در گفتوگو با ایلنا مطرح شد؛
ورود مردم به تئاتر ستمدیدگان در تئاترشهر/مسائل پنهان زنان و مردان به شور گذاشته میشود
کارگردان نمایش «برلینِ محمد یعقوبی» میگوید این نمایشنامه را برای اجرای نمایش شورایی خود به دلیل نگاه خاص اجتماعی و تابوشکن محمد یعقوبی انتخاب کرده است؛ نمایشی که در آن با ذهن نتیجهمحوری که در سیستم آموزشی کشور دامنگیر جامعه شده، مبارزه میکند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، نور به صحنه میآید، کارگردان - مجری رو به تماشاگران میایستد و خیلی ساده میپرسد نظرشان درباره دروغ چیست و چقدر دروغ گفتن را جایز میدانند؟ اصلا چه زمانی باید راست گفت و چه زمانی دروغ؟ بسیاری از تماشاگران به این سوال جواب میدهند و بعد نمایش شروع میشود تا دوباره بعد از دو مونولگ وارد تجربهای جذاب شوند. تجربهای که قرار است تماشاگر را با انتخابهایش برای برونرفت از بحران دو بازیگر روی صحنه، روبرو کند.
در خلاصه نمایش «برلینِ محمد یعقوبی» آمده است: این نمایش به مسائل پنهان زنان و مردان در رابطه میپردازد و شیوه اجرایی آن به صورتی است که تماشاگران هم تبدیل به گروه نمایشنامهنویس میشوند. برلین اما شامل دو مونولوگ و گاهی دیالوگ است که توسط محمد یعقوبی و بهار کاتوزی نوشته شده؛ مونولوگهایی که توسط دو بازیگر آن یعنی رویا دعوتی و محمدهادی عطایی ایفا میشود و بخش عمدهای از نمایش هم بسته به اظهارنظرهای تماشاگران مشارکتکننده در نمایش، بر بداههپردازی استوار است. با آریان رضایی، کارگردان نمایش «برلینِ محمد یعقوبی» درباره این نمایش و تجربهای که خود از آن به عنوان «تئاتر ستمدیدگان» یاد میکند گفتگویی داشتهایم:
ویژگی اصلی نمایش «برلینِ محمد یعقوبی» مشارکت تماشاگران در آن است؛ ایده شما این بود که تئاتری شورایی داشته باشید و براساس آن این متن را انتخاب کردید؟
شیوهای که ما کار میکنیم نامش تئاتر ستمدیدگان است؛ شیوهای که در دنیا منسوب به آگوستو بوآل، کارگردان برزیلی است. من از سال 88 با تشکیل گروه «مونو شورایی» روی متدهای اگوستو بوآل و شیوههای تئاتر ستمدیدگان متمرکز شدم. وقتی نمایشنامه برلینِ محمد یعقوبی را خواندم متوجه شدم ازنظر موضوعی خیلی ارتباط خوبی با شیوه کار ما برقرار میکند و انتخابش کردم و در مراحل بعدی بود که به خانم بهار کاتوزی پیشنهاد دادیم که مونولگ زن را برای نمایش بنویسد. در واقع اجرایی که شما دیدید تلفیقی از متن محمد یعقوبی و بهار کاتوزی بود که با تکنیکهای تئاتری آگوستو بوآل اجرا شد.
بخش مهمی از این نمایش غیرمنتظره است چون قرار است شما و بازیگران با واکنشهای متفاوتی از تماشاگران روبرو شوید؛ از این تجربههای متفاوت در این چند شب بگویید. باتوجه به اینکه قبلا سابقه کار تئاتر شورایی را هم داشتید.
اتفاقی که در نمایش میافتد پروسه فرآیند محور بودن آن است. یعنی تماشاگر در هر لحظه آنچه که قبل از آن لحظه بوده را تغییر میدهد و تلاش میکند با هدایت و پرسشگری شخص اجراگردان، وضعیت موجود را تغییر دهد. سعی میکند راهکاری ارائه دهد که صحنه تغییر کند و بحران رفع شود. نتیجه این اتفاق این است که ما لحظات شگفتانگیزی میبینیم که پیشبینی نشده است. ما از قبل نمیدانیم چه اتفاقی میافتد و هرشب استرس داریم که امشب چه اتفاقی قرار است بیفتد. در نتیجه این واکنش آنی و لحظهای تماشاگر همیشه ما را شگفتزده میکند و اتفاق آموزشی که میافتد این است که ما میبینیم که تماشاگران دارند از همدیگر یاد میگیرند و گفتگویی شکل میگیرد. ما به عنوان گروه اجرایی قرار نیست پیامی را به مخاطب ارائه دهیم. بلکه ما موقعیت و بستری را فراهم میکنیم و با پرسشگری کاری میکنیم که گفتگویی شکل بگیرد که افراد از همدیگر یاد بگیرند. این یادگیری دوسویه است؛ تا من چیزی از شما یاد نگیرم نمیتوانم به شما چیزی یاد دهم.
برای من مخاطب، تجربه یک شب حضور در این اجرا همراه دیگران برایم یک جمعبندی داشت. برای شما با این شبهای متوالی اجرا و تعداد قابل توجه تماشاگر آن، چه جمعبندی و نتیجهگیری به همراه داشته؟
هر شب دیدگاههای متکثری نسبت به نمایش ما دیده میشود. فرض را بر این بگیرید که ما در یک شب مردی را در بین تماشاگران داریم که به خاطر حضور همسرش در جمع، رویش نمیشود درباره این موضوع صحبت کند و در کنار آن، خانمی را داریم که با وجود حضور همسرش هم، میآید بازی میکند و درباره موضوع صحبت میکند. خب این تکثر را در جامعه ما نشان میدهد. اتفاقات زیادی میافتد. خیلیها فکر میکنند مساله راحت است و به راحتی میشود این بحران را حل کرد. اما وقتی میآیند در گود قرار میگیرند و روی صحنه میآیند میبینند نه، به این راحتیها هم نیست. چیزی که من متوجه شدم این است که افراد جامعه ما عموما تلاش میکنند صورت مساله را پاک کنند و به سمت حل بحران نمیروند. انفعال وجود دارد؛ برای همین ما سیستممان را هرشب جوری آپدیت میکنیم که تلاش بیشتری کنیم که تماشاگر از انفعال خارج شده و واقعا با موقعیت روبرو شود. نمایش ما تمرینی برای زندگی است و رودرو شدن با این پرسش که اگر در زندگی عادی با چنین موقعیتی روبرو شویم چگونه با آن برخورد میکنیم؟ همانجور که آگوستو بوآل میگوید تئاتر تبدیل به مکانی برای تمرین درست زندگی کردن میشود. این یک تمرین است و ما هر شب از مردم و روشها و راهکارهایشان یاد میگیریم و مردم هم هرشب اتودهای مختلفی را آزمایش میکنند و با این مسائل روانی و بیرونی روبرو میشوند و تجربهاش میکنند. چالش خیلی گستردهای است. نمایش ما تازه وقتی در بازمیشود و تماشاگر بیرون میرود انگار دارد شروع میشود. ما هر شب میبینیم که مردم بیرون سالن تئاترشهر همچنان دارند با همدیگر گفتگو میکنند. معتقدم این نمایش و موقعیتی که میسازد چالش خیلی گسترده و عمیقی است.
مشارکتها معمولا در چه حدی بود؟
هر شب مشارکت بالا و قابل توجه بود.
داستان نمایش و چالش آن حول محور دروغ یا راست گفتن است اما در عین حال با مشارکت خود مردم میفهمیم دست روی بحرانهای عمیقی میگذارد؛ مثل همین حرف نزدن که شاید خیلیها با آن درگیر باشند. این مسائلی که در نمایش مطرح میشود چیزی است که بشود برایش راهحل پیدا کرد؟
هدف ما رسیدن به یک راهکار واحد نیست و نکته مهمتر این است که اگر ما راهکاری داشتیم دیگر کار را به مشارکت نمیگذاشتیم؛ راهکار را در قالب ادامه همان نمایشنامه مینوشتیم و اجرایش میکردیم. پس نکته اول این است که ما راهکاری برایش نداشتیم. نکته دوم این است که قرار نیست الزاما به نتیجه و راهکار واحد برسیم. خود بوآل تاکید میکند راه انداختن یک بحث خوب خیلی مهمتر از رسیدن به یک راهکار خوب است. ما با ذهن نتیجهمحوری که در سیستم آموزشیمان دامنگیر جامعه شده مبارزه میکنیم. کار ما فرآیند محور است. مهم فرآیندی است که شکل میگیرد و تمرین گفتگو و شکل آئینی گردهمایی مردمی است و این جمعی که شکل میگیرند و با هم در مورد یک موضوع گفتگو میکنند. مهم این تمرین است و نتیجه این است. که ما اگر در زندگی واقعی با این موضعیت روبرو شدیم با دید آگاهانهتری با این موضوع برخورد کنیم.
این روزها کمتر نمایشهایی را میبینیم که به معنای واقعی کلمه مخاطب را درگیر خود کند. چقدر جای پرداختن به این نوع نمایشها را خالی میدانید؟
اجراهای تئاتر ستمدیدگان را بهصورت محدود در جشنوارهها و بهصورت پروژههای چند روزه داشتهایم. اما «برلینِ محمد یعقوبی» اولین اجرای عمومی تئاتر ستمدیدگان در ایران محسوب میشود که به صورت هرشبی اجرا میشود. اتفاق خاصتری که افتاد این بود که اجرای ما با سالروز تولد آگوستو بوال شروع شده و با مرگ او پایان مییابد. این اتفاق تاریخی برای اولین بار در ایران رخ میدهد و چون برای اولین بار است همانطور که شما گفتید نشان میدهد که جای این نوع نمایشها در سالنهای تئاتر و حتی فضاهای بیرونی خالی است. البته کمی این شیوه نوپاست و ما تلاش میکنیم روز به روز گستردهتر شود. از سالهای قبل این متد را شروع کردیم و یکی از اتفاقات خوبی که افتاده این است که تئاتر شورایی وارد جشنوارههای تئاتری هم شده؛ در دوره قبل جشنواره تئاتر شهر بخش مستقلی به نام تئاتر شورایی و ستمدیدگان راه افتاد و در جشنواره تئاتر فجر هم در دل بخش تئاترهای بیرونی جایی برای این شیوه گنجانده شد. یعنی کم کم دارد این اتفاق میافتد و الان هم اجرای عمومیاش محقق شده و قطعا در آیندهای خیلی نزدیک ما شاهد گسترش این شیوه از نمایشها خواهیم بود.
اجرای شما در گیشه هم موفق بود و درواقع نشان داد چنین نمایشهایی مخاطب را هم میتواند با خود همراه کند. میدانیم که این شیوه از نمایشها اغلب به خلاقیت کارگردان و گروه بازیگریاش وابسته است اما شما سراغ متنی از محمد یعقوبی رفتید. فکر میکنید ما متنهای خوب ایرانی داریم که برای چنین نمایشهایی مناسب باشد؟
اصولا این شیوه متنمحور نیست. من در این کار، از نمایشنامهای استفاده کردم اما متد تئاتری بوآل به شکلی است که در آن شکلگیری موقعیت نمایشی هم به صورت مشارکتی است و نمایشنامهای وجود ندارد. کاری که من در اجرای نمایش «برلین» کردم این بود که به خاطر نگاه خیلی خاص اجتماعی و تابوشکن محمد یعقوبی این نمایشنامه را انتخاب کردم. هرچند تغییراتی در آن صورت گرفت چون در این شیوه اجرا، فرم بر محتوا ارجحیت دارد. برای همین وجود یا عدم نمایشنامه تاثیری در فعالیت به این شیوه نمیگذارد؛ کمااینکه من اجراهای زیادی داشتم که موقعیتها در حال تمرینها بدون متن شکل گرفت. اما معتقدم که بله، نمایشنامه داریم. میشود نمایشنامههای مطرحی را در دنیا انتخاب کرد و به این شیوه اجرا کرد؛ حتی به راحتی میتوان هملت را به این شیوه اجرا کرد؛ چرا که نه.
برنامه دیگری برای کار بعدی دارید؟
قرار است که در خرداد ماه همین نمایش را در تماشاخانه پایتخت کنش معاصر دوباره اجرا کنیم.