خبرگزاری کار ایران

در گفت‌وگو با لوون هفتوان مطرح شد؛

یک بازیگر ارمنی؛ قهرمانِ فیلم‌های موفقِ فارسی/وقتی فیزیک؛ انتخاب اول سینمایی‌ها می‌شود

یک بازیگر ارمنی؛ قهرمانِ فیلم‌های موفقِ فارسی/وقتی فیزیک؛ انتخاب اول سینمایی‌ها می‌شود
کد خبر : ۴۵۵۶۰۸

خود را بی‌رودربایستی «آدمی گنده» می‌نامد و می‌‌گوید فیزیک بدنش در انتخاب نقش‌هایش موثر بوده، اما فقط این را دلیل اصلی نمی‌داند، حق هم دارد؛ «لووان هفتوان» بازیگری و کارگردانی را از هنرهای نمایشی دانشگاه تهران آموخته و در انتخاب نقش‌هایش وسواس دارد.

به گزارش خبرنگار ایلنا، سرنوشت «لوون هفتوان» مانند خیلی از فیلم‌ها و قصه‌ها دراماتیک و عجیب پیش رفته است. طوری که به دلیل گم شدن پاسپورتش در ارمنستان، سرنوشت او با مسکو و تحصیل کارگردانی تئاتر و سپس مهاجرت به کانادا و تاسیس یک کمپانی و گروه تئاتری گره خورد.

«لوون هفتوان» شش است که به ایران برگشته و در این سال‌ها علاوه بر فعالیت‌های تئاتری، با حضور در دو فیلم «لرزاننده چربی» و «پرویز» وارد بخش دیگری از فعالیت هنری خود شده است. فیلم‌هایی که هر دو خاص بود و «پرویز» اقبال عمومی را هم در پی داشت.

هفتوان تاکید دارد که نقش انتخابی‌اش باید ویژگی خاص دیگری هم داشته باشد؛ چیزی که به هنر بازیگری او مربوط باشد.

به بهانه حضور لوون هفتوان با فیلم «کوپال» در جشنواره فیلم فجر گفتگویی با این بازیگر و کارگردان داشته‌ایم که می‌خوانید:

در هر سه نقشی که در سه فیلم «لرزاننده چربی»، «پرویز» و «کوپال» داشتید؛ روی فیزیک شما تاکید شده و به نظر می‌رسد این موضوع عنصر مهمی برای انتخاب شما بوده است، فکر می‌کنید این روند تا کجا قرار است ادامه پیدا کند؟

تا جایی که من اراده کنم و لاغر شوم! (می‌خندد) به‌هرحال بخشی از بازیگر، بخش بصری است و فیزیک من در انتخاب من تاثیر می‌گذارد، اما واقعیت این است جایی که حس می‌کنم بیشتر به فیزیک من نگاه می‌کنند تا بازی، سعی می‌کنم با آن پروژه همکاری نکنم. کارهایی پیشنهاد شده که با فیلمنامه‌نویس یا کارگردان آنها هم صحبت کرده‌ام و گفته‌ام خب این نقش چه ویژگی‌ای دارد جز اینکه یک آدم گنده دارد؟! این را هر آدم گنده دیگری هم می‌تواند بازی کند.

درنهایت بیشتر از هرچیزی برایم پیچیدگی روانی و موقعیت داستانی شخصیت مطرح است. واقعیت این است که قصد دارم لاغر هم بشوم؛ اگر بتوانم (خنده). در «پرویز» و «لرزاننده چربی» فیزیک و شخصیت‌پردازی خوب باهم چفت شده و جزو داستان شده بود. «کوپال» را تازه دیده‌ام، نمی‌دانم این اتفاق چقدر تحقق یافته. چون این نقش قبل از اینکه به من پیشنهاد شود به بازیگرانی پیشنهاد شده بود که فیزیک کاملا متفاوتی داشتند و نمی‌دانم این تغییر بازیگر چقدر در فیلم جا افتاده است؟ در فیلم پرویز که جا افتاده بود.

بعد از «پرویز» که موفقیت عمومی داشت و دیده هم شد، پیشنهادهای بیشتری داشته‌اید؛ چقدر متفاوت بوده‌اند و طنز هم بین‌شان بوده؟

طنز هم بوده است؛ البته یکی دو تا کار طنز هم با آقای رضویان و عطاران انجام داده‌ام، تجربه‌های خوبی هم بوده است. شاید خودم از ماحصل کارم کمتر راضی بودم اما برای من تجربه‌های جذابی بوده است. پیشنهادها طبیعتا در این چند سال بیشتر بوده است اما سعی کردم کمی وسواس به کار ببرم. در مواقعی هم چالش‌های دیگری برایم جذاب بوده یا وسوسه‌هایی داشتم. مثلا مهدی هاشمی را خیلی دوست دارم و وقتی شهاب رضویان برای بازی در فیلمش پیشنهاد داد و گفت قرار است مهدی هاشمی هم باشد؛ گفتم اصلا هرکاری می‌خواهد باشد من می‌آیم از آن بغل رد می‌شوم و می‌روم چه برسد به اینکه نقشی بازی کنم! می‌خواهم بگویم اینجوری نیست که ناگهان کسی مثل لوون هفتوان از آن‌طرف کره خاکی پیدا شود و بازیگر شود؛ من هم آدمی با نقاط ضعف و قوت هستم و انتخاب‌هایم گاهی خوب و گاهی بد بوده اما به‌هرحال سعی می‌کنم انتخاب‌هایم متفاوت باشد.

محوریت فیلم «کوپال» که امسال با آن در جشنواره فیلم فجر حضور دارید؛ حیوانات و به نوعی حمایت از محیط زیست است. موضوعی که جای خالی آن در سینما بسیار به چشم می‌خورد. این دغدغه چقدر برای خود شما ارزشمند است؟

محیط‌زیست و حفظ حیات‌وحش برای من دغدغه بزرگی است. وقتی با دوستان صحبت می‌کنیم هم همیشه می‌گویم این دنیایی است که ما برای فرزندان‌مان می‌خواهیم به‌جا بگذاریم و اگر از آن محافظت نکنیم در حقیقت از آینده فرزندان‌مان محافظت نکرده‌ایم. به‌عنوان یک شخص، خیلی به این مساله فکر می‌کنم و اگر کاری از دستم بربیاید انجام می‌دهم؛ ته سیگارم را وسط خیابان نمی‌اندازم و آشغال‌ها را می‌اندازم در سطل زباله و حیوانات را آزار نمی‌دهم چون معتقدم موجوداتی هستند که مانند ما روح دارند. در این فیلم هم یکی از دغدغه‌هایم بود و آقای ملایی (کارگردان) هم بیشتر روی این مساله اصرار داشت. اما واقعیت این است که نمی‌دانم فیلم چقدر توانست این دغدغه را جا بیندازد. من فکر می‌کردم بیشتر باید به بحث حمایت از حقوق حیوانات می‌پرداخت. به‌هرحال اینکه این آدم تاکسیدرمی می‌کند و در فیلم از آن به عنوان کار مثبتی یاد نمی‌شود خوب است، اما مطمئن نیستم چقدر این پیام به خوبی از طریق این فیلم القا می‌شود. فکر می‌کنم بیشتر باید روی این مباحث تکیه می‌شد.

هم‌بازی اصلی شما در این فیلم یک سگ به نام «هایکو» است؛ سگی که نام اصلیِ دیگری دارد و درواقع او هم در «کوپال» بازی می‌کند؛ کار سختی بود بازی با یک سگ؟

اسم اصلی هایکو، «شارون» است؛ شارون یک سگ زنده‌یاب هلال احمر اهل سبزوار بوده و چند سال  کار کرده است و مربی خیلی خوبی به اسم محمد طالبی دارد. خیلی سگ هوشمندی است؛ سگ‌ها موجودات باهوشی هستند و هایکو خیلی بیشتر. البته خب چون سگِ بازیگر نبود مشکلاتی هم در حین کار برای خود من و عوامل پیش می‌آورد مثلا دوبار من را گاز گرفت چون کار برایش سخت می‌شد. فکر می‌کنم نقش اصلی فیلم کوپال «هایکو» است. من در فیلم او را می‌بیینم که چقدر مهم است و آن ایثاری که می‌کند و خودش را به نوعی می‌کشد تا صاحبش را نجات دهد تاثیرگذار است. امیدوارم در سینمای ما از جانواران و حیوانات بازیگر بیشتر استفاده شود و برای این منظور تربیت شوند تا بتوانند بیشتر و راحت‌تر بازی کنند. این هم تجربه جدیدی در سینمای ایران بود.

بخش عمده‌ای از فیلم در یک اتاق دربسته تنها با حضور شما و هایکو می‌گذشت؛ درباره ترجیح هم‌بازی شدن با یک سگ بگویید.

البته خوبی سینما این است که در یک اتاق تنها، بیست نفر دیگر هم هستند (می‌خندد). اما برای من چالشی بزرگ و لذت‌بخش بود؛ حتی وقتی من را گاز گرفت. من از کودکی از سگ می‌ترسیدم و یکی از چیزهایی که می‌خواستم بر آن فائق بیایم ترس از سگ بود. خوشبختانه به تصویر هم کشیده شد. با هایکو خیلی هم دوست شدیم و مهربان بود به جز جاهایی که خسته می‌شد که من هم اگر جای او بودم همه را گاز می‌گرفتم (می‌خندد).

با تجربه‌هایی که در سینما داشته‌اید وسوسه نشده‌اید وارد حوزه کارگردانی شوید؟

نه. من اصلا دانش سینما را ندارم. مثل اینکه بگویند عجب ساختمان خوب و خوشگلی است؛ من می‌فهمم سینمای خوب چیست و ساختمان خوب چیست، به عنوان مخاطب، اما من معمار نیستم. ذهنیت‌ام اینجوری کار نمی‌کند؛ ذهنیت‌ام تئاتری و زنده است. حتی موقعی که کار سینما می‌کنم هیچ وقت راش فیلم را همان موقع نگاه نمی‌کنم. خیلی مواقع کارگردان به بازیگران می‌گوید بیا ببین اینجا چه اشتباهی است و تصحیح کن. من اصلا نمی‌فهمم تصویر را چون ذهنیت من فضاست. برای همین وسوسه و انگیزه‌ای برای کارگردانی سینما ندارم. همین که گهگداری سینما بازی کنم و اگر فرصتی شود کار تئاتر کنم خوشحال می‌شوم.

کدام کفه برایتان سنگین‌تر است؟

تئاتر؛ ردخور هم ندارد.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز