خبرگزاری کار ایران

پاسخ شادمهر راستین به یک سوال "آیا مشکل سینمای ایران؛ فیلمنامه‌نویسانند؟"

پسرانی که پدرانشان به آنها اعتماد ندارند

پسرانی که پدرانشان به آنها اعتماد ندارند
کد خبر : ۲۶۱۲۶۵

به گفته عضو شورای مرکزی کانون فیلمنامه‌نویسان؛ برای افزایش مخاطب سینما باید اعتماد از دست رفته را به او برگرداند و این مهم با ساخت فیلم‌هایی که نقد حاکمیت را کند؛ میسر خواهد شد.

 آن‌چه این روزها بدن فعالان سینمایی را به لرزه در‌می‌آورد و موجب دلسردی آن‌ها می‌شود؛ کاهش مخاطب است. برخی این روند را به عدم وجود قهرمان‌‌ در فیلم‌ها و خاکستری شدن شخصیت فیلم های سینمایی  مرتبط می‌دانند. اما "شادمهر راستین" عضو شورای مرکزی کانون فیلمنامه‌نویسان و هیات مدیره خانه سینما؛ این کاهش مخاطب را به فراهم نبودن شرایط نقد در سینما نسبت می‌دهد. به نظر او؛ دیگر زمان قهرمان‌پروری برای ایران که قدمت تاریخی با اسطوره‌های فراوان داشته به سر آمده. اما  دروغِ موجود در داستان‌های رئالیستی  مخاطب را سرخورده کرده و اعتماد او را ازبین برده است.  

آیا می‌توان ضعف در آثار سینمایی را به مشترک بودن فیلم‌نامه‌نویس و کارگردان نسبت داد؟

از حدود 100 فیلم سینمایی که سالانه در سینمای ایران تولید می‌شوند؛ نزدیک به 80 مورد که حدود 80 تا 85 درصد را دربرمی‌گیرند توسط کارگردان نویسنده‌ها نوشته و ساخته می‌شود. در این بین سهم اعضای کانون فیلم‌نامه‌نویسان به اضافه کسانی که عضو کانون فیلم‌نامه‌نویسان نیستند و به‌طور مستقل کار فیلم‌نامه‌نویسی انجام می‌دهند؛ 5 تا 8 درصد می‌شود. 10 تا 12 درصد باقی مانده هم بین فیلم‌نامه‌نویس و کارگردان مشترک است. بنابراین هر مشکلی که در این عرصه وجود دارد به آن 80 درصد برمی‌گردد. درنهایت این مشکل به وجود می‌آید که فیلم‌نامه‌نویس مسئولیت فیلم‌نامه را برعهده نمی‌گیرد.

در ایران فضای حاکم بر فیلم‌نامه‌نویسی نسبت به دیگر حوزه‌های ساخت فیلم چگونه است؟

فیلم‌نامه تنها بخشی است که سیاست‌های مدیریتی و مسئولان روی آن ورود می‌کند. تمام برنامه‌ریزی و نظارت‌ها مشخصا روی فیلم‌نامه است. در دیگر حوزه‌ها و فنونِِ‌ ساخت فیلم؛ وزارت ارشاد دخالتی ندارد. یعنی بعید می‌دانم وزارت ارشاد در شکل دکوپاژ یا کار بازیگران ورود پیدا کند؛ درصورتی‌که در تمام پروسه نگارش فیلم‌نامه حضور دارد. در این‌جا پاسخ سئوال بالا را نیز تکمیل می‌کنم؛ سهم دیگری از این بحران سیاستگذاری‌ها و مدیریتی است که روی فیلم‌نامه اعمال می‌شود. به طور مثال ما اگر به پیشرفت چشم‌گیری در حوزه فیلم‌برداری رسیده‌ایم؛ به این دلیل است که هیچ برنامه‌ریزی برای فیلم‌برداری نشده؛ جز این‌که پیشرفته‌ترین تکنولوژی را برای آن خریده‌اند. بخش دیگر آن میزان و حجم بالای نقد به فیلم‌نامه است. در جهان اگر نقدی می‌شود به کل سینماست؛ اما در ایران عموما اگر دقت کنید در نقد فیلم تنها فیلم‌نامه را به نقد و چالش می‌کشند.

پس فکر می‌کنید همه معضلات از عدم مسئولیت‌پذیری فیلم‌نامه‌نویسان برمی‌آید؛ اگر مدیران و مسئولان دولتی مانند حوزه فیلمبرداری دست فیلم‌نامه‌نویسان را هم بازمی‌گذاشتند نتیجه بهتری حاصل می‌شد؟

بله اگر مثل فیلم‌برداری و دیگر فنون این آزادی عمل و  مسئولیت پذیری را به خود فیلم‌نامه‌نویسان واگذار می‌کردند؛ مانند دوره‌ای که آقای سیف‌الله داد مسئولیت فیلم‌نامه را بیش از هر چیز به فیلم‌نامه‌نویس داده بود. در آن‌ زمان پاسخگویی با فیلم‌نامه‌نویس بود و او برای بیشتر کردن سهم خود در فیلم تلاش می‌کرد. در ایران فیلم‌نامه‌نویسان در حاشیه هستند. آن‌ها ترجیح می‌دهند این جمله که مشکل سینمای ایران فیلم‌نامه و فیلم‌نامه‌نویسی است را پذیرفته و همچنان در سایه باشند.

سهم فیلم‌نامه‌ در دفترچه سیاستگذاری‌های وزارت ارشاد که هر ساله منتشر می‌شود؛ چه قدر است؟

نزدیک به سی سال است که این دفترچه را وزرات ارشاد منتشر می‌کند. تقریبا بیشتر سیاستگذاری‌ها در سه حوزه فیلم‌نامه، ساخت و پخش است. مواردی از این قبیل که فیلم‌نامه‌ها و به‌طور کلی فیلم‌ها چگونه باشند. در هیچ‌یک از بخش‌های تکنیکی سینمای ایران این چنین سیاستگذاری‌های مدیریتی را نداریم. از آن طرف رشته فیلم‌نامه‌نویسی را در دانشگاه هنر بررسی کنید؛ چند سالی است که فوق‌لیسانس هنر در دانشگاه برداشته شده و فوق‌لیسانس فیلم‌نامه‌نویسی نیز از دانشکده صدا و سیما کنار گذاشته شده است. یعنی آموزشی برای این حوزه نیست؛ اما در مقابل انتظارها زیاد است و تنها فیلم‌نامه مورد نقد و بررسی قرار می‌گیرد.

از صحبت‌های شما این استنباط می‌شود که سیاستگذاری‌هایی پشت این قضیه بوده تا فیلم‌نامه‌نویسی ضعیف و درنهایت سینمای ایران فلج شود؟

این جبنه منفی قضیه است. در واقع مانند پدری می‌ماند که خیر پسرش را می‌خواهد و تمام تلاشش را برای موفقیت پسر می‌کند اما به او اعتماد ندارد. فکر می‌کند بعد از سی سال این پسر باید در خانه باشد و تمام چیزهایی که پدر به او می‌دهد را بپذیرد و فیلم‌نامه‌هایی که پدر از او می‌خواهد را بنویسد. خیلی دوستش دارد و خیلی مهربانانه این کار را می‌کند؛ ولی عملا جلوی رشد و پویایی پسر را گرفته. الان آن پسر بزرگ شده و می‌خواهد تشکیل خانواده دهد. به هیچ عنوان نیت بدی در کار نیست و نمی‌خواهند از طریق فیلم‌نامه سینمای ایران را نابود کنند اما وابستگی آن را زیاد کرده. اینقدر که تقریبا همه کارگردان‌ها فیلم‌نامه‌نویس شدند.

آیا اقتباس از آثار ادبی ایرانی یا خارجی می‌تواند کمکی به ارتقای سطح کیفی فیلم‌نامه‌نویسی و جریان فیلم‌سازی کند؟

ما از جامعه شهری که در آن زندگی می‌کنیم؛ نمی‌توانیم اقتباس کنیم و فیلمی را منطبق با واقعیت‌های جامعه بسازیم. چگونه می‌خواهیم از ادبیات داخل و خارج  این کار را انجام دهیم. به‌عنوان مثال اگر فیلم‌نامه‌ای براساس یکی از داستان‌های صفحه حوادث روزنامه بنویسید؛ مطمئنا امکان ساخت فیلم براساس این اقتباس ممکن نخواهد بود. منظور فقط سانسور نیست ظرفیت‌های ساخت سینمای ایران است. ما به اندازه توانایی اجرایی که در کشور وجود دارد؛ فکر می‌کنیم و می‌نویسیم. توان اجرایی سینمای ایران همین است فیلم‌نامه هم برای اجرا شدن نوشته می شود.

پس ما در این سالن‌ها نه تنها در اقتباس از آثار ادبی موفق عمل نکرده‌ایم بلکه در ساخت فیلم اجتماعی هم ناموفق بوده‌ایم.

ما به لحاظ یک سیستم یک پارچه موفق نبودیم. ولی به لحاظ فردی موفقیت‌های جهانی هم داشتیم. سینمای ایران جزء سینماهای شاخص دنیاست نه به خاطر برنامه و سیستم مدیریت دولتی که پشت آن قرار دارد بلکه به دلیل سعی و تلاش جوان‌هایی که در این عرصه کار می‌کنند.

در مورد ژانر‌های دیگر مانند پلیسی، کودک، کمدی چه نوع عملکردی داشتیم؟

خانه از پای‌بست ویران است. یک نوع سینما به نام سینمای اجتماعی داریم که حتی نمی‌توانیم درباره آن شاخصی ارائه دهیم. تا فیلم اجتماعی می‌سازیم؛ می‌گویند سیاه‌نمایی شده.

شخصیت‌ فیلم‌ها اغلب خاکستری شده‌اند و از الگوسازی و قهرمان‌پروری فاصله گرفته‌اند. در چنین فضایی آیا برای مخاطب این‌ موضوع که شخصیت‌ها را در اطراف خود یا کتاب‌ها پیدا می‌کند؛ جذابیتی برای رفتن به سینما باقی می‌گذارد؟

قشر عمده‌ای برای پیدا کردن الگو و قهرمان به سینما می‌روند و از طریق تصمیمات آن قهرمان‌ها زندگی کنند. کشورهای جوان تاریخ بشر مانند آمریکا به این دلیل که اسطوره و قهرمان نداشته‌اند؛ مدام در حال اسطوره‌سازی و قهرمان‌سازی هستند. درمقابل کشورهایی که مانند ایران قدمت دیرینه تاریخی دارند؛ دوران اسطوره‌سازی و قهرمان‌سازی را تمام کرده‌اند. چه قهرمانی بالاتر از امام حسین(ع) که دیگر نمی‌شود به آن حد نزدیک شد. به همین دلیل جهان ایرانی‌ها جهان زمینی‌تری شده. بنابراین برای چنین جامعه و مخاطبی سینمای اجتماعی که مردم خودشان را در آن می‌ببینند؛ جذاب‌تر است. مخاطب هم دارد.

دلیل دور شدن مردم از سینما چیست؟

ما مجبوریم در یک فیلم رئالیستی هم دروغ بگوییم. حتی نمی‌توانیم یک فیلم کمدی مانند مارمولک هم در ایران بسازیم که خودمان را نقد کنیم. بنابراین باید در یک محدوده‌ و دایره بسته فیلم بسازیم. این محدوده برای من مخاطب تکراری شده.

ریزش مخاطب سینما به دلیل محدودیت‌های ساخت فیلم است. اگر دست فیلم‌سازان بازباشد و جهان واقعی‌تری از محیطی که در آن زندگی می‌کنند؛ تصویر کنند آیا خطر ریزش مخاطب هم از بین خواهد رفت؟

بحث ریزش نیست. به مخاطب باید به عنوان یک انسان نگاه کنیم نه یک خریدار محصول. اعتماد مخاطب از بین رفته مخاطب ایرانی اول اعتماد می‌کند بعد فیلم را می‌بیند. اگر احساس کرد آن چیزی که ادعا کرده‌ایم نیست؛ اعتمادش از بین می‌رود و دیگر به سینما نمی‌آید.

پس دولت اگر قصد افزایش مخاطب سینما را دارد باید در گام نخست اعتماد ازدست رفته را ترمیم کند.

ما در این سال‌ها شاهد بوده‌ایم فیلم‌هایی که مخاطب گسترده‌ای داشته‌اند به نوعی توانستند نقد سیاست‌های حاکمیتی را مطرح کنند. از کرخه تا راین،‌ اخراجی‌ها، جدایی نادر از سیمین و مارمولک هرکدام به گونه‌ای نقد حاکمیتی داشته‌اند. درنهایت مردم هم استقبال کرده‌اند. غیر از این را به سختی می‌پذیرند.

ارسال نظر
پیشنهاد امروز