در گفتوگو با یک منتقد و فیلمنامهنویس مطرح شد؛
فیلمسازهای کهنهکار مخاطبان خود را گم کردهاند/فضای سینمای ایران مسموم است/سینمای ایران ورشکسته است
فیلمها دارند روزبهروز از نظر ارزشهای مضمونی و امکانات ساختاری و روایی تحلیل میروند. فیلمسازها نگاه میکنند که ببینند منطق بازار چیست و چه چیزی بفروش است و چه چیزی میتواند مخاطب را روی صندلی نگه دارد؟ اغلب به مسائل پیش پا افتاده چنگ میزنند تا هر طور شده فیلم بسازند.
سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر با فرازهای کم و نشیبهای فراوانش به پایان رسید. جشنوارهای که دارای حواشی غیرفنی فراوانی بود و در خلال جشنواره از هرچیزی حرف زده شد جز کیفیت فرم و محتوای فیلمهای جشنواره سی و پنجم.
به بهانه بیش از یک دهه پیگیری جشنواره فیلم فجر توسط امین عظیمی (نویسنده و منتقد) گفتگویی با وی انجام دادیم تا کمی از فضای کلی سینمای ایران را به همراه او آسیبشناسی کنیم.
عظیمی در نقد کلی فیلمهای جشنواره سی و پنجم گفت: من از سال 82 به این سو پیوسته جشنواره را دنبال کردهام. متاسفانه احساس میکنم روندی که جشنواره دارد به این سمت است که فیلمها روزبهروز از نظر ارزشهای مضمونی و امکانات ساختاری و روایی، تحلیل میروند. به دلیل اینکه حجم تولیدات سینمای ما روزبهروز بیشتر میشود اما بازهم این امر باعث نمیشود در حوزه فیلمنامه سرمایهگذاری کافی کنیم و شاهد نمونههای ارزنده و ارزشمندی از سینمای ایران باشیم.
این منتقد سینما ادامه داد: وقتی خیل عظیمی از افراد میآیند و سعی میکنند روی فیلمنامهای انرژی بگذارند و آن اثر را به سرانجام برسانند، باید محصول نهایی یک چیز آبرومند و ارزشمند باشد. اساسا هیچ ایده مشخصی پشت فیلمهای این دوره نیست. این فیلمها فقط یک کپیهای شتابزده از آثار موفق همین چند دوره پیش هستند حتی نمونههایی از دو دهه یا سه دهه قبل در میان آنها دیده نمیشود.
وی درباره ایدئولوژی اصلی فیلمسازان این دوره گفت: انگار فیلمسازها دارند نگاه میکنند که ببینند منطق بازار چیست؟ چه چیزی میتواند اصطلاحا بفروش باشد؟ و چه چیزی میتواند مخاطب را روی صندلی نگه دارد؟ اغلب به این مسائل پیش پا افتاده چنگ میزنند تا هر طور شده بتوانند فیلم بسازند. این روند بسیار نگرانکننده و ناامیدکننده است.
عظیمی درباره سیاست دولت در بحث فیلمنامه گفت: دولت همواره سیاستهای متفاوتی دارد. در برههای بحث اقتباس را مطرح کرد تا بتواند جریانی از فیلمنامهنویسی ایجاد کند اما این سیاستها شکست خوردند. هم مدیران دولتی شکست خوردند و هم کسانی که در حوزه آموزش کار میکند. حجم منابع آموزشی راجع به فیلمنامه بسیار زیاد است و بعید میدانم کتابی در زمینه فیلمنامهنویسی در جهان باشد که ترجمه نشده باشد. در اینصورت چرا تاثیرش را در زمینه فیلمنامهنویسی ایران نمیگذارد؟ جوابش ساده است: به خاطر اینکه نظام تولید جایی را برای اینکه یک نویسنده؛ راحت و بدون دغدغه و محدودیت بنشیند و اثرش را بنویسد؛ ندارد.
وی درباره پیشرفت سینمای ایران در زمینه فرم ساختاری گفت: اگر روی دیگر سکه را بخواهیم نگاه کنیم فیلمها از نظر فنی در حال رشد هستند. از نظر تصویر، صدا، نور، رنگ و ... . شما اگر فیلمهای 10 سال پیش را با این دوره از جشنواره مقایسه کنید، متوجه تفاوت این کیفیتها میشوید اما عدم تعادل بین فرم و فیلمنامه طوری ملموس است که اصلا معلوم نیست میخواهد ما را به کجا ببرد؟
نویسنده مجموعه تلویزیونی "او یک نویسنده است"، ادامه داد: به نظر من چیزی که فیلم را به یک اثر ارزشمند تبدیل میکند، ایده و فکر فیلم است. برای اینکه بتواند حداقل تجربهای به عنوان یک پدیده سینمایی برای شما ایجاد کند. نه اینکه با شعبدهبازیهای بصری و پرداخت موسیقی، شما را شگفتزده کند. به نظرم این جلوهها تاریخ مصرف بسیار کمی دارد چون تکنولوژی روزبهروز رشد میکند و اینها نمیتواند دستاوردی برای ما داشته باشد.
وی درباره افت هر ساله کیفت فیلمها گفت: سینمای ایران یک سینمای ورشکسته است یعنی اگر ما وامها و هزینههای دولتی را بگذاریم یک طرف و فروش را در طرف دیگر، میفهمیم که سینمای ما یک سینمای ورشکسته است.
وی در ادامه صحبتهایش درمورد فضای سینمای ایران گفت: یک مسمومیت عمومی بر فضای سینمای ایران حاکم است که فیلمساز جوان و باتجربه این هوا را تنفس میکند و محصولی که تولید میکند؛ محصولی است فاقد استانداردهای عرف جهان. درمورد فیلمسازهای کهنهکارتر قضیه کمی پیچیدهتر است. آنها در طول سالها به حمایتهای دولتی عادت کردهاند. آنها طراوت و شادابی را در ابتدای کار خود داشتند اما هرقدر که به سمت جلو کشیده شدند به جای اینکه سعی کنند تواناییهای خودشان را رشد بدهند و خود را بهروز کنند، عملا دارند مسیر معکوس را پیش میگیرند. کسانی که حتی اسمشان ما را یاد سینما میاندازد اما وقتی فیلمهایشان را نگاه میکنیم؛ مایوس میشویم.
وی افزود: اگر بخواهیم سینمای ایران را با سینمای کشورهای دیگر مقایسه کنیم، فیلمسازهایی میبینیم که در دهه 70 و 80 زندگی خود هستند، اما ذهن بسیار روشن و بازی دارند. فیلمسازهای کهنهکار ما مخاطبان خودشان را گم کردهاند و این باعث شده که نتوانند با زبانی که هم ارزشهای سینمایی داشته باشد و هم بتواند مخاطب امروزی را نگه دارد، با مردم حرف بزنند.
عظیمی در پایان گفت: چیزی که ما الان داریم میبینیم، محصول سالها سوءمدیریت است که متاسفانه کار را به جایی رساندهاند که جوانها دنبال فرمولهای زود دیده شدن هستند. نه جسارتی وجود دارد و نه خلاقیتی. صرفا آنها با محافظهکاری و فرمولهای مشخص، میخواهند وارد عرصه بشوند و ادامه بدهند.