تار و تاریخ موسیقی افزود: یک تقابل بین شعر و موسیقی وجود دارد؛ مبنی بر اینکه در ابتدا کدام خلق می‌شوند که در نهایت یک تصنیف نوشته شود. یک نظریه هست که شعر باید اصل قرار بگیرد و درست اجرا شود و یک نظریه دیگر هم می‌گوید که ملودی اولویت دارد و در تصنیف، ملودی، اصل است.

وی در بخش دیگری از سخنانش در بیان وجوه شخصیتی عارف در برهه‌های زمانی مختلف گفت: عارف در دوره‌ بسیار مهمی رشد هنری خود را شروع کرد؛ در آستانه مشروطه و سال‌های بعد از مشروطیت. تحولات تاریخی و اجتماعی در ایران در آن دوره با سرعت و ریتم بسیار بالایی رخ می‌داد و همزمان، سنت موسیقی ردیف دستگاهی در مرکز ایران به شدت ترویج‌ می‌شدند و میرزاهای موسیقی (عبدالله، درویش قلی و ...) فعالیت داشتند و عارف هم در آن سنت حضور داشت.

این آهنگساز همچنین با اظهار اینکه در آن ایام، جریان ادبی غالب از فرانسه وارد کشور شد و فعالان ادبی و هنری شروع به داستان‌گویی در قالب‌های مختلف کردند و به روایت موسیقایی قصه و داستان پرداختند، گفت: پیش از آن در موسیقی، فقط روایت تغزلی وجود داشت. عارف هم در این میان قرار داشت. او، هم می‌خواست سنت موسیقی حفظ شود و هم اینکه به مدرنیته اهمیت می‌داد و در آثارش به این موضوع می‌پرداخت.

نشست بررسی پیشینه ادبیات آهنگین با تکیه بر أثار عارف قزوینی، با پرسش و پاسخ میان اسماعیلی‌اراضی، اسماعیل امینی و مهران مهرنیا و شرکت‌کنندگان در نشست پایان یافت.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز