در گفتوگوی ایلنا با کارگردان فیلم ویلاییها مطرح شد؛
دلایل ترسِ کارگردانان از نشان دادن عشق زمینی در آثار دفاع مقدسی/زنان هیچ عنوانی در جنگها ندارند، نه شهید؛ نه ایثارگر؛ نه جانباز
کارگردان فیلم ویلاییها معتقد است یکی از بخشهای زیبای جنگ عشق زمینی است که بین رزمندگان و همسران آنها جاری میشود. اینکه همسر یک رزمنده حاضر است خودش را در خطر قراردهد تا فقط مثلاً هفتهای یکبار بتواند شوهرش را ببیند اما این موضوع در سینمای جنگ دیده نمیشود.
به گزارش خبرنگار ایلنا، منیر قیدی بعد از سالها همکاری با کارگردانهایی همچون رضا میرکریمی، مجید مجیدی، ابراهیم حاتمی کیا و کمال تبریزی سال گذشته اولین فیلم سینمایی خود به نام ویلاییها را در ژانر دفاع مقدس ساخت. فیلمی که در جشنواره فیلم فجر با استقبال همراه شد. با او و آناهیتا افشار؛ یکی از بازیگران اصلی فیلم ویلاییها؛ به مناسبت اکران رسمی فیلم گفتگو کردیم.
شخصیتهای فیلم بسیار ملموس و نزدیک هستند. آیا خود شما تجربه حضور در چنین مناطقی را داشتهاید یا در هنگام نگارش فیلمنامه پژوهش گستردهای کردید؟
قیدی: برای نگارش فیلمنامه فیلم پژوهش بسیاری کردیم بعد از آنکه با سوژه آشنا شدم و متوجه شدم یک چنین مکانی در منطقه اندیمشک وجود دارد؛ احساس کردم که شاید همانطور که تا به حال من از این مسئله بیخبر بودم بسیاری دیگر نیز بیخبر باشند. احساس تعهد کردم تا داستانی بنویسم و همه از موضوع این منطقه باخبر شوند. در طول تحقیقات از طریق دوستان با تعدادی از همسران رزمندهها که در این مناطق و در این ویلاها زندگی میکردند آشنا شدیم. البته ابتدا آنها حاضر به تعریف کردن ماجرای زندگی خود نبودند اما به مرور توانستیم به واقعیتهای آن منطقه پی ببریم. با نزدیک به 12 نفر از خانمهایی که در آن منطقه حضور داشتند؛ صحبت کردیم. البته خانمهایی که ما با آنها صحبت میکردیم در گفتن ماجراهای واقعی و داستانهای شخصی خود بسیار امساک میکردند. با این حال سعی کردم با اطلاعاتی که از آنها میگیرم یک داستان جذاب تعریف کنم. خود من تا پیش از این تجربه زندگی در زیستهای جمعی را داشتم و به نوعی با شکل زندگی جمعی آشنا بودم.
فیلم قابلیت دارد که در آن شخصیتها پررنگتر شوند و ما وارد زندگی شخصی آدمها بشویم اما چنین کاری در فیلم صورت نمیگیرد. آیا این تصمیم عامدانه بود؟
قیدی: در نسخه اصلی و طولانیتر فیلم شخصیت این آدمها پررنگتر است. من بیشتر دوست داشتم که شناخت کاملتری از زنانی که در اینجا زندگی میکنند به مخاطب بدهم و میخواستم با ورود سیما (طناز طباطبایی) و عزیز (ثریا قاسمی) بیشتر به جنس زنان دیگری که در این منطقه حضور داشتند؛ نزدیک شوم. در فیلمنامه نیز به این مسئله کاملاً توجه شده بود اما از آنجا که زمان فیلم طولانی شده بود؛ مجبور شدیم بخش عمدهای از قصه را از فیلم حذف کنیم. مثلاً در فیلم قبل از آنکه سیما وارد منطقه شود قصه زنی به نام مادر یاسر را تعریف کرده بودیم که شخصیت مهمی داشت و حتی سیما نیز کنکجاو میشود تا با زندگی او آشنا شود اما به دلیل کوتاه شدن فیلم این قصه حذف شد.
قصه فیلم ویلاییها به واقعیت بسیار نزدیک است. آنها عاشق همسرانشان بودند
باتوجه به تعریفی که از موقعیت جغرافیایی ویلاها در فیلم ارائه میکنید مخاطب متوجه نمیشود دلیل اصلی حضور این خانمها در این منطقه چیست. با وجود خطراتی که این منطقه جنگی دارد به نظر حضور زنان دلیل عقلانی ندارد.
قیدی: آنچه در فیلم ویلاییها درباره این منطقه و زنانی که در آن زندگی میکردند؛ نشان داده شد به واقعیت بسیار نزدیک بود و این زنان تنها یا همراه با فرزندانشان فقط به این دلیل در این ویلاها زندگی میکردند که عاشق همسرانشان بودند و میخواستند کنار عشقهای خود باشند. البته تلاش کردیم این مسئله را در لایههای زیرین فیلم مطرح کنیم زیرا میترسیدیم محکوم به نشان دادن عشق زمینی در یک اثر دفاع مقدسی شویم درحالیکه از نظر من یکی از بخشهای زیبای جنگ همین عشقهاست و اینکه همسر یک رزمنده حاضر است خودش را در خطر قراردهد تا فقط مثلاً هفتهای یکبار بتواند شوهرش را ببیند یا فرزندانش بتوانند پدرشان را ببینند. این مسئله تنها موردی بود که در مرحله پژوهش به آن رسیده بودیم و هنگام گفتوگو و مصاحبه با خانمهایی که در آن منطقه زندگی کرده بودند، آنها هم بدون هیچ سانسوری به آن اشاره میکردند. نکته جالب این بود که این خانمها درحالی چنین رفتارهایی را انجام میدادند که مطمئن نبودند اگر همسرشان از کنارشان برود؛ شاید دفعه بعدی هم باشد. آنها همیشه منتظر خبر شهادت همسرانشان بودند. عشق این زنان آنقدر واقعی بود که حتی برای من غیرقابل تصور بود. زیرا امروز کمتر عشقی از این دست را شاهدیم.
پس چرا این عشق پررنگ نشد و ما در لحظات بسیار کوتاهی با آن مواجه میشویم. انگار عمداً از کنار آن گذشتهاید؟
قیدی: با همین وضعیت نیز من محکوم هستم به اینکه با فیلم ویلاییها و نشان دادن عشقی که بین همسران رزمندگان و رزمندگان جنگ وجود دارد؛ آنها را زمینی کردهام. درحالیکه تمام این مسائل در جنگ وجود داشته و واقعی است. متاسفانه در 30 سال گذشته گروهی تلاش کردند بین آدمهایی که در جنگ حضور داشتند و رشادتهای بسیاری کردند با انسانهای عادی و معمولی که هماکنون زندگی میکنند، فاصله و شکاف ایجاد کنند. به شکلی که برای انسان امروز در دهه 90 انگار دسترسی به شخصیتهای زمان جنگ بسیار دور از دسترس است. انگار آنها از جای دیگری آمده بودند. به همین دلیل نسل جدید اصلاً نمیتواند با آن شخصیتها ارتباط برقرار کند. حال آنکه تمام آنها دارای خصایص انسانی بودند و کسانی که از آن زمان برای ما باقی ماندهاند به این مسئله تاکید میکنند. حتی خانمها نیز با افتخار از این رفتار عاشقانه یاد میکنند.
تاریخ جنگ به زنان توجه نکرده درحالیکه آسیب زنان در جنگ گاهی بسیار بیشتر از مردان بوده است
همواره در تاریخ جنگ به زنان و نقش آنها اشاره مختصری شده درحالیکه آنها در پشت جبهه و در خط مقدم حضور پررنگی داشتهاند. دلیل این کمتوجهی تاریخی چیست؟
قیدی: مشکل تاریخ جنگ در روایت و شخصیتسازی از جنگ است. تاریخ جنگ افرادی را به عنوان رزمنده یا مدافع نشان میدهد که حتماً باید دچار آسیب فیزیکی شده یا شهید شده باشند. از آنجا که صدمات روحی دیده نمیشود؛ در روایتهای تاریخی نیز مورد اشاره قرار نمیگیرد. به همین دلیل مثلاً کمتر به زنانی پرداخته میشود که همسرشان همان سالهای ابتدایی جنگ شهید شدند و زن 30 سال فرزندانش را به دندان گرفته و بزرگ کرده. چنین زنانی جزو هیچ بخشی در تاریخ جنگ محسوب نمیشوند. آنها حتی مانند ایثارگر، رزمنده یا جانباز نیستند و هیچ عنوانی ندارند. درحالیکه صدمات روحی ناشی از جنگ برای زنان بسیار زیاد بوده است. چون اگر فردی شهید میشده؛ این خانواده او بوده که باید با نبود او کنار میآمدند یا فردی جانباز شده؛ همسر و فرزندانش نه تنها سرپرست خود را که پشتیبان مالی و معنوی بوده از دست دادهاند بلکه باید از وی مراقبت و پرستاری بکنند. از طرف دیگر انتظار برای شنیدن یک خبر از همسر یا برادر بسیار اثرگذار و ناراحتکننده است و استرس زیادی را به خانوادهها وارد میکند.
فیلم میتواند یک ملودرام اشکانگیز شود اما شما از این مسئله جلوگیری کردید.
قیدی: از روز اول اصلاً نمیخواستم یک ملودرام بسازم. میخواستم فیلمی در مرزهای درام بسازم و یک درام که در بستر جنگ روایت میشود و این مسئله را در تمام بخشها رعایت کردم حتی موسیقیهایی ساخته بودیم که اگر در برخی از سکانسها استفاده میشد تاثیر احساسی زیادی میگذاشت اما از آنها استفاده نکردیم. نمیخواستم تن بدهم به سلیقه مخاطبی که میخواهد در سینما دچار احساسات شود و تصور می کردم اگر فیلم تبدیل به یک ملودرام اشکانگیز بشود داستان و حرفی را که میخواهد بزند؛ پنهان میکند و سطح فیلم تغییر میکند.
شخصیتهای فیلم از سیما (طناز طباطبایی) تا سایر شخصیتها بین مرز خوب و بد حرکت میکنند و مشخص نمیشود حق با چه کسی است. به نوعی از قهرمانپردازی خودداری کردید و حکمی راجع به افراد صادر نمیکنید.
قیدی: اگر میخواستم حکم کلی صادر کنم فیلم تبدیل به آثاری کلیشهای میشد و دیگر آدمهای فیلم واقعی نبودند درحالیکه از زمان نگارش فیلمنامه و خلق شخصیتها همه تلاشمان برای واقعی نشان دادن آدمها بود. آدمهای واقعی نیز رفتارهای خوب و بد دارند حتی اگر برای شخصیتهای فیلمنامه مابهازای واقعی پیدا نمیکردم آنها را حذف میکردم زیرا نمیتوانستم با آن ارتباط برقرار کنم و درنتیجه برای تماشاگر نیز غیرقابل باور میشد.
پروسه تولید فیلم بسیار سخت بود. آیا در زمان نگارش فیلم و با تجربهای که از همکاری با کارگردانهای مختلف داشتید تصور میکردید ساخت آن اینقدر سخت باشد؟
ساخت این فیلم در یک شرایط جغرافیایی بسیار سخت بود، تحمل هوای گرم، کمبود امکانات و مسائل دیگر کاملاً مشهود بود. اما اینکه این سختیها در ساخت فیلم و هدفی که داشتم تردیدی ایجاد کند؛ به هیچ عنوان.
در فیلمی مانند ویلاییها بازیگر باید از مرحله پژوهش همراه فیلمنامه باشد
فیلم از لحاظ حسی بسیار قوی است، روند و پروسه رسیدن به بازی حسی بازیگران چگونه بود؟
قیدی: بهصورت معمول دورخوانیهای مختصری داشتیم اما آنچه برای من در این فیلم مهم بود این بود که هیچگاه به بازیگر نگفتم چگونه باید نقش خود را بازی کند و او را خطکشی نکردم. دوست داشتم بازیگران فیلم، شخصیتهای فیلمنامه را از فیلتر خودشان عبور دهند و من کمترین دخالت را داشته باشم و بازیگر خودش به حسی که میخواهد و فکر میکند درست است؛ برسد. البته نقشه و الگوی راه ما در این بخش فیلمنامه بود که به ما نشان می داد هر شخصیت باید چگونه رفتار کند و من بهعنوان کارگردان تلاش میکردم بازیها در چارچوب فیلمنامه باشد.
آناهیتا افشار: سینمای جنگ همیشه مورد علاقه من بوده است. زمانی که فیلمنامه ویلاییها به دستم رسید بدون آنکه آن را زمین بگذارم آن را کامل خواندم و جذبش شدم. البته تجربهای از جنگ نداشتم ولی یکسری مستندات توسط خانم قیدی به دستم رسید و من با آن مستندات به کاراکتر خودم نزدیکتر شدم.
یعنی از مرحله پژوهش فیلمنامه ویلاییها در جریان آن قرار گرفتید؟
افشار: تقریبا از مرحله پژوهش در جریان فیلمنامه بودم. کمک بسیاری به بازیگر میشود اگر از همان ابتدای نگارش فیلمنامه در جریان آن قرار بگیرد زیرا زمانی که به مرحله اجرا میرسیم آگاهی در زمان پژوهش کمک میکرد حسهای بهتری بگیریم. من زمانی که تمرین میکردم کاملا شخصیت واقعی خودم را در زمان جنگ درک میکردم.
آیا آثاری که به نوعی نقد اجتماعی یا آگاهیبخشی دارند؛ حمایت میشوند؟
قیدی: واقعا هیچ حمایتی صورت نمیگیرد و دلیل آن را باید مدیران دولتی توضیح بدهند. این عدم حمایت در عمل زمانی بیشتر ناراحتکننده است که مدیران از فیلمهایی حمایت نمیکنند که در شعار خود را حامی آنها میدانند.
به دلیل آنکه مدت زمان ساخت فیلم بیش از 10 سال طول کشید ما با سختیهای بسیاری همراه بودیم. من هم متوجه این مساله شده بودم که مدیریت فرهنگی از اینکه فیلمی مانند ویلاییها ساخته شود استقبال نمیکند و میتوانستم شرایط بعد از ساخت را نیز پیشبینی کنیم. گرچه از نتیجه فیلم مطمئن نبودم اما زمانی که اولین بار فیلم را با مخاطبان محدود دیدم متوجه شدم نتیجه لازم را گرفتهام و مخاطبان نیز از فیلم استقبال کردند. تصور میکردم شاید در هنگام اکران نیز حمایت بشود اما دیدم نه این روند عدم حمایت همچنان ادامه دارد. هنوز دلیل این رفتار را نمیدانم ولی زمانی که در خلوت خودم مساله را تحلیل میکنم به خصوص درباره جشنواره فیلم فجر احساس میکنم یک محافظه کاری وجود دارد که فقط هدفش تقسیمبندی جوایز است. مثلا به من جایزه استعداد درخشان را دادند اما در سایر بخشها جوایز را به فیلمهای دیگر دادند همین مساله یک دوگانگی را به وجود میآورد. چطور میتوان فیلمی را بهعنوان استعداد درخشان معرفی کرد اما در هیچ بخشی نامزد نشود؟ این رفتار یعنی اینکه هیئت داوران میخواستند به یک شکلی جوایز را تقسیم کنند. زمانی که جایزه استعداد درخشان را به من دادند تصور کردند که من خوشحال میشوم و سکوت میکنم اما نمیدانستند که با فردی طرف هستند که زیر بار این بازیهای مهندسی شده نمیرود و من بیشتر از خودم دنبال این بودم که عوامل فیلم و بازیگران دیده شوند.
بهرحال در جشنواره سلیقههای مختلف وجود دارد...
قیدی: اما زمانی که وارد بحث اکران میشویم نیز کاملا منافع مادی و شخصی درنظر گرفته میشود البته من آن را درک میکنم زیرا وقتی خودم را جای سینمادار میگذارم باتوجه به هزینهها خود من نیز دوست دارم تا فیلمی را اکران کنم که پرفروش باشد اما دولت میتواند از این فیلمها حمایت کند ولی این کار را نمیکند البته ما در اکران چوب جشنواره فیلم فجر را نیز خوردیم و گفتند که شما بچهپررو هستید و در طول جشنواره اعتراض کردید و حالا در زمان اکران با شما برخورد میکنیم.
افشار: در زمان جشنواره فیلم فجر وقتی اسم نامزدها را شنیدم تعجب کردم و تصور کردم خبر اشتباه منتشر شده است به همین دلیل خودم پرس و جو کردم اما خبر درست بود و ویلاییها نامزد نشد. اما درباره اکران واقعیت این است که وضعیت اکران را نمیتوان تحلیل کرد و پاسخی برای آن یافت. مثلا به ما میگویند که ویلاییها نمیفروشد و فلان فیلم با استقبال خوبی همراه است اما وقتی به سالنهای سینما میرویم میبینیم که مردم فیلم را دیدهاند. حتی بعد از تماشای فیلم به ما ابراز لطف میکنند. اینکه برای دیده شدن یک فیلم باید از آن حمایت کرد یک اصل مهم است همچنین در سینمای ایران فیلمهایی میفروشند که حاشیه آنها بسیار جنجالی شده است.
گفتگو: علی زادمهر