گفتگو با کارگردان فیلم یادم تورا فراموش؛
عوامل تهدید زندگی بازیگران و فوتبالیستها/محمدخانی و شهلا جاهد روی پرده
علی عطشانی میگوید؛ در فیلم یادم تو را فراموش اصلا وارد داستان جنایی ناصر محمدخانی و شهلا جاهد نشده بلکه دنبال روایت یک داستان عاشقانه بوده است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، علی عطشانی (کارگردان جوان سینما) در تازهترین ساخته خود فیلم سینمایی "یادم تو را فراموش" ماجرای پرکشش و پرحاشیهای را جلوی دوربین برده است. او قصه شهلا جاهد و ناصر محمدخانی را دستمایه یک فیلم ملودرام عاشقانه قرار داده و با دخل و تصرفاتی که در آن داشته؛ سعی کرده فیلمی متفاوت ارایه دهد. با این کارگردان که در سیوپنجمین جشنواره فیلم فجر حضور دارد؛ گفتگو کردهایم.
چرا باوجود آنکه چند فیلم درباره داستان ناصر محمدخانی و شهلا جاهد ساخته شده؛ بازهم به سمت این قصه و داستان حرکت کردید؟
زمانی که پیمان عباسی؛ فیلمنامهنویس فیلم برای من طرح و داستان فیلم را تعریف کرد؛ متوجه شدم که میتوان از بستر این داستان یک قصه عاشقانه روایت کرد. به او گفتم فیلمنامهای که میخواهیم بنویسیم باید همه سکانسهایش فضای ابری و گرفته داشته باشد. این مساله را ما در فیلم نیز رعایت کردیم و تمام سکانسهای فیلم دارای فضای ابری و گرفته است زیرا معتقدم هوای ابری؛ هوایی عاشقانه و دلگیر است و من دوست داشتم ساخت چنین فیلمی را تجربه کنم البته نمونههای خوبی از سینمای عشقی در فیلمهای ایرانی وجود دارد و سینمای ایران از قبل از انقلاب با فیلمهایی مثل بیتا و سوتهدلان با داستانهای ملودرام عاشقانه آشنا بوده است.
چرا به سمت داستان واقعی ناصر محمدخانی نرفتید؟
خط اصلی داستان از ماجرای ناصر محمدخانی گرفته شد اما اصلا دوست نداشتیم وارد فضای جنائی و قضاوت بشوم. نمیخواستیم در فیلم نان دهیم چه کسی مقصر است بلکه فقط میخواستیم یک بستر عاشقانه را روایت کنیم و به خلوت قهرمانهای اصلی فیلم برویم و اینکه چه چیزی باعث اتفاقاتی همچون خیانت میشود. 5 بار فیلمنامه نوشته شد و نسخه آخر بازنویسی شد. از ابتدا فقط میخواستیم یک عاشقانه جذاب بسازم و به نظرم همین اندازه که گفته شود داستان این فیلم از یک ماجرای واقعی الهام گرفته؛ کفایت میکند.
بازنده نهایی فیلم مرد ماجراست زیرا هر دو نفری را که دوست داشته؛ از دست داده و حسین یاری آن را بازی میکند.
من اگر بخواهم بهعنوان یک مخاطب و به دور از تفکر علی عطشانی بهعنوان کارگردان فیلم پاسخ این سوال را بدهم باید بگویم احساس میکنم این فیلم میخواهد بگوید که دامون عاشق نیست. در این فیلم فقط یک عاشق وجود دارد که آنهم تیارا (میترا حجار) است. اما اینکه چه اتفاقی میافتد که تیارا عاشق شخصیتی مانند دامون میشود؛ حرفیست که فیلم به دنبال واکاوی آن است. از طرف دیگر نقش دامون بسیار پررنگ است زیرا عاشق؛ تمام تلاش خود را میکند که معشوق را به دست بیاورد اما اگر معشوق نخواهد هرگز اتفاقی نمیافتد. بهنظرم بزرگترین تلنگری که میتواند فیلم به همه ما بزند این است که در یک ثانیه و در پی یک غفلت؛ کل زندگی از بین میرود و باید مراقب باشیم هر علاقمندی و دوست داشتن را به حساب عشق نگذاریم زیرا عشق مساله بسیار عزیزی است اما باید آن را مدیریت کرد و نمیتوان همزمان عاشق دو نفر شد.
این توضیح بهصورت کلی درباره رفتار انسانی درست است اما افرادی که از شهرت و محبوبیت زیادی برخوردارند مانند فوتبالیستها و هنرمندان سینما و تئاتر این مساله برایشان مشکلتر است. آنها اگر به طرفداران خود روی خوش نشان ندهند؛ متهم میشوند به اینکه اهل روابط اجتماعی نیستند و اگر برخورد گرمی داشته باشند؛ آسایش زندگی خودشان از دست میرود. ازنظر شما حد میانه کجاست؟
هر شغلی سختی خاص خود را دارد. طبیعیست وقتی فردی تبدیل به ستاره و هنرمند یا فوتبالیست مشهور میشود دچار مشکلاتی میشوند که یکی از این مشکلات نوع رفتار با طرفداران خود است بهخصوص اگر کسی که سلیبریتی شده؛ یک جوان باشد. طبیعیست همه افراد علاقه دارند با هنرمند محبوب خود بسیار نزدیک شوند اما این هنرمند هستم که باید بتواند این موضوع را مدیریت کند. طبعا رابطه با مخاطبان سخت است.
دامون برخلاف آنکه گالری فروش ابزار موسیقی و ساز دارد اما روحیه لطیفی ندارد؛ چرا؟
دامون اصلا هنرمند نیست بلکه یک فوتبالیست مشهور است که با یک هنرمند مشهور (مازیار فلاحی) دوست شده و باهم یک تجارت جدید راهاندازی کردهاند، امری که در میان افراد مشهور بسیار عادیست. دامون فقط به دید تجارت به فروش سازهای موسیقی نگاه میکند.
درست است که دامون به دنبال یک هوس گیر افتاده و زندگیاش متلاشی میشود اما از طرفی دامون زندگی بانشاطی ندارد و همسرش (ماهچهره خلیلی) هم شادابی لازم را ندارد.
من هنگام نوشتن فیلمنامه درباره اصل اتفاقی که برای ناصر محمدخانی افتاده بود و درباره اصل داستان تحقیق و پژوهشهای زیادی داشتم و متوجه شدم فارغ از آنکه مردها چه شغلی داشته باشند و از چه درجه محوبیتی برخوردار باشند؛ همسرانی دلسوز و معقول دارند. پس اگر مرد به سمت زن دیگر یا دختری جوانتر از همسر خود میرود به این دلیل است که به دنبال ویژگیهایی است که در همسر خود سراغ ندارد. همسران چنین مردهایی هم بیشتر زنانی در خانه هستند و بیشتر با زندگی در خانه اخت هستند. اگر ما همسر اول دامون را فردی نشان میدادیم که بسیار شوخ و شنگ و اکتیو است؛ این سوال برای بیننده به وجود میآمد که چرا باید دامون به سمت زن دیگری گرایش پیدا کند. البته من در فیلم به دنبال آن نبودم که گناهکار را معرفی کنم و گناه کسی را سنگین یا فردی را بیگناه نشان بدهم بلکه میخواستم آنچه در جامعه رخ داده را نشان بدهم.
آیا جمع این دو خصلت امکان دارد یعنی اینکه فرد همزمان همسری داشته باشد که هم باطراوت و شاداب باشد و هم کدبانو و اهل خانه؟ یعنی آیا میتوان بین ترانه و تیارا جمع قائل شد؟
امکان دارد و غیرممکن نیست البته را هم بگویم که من به هیچ عنوان تایید نمیکنم اگر فردی مثلا همسری دارد که در خانه آنگونه که باید به وی توجه نمیکنند، به سمت دیگری گرایش پیدا کند زیرا راهحل کمتوجهی رفتن به سمت فرد دیگری نیست. در فیلم نمیخواستم این مساله را نشان بدهم. حتی بسیاری از مردهایی که عاقلانه نگاه میکنند بیشتر علاقه و عشق خود را به سمت همسر واقعی خود میبرند و سعی میکنند اگر مشکلی وجود دارد مشکل را حل کنند.
دلیل انتخاب مازیار فلاحی برای فیلم چه بود؟
دلیل اصلی این بود که در فیلمنامه دو شخصیت معروف باهم در یک کار تجاری مشارکت میکنند. یکی از این شخصیتها خواننده بود و ما دو راه بیشتر نداشتیم یا باید خوانندهای میآوردیم که نقش بازیگر را ایفا کند یا یک هنرمند واقعی را برای بازی در فیلم انتخاب کنیم. ما هم راهحل دوم را انتخاب کردیم و از مازیار فلاحی دعوت کردیم. من هم از حضور فلاحی راضی هستم زیرا او خوانندهای آهنگساز است و ترانههای احساسی و عاشقانه میخواند. او درنهایت توانست نقش خود را به خوبی ایفا کرده و انرژی خوبی در کار داشت.
چرا فیلم در بخش مسابقه حضور ندارد؟
درباره اینکه این فیلم در چه بخشی نمایش دارد یا نه؛ باید هیئت انتخاب توضیح بدهد اما واقعیت این است که این فیلم در جشنواره سال گذشته فیلمبرداری شد و خردادماه 95 آماده شد. برنامه ما این بود که تابستان امسال فیلم را اکران کنیم. هدف من اصلا جشنواره فیلم فجر نبود. فیلم هم یک فیلم داستانگو بود که هدفش ارتباط با مخاطب است. پروانه نمایش ما دیر صادر شد و ما تابستان را از دست دادیم. از طرفی محمد حیدری (دبیر جشنواره) فیلم را دیده بود و پیشنهاد کرد فیلم در جشنواره به نمایش دربیاید. من هم بعد از اعلام آرای هیئت انتخاب به دو دلیل قبول کردم که فیلم در جشنواره باشد ابتدا به این دلیل که دیگر مانند گذشته خیلی به دنبال این نیستم که حتما فیلم در جشنواره باشد بلکه برایم نظر مخاطبان و اهالی رسانه مهم است. میخواستم فیلم توسط این دو گروه دیده شود. از طرف دیگر در طول برگزاری جشنواره متوجه شدم با تدبیر خوب دبیر و برگزارکنندگان شرایط نمایش برای دو بخش چشمانداز و سودای سیمرغ یکسان است به همین دلیل موافقت کردم فیلم در بخش چشمانداز حضور داشته باشد.