خبرگزاری کار ایران

گفتگوی ایلنا با مجید قیصری و همایون اسعدیان؛

آمریکایی‌ها متخصص فیلم‌هایی مثل مناظره هستند/اگر در سینما مسئولیت نداشتم حتما به جم آگهی می‌دادم

آمریکایی‌ها متخصص فیلم‌هایی مثل مناظره هستند/اگر در سینما مسئولیت نداشتم حتما به جم آگهی می‌دادم
کد خبر : ۴۷۷۸۵۸

کارگردان فیلم یک روزبخصوص می‌گوید: آمریکایی‌ها به دلیل آنکه جامعه مدرنی دارند متخصص ساختن فیلم‌هایی همچون مناظره هستند و تمام نافرمانی مدنی و اسلحه کشیدن را پشت دفاع از یک حق قرار می‌دهند اما فیلم ما درباره فساد است. مبارزه با فساد هم دو راه بیشتر ندارد یا باید به اخلاق تکیه کنیم یا قانون.

به گزارش خبرنگار ایلنا، همایون اسعدیان؛ کارگردان سینمایی ایران بعد از ساخت هشت فیلم مختلف در نهمین فیلم خود یک روز بخصوص سراغ یک مسئله و مشکل اجتماعی رفته است. یک روز بخصوص در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و با استقبال مخاطبان و منتقدان مواجه شد. به مناسبت اکران این فیلم با اسعدیان کارگردان فیلم و مجید قیصری که در نگارش فیلمنامه با اسعیدان همکاری داشته، گفتگو کردیم.

چرا سراغ خبرنگار رفتید؟ از یکسو کلیشه بودن این نوع کشمکش برای کسی که ادعای مبارزه با یک روند غلط را دارد و البته بارها در سینما به آن پرداخته شده و از سوی دیگر پایان خوشی که از چنین داستانی انتظار می‌رود و در بیشتر موارد هم سایه خود را بر داستان پهن می‌کند... قطعا وقتی سراغ قصه رفتید؛ نگاه روشن و مسبوق‌ به سابقه‌ای به این موضوع داشتید. در این باره توضیح می‌دهید؟

 همایون اسعدیان: انتخاب اول ما خبرنگار نبود بلکه انتخاب اول ما دبیر یک دبیرستان بود. زیرا این دو نفر از بعضی زوایا شبیه هم هستند و ما دوست داشتیم قهرمان قصه فردی فرهنگی باشد که یک مسئولیت اجتماعی نیز دارد. و خبرنگاران و روزنامه‌نگاران علاوه بر فرهنگی بودن و داشتن دغدغه مسائل اجتماعی بسیار آرمانگرا نیز هستند. خبرنگاری شغلی است که آرمانگرایی در ذات آن است و قهرمان فیلم ما نیز به این دلیل در یک چالش جدی قرار می‌گیرد که به آرمان‌هایی پایبند است.

در قصه‌ای که شما به تصویر کشیده‌اید همه قربانی‌اند. از سیستم پزشکی و پزشک تا کادر پرستاری و دلال خرید و فروش غیرقانونی و جابجایی نوبت‌های پیوند؛ بیماران و خانواده‌های آنها و حتی نوک هرم قاچاق پیوند اعضا و دارو... به‌نظر می‌رسد شما دنبال تنها روایتی از آنچه آشکارا در جریان است؛ بوده‌اید. اینطور نیست؟ اصولا نگاه شما به این موضوع چیست؟ تعریف مشخص شما از این سیستم چیست و از نگاه شما مقصر کیست؟

اسعدیان: برای من این مهم بود که تماشاگر بعد از تماشای فیلم خودش را به جای شخصیت اصلی (مصطفی زمانی) بگذارد و فکر کند اگر جای این شخصیت بود چه می‌کرد. گروه بسیاری از تماشاگران به من یا عوامل دیگر فیلم گفته‌اند که ما اگر جای قهرمان فیلم بودیم به دنبال نجات دادن جان خواهرمان بودیم و عمل جراحی را انجام می‌دادیم. در صورت درست بودن این تفکر سوال دومی پیش می‌آید که در آن صورت شخصیت اصلی داستان با یک عمر عذاب وجدان چه می‌کند زیرا در فیلم یک نفر می‌میرد تا خواهر قهرمان زنده بماند اگر از این زاویه نگاه کنیم، گزاره شما درست است و همه در این سیستم قربانی هستند. از طرف دیگر در این سیستم مقصر حامد (مصطفی زمانی) نیست زیرا اگر وی از عمل جراحی خواهر خود صرف نظر می‌کرد باز هم نوبت به آ‌ن پیرمرد و پسرش که مستضعف هستند و حق عمل دارند، نمی‌رسید بلکه به خانواده دیگری می‌رسید که بدون نوبت می‌خواستند عمل جراحی را انجام دهند و امکان مالی دارند. از طرف دیگر چه ما قبول داشته باشیم که در این شرایط همه قربانی هستند یا قربانی نیستند، نفی شرایط موجود نیست زیرا شرایط موجود وجود دارد. برای من و قیصری مهم این بود که قهرمان ما در چالشی قرار می‌گیرد که دست به عملی می‌زنند که قبول ندارد و بعد این سوال به وجود می‌آید که چه باید بکند و اگر بیننده که فیلم را می‌بیند جای شخصیت اصلی بود؛ چه تصمیمی می‌گرفت؟

قیصری: جوامعی مانند ما که سنتی هستند براساس اخلاق اداره می‌شوند. چه اخلاق فردی و چه اخلاق اجتماعی. جامعه مدرن براساس قانون اداره می‌شود. حال اگر در جامعه‌ای مانند جامعه ما که بین سنت و مدرنیته است؛ هم اخلاق را رعایت نکنیم و هم به قانون عمل نکنیم؛ کل جامعه از بین می‌رود به قول جزوف کمبل گناه عملی است که نظم شخص و جامعه را به هم بریزد وقتی این نظم به هم می‌خورد در چنین شرایطی همه متضرر می‌شوند. شاید یک نفر هم به یک سود موقتی برسد اما قطعا وی نیز در آینده جزء متضرران اصلی محسوب می‌شود.

آمریکایی‌ها متخصص فیلم‌هایی مثل مناظره هستند/اگر در سینما مسئولیت نداشتم حتما به جم آگهی می‌دادم

در جامعه مدرن اصلا قابل قبول نیست که اگر دولت یا حاکمیت به وظیفه خود عمل نکرد من خودم را محق بدانم تا حقم را؛ خودم بستانم.

از زاویه دیگری آیا می‌توان از کسی که نسبت به خانواده‌اش بی‌اهمیت است و برای نجات جان خواهر خود حاضر نیست تمام تلاش خود را به کار بگیرد؛ انتظار داشت که در مقابل مشکلات جامعه مسئولیت‌پذیر باشد؟

اسعدیان: آنچه در درون این سوال نهفته است که ما عمل شخصیت اصلی را با این منظر که می‌خواهد جان خواهرش را نجات دهد توجیه می‌کنیم یعنی اینکه ما در هر حالتی به دنبال رسیدن به منافع حتی مشروع خود هستیم مهم نیز در این فیلم طرح این پرسش است زیرا از نظر من؛ جامعه ما امروز در وضعیتی مانند فیلم یک روز بخصوص قرار دارد. جامعه در وضعیتی است که وقتی صبح از خانه بیرون می‌آییم، باور داریم که هیچ‌کسی دلسوز و مدافع ما نیست و باید یک زره و یک غلاف تمام فلزی بپوشم و در بیرون از خانه برای گرفتن حقم بجنگم تا بتوانم شب با میزانی از خوراک و آنچه که زندگی من نیاز داشته به خانه برگردم و تمام رفتارهای خودم را با گزاره مسئولیت‌پذیری برای خانواده‌ام توجیه کنم و با این توجیه هر کاری انجام می‌دهم، دیگر مشکلی نخواهد داشت و اگر کسی از من بپرسد که چرا در طول روز رشوه می‌گیرم یا دروغ می‌گویم فوری پاسخ می‌دهم که کسی به فکر من نیست و من باید برای حل مشکلات خانواده‌ام هر کاری انجام بدهم زیرا وظیفه من این است که فقط به فکر خانواده‌ام باشم. اما آیا این مساله و این گونه رفتار کردن یعنی احساس مسئولیت داشتن؟!

در جامعه مدرن اینگونه رفتار کردن احساس مسئولیت نیست. با این تفکر اگر روزی کسی به خانواده ما توهین کند ما باید برویم شخصا از او انتقام بگیریم درحالی‌که جامعه مدرن این مساله را قبول ندارد و اینکه در جامعه مدرن اصلا قابل قبول نیست که اگر دولت یا حاکمیت به وظیفه خود عمل نکرد من خودم را محق بدانم تا حق خود را خودم بستانم زیرا در این شرایط هر امری مباح می‌شود آیا اگر چنین مساله‌ای تسری پیدا کند و همه ما بر اساس قانون خود عمل کنیم آیا دچار قانون جنگل نمی‌شویم؟ من نمی‌خواهم بگویم که فیلم یک روز بخصوص فیلمی قوی یا ضعیفی است اما وقتی دو منتقد در مطلب خود می‌نویسند که این فیلم نخ‌نما شده‌ی اخلاقی است، من پیش خودم فکر می‌کنم که جامعه ما چقدر به ورطه بی‌اخلاقی رفته که حتی نمی‌توانیم درباره اخلاق صحبت کنیم.

حرف شما از یک نظر درست است اما از طرف دیگر در جامعه‌ای که هیچ قانون حمایتی وجود ندارد و معلوم نیست اگر من قانون را رعایت نکنم به حق خود می‌رسم یا نه؟ پس چه کار باید کرد و چه تضمینی وجود دارد که فردی مانند شخصیت اصلی فیلم به قانون عمل کند زیرا حتی اگر او به قانون عمل کند باز هم توسط دیگران زیر پا گذاشته می‌شود.

اسعدیان: این حرف درست است اما آیا با این حرف تصور نمی‌کنید که مجوز می‌دهیم به افراد که هر کاری دوست دارند انجام بدهند و آیا در آن صورت می‌توانیم به شرایط اجتماعی و به بی‌قانونی معترض شویم. دکتر ربیعی هشت سال پیش مقاله‌ای داشت به نام زنده‌باد فساد. یعنی اینکه شرایط موجود باعث می‌شود همه ما به نوعی در بی‌نظمی و فساد موجود شریک شویم زیرا فساد آنچنان در زوایای زندگی ما ریشه دوانده که حتی اگر بخواهند روزی با آن برخورد کنند به دلیل آنکه خود من نیز منافعی در آن دارم با فساد همراهی می‌کنم.

اما هستند افرادی که نمی‌خواهند درگیر فساد شوند بلکه می‌خواهند منافع خود را حفظ کنند زیرا امیدی به نظم حاکم ندارند مثلا امروز اگر فردی مورد سرقت قرار بگیرد و گوشی تلفن همراهش توسط سارقان دزدیده شود امید ندارد که پلیس و قانون بتواند اموال از دست رفته وی را باز گرداند یا سارقان بازداشت شوند....

اسعدیان: این مساله‌ای که شما گفتید امر دیگری است. حرف من این است که آن کسی که مالباخته است در شرایط فعلی به خودش اجازه بدهد چون کسی اموال او را دزدیده او هم حق دارد اموال دیگری را بدزد از نظر من این نگاه خطرناک است. در زمانی که فیلم قیصر ساخته شد دو نگاه جدی به این فیلم است گروهی مانند دکتر کاووسی به نگاه فیلم به جامعه انتقاد داشتند و می‌گفتند که این عمل قیصر ضدقانونی است و گروهی دیگر که موافق فیلم بودند می‌گفتند مشکل از قیصر نیست زیرا در جامعه‌ای که قانون رعایت نمی‌شود آدم‌ها خودشان دست به اجرای قانون می‌زنند. نگاه دوم شاید در ظاهر درست باشد اما من فیلم ساز نمی‌توانم آن را توصیه کنم.

در سینمای آمریکا فیلم‌های بسیاری درباره این دو نوع نگاه ساخته شده مانند فیلم مناظره ساخته دنزل واشنگتن که به مساله نافرمانی مدنی می‌پردازد و اینکه باید در مقابل قانون بد یا قانونی که خوب اجرا نمی‌شود، ایستاد. آیا در قصه شما در فیلم یک روز بخصوص و بالاتر از آن در جامعه می‌توان به شیوه نافرمانی مدنی عمل کرد؟

اسعدیان: آمریکایی‌ها به دلیل آنکه جامعه مدرنی دارند متخصص ساختن فیلم‌هایی همچون مناظره هستند و تمام نافرمانی مدنی و اسلحه کشیدن را پشت دفاع از یک حق  قرار می‌دهند اما قهرمان فیلم ما از حق دفاع نمی‌کند زیرا خودش به دنبال ناحق کردن یک حق است. اگر در فیلم به‌جای آنکه مصطفی زمانی به دنبال گرفتن نوبت دیگران باشد خودش مورد اجحاف قرار گرفته بود هر عملی انجام می‌داد مورد پذیرش بود زیرا برای دفاع از حق دست به اعتراض زده بود و آن وقت فیلمی می‌شد شبیه به آژانس شیشه‌ای.

قیصری: فیلم درباره فساد است و مبارزه با فساد دو راه بیشتر ندارد یا باید به اخلاق تکیه کنیم یا قانون. یعنی یا باید از قانون تمکین کنیم تا راه خود را برود و مقصران را پیدا کند و به سزایش اعمالشان برساند یا اخلاقی رفتار کنیم و عمل خلاف دیگران را ما ا نجام ندهیم تا آرام آرام جامعه اصلاح شود. شخصیت اصلی فیلم بین این دو وضعیت گیر کرده است.

                            اینکه بگوییم فقط افراد برتر حق حیات دارند یک ایده کاملا فاشیستی است

در این فیلم تماشاگر با دلال خونسرد و کاسب‌مآب قصه خیلی خوب رابطه برقرار می‌کند. او بیشتر از اینکه حس نفرت را در مخاطب خود به همراه داشته باشد؛ یک قربانی به نظر می‌رسد که حالا به راحتی تصمیم‌ می‌گیرد؛ نوبت تعیین می‌کند و صلاح می‌بیند الان وقت رفتن کدام قربانی شده و کدام مریض باید بیشتر زنده بماند... این شخصیت چگونه ساخته و پرداخته شد؟

اسعدیان: تفاوت حامد (مصطفی زمانی) با سازگارا (فرهاد اصلانی) این است که سازگارا با کاری که انجام می‌دهد کنار آمده است همه ما وقتی با یک روش زندگی و عملکرد کنار می‌آییم سعی می‌کنیم آن را تئوریزه کنیم زیرا از ما می‌پرسند که چرا این عمل خلاف را انجام دادید و ما باید آن را توجیه کنیم.  سازگارا را نیز عمل خود را تئوریزه می‌کند و معتقد است جهان جایی است که آدم‌های به درد بخور باید زنده بمانند آن بچه کارگری که بزرگ هم بشود می‌خواهد کارگر بشود چه سودی دارد که زنده بماند پس بمیرد بهتر است و من انتخاب می‌کنم که از میان مریض‌ها چه کسی زنده بماند این نگاه یک نوع نگاهی است که نه تنها در بعضی افراد بلکه در بعضی سیاستمداران نیز وجود دارد و معتقدم که باید افراد برتر زنده بمانند. یعنی یک نگاه کاملا فاشیستی به جامعه و این تئوری بسیار خطرناک است و حرفی که سازگار به حامد می‌زند همین است که اصلا نباید ناراحت شود زیرا در جهان کسانی زنده می‌مانند که سود بیشتری دارند زیرا خود من نیز انتخاب شدم شخصیت سازگارا در این فیلم براساس یک شخصیت واقعی ساخته شد و روزنامه شرق چند سال پیش با یکی از دلال‌های اعضای بدن مصاحبه مفصلی انجام داده بود که به اندازه یک پزشک اطلاع داشت و بعد هم مدعی بود کمک می‌کند که یک فردی که در دم مرگ قرار دارد با استفاده از اعضای بدن فرد دیگری زنده بماند و در این میان پولی نیز به وی می‌رسد و ما ریشه این رفتارها را که گرفتیم، دیدیم که تجارت مهمی پشت این قضیه وجود دارد.

قیصری: شخصیتی مانند سازگارا شاید روز اول با رفتار خود مشکل داشت اما وقتی خود قربانی چنین سیستمی شده دیگر مشکلی با اینگونه رفتارها ندارد و ما اگر قصه اولین روز فعالیت سازگارا را بیان می‌کردیم قطعا شرایط او نیز مانند شرایط فرهاد بود زیرا دفعه اول و اولین بار جذابیت دارد.

برخی مخاطبان فیلم معتقد بودند عمل دانشجویی که قصد دارد جلوی معامله سازگارا و حامد را بگیرد بسیار غیرعاقلانه، پوچ و ایده‌آلیستی است.

قیصری: این تجربه نشان می‌دهد که وضعیت به شدت خطرناک است چندی پیش یک نظرسنجی انجام شده بود و از مردم سوال شده بود اگر شما جای مدیرانی که حقوق‌های نجومی می‌گیرند بودید آیا این حقوق‌ها را دریافت می‌کردید؟ بالای 60 درصد از پاسخ دهندگان گفته بودند که قطعا این حقوق‌های نجومی را دریافت می‌کنند و فقط حدود 30 درصد گفته بودند که این حقوق‌ها را دریافت نمی‌کنند و این مساله به شدت خطرناک است.

اسعدیان: با این حرف اگر فینال فیلم را به شکلی تمام می‌کردید که عمل جراحی خواهر حامد انجام می‌شد مخاطب بسیار خوشحال می‌شد هرچند شاید بعد از انجام عمل در حیات بیمارستان شروع به گریه می‌کرد و این مساله از نگاه جامعه‌شناسی و روانشناسی به شدت مساله نگران‌کننده‌ای است و نشان دهنده وضعیت اجتماعی ماست.

یک روز بخصوص می‌خواست فیلمی در نمایش فضای مطبوعات ایران هم باشد اما واقعیت این است که تحریریه برای فیلم بیشتر کارکرد یک لوکیشن را داشت گرچه کشمکش بر سر نوشتن یک گزارش بود اما ابتدا و انتهای این گزارش و فرد قدرتمندی که سوژه گزارش بوده تنها در چند پلان خلاصه می‌شود و ما بیشتر شاهد درگیری حامد برای پیدا کردن پول و جلو انداختن نوبت پیوند خواهرش هستیم. به اعتقاد خودتان آیا به نظر خودتان تصویر کامل و واقعی از تحریریه؛ خبرنگاران؛ رابطه خبرنگار با مدیران رسانه؛ چند و چون سوژه‌یابی و تبدیل سوژه به مطلب و ... در فیلم ارایه شده؟ از نگاه من در این فیلم روزنامه‌نگاری بیشتر شغل حامد است او می‌توانست یک کارمند هم باشد یا یک معلم یا یک هنرمند و همین‌طور میان اخلاق و بی‌اخلاقی غوطه‌ور باشد.

اسعدیان: نکته‌ای که شما می‌گویید کاملا درست است. در این فیلم ما فقط دنبال یک عقبه فکری و شغلی به کار حامد نگاه کردیم و برخی دوستان هم گفته بودند اسعدیان اصلاً فضای مطبوعات را نمی‌شناسد و تصورکرده که روزنامه‌های ایران مانند نیویورک تایمز هستند. ما این فیلم را در دفتر روزنامه فرهیختگان فیلمبرداری کردیم و در حال نگارش فیلمنامه نیز با چند نفر از روزنامه‌نگاران قدیمی مشورت کردیم و تنها سکانسی که در فیلم وجود دارد یک سکانس است که به محدودیت مطبوعات اشاره می‌کند و ما فکر می‌کردیم که کفایت می‌کند. حتی پدر سودابه نیز که روزنامه‌نگار بوده است در فیلم اشاره‌ کوتاهی به او می‌شود. تصور کردیم با همین دیالوگ‌های کوتاه و بخش‌هایی که در فیلم وجود دارد می‌توانیم فضای مطبوعات را بیان کنیم. البته موضوع فیلم مطبوعات نیست و بسیار اشاره‌ای به مطبوعات اشاره شده است.

آمریکایی‌ها متخصص فیلم‌هایی مثل مناظره هستند/اگر در سینما مسئولیت نداشتم حتما به جم آگهی می‌دادم

                                   داستان و  رسالت اصلی مطبوعات فقط مبارزه با فساد است

شاید اگر قصه‌های موازی در فیلم وجود می‌داشت و شاید اگر کشمکش‌ها و تودرتویی روایت افزایش می‌یافت، حتی اگر آدم‌های بیشتری در جریان تحریریه یک رسانه ایرانی وارد این قصه می‌شدند؛ یک روز بخصوص می‌توانست خیلی متفاوت‌تر باشد. آیا از ابتدا دوست داشتید قصه سرراست و خط روشنی پیش روی مخاطب قرار دهید؟

 قیصری: داستان و  رسالت  اصلی مطبوعات فقط مبارزه با فساد است و حتی در فیلم بر روی مقاله‌ای تاکید می‌شود که به دنبال کشف یک ریشه فساد در حوزه دارو و پزشکی است. تم اصلی فیلم از نظر ما مبارزه با فساد است و مطبوعات جلودار مبارزه با فساد هستند و داستان از آنجا جذاب می‌شود که کسی که خود به عنوان روزنامه‌نگار باید با فساد مبارزه کند در یک مخمصه قرار می‌گیرد.

                                                              چرا حامد بهداد در فیلم بازی نکرد

 آقای اسعدیان گفته بودید که انتخاب اول‌تان حامد بهداد بوده. او چه ویژگی متمایزی داشت که انتخاب شما را برای نشان دادن پرتره‌ای از یک خبرنگار ایرانی کامل می‌کرد؟

اسعدیان:طرح این فیلم را سه سال پیش نوشته بودم و همان زمان نیز با حامد بهداد قرار گذاشتیم و صحبت کردیم. تا زمان پیش‌تولید جدی فیلم نیز قرار بود حامد بهداد در فیلم بازی کند و حتی نام شخصیت فیلم نیز به همین دلیل حامد بود اما در ادامه به دلیل مشکلات و مشغله کاری که به وجود آمد امکان حضور حامد بهداد فراهم نشد. البته اگر حامد بهداد در این فیلم بازی می‌کرد ما شاهد بازی متفاوتی از وی بودیم و وی بازی درونگرایی از خود نمایش می‌داد اما فیلمنامه به هیچ عنوان تغییر نکرد و مصطفی زمانی همان نقشی را بازی کرد که قرار بود حامد بهداد بازی کند.

آقای قیصری خیلی‌ها معتقدند مشکل سینمای ایران فیلمنامه است. به نظر شما این جمله دقیقا به چه معنایی‌ست؟ آیا اگر چند داستان‌نویس و رمان‌نویس را با خانه سینما مرتبط کنیم تا فیلم‌نامه‌ها را آنها رصد کنند و مثلا ویرایش کنند؛ مشکل سینمای ایران حل می‌شود؟

 قیصری: نمی‌توانم بگویم که مشکل سینمای ایران فیلمنامه نیست، مشکل اصلی سینمای ایران از نظر من تهیه‌کننده حرفه‌ای است. تهیه‌کننده‌ای که بداند از سینما چه می‌خواهد یعنی اگر تهیه‌کننده بداند که چه فیلمی می‌خواهد و نه فقط نقش سرمایه‌گذار ایفا کند به این فکر می‌کنم می‌توانیم سینمای بهتری داشته باشیم اما به شخصه معتقدم که باید به سمت تعامل بیشتر بین سینماگران و اهالی ادبیات حرکت کنیم.

اسعدیان: من ولی معتقدم که مشکل اصلی سینمای ایران فیلمنامه است. نمونه بارز آن تعداد فیلم‌هایی است که ما در امسال و سال‌های گذشته دیده‌ایم و هرکس می‌خواهد از فیلم‌ها ایراد بگیرد به قصه فیلم ایراد می‌گیرد نه به کارگردانی آن و بسیاری معتقدند که فیلمنامه خوبی نداریم و واقعیت این است که آنگونه که استانداردهای بخش‌هایی همچون صدابرداری، فیلمبرداری، کارگردانی رشد کرده هنوز استانداردهای قصه‌گویی و فیلمنامه رشد نکرده است. از طرفی دیگر هنوز سینمای ایران به این نتیجه نرسیده است که باید به اندازه سایر حوزه‌ها به فیلمنامه نویس نیز اهمیت بدهد و دستمزد آن برابر با سایر بخش‌ها باشد درحالیکه در همه جای دنیا فیلمنامه‌نویس کار جدایی دارد اما درنهایت فیلم به نام کارگردان شناخته می‌شود. در ایران کار کردن با قصه‌نویس سخت است زیرا مثلاً دست به روی هر قصه‌ای که بگذاریم نویسنده حاضر نیست که بخش‌هایی از آن را حذف کنیم در حالی که در دنیا وقتی داستانی مانند موبی‌دیک ساخته می‌شود بخش زیادی از داستان در رمان در زمان تبدیل شدن به فیلم حذف می‌شود. متاسفانه یک دیواری بین ادبیات و سینما وجود دارد که نامرئی است و همین مسئله باعث شده یک تعامل طبیعی و ارگانیک بین این دو بخش به وجود نیاید یعنی از طرفی اهالی ادبیات سینماگران را بعضاً افرادی بازاری می‌دانند و از طرفی دیگر سینماگران نیز اهالی ادبیات را کسانی می‌دانند که در جهان واقعی زندگی نمی‌کنند و همین مسئله باعث شده تا پشتوانه ادبیات از سینما حذف شود.

                                  اگر در سینما مسئولیت نداشتم حتما به جم تبلیغ می‌دادم

 وضعیت فروش فیلم را چگونه بررسی می‌کنید؟ به نظر می‌رسد فیلم‌هایی که تبلیغاتی خوبی دارند خوب می‌فروشند و هنوز بخشی از پخش‌کنندگان اعتقادی به تبلیغات مدرن و اطلاع‌رسانی مدرن ندارند.

اسعدیان: از فروش فیلم راضی نیستم تصور من از فروش 10 میلیاردی نبود اما انتظار یک فروش متوسط را داشتم اما واقعیت این است که به جز فیلم گشت ارشاد بقیه فیلم‌ها فروش خوبی نداشته‌اند. هرچند ما امسال فرصت خوبی مانند شبکه جم را نداشتیم و سال گذشته تبلیغات بسیاری که این شبکه از فیلم‌های سینمایی پخش کرد باعث شد تا فیلم‌ها به فروش خوبی برسند. البته تلویزیون امسال بسیار بهتر از پارسال تیزرها را پخش کرد اما همین تعداد نیز بسیار ناچیز بود. با این وضعیت من نگران وضعیت آینده اکران فیلم‌ها هستم البته بعضی فیلم‌ها همچون نهنگ عنبر و یا ساعت 5 عصر که آثار کمدی هستند قطعاً فروش خوبی خواهند داشت و نیازی به تبلیغ نیز ندارد. قبل از این وقعی به من گفتند که قرار است فیلم یک روز به خصوص در عید اکران شود می‌دانستم که این اکران ریسک است. امروز وضعیت ما از لحاظ تبلیغات خیلی بد است و حتی به من گفتند که تبلیغ فیلمت را به جم بده و از طرف دیگر من به چوب دو سرطلا تبدیل شدم، ازطرفی می‌گویند که چون رئیس شورای صنفی نمایش است فیلمش را در عید اکران کرده و از طرفی دیگر به دلیل جایگاه شغلی و کاری که دارم نمی‌توانم تبلیغ فیلمم را به شبکه جم بدهم. متاسفانه ما در سینمای ایران تمام نگاهمان به گیشه است و هیچ کدام از راه‌های دیگری همچون اکران بین‌المللی، شبکه نمایش خانگی و تلویزیون نمی‌تواند درآمدهای خوبی برای فیلم کسب کند و همین امروز اگر تلویزیون تیزرهای ما را رایگان پخش نکند ما اصلاً نمی‌توانیم هزینه تبلیغات تلویزیونی را بپردازیم.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز