خبرگزاری کار ایران

در نشست نقد و بررسی فیلم برف در ایلنا مطرح شد:

جامعه‌ی ما اهل گفتگو نیست / همه‌ی بحران‌ها از در اقتصاد وارد می‌شوند

جامعه‌ی ما اهل گفتگو نیست / همه‌ی بحران‌ها از در اقتصاد وارد می‌شوند
کد خبر : ۱۸۷۹۴۲

جامعه امروز ما اهل گفتگو نیست. در گفتگو مجبوری حقی بدهی و حقی بگیری اما چون می‌ترسیم حق با ما نباشد؛ حاضر به گفتگو نیسیتم / ۹۹ درصد فیلمنامه‌های صدا و سیما واقعیت بیرونی ندارند. در سینما وضعیت کمی بهتر است.

مهدی رحمانی؛ کارگردان جوان سینما بعداز ساخت فیلم‌های پنهان و دیگری؛ فیلم سینمایی برف را کارگردانی کرده است. رحمانی در این فیلم برخلاف دو فیلم قبلش به درون یک خانواده متوسط ایرانی رفته و مشکلات آن‌ها را بیان کرده است. برف در زمان نمایش در جشنواره فیلم فجر و همچنین اکران عمومی با استقبال مخاطبان روبرو شد.
با مهدی رحمانی، آناهیتا افشار و محمدرضا غفاری بازیگران فیلم برف درباره این فیلم گفتگو کرده‌ایم.

شما در فیلم‌های قبلی‌تان(دیگری و پنهان) بیشتر به رابطه جامعه و خانواده پرداخته بودید اما در برف به فضای داخلی یک خانواده توجه کرده‌اید؛ چرا؟

قبلا فکر می‌کردم که مشکلات داخل خانواده جدایی از مسائل اجتماعی است و درواقع جامعه تاثیر زیادی بر بحران‌های خانواده نداشت اما امروز آنقدر جامعه بر خانواده فشار می‌آورد که بحران‌های داخل خانه بیشتر از بحران‌های اجتماعی شده است و نظام خانواده و روابط خانواده هم دچار تغییرات اساسی شده و آسیب دیده است.

این اتفاق از کجا ناشی می‌شود آیا دلیل اقتصادی دارد یا فرهنگی؟

هر بحرانی در جامعه از در اقتصاد وارد می‌شود. وقتی نظام اقتصادی بهم می‌ریزد همه مسائل شکل اساسی خود را از دست می‌دهد. مثلا پدر مجبور می‌شود به دلیل بحران‌های اقتصادی مضاعف کار کند؛ مادر مجبور می‌شود از خواست‌هایش کم کند و بچه‌ها مجبورند خود را با بودجه موجود بالانس کنند. از طرفی هر روز در جامعه مدرن یک نیاز جدید بوجود می‌‌آید و بدنبال آن مشکلات فرهنگی خاص آن و ارزش‌ها و ضدارزش‌ها جابجا می‌شوند به همین دلیل آرام آرام می‌بینیم که پایه‌ها و بنیان‌های فرهنگی و اعتقادی جامعه رو به اضمحلال می‌رود.

در گذشته بیشتر ایرانی‌ها حتی ساکنین تهران با یک کار معمولی می‌توانستند نیازهای خانواده خود را برآورده کنند اما از ۲۰ سال پیش تا امروز وضعیت کاملا تغییر کرده و اقتصاد نقش اساسی را بازی می‌کند.

در فیلم؛ پدر و پسر بزرگ خانواده حضور ندارند. انگار کسی که باید مشکلات را حل کند؛ وجود ندارد؟

دقیقا درست است. پدر در خانواده سر خانواده است و وقتی چنین فردی وجود نداشته باشد یعنی اینکه خانواده در جامعه بدون سر شده است. در جامعه‌ی امروز کارکرد اصلی آدم‌ها عوض شده و جای آدم‌ها عوض شده است. انگار آدم‌ها فراموش کرده‌اند که چه وظیفه‌ای دارند و دلیل اصلی آن هم این است که بیشتر درگیر بحران‌ها و مشکلات روزمره شده‌اند و در نتیجه عملگرایی بلندمدت را از دست داده‌اند.

در فیلم هیچکس هم دوست ندارد مشکل را حل کند بلکه می‌خواهد فقط از مشکل فرار کند.

دقیقا، این خاصیت بیشتر ما ایرانی‌هاست. متاسفانه مشکلات روزمره و همچنین عدم برنامه‌ریزی باعثشده بسیاری از ما نتوانیم براساس یک زندگی مدون و برنامه‌ریزی شده زندگی کنیم و بیشتر زندگی ما براساس یک گذران و روزمره است یعنی امروز را بگذرانیم و بعد ببینیم که فردا چه پیش می‌آید. از طرفی توقعات‌مان از خودمان واقعی نیست و بیشتر یک توقعات متافیزیکی است.

شخصیت‌های فیلم هم به نوعی عمدا از گفتگو فراری هستند بجز نقشی که آناهیتا افشار و میلاد کی مرام بازی می‌کنند؛ دیگران اهل گفتگو نیستند.

جامعه امروز ما اساسا اهل گفتگو نیست زیرا در گفتگو مجبوری یک حقی بدهی و یک حقی بگیری و از آنجاکه می‌ترسیم حق با ما نباشد حاضر به گفتگو نیسیتم.

 

فیلم به خوبی طبقه متوسط را نشان می‌دهد اما در سینمای ایران به این طبقه پرداخته نشده؛ دلیلش چیست؟

علت اصلی این است که جلوتر از آن تعریف خانواده ایرانی و بعد خانواده متوسط ایرانی مشخص نشده است. امروز یک تعریفی از طبقه متوسط است که انگار فقط طبقه متوسط را یک درصدی از کلان شهر تهران می‌دانند یعنی افرادی که دارای تحصیلات خاصی هستند و از یک سطح سوادی برخوردارند درحالیکه طبقه متوسط فقط این نیست. ما در کل کشور چندین نوع طبقه متوسط داریم: طبقه متوسط تحصیلکرده و غیرتحصلیکرده اما طبقه متوسط متحد در رفتار نداریم و اگر در گذشته طبقه متوسط براساس سطح فرهنگ تعیین می‌شد امروز این اقتصاد است که تعیین می‌کند چه کسی در طبقه متوسط قرار دارد.

فیلمنامه از زمان نگارش تا نسخه نهایی آن چقدر تغییر کرد؟

ابتدا ما مضمون را مطرح کردیم و بعد ایده مرکزی را گسترش دادیم البته فیلمنامه تا مرحله انتخاب بازیگر هم تغییر می‌کرد اما ساختار و نظام آن ثابت بود.

انتخاب بازیگران به چه شکل بود؟

انتخاب بازیگران هم براساس مختصات فیلم بود زیرا ما می‌خواستیم یک الگو از یک خانواده فعلی ایرانی نشان دهیم لذا بازیگران به شکلی انتخاب شدند که باهم متوازن باشند و هماهنگی داشته باشند.

چرا در کارگردانی فیلم به شکل خط کشی شده عمل نکردید؟

وقتی فیلم شکل رئالیستی دارد باید بازی بازیگران از جنس زندگی باشد تا بیننده تصور نکند که با یک فیلم طرف است بلکه با یک زندگی مواجه باشد. لذا باید بازی بازیگران نیز بکر و تازه باشد به همین دلیل من به بازیگران اجازه ندادم که با بکراند و یک فکر از پیش تعیین شده و پیش‌فرض سر صحنه فیلم حضور پیدا کنند.

به مشکل لوکیشن برخورد نکردید؟

بسیار زیاد، نزدیک به چند ماه دنبال یک مکان و خانه مناسب برای فیلمبرداری می‌گشتیم زیرا لوکیشن فیلم و معماری خانه فیلم جزء شخصیت‌های فیلم بودند هرچند بعداز فیلم برف فیلمهای دیگری نیز از این لوکیشن استفاده کرده‌اند. متاسفانه بسیاری از خانه‌های تهران تبدیل به آپارتمان شده‌اند و همه آنها شبیه هم. به همین دلیل بزرگ‌ترین مشکل برای فیلمسازی در تهران پیدا کردن یک لوکیشن خوب است.

 

خانم افشار؛ فیلمنامه چه جذابیتی داشت که نقش سارا را قبول کردید؟

زمانی که فیلمنامه را خواندم قصه آن خیلی جذبم کرد و باعثشد دوباره قصه را ابتدا مرور کنم مخصوصا نقش سارا بسیار برایم جذاب بود زیرا جزیئات بسیاری داشت. از طرفی شخصیت سارا چندبعدی بود و مطمئن بودم که نقش خوبی از آب درخواهد آمد.

سیستم کارگردانی رحمانی چگونه است؟

روش ایشان اصلا دورخوانی نیست. ما در طول ساخت فیلم اصلا دورخوانی نداشتیم بلکه در طول فلیمبرداری تمرین می‌کردیم و تمام اتفاقات در جلوی دوربین رخ می‌داد حتی گاهی برای یک صحنه بیش از ۳۰ برداشت اتفاق می‌افتاد اما این برداشت‌های زیاد دلیلی بر ضعف بازیگران و بازی آن‌ها نبود و این امر را مهدی رحمانی نیز بار‌ها تاکید می‌کرد خوبی این روش این بود که حس بازیگر هرگز بیات نمی‌شد و همیشه تازه بود.

در این شکل فیلمسازی فیلم بسیار به نقاشی نزدیک است زیرا خیلی لحظه است و امکان دارد بازیگر در یک لحظه کاری بکند و واکنشی از خود نشان بدهد که شاید هرگز دیگر تکرار نشود.

 

آقای غفاری؛شما چه نظری دارید؟

شیوه کارگردانی رحمانی یک ویژگی مثبت دارد و آن اینکه یک تجربه جدیدی است. ما در جلوی دوربین تمرین می‌کنیم و این تمرین‌ها به صورت جدی فیلمبرداری می‌شود. این تمرین‌ها باعثمی‌شود که شخصیت کاملا در بازیگر نهادنیه شود.

چه تعدادی از فیلمنامه‌های تلویزیونی به شما پیشنهاد می‌شود و آنها چقدر براساس واقعیت رفتاری جوانان ایرانی است؟

۹۹ درصد فیلمنامه‌هایی که از طرف صدا و سیما ارائه می‌شود واقعیت بیرونی ندارد البته در سینما وضعیت کمی بهتر است.

گفتگو از: علی زادمهر

علی زادمهر
ارسال نظر
پیشنهاد امروز