محسن کیایی در گفتو گو با ایلنا مطرح کرد؛
فیلمهای ما جامعه را تلخ و کثیف نشان میدهند/ سینمای ایران به زوجهای سینمایی نیاز دارد
محسن کیایی میگوید: مشکل این است که فیلمهای ما خوب نیستند. فیلمهای تلخی هستند که جامعه را هم تلخ و کثیف نشان میدهند. اگر کمی بهتر نگاه کنیم چیزهای بهتری هم وجود دارد و این بستگی به ذهنیت کسی دارد که فیلمها را میسازد.
به گزارش خبرنگار ایلنا؛ محسن کیایی که در این سالها به فهرست بازیگران اصلی فیلمهای محبوب برادرش مصطفی کیایی وارد شده، بازی در چند فیلم متفاوت جشنواره فیلم فجر را تجربه کرده و خود نیز از نزدیک تماشاگر فیلمهای مختلف جشنواره بوده است.
کیایی معتقد است؛ سطح فیلمهای این دوره به مراتب پایینتر از دوره قبل است و مهمترین دلیل آن را هم فیلمنامه قلمداد میکند. از او پرسیدیم؛
بهترین فیلمهایی که در جشنواره دیدید، کدامها بود؟
بهترین فیلمی که دیدم صفر تا سکو بوده است. حتی در بین فیلمهای داستانی که دیدم صفر تا سکو از همه بهتر بوده است. این فیلم هم ریتم خوبی داشت، هم قصه جذابی و هم قهرمان. هم اینکه گریهمان را درآورد و هم خندهمان. واقعا خوب بود. فیلم خوب بد جلف را هم دیدم و کلی خندیدم.
چرا فیلم خوبی مثل صفر تا سکو در سانس بد جشنواره اکران شد؟
واقعا حیف است. بنظرم از تمام فیلمهایی که در جشنواره دیدم؛ بهتر و تاثیرگذارتر بود. اینکه داستانش را برای شما تعریف میکند و برای شما قهرمان میسازد. وقتی با قهرمان میروید بالای سکو گریه میکنید و با شوخیهایی که خانواده باهم میکنند میخندی. درکل کارگردانی و تدوین فیلم عالی بود.
جشنواره چطور بود؟
جشنوارهها در طول سالهای مختلف دارای پستی و بلندیهای فراوانی هستند اما بنظرم نسبت به سالهای قبلی کیفیت آثار پایینتر بود.
من دوست دارم هرکسی فیلم خودش را بسازد. یعنی هر کارگردانی ایده و فکر خودش را بسازد و ما درگیر موج و موجسواری نشویم. نبینیم یک فیلمی سال گذشته جایزه گرفته و حالا مدل فیلمهایمان به همان صورت تغییر میکند. بنظرم اگر کارگردانها و نویسندهها چیزی که دغدغه خودشان هست را بسازند، اتفاق بهتری میافتد و تنوع آثار بالا میرود و فیلمها شبیه هم نمیشوند.
در یکسری از فیلمها نوعی نگاه سرخوشانه دیده میشود مثلا مضمونی را انتخاب میکنند و در عین حال در مضمون مضامین تلخی دارند؟ نظرتان درباره این نگاه سرخوشانه یا تلخ به مسائل اجتماعی چیست؟
خب نگاه آنها به جامعه و اجتماع به این صورت بوده است. فکر کنم ما معضل بزرگی در فیلمنامهنویسی داریم و باید این معضل را حل کرده و کمی پایهایتر و ریشهایتر به سینما نگاه کنیم. روی فیلمنامهها بیشتر کار کنیم و زمان بیشتری روی آن بگذاریم. یک فیلم سینمایی بر پایه فیلمنامه شکل میگیرد و اهمیت فیلمنامه از هرچیزی بیشتر است.
به اتفاق برادرت یک زوج هنری تشکیل دادهای و معلوم است عقایدتان مکمل یکدیگر است. درباره این همپوشانی صحبت کنید؟
این قضیه برمیگردد به اینکه اینکه زوجهای هنری چقدر باهم مچ و در ارتباطاند. فکر میکنم آدمهایی که باهم همفکر و همعقیدهاند، باید کنار هم جمع شوند و یک گروه تشکیل دهند و باهم کار کنند. مثل فیلم خوب بد جلف پیمان قاسمخانی. این گروه باهم هماهنگ بودند و ما هم در پایان دیدیدم تکلیفشان باهم مشخص بود. آنها میخواستند فیلم فان و شوخ بسازند و به نظرم اکثر جاها موفق بودند. آدمهای دیگری هم هستند که اینطور کار میکنند. من اینطور کار کردن را میپسندم.
در این سالها آنقدر فیلم تلخ دیدهایم که دلمان برای کمدیهای دهه قبل و حتی کمدیهای سخیف تنگ شده. بنظرتان دو فیلم کمدی امسال آیا میتواند برگشت به سینمای کمدی موفق باشد؟
متاسفانه مشکل عمدهای که وجود دارد این است که سینمای کمدی را عموما در جشنوارهها جدی نمیگیرند. عموما آدمهایی که کمدی کار میکنند تمایلی ندارند در جشنواره کارشان دیده شود. بنظرم اگر کمی به کمدی که یک ژانر بسیار مهم و سخت اهمیت بدهند؛ آن وقت اتفاقهای بهتری هم برای فیلم کمدی و هم برای جشنواره میافتد. بهتر است غیرتعصبی به فیلمهای کمدی نگاه شود ولی وقتی یک فیلم تلخ ساخته می شود و جایزه میگیرد بقیه میگویند خب ما هم برویم یک فیلم تلخ کارکنیم و کلی جایزه بگیریم.
مهمتر از این جنجالها، مردم هستند که نیاز دارند وقتی به سینما میروند حالشان خوب شود. این حداقل کاری است که یک فیلمساز باید انجام دهد. چرا این حداقل رعایت نمیشود؟
مشکل این است که فیلمهای ما خوب نیستند. فیلمهای تلخی هستند که جامعه را هم تلخ و کثیف نشان میدهند. اگر کمی بهتر نگاه کنیم چیزهای بهتری هم وجود دارد و این بستگی به ذهنیت کسی دارد که فیلمها را میسازد.