گفتگو با کارگردان فیلم «بختک»:
در بخش خصوصی کمتر گرفتار خودسانسوری میشویم
بختک؛ جامعهای را تصویر میکند که در آن خشونت و التهاب زیاد است. برای اینکه این فضا را نشان بدهم باید صحنههای خاصی میگرفتم. هرگز فکر نکردم که در آسودگی فیلم بسازم.
محمد کارت؛ مستندساز جوانیست که با فیلم مستند بختک در سی و دومین دوره جشنواره فیلم فجر حضور دارد. وی با این فیلم و همچنین اثر قبلیاش بختک توانست اعتماد مخاطبان سینمای مستند را به خود جلب کند. کارت علاوه بر کارگردانی فیلم مستند بهعنوان بازیگر با کارگردانهایی همچون عبدالرضا کاهانی؛ همایون اسعدیان و حسین مهکام همکاری کرده است. با او به مناسبت نمایش فلیمش در جشنواره فیلم فجر گفتگو کردهایم.
بختک بسیار واقعیست. انگار اتفاقات فیلم بدون هیچ ممیزی مطرح شده؟
یک مسایلی در فیلم مستند غیرقابل پیشبینی است و در بعضی مستندهای سینمایی این امر پررنگتر است یعنی اتفاقاتی برایشان در سر صحنه رقم میخورد که بعد در سکانس به سکانس تاثیرگذار و عنصر مهم میشود. در این مستند هم بسیاری مستند؛ صحنهها اینگونه بود. مثلا صحنهای که امکان داشت من بخاطر حمله اوباش با قمه زخمی شوم. البته من صحنههایی را انتخاب کردم که به موضوع فیلم ارتباط داشت.
آنچه برای من در این دو مستند اتفاق افتاده؛ این است که خلقالساعه آدمها حرفهایی میزنند و به سمتی میروند که در محتوا و درام کلی فیلم به درد فیلم بخورد. خاصیتی که من در فیلم دوست دارم این است که روایت داشتن و قصهپردازی و قصه داشتن است. یعنی بدون اینکه کارگردان چیدمانی از قبل داشته باشد؛ به شکلی روانی روی کاراکتر تاثیر بگذارد که براساس جهت روایت ما رفتار کند و برآیند کلی فیلم؛ یک فیلم روایتدار و قصهگو باشد. متاسفانه سینمای مستند و بهخصوص سینمای مستند اجتماعی از نبود این مسئله رنج میبرد و مرعوب محتواست و از مسائل تکنیکی سینما و زبان سینما غافل است.
این نگاه روایتی از ابتدا بود یا بعد در تدوین به آن رسیدید؟
یک نقشه کلی وجود داشت اینکه درباره چه آدمهایی میخواهیم فیلم بسازم و چه شخصیتهایی از چه خانوادههای با چه سنی حضور دارند و همه مسائل همچون فیزیک و لحن بیانشان در پیش تولید بررسی شد. بعد در تولید روایتی را وارد فیلم کردم که این شخصیتها باهم ارتباط روایی داشته باشند تا فیلم اپیزودیک نشود. لذا از مرغ عشقها بهعنوان یک نخ تسبیح برای ارتباط روایتی شخصیتها در فیلم استفاده کردم. البته این مسئله که سر صحنه مستند تصاویری گرفته میشود که بعدها شاید بدرد فیلم نخورد؛ اجتنابناپذیر است اما اگر کمی هوش و زیرکی داشته باشیم؛ میتوانیم همه مسائل را به گونهای در روند فرایند فیلم استفاده کنیم.
مستندهایی مانند بختک در مرحله ایده بسیار جذاب هستند. چه ترفندی استفاده کردی که فیلم در حد ایده باقی نماند؟
بسیار تلاش کردم موضوع و محتوا و ایده جلوتر از من نباشد و آنچه باید جلوتر باشد پرداخت فیلم است. اینکه سوژه و محتوا از فیلتر من به عنوان کارگردان یا سازنده اثر رد بشود و بعد تصویری شود.
واقعیتگرایی در فیلم تا آنجا پیش میرود که حتی به عنوان کارگردان زخمی میشوی؟
فیلم دارد جامعهای را تصویر میکند که در آن فضای خشونت و ملتهب زیاد است و من برای اینکه این فضا را نشان بدهم باید این صحنهها را میگرفتم و هرگز به این فکر نکردم که برگردم و در آسودگی فیلم بسازم. البته این روحیه از یک گروهی میآید که در عین هوشمندی به کارشان اعتقاد دارند و به ثبت صحنههای واقعی بسیار اعتقاد دارند. به نوعی تصویربردار و سایر عوامل گروه از تهیهکننده تا صدابردار و تصویربردار مجاهدت کردند.
این جسارت ناشی از این نیست که تهیهکننده از بخش خصوصی است نه مرکز گسترش یا صدا و سیما؟
دقیقا بهخاطر اینکه وقتی در بخش خصوصی کار میکنی؛ در زمان تولید کمتر دچار خود سانسوری میشوی یا اصلا نمیشوی و خودت را ممیزی نمیکنی. مسئله بعد این است که هدایت مسیر فیلم راحتتر و قابل پیشبینی است.
گفته میشود این مستند میتواند مخاطبان زیادی را به سمت خود بکشد ولی خودت زیاد راضی به زیاد دیده شدن نیستی؟
بعضی فیلمها وجود دارد که نباید همه طیفها آن را تماشا کنند. اگر این فیلم را یک نهاد متولی تولید کند شاید برای معرفی خودش آن را به تلویزیون بدهد آن هم سانسور شده درحالیکه این کار درست نیست زیرا رسالت این فیلم ازنظر من و تهیهکننده این است که نمایش داشته باشد اما نمایشی که برای افرادی که درون فیلم هستند؛ جذب حمایت کند و یک تلنگری برای مسولان باشد.
یعنی سرنوشت سوژهها و شخصیتهایت حتی بعداز ساخت فیلم برایت مهم است؟
در سینمای اجتماعی یک مسئله گریزناپذیر است و آن اینکه وقتی مستندسازی فیلمی اجتماعی خوبی مانند جایی برای زندگی به کارگردانی محسن استادعلی را میسازد و بعد دیده میشود؛ قطعا روی بیننده تاثیر میگذارد زیرا فیلمساز نیز قطعا ذهنش درگیر این فیلم بوده و به آن اعتقاد داشته است. به همین دلیل اینگونه نیست که فقط با صرف ساخت یک فیلم کار فیلمساز تمام شده باشد بلکه تازه به سوژه نزدیک شده و باید مسئولیت مشکلات را برعهده بگیرد و در رفع آنها بکوشد. فیلمساز خوشبخت کسی است که وقتی فیلم مستندی میسازد؛ توانسته باشد با آن کمکی برای رفع مشکل و یا راهی برای دیدن شدن مشکل پیدا کند و حمایت جذب کند و بدبخت کسانی هستند که فقط دنبال سوءاستفاده از کاراکترها باشند.
علاوه بر کارگردانی در بازیگری هم حضور داشتهای مانند آزادی مشروط؛ بوسیدن روی ماه؛ بیخود و بیجهت و… که همگی نقشهایی سخت بودند. انگار سخت بودن نقش برایت مهمتر از دیده شدن است؟
من به یک جنس بازی علاقمندم و فکر میکنم مسائلی در من وجود دارد که میتوانم آدمها و کاراکترهایی که رفتار تیپیکال دارند را خیلی عادی بازی کنم و تلاش کردم حتی اگر یک ذره به من برای بازی جا داده میشود در آن نه کمکاری کنم و نه اضافهکاری. در فیلمهایی که بازی کردم؛ تلاشم کردم درست و به اندازه باشم و خاصیت بازیگری یعنی همین. یعنی یک بازیگر باید بتواند ابعاد مختلفش را از جامعه بگیرد و بهعنوان کاراکتر آن را در فیلمها نشان دهد. تلاش میکنم حتی اگر نقشی از من به شدت دور باشد؛ آن را با تمرین زیاد به خوبی ایفا کنم.
گفتگو از علی زادمهر