محسن کرامتی در گفتگو با ایلنا مطرح کرد:
موسیقی پاپ محصول فرهنگ ما نیست/شرایط عاطفی جوانها بسیار بد است
محسن کرامتی معتقد است که مساله جوانها نیاز به "شادی" و"طراوت" است و حق آنهاست برای همین به سراغ موسیقی باصطلاح "پاپ" میروند. غافل از این که آنچه آنها میپسندند مربوط به این سرزمین و این فرهنگ نیست.
به گزارش خبرنگار ایلنا، محسن کرامتی در روزگاری که هنرجوی رشته نقاشی دانشگاه تهران بود و ردیف نمیدانست آوازهای ظلی را به خوبی میخواند و به سبب علاقه به آواز به کلاس زندهیاد محمود کریمی میرود و با دعوت استاد شجریان دوره آموزش خود را نزد او تکمیل میکند و به توصیه استاد به آموزش ردیف آوازی ایران میپردازد و شاگردان زیادی را پرورش میدهد. شاگردانی که امروز با نام او شناخته میشوند. با این استاد آواز درباره موسیقی ایرانی و انتقاداتی که امروز از سوی برخی از منتقدین به نوع از موسیقی گرفته میشود گفتوگو کردیم.
بسیاری از منتقدان موسیقی ایرانی موسیقی را کاملا در خدمت شعر میدانند و معتقدند موسیقی اصیل ما بر پایه آواز است تا ساز نظر شما در این باره چیست آیا ملودی و ساز در موسیقی ایرانی جایگاه کم اهمیت تری نسبت به آواز دارد؟
به نظر من اهمیت شعر درموسیقی دستگاهی به مراتب بیشتراز این است: من معتقدم اصولا "فرم"و قالب موسیقی دستگاهی از"فرم" شعر کلاسیک گرفته شده است. و باز اعتقاد دارم واژهی "ردیف"، هم، از"شعر" وارد موسیقی شده است. اما موضوع ملودی چیز دیگری ست. در واقع جانمایهی موسیقی دستگاهی همان ملودیهایی است که موسیقی دستگاهی راشکل دادهاند. و اینها، بیتردید، ملهم از نغمههای محلیی مناطق مختلف ایران هستند. بنابراین اهمیت اصلی از آنِ همین نغمهها و ملودیها - یا بهتر بگوییم "محتوا"ی ظرفِ ردیف است : ظرف- یا همان قالبِ- تهی، دردرجه بعدی، اهمیت مییابد.
به اعتقاد من آنچه باعث میشود گمان کنیم موسیقی ایرانی در خدمت شعر قراردارد، همین اتکای موسیقی دستگاهی بر"قالب" یا فرم شعر کلاسیک است
موسیقی ایرانی مایه مباهات است
موسیقی سنتی ایران بدون اشعار شاعرانی چون مولوی، حافظ و سعدی آیا امکان رقابت با موسیقی جهان را دارد یا خیر در حقیقت شعر بن مایه اصلی موسیقی سنتی است آیا بدون آن موسیقی سنتی ما قدرت رقابت و عرض اندام را دارد یا نه؟
باید بپذیریم که درمقایسه با موسیقی کلاسیک غربی – یا به تعبیری موسیقی جهانی، موسیقی ایرانی حرفی برای گفتن ندارد. موسیقی ما از لحاظ مبانی نظری و تئوریک بسیار ابتدایی است. و به گمانم اصولا از مقولهی دیگری است، و باز، بدون شک "ارزشهای" خودش را دارد. اما این که بخواهیم با این سرمایهی اندک در عرصهی موسیقی "استاندارد شده"ی کلاسیک غربی حرفی برای گفتن داشته باشیم، من بعید میدانم. موسیقی ایرانی از "ژانر" دیگری است و در نوع خود، البته بینظیر و مایهی مباهات.
علت اصلی استفاده از ادبیات کلاسیک در موسیقی سنتی قوت صنایع ادبی و مضمون خوب اشعاری مانند نظامی، مولانا و ... است آیا علت اصلی اینکه شعر نو و معاصر مورد استفاده موسیقی سنتی نیست همین ضعف در صنایع ادبی است یا خیر؟ نظر شما در این باره چیست؟
فرم موسیقی دستگاهی از فرم شعر کلاسیک تبعیت میکند و از لحاظ ساختار فرمال با شعر "نو" سنخیتی ندارد. بنابراین موضوع ِ قوت و ضعف شعر مطرح نیست. موسیقی ردیف، فقط در مقولهی ترانهسازی میتواند با شعر "نو" سازگار شود. این البته نظر شخصی بنده است.
شما شاگرد استاد شجریان بودید و به توصیه ایشان مشغول تدریس ردیفهای آوازی هستید آیا به نظر شما با توجه به اینکه بسیاری معتقد به ایجاد تغییر و نوآوری در انواع موسیقی هستند آیا ردیفهای آوازی ما قابل تغییر هستند؟ این تغییر چگونه امکانپذیر است؟ همچنین اقبال جوانان رو امروز به موسیقی سنتی و یادگیری این نوع از موسیقی چطور میدانید؟
خب موسیقی آوازی، هم، مطمئنا، مثل هر پدیدهای، قابلیت تغییر دارد. اما برای ایجاد تغییر، باید کار و پژوهش آگاهانه و مستمر صورت بگیرد. این که اشعار ردیف را تغییر بدهیم، یا بطور مثال به زور با شعر" نو" آن را ارائه کنیم، البته تغییر نیست! نخست باید بر سر ماهیت اجزای "ردیف" توافقی همگانی صورت بگیرد، آنگاه چارهای برای ایجاد تغییرات منطقی اندیشیده شود.
ما همیشه خواهان تغییر هستیم
آیا اصلا ضرورتی برای تغییر این ردیفهای آوازی وجود دارد یا نه نظر شما در اینباره چیست؟
تغییر، بنا به طبیعت و سرشت تنوع طلب "بشر" اجتنابناپذیر است. مساله "ضرورت" نیست؛ ما همیشه خواهان تغییر ذائقه هستیم، و این کاملا" طبیعی" است.
نقش عرفان را در موسیقی سنتی ایران را چقدر میدانید و اصلا تعریف شما از عرفان در موسیقی سنتی چیست؟ آیا با این تعریف که در موسیقی سنتی عرفان اشراقی وجود دارد موافق هستید یا خیر؟
من با این داستان "عرفان" اصولا مشکل دارم و درکاش نمیکنم. این که ما برای هر " واژهی روشنی" تعبیر متافیزیکال ابداع کنیم و اصلِ داستان را فراموش کنیم، به نظر من "دکان"ی است که دورهاش تمام شده است.
باید روزی پاهایمان را روی "زمین" بگذاریم
آیا موسیقی سنتی امروز ما به مسائل سیاسی و اجتماعی نیز میپردازد یا نه؟ شما ورود به این موضوعات را در موسیقی سنتی چگونه تعریف میکنید؟
سالهای درازی است که با خیلی از اهالی هنر بر سرموضوع "تعهد سیاسی واجتماعی" در هنر دعوا داشتهام، و متاسفانه تقریبا همیشه دراقلیت هم بودهام! من با تمام وجود براین باورم که هنر را باید از هرگونه آلایش ایدئولوژیک دور نگاه داشت.
ادبیات ما همان ادبیات"حرمان" و"درد" و"رنج" است.
درباره تغییر و تحولات موسیقی سنتی به فراخور زمانش بگویید؟ آیا موسیقی سنتی امروز ما نه در کلام بلکه در خودِ موسیقی آن دچار تغییر شده و با زمان خود همگام است یا خیر؟
به هرحال تلاشهایی در این باب صورت گرفته است. همان نیاز به تنوع باعث میشود که حرکتهایی برای ایجاد تغییر در موسیقی به فراخور زمان، انجام بگیرد. بخش دوم پرسش شما را، خود "زمان" قضاوت میکند و حکم میدهد که آیا شده است یه نه!
بیشتر نسل جوان امروز معتقد است که موسیقی سنتی و اصیل ایرانی غمگین است. آیا شما با این موضوع که موسیقی ایرانی غمگین است موافق هستید؟
کاملا به نسل جوان حق میدهم. ادبیات ما، که موسیقیمان شدیدا بر آن تکیه دارد، سراپا گویای"حرمان" و"درد" و"رنج" است. طبیعی است که موسیقیمان هم غمانگیز باشد. اما در نهایت یادمان باشد: "ازکوزه همان برون تراود که دراوست" .
شرایط روحی و عاطفی جوانها بسیار بد است
نسل جوان امروز با این توجیه که موسیقی سنتی و ایرانی غمگین است و با شرایط روحی و عاطفی او منطبق نیست به سراغ موسیقی پاپ میرود آیا این موضوع باعث نمیشود که روزی نام آهنگسازان و خوانندههای مهم موسیقی سنتی روز از اذهان پاک شود؟
اینجا من با نسل جوان موافق نیستم! شرایط روحی و عاطفی جوانها البته بسیار بد است ولی این را نباید به موسیقی ربط داد. اتفاقا در روزگار بداحوالی است که موسیقی سنتی به داد آدم میرسد! مساله ی جوانها نیاز به "شادی" و"طراوت" است و حق آنهاست. برای همین به سراغ موسیقی باصطلاح "پاپ" میروند. غافل از این که آنچه آنها میپسندند مربوط به این سرزمین و این فرهنگ نیست. آن نوع موسیقی موسوم به "پاپ"که امروز تقریبا جهانگیر شده است صورتی تقلیدی از "ژانر" خاصی از موسیقی، اساسا، غربی است که کورکورانه و از سوی قریب به اتفاق جوانان درچهارگوشهی جهان مورد استقبال قرار میگیرد.
معتقدم اینها "تب" دوران جوانی است. و فقط هم مربوط به جوانهای ایرانی نیست: ازچشم بادامیهای کره و ژاپن، تا ترکان ترکیه، روسهای سفید، و اعراب حاشیه خلیج فارس، همه و همه در چنگ و چنبرهی این متاع غربی گرفتار شدهاند. واین واقعیت تلخی است که نه فقط موسیقی، که، همه ارکان و شالودههای فرهنگی سرزمینهای آنچه به جهان دوم وسوم موسوم است در معرض تهدید و تباهی قرار دارد.
همین که موسیقی سنتی پایدار بماند باید خدارا شکر کرد
برای اینکه دوباره موسیقی سنتی و اصیل ایرانی به روزگار اوج خود بازگردد و مورد اقبال همه اقشار جامعه قرار بگیرد چه باید کرد؟
من به بازگشت به روزگار اوج فکر نمیکنم: همین که پایدار بماند باید شکر کرد.