خبرگزاری کار ایران

شکرخدا گودرزی:

«من شامورتی‌باز نیستم!»؛ آقای مهندس‌پور پس چه هستی؟!/مهندس‌پور کمر همت برای نابودی خیلی چیزها سفت کرده‌است

«من شامورتی‌باز نیستم!»؛ آقای مهندس‌پور پس چه هستی؟!/مهندس‌پور کمر همت برای نابودی خیلی چیزها سفت کرده‌است
کد خبر : ۵۱۲۱۵۱

شکرخدا گودرزی (نویسنده و کارگردان تئاتر) می‌گوید: دوست و رفیق قدیمی و گرانقدرمان فرهاد مهندس‌پور دومین دوره‌ی سکانداری جشنواره‌ی تئاتر فجر را بر عهده دارد. چندین دوره قبل و زمانی که مسئولیت شورای نظارت را بر عهده داشت با علم کردن تئاتر بی‌چیز این گونه وانمود کرد که می‌خواهد طرحی نو دراندازد و بر همین اساس بود که کارگاه دکور و لباس تالار وحدت و تئاتر شهر را از بنیان برانداخت! نه طرحی نو درانداخت! همان زمان بود که متأسفانه تیشه‌ی فرهاد سنگ روی سنگ نگذاشت تا نابودی کامل کارگاه‌های متنوع و مختلف زیرا او تیشه‌ای در دست داشت برای بنیان برانداختن نه ابزاری برای دایر کردن.

به گزارش خبرنگار ایلنا، انتخاب فرهاد مهندس‌پور به عنوان دبیر جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر برای دومین بار در دوره فعالیت این جشنواره، همراه با اعتراض و نقدهایی بود که به دوره دبیری او در بیست و سومین دوره جشنواره بازمی‌گردد. اما این نقدها زمانی اوج گرفت که فراخوان سی و ششمین جشنواره تئاتر فجر منتشر شد و در آن بخش نمایشنامه‌نویسی حذف شده بود. در نشستی خبری که روز شنبه با حضور فرهاد مهندس‌پور برگزار شده بود او گفت که حذف این بخش به دلیل اهمیتش بوده و می‌خواهد برای این مسابقه جای دیگری به جز جشنواره تئاتر فجر پیدا کند؛ او در پاسخ به سوال خبرنگار ایلنا گفته بود: «من شامورتی‌باز نیستم باید وقت داشته باشم برای این بخش فکر کنم. باید وقت مراجعه به آدم‌ها و مشورت خواستن را داشته باشم و هنوز وقت نکرده‌ام.» نشستی خبری که مشروح آن را می‌توانید در اینجا بخوانید.

شکرخدا گودرزی در یادداشتی که در اختیار ایلنا قرار داده است، با عنوان «من شامورتی‌باز نیستم! پس چه هستی؟!» به انتقاد از رویه فرهاد مهندس پور پرداخته است.

 این یادداشت را در زیر می‌توانید بخوانید:

دوست و رفیق قدیمی و گرانقدرمان فرهاد مهندس‌پور دومین دوره‌ی سکانداری جشنواره‌ی تئاتر فجر را برعهده دارد. چندین دوره قبل و زمانی که مسئولیت شورای نظارت را برعهده داشت با علم کردن تئاتر بی‌چیز این‌گونه وانمود کرد که می‌خواهد طرحی نو دراندازد و بر همین اساس بود که کارگاه دکور و لباس تالار وحدت و تئاتر شهر را از بنیان برانداخت! نه طرحی نو درانداخت! همان زمان بود که متأسفانه تیشه‌ی فرهاد سنگ روی سنگ نگذاشت تا نابودی کامل کارگاه‌های متنوع و مختلف زیرا او تیشه‌ای در دست داشت برای بنیان برانداختن نه ابزاری برای دایر کردن.

سال‌ها از آن روزگار می‌گذرد و کسی تا به حال پاسخ نداده آن همه ابزار کارگاه‌ها و وسایل آرشیو از لباس گرفته تا آکساسوار به کجا رفتند!

اکنون فرهاد تیشه در دستِ طرحی نو در انداز، برای بار دوم به میدان آمده و کمر همت برای نابودی خیلی چیزها سفت کرده است. از جمله؛ متن و نمایشنامه نویسی! او کلاً در فکر امحاء نمایشنامه‌نویسی‌ست! چرا؟! این را در چند سطر پائین‌تر به استناد جملات ایشان مشاهده خواهید کرد!

برای اثبات این مدعا، جملاتی از ایشان را البته بدون اندکی دخل و تصرف می‌آورم.

_ از آن جایی که ما با اجرا سر و کار داریم متن حذف شود. اگرچه من قایل به متن نیستم!!_

و باز چند سطر پائین‌تر می‌گوید:

_ از آنجائی‌که نمایشنامه‌نویسی در ایران مهم است ما بخش جداگانه‌ای برای نمایشنامه‌نویسی طراحی می‌کنیم!_

اینکه این دو جمله چقدر با هم تباین یا تضاد دارند، بگذریم!

و اما نکته‌ی دیگر! وی در جای  دیگری در نشست مطبوعاتی‌اش می‌گوید: نقش آقا بالا سری مرکز هنرهای نمایشی را باید حذف کنیم! در نگاه اولیه، این درست‌ترین حرف فرهاد مهندس‌پور است. اما نمی‌گوید اگر این مرکز را حذف کردیم چه چیزی به جایش بگذاریم؟! نقش مرکز را پس از برانداختن چه نهاد، سازمان، یا ارگانی باید به عهده بگیرد؟!

مهندس‌پور علم ایهام و استفهام و پوشش نشانه‌ای را به نیکی می‌داند و آگاهانه به سیاق افلاطون؛ نقش بس مهم پرداختن به امور را از آنِ  اندیشمندان می‌داند! اما نمی‌داند از بیخ و بن هنرمندان که تئاتری هم جزء آن ها هستند راهی به مدینه فاضله‌ی افلاطون ندارند! اما او خوش‌بینانه اصلاح این مهم را بر ذمه اندیشمندان تئاتر می‌داند. آیا این اندیشمندان از قماش همان مشاورانی نیستند که کارگاه‌های دکور، لباس، خیاطی، نجاری، آهنگری، کلاه و آرشیوهای تالار وحدت و تئاتر شهر را به نابودی کشاندند؟!!!

جناب مهندس‌پور در این نشست در جابه‌جای گفت و گو، پیاپی در پی حذف است نه ایجاد! ایشان به ظاهر در سایه‌ی تغییر، اما در باطن برای برانداختن و براندازی تئاتر آمده است!!

این نگاه براندازانه از کجا نشآت می‌گیرد؟ بدیهی‌ست خاستگاه این نظریه سایه‌ی آنارشیسم افسار گسیخته‌ای‌ست که می‌رود هیچ چیز را جز خودش نابود کند! زیرا مدعی‌ست نگاهی برتر و بهتر از او وجود ندارد و او دچار نوعی اگوسانترالیسمیا خودمحوربینی ست که مصداقش را می‌توان در دعوت مشارکت‌جویانه ۲ انجمن خانه‌ی تئاتر جستجو کرد. مشارکت ۷۰ نفر برای داوری است که ۲۰ نفر را سهم بزرگترین نهاد صنفی تیاتر یعنی خانه تئاتر می‌داند و ۵۰ نفر را سهم خودش! در صورتیکه این رابطه حداقلش این است که باید معکوس می‌شد صنوف خانه تئاتر در کل ۵۰ نفر و شخص دبیر جشنواده ۲۰ نفر!

هرچند بنده به عنوان رئیس یکی از انجمن‌های خانه‌ی تئاتر با کلیت قضیه‌ی انتخاب دبیر جشنواره بدون مشورت با خانه تئاتر مسأله دارم که این خودش عملی خلاف توافق‌های انجام گرفته بین خانه‌ی تئاتر و مقام وزیر و معاونت هنری است.

مهندس‌پور در ابتدا می‌گوید جشنواره کنونی ماحصل مشورت با اندیشمندان اهل تئاتر است اما در آخر یادش می‌رود اول چه گفته:

دقت کنید! من شامورتی باز نیستم باید وقت داشته باشم فکر کنم. باید وقت مراجعه به آدم‌ها و مشورت خواستن را داشته باشم، و هنوز وقت نکرده‌ام!!

به نظرم جناب مهندس‌پور بازی با واژه‌ها را خوب بلد است بنابراین ادعایی که برای حذف نمایشنامه‌نویسی مطرح می‌کند در نظر اول درست است وقتی می‌گوید تئاتر با نمایشنامه فرق دارد! به این پرسش اصلی پاسخ نمی‌گوید که نمایشنامه از اجزا و ارکان اصلی تئاتر است!

جناب مهندس‌پور برای امحاء تئاتر پا به میدان گذاشته اند و مدیریت مرکز هنرهای نمایشی بدون اتکا به نظر کارشناسان و صنف امکانات نابودی تئاتر را برای جناب ایشان فراهم کرده است. اسب چوبی مرکز هنرهای نمایشی در پوشش جشنواره سی و ششم راه افتاده است.

مهندس‌پور شیوه انگلیسی یعنی شیوه‌ای فاقد نظامنه یا اصطلاحا قانون‌مداری را برای نجات تئاتر کشور یک ضرورت می‌داند. در صورتیکه همگان می‌دانند در این آشفته بازار حسینقلی‌خانی ضرورت یک نظامنامه و قانون هر چند ضعیف بهتر از هرج و مرج و بی‌قانونی‌ست!

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز