در گفتگو با ایلنا مطرح شد؛
تصادمِ مجسمه فرهاد، آتلیه کبود، طلسمها، قفلها، هیچ و شیرهایِ پرویز تناولی
سروناز علمبیگی (سازنده مستند نقطه و شیر) گفت: فیلم «نقطه و شیر» از مجسمهی فرهاد آقای تناولی شروع میشود، سپس به آتلیهی کبود ایشان میرسد، بعد بر طلسمها و مجموعهداری آقای تناولی متمرکز میشود، بعد از آن قفلها را میبینیم، سپس مکتب سقاخانه و هیچ است، و در نهایت به شیرها میرسیم. تنها در انتهای فیلم است که آقای تناولی در فیلم حضور پیدا میکند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، به مناسبت برپایی نمایشگاه «پرویز تناولی و شیرهای ایران» در موزه هنرهای معاصر تهران، مستند-انیمیشینِ 30 دقیقهایِ «نقطه و شیر» ساختهی سروناز علمبیگی در روز افتتاحیهی این نمایشگاه به نمایش درآمد.
علمبیگی در گفتوگو با خبرنگار ایلنا، با اشاره به محدودیت زمانی برای ساخت این فیلم گفت: حدود سه ماه پیش، با آقای بهزاد حاتم (دبیر نمایشگاه) گفتگویی داشتیم. آقای حاتم پیشنهاد کردند که من این فیلم را بسازم. چون زمان محدود بود، اصلاً نمیتواستم راه آزمون و خطا در پیش بگیرم. پس باید دقیق میدانستم که چه میخواهم. بنابراین مدت زمان ساخت فیلم برای من واقعاً کوتاه بود. تصمیم داشتم قطعاً از انیمیشن استفاده کنم، و در عین حال میخواستم به اصل کارهای آقای تناولی وفادار بمانم. برای ساختِ انیمیشنها از آثار ایشان استفاده کردم، و در کارهایشان هم دخل و تصرفی صورت ندادم. همچنین از یکسری از مجموعههای با ارزش دیگری، مثل عجایبالمخلوقات قزوینی بهره بردم.
این فیلمساز افزود: محوریت فیلم، بیشتر روی خاطرات آقای تناولی است. اولین متریالی که برای ساخت این مستند به دست من آمد، یکسری عکس بود که از قدیمیترین عکسهای آقای تناولی به حساب میآمد. البته من از همهی این عکسها در این مستند استفاده نکردم. آقای تناولی یک عادتی که داشتند، این بود که پشت عکسهاشان، یکسری یادداشتهای کوچکی مینوشتند که مثل خردهخاطرات بود. اولین جرقهی ایدهی فیلم، درواقع از همینجا بود که مطمئن شدم باید از خاطرات آقای تناولی استفاده کنم. بنابراین از خود ایشان سؤال کردم که چگونه میتوانم به خاطراتتان دسترسی داشته باشم؛ که ایشان کتابی به اسم کتاب «آتلیهی کبود»[1] را به من معرفی کردند. این کتاب اولین کتاب خاطرهنگاری آقای تناولی است. متن گفتار فیلم که صدای خود آقای تناولی است، از متن کتاب «آتلیه کبود» انتخاب شده است.
سروناز علمبیگی با اشاره به قسمتهای مختلف این مستند-انیمیشن گفت: فیلم «نقطه و شیر» از مجسمهی فرهاد آقای تناولی آغاز میشود، سپس به آتلیهی کبود میرسد، بعد بر طلسمها و مجموعهداری آقای تناولی متمرکز میشود، بعد از آن قفلها را میبینیم، سپس مکتب سقاخانه و هیچ است، و در نهایت به شیرها میرسیم. تنها در انتهای فیلم است که آقای تناولی در فیلم حضور پیدا میکنند. بقیهی فیلم، درواقع خاطرات و آرشیوهایی است که از آقای تناولی گرفته شده.
علمبیگی در مورد آرشیو آتلیه کبود گفت: آقای تناولی خودشان این آرشیوها را در اختیار من گذاشتند. یکی از فیلمها، فیلم «آتلیه کبود» است که ابتدای فیلم مشاهده میکنیم. این آتلیه متعلق به خود ایشان بوده، و این فیلم از اولین نمایشگاههای آقای تناولی تهیه شده است. در این آتلیه اتفاقهای مهمی رخ داده؛ مکتب سقاخانه در آنجا شکل میگیرد. گالریای که دیگر هنرمندان مطرح آن زمان نیز در آنجا نمایشگاههایی برپا میکردند. فیلم «آتلیهی کبود» را مارکو گریگوریان در سال 1339 فیلمبردارى کرده است. با پایان تحصیلات آقای تناولی در اروپا، و بازگشتشان به ایران، آتلیهی کبود را تأسیس میکنند.
وی ادامه داد: در این مستند، چندان در پی دنبال کردنِ تاریخگذاری آثار آقای تناولی نبودهام. ساختاری را که انتخاب کردم، از روی تاریخها نبود، بلکه بیشتر سعی کردهام فیلم از نظر ترکیببندی بصری و شنیداری درست جلوه کند. حالا با تمام سختیها، از نتیجهی کار راضی هستم. این فیلم از سوی شرکت آرایشی بهداشتیِ کاپریس، سرمایهگذاری و حمایت شده است. هیچ ممیزیای در فیلم صورت نگرفت. دقیقاً همان چیزی که طراحی کرده بودیم، همان هم به نمایش درآمد.
سروناز علمبیگی در پاسخ به این سؤال که آیا بعد از این هم قصد دارد که فیلم دیگری راجعبه آقای تناولی بسازد یا نه، گفت: خیر. چون فکر میکنم تمام آن چیزی که باید انجام میدادم را انجام دادم، و چیز بیشتری ندارم که ارائه دهم. این در حالی است که آقای تناولی خیلی کار کردهاند.
قسمتی از مستند-انیمیشن نقطه و شیر؛ ساختهی سروناز علمبیگی
برنامه پخش مستند-انیمیشن «نقطه و شیر» در سینماتک موزه هنرهای معاصر تهران
سروناز علمبیگی در رشتهی نقاشی تحصیل کرده است. او یک نقاش فیلمساز است. از فیلمهای او: فیلم کوتاه اتاق دوم (1393)؛ فیلم بلند تومارولَند (1395) که در مسابقهی اسپات لایت داکیومنتری جایزهی بهترین دستآورد هنری را از آن خود کرده؛ و نقطه و شیر (1396) که مستند-انیمیشنی 30 دقیقهای، درمورد پرویز تناولی است.
[1]. این کتاب در سال 1384 توسط نشر بنگاه به چاپ رسیده است.