خبرگزاری کار ایران

محمد جعفری مطرح کرد؛

مستندسازان باید اجازه مطرح کردن دردها را داشته باشند/ تلویزیون نسبت به سینمای مستند دچار ترس شده است

مستندسازان باید اجازه مطرح کردن دردها را داشته باشند/ تلویزیون نسبت به سینمای مستند دچار ترس شده است
کد خبر : ۱۶۱۱۸۲۷

محمد جعفری معتقد است که اجرای طرح مستندنگاری در نهادهای دولتی می‌تواند بسیاری از دغدغه‌های معیشتی سینماگران مستند را برطرف کند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، سینمای مستند را امروز می‌توان یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین مدیوم‌های سینما دانست که در کشور ما معمولاً توجهات لازم به این سینما صورت نگرفته و همواره در حوزه تولید و پخش با مشکلات بسیاری روبرو بوده است.

این سینما در سال‌های اخیر توانسته با سیاستگذاری‌های تازه، تولیدات با کیفیت و حضور در جشنواره‌های جهانی به سینمایی پرمخاطب‌تر و موفق‌تر از گذشته تبدیل شود که شاید امروز جایگاه بهتری نسبت به گذشته دارد.

در گفتگو با محمد جعفری مستندساز به نقاط قوت و ضعف این سینما و انتظارات و اولویت‌های موجود در این عرصه پرداختیم که انتظار می‌رود مسئولان سینمایی به آن‌ها توجه کنند. در ادامه مشروح این گفتگو را می‌خوانید:

در نگاهی کلی به سینمای مستند، این سینما را در ایران امروز در چه سطحی می‌بینید و نقش سینمای مستقل را در این حوزه چقدر پر رنگ می‌دانید؟

تنها جشن مستقل مستندی که داریم اواخر سال گذشته برگزار شد و جالب اینجاست که این جشن تقریباً با چند سال تأخیر صورت گرفت و دلیل این وقفه هم این بود که هیچ حمایت دولتی و یا اسپانسری وجود نداشت که سینماگران مستند بتوانند در یک جشن سالانه دور هم جمع شوند و آثار تولید شده را مورد قضاوت قرار دهند. همین مسئله سوالات بسیاری ایجاد می‌کند چراکه در سال‌های پیش‌تر این جشن به شکل منظم‌تری از لحاظ زمانی برگزار می‌شد.

نکته دیگر این است که متأسفانه طی چند سال گذشته رانت‌خواری و تبعیض در سینمای مستند بیشتر شده بود، تلویزیون یکی از نهادهایی است که بودجه بسیار خوبی دارد و برای بخش مستند هم بسیار هزینه می‌کند اما این مستندها توسط مستندسازان باتجربه انجمن صنفی کارگردانان مستند ساخته نمی‌شوند و در واقع خیلی تبعیض‌آمیز تخصیص امکانات در تلویزیون به افراد خاصی داده می‌شود که در نهایت نمونه‌های تولید شده را در تلویزیون می‌بینیم که اعضای اندکی از انجمن صنفی مستندسازان در تولید این آثار مشغول به کار هستند.

برای مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی هم بودجه لازم در نظر گرفته نمی‌شود، بودجه‌ای که دولت به وزارت ارشاد اختصاص می‌دهد و آنچه که سازمان سینمایی به سینمای مستند اختصاص می‌دهد بسیار اندک است و در سال‌های اخیر نه تنها رقم این بودجه افزایش نداشته بلکه متأسفانه در مقایسه با هزینه‌ها ردیف بودجه اختصاص یافته به بخش مستند افت کرده است. وقتی سینماگر در این شرایط قرار می‌گیرد هیچ حاشیه امنی برایش فراهم نیست و گواهی این ادعای من تعداد مستندسازانی است که برای طرح ملی مسکن ثبت‌نام کرده‌اند و نشان می‌دهد که این افراد اکثراً اجاره‌نشین هستند و به دلیل مشکلات مالی مجبور به راه‌های امرار معاشی می‌شوند که شاید بتوان گفت که در شأن آن‌ها نیست. من هم به عنوان یک مستندساز که سال‌ها در این عرصه کار کرده همچنان اجاره‌نشین هستم، چند سال پیش خانه‌ای صد متری اجاره کرده بودم و حالا به یک خانه چهل متری نقل مکان کرده ام و احتمالاً سال جدید باید شرایط بدتری را تحمل کنم. ما از نظر اقتصادی مرتباً در مسیر بحرانی شدن اوضاع هستیم و جالب است که وقتی به خارج از کشور می‌رویم بسیاری از مستندسازهای خارجی وقتی با ما صحبت می‌کنند بر این عقیده‌اند که ایران بهشت مستندسازان است چون کشوری پر از سوژه و نکته و موضوعات اجتماعی پرداخته نشده است و چرا شما به سراغ این موضوعات نمی‌روید.

اتفاقاً فیلم درباره موضوعات مطرح نشده  ساخته می‌شود و نمونه‌هایش را در آثار زیرزمینی که تولید می‌شوند، می‌توان دید. بسیاری از مستندها در چرخه‌ای آزاد و رسمی نمی‌توانند ساخته شوند و فیلمساز مجبور است آثاری را به شکلی پنهانی و زیرزمینی تولید کند و به جشنواره‌های خارجی بفرستد.

چه فیلمسازانی در جریان زیرزمینی امروز فعالیت می‌کنند؟

برخی از این آثار که ساخته شده و به جشنواره‌های جهانی منتشر شده را ندیده‌ام اما برخی آثار که منتشر شده‌اند را دیده‌ام و در بین تولیدکنندگان این آثار هم نام مستندسازان شناخته‌شده دیده می‌شود و هم سینماگرانی که صاحب‌نام نیستند و حتی سینماگرانی خارج از کشور هم هستند که به ایران می‌آیند و فیلم می‌سازند.

چه تمهیدی می‌توان اندیشید که وضعیت اقتصادی سینماگران حوزه مستند به وضعیت مطلوبی برسد؟

آقای صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت دوازدهم وزیر ارشاد بود و ما مستندسازان پروژه‌ای را طراحی کردیم و به سازمان امور سینمایی دولت دوازدهم تقدیم کردیم. عنوان این پروژه «مستندنگاری» بود و در آن، مطرح شده بود که هر فعالیتی که در نهادهای دولتی مثل وزارت راه، نفت،بهداشت و... انجام می‌شود توسط مستندسازان عضو خانه سینما مستندنگاری شود تا به عنوان یک سند چشم‌انداز و نقشه راه ثبت شود و هر دولتی که بعد ها روی کار می‌آید بداند چه پروژه‌هایی به چه نحو و شکلی اجرایی شده‌اند.

این کار امروز هم در حال انجام است و مستندنگاری صورت می‌گیرد اما این مستندنگاری اصلاً بر اساس آنچه که ما در آن طرح مطرح کرده بودیم به اجرا نرسیده و معلوم نیست چه کسانی این مستندها را می‌سازند و مشخص است که این کارها توسط افراد حرفه‌ای ساخته نمی‌شود.

آقای صالحی وزیر ارشاد از این طرح حمایت کرد و حتی در هیئت دولت هم به تصویب رسید اما پروژه مستندنگاری متأسفانه پس از تأیید، هیچوقت به مرحله اجرا در نیامد. اجرای این طرح راه درمانی است تا حجم عظیمی از نارضایتی‌هایی که وجود دارد از بین برود و حتی برای خودِ مدیران دولتی و وزارتخانه‌ها می‌تواند نقشه راه خیلی خوبی باشد تا طرح‌ها و اجراییات پیش‌تر را به شکل مستند ببینند. مستندسازها آماده همکاری در این زمینه هستند و می‌توانند از پروژه‌های عمرانی مختلف مثل شهرسازی، راه‌سازی، سدسازی و فعالیت های بهداشتی و درمانی و آموزشی مستند نگاری کنند اما متأسفانه وقتی برای اجرای این طرح پیگیری می‌کنیم به ما گفته می‌شود که بودجه‌ای وجود ندارد.

اجرای این طرح یکی از نیازهای دستگاه‌های دولتی است تا فعالیت‌های خودش را مستندنگاری کند. این مستندنگاری باید به صورت حرفه‌ای و کارشناسی‌شده صورت بگیرد و نمی‌توان آن را به افراد نابلد سپرد و بودجه را هدر داد .

نکته دیگر این است که بسیاری از پروژه‌ها هم مستندنگاری نمی‌شوند چون ساخت این مستندها در توان تصویر برداران رانتی نیست که در نهادهای دولتی حضور دارند و به دلایل فامیلی و دوستی پروژه‌ها به آن‌ها سپرده می‌شود. مهم‌ترین دغدغه‌ای که ما مستندسازان داریم می‌تواند با اجرای درست طرح مستندنگاری برطرف شود.

آیا برخی مستندهای ابراهیم گلستان و خسرو سینایی که پیش از انقلاب ساخته شده‌اند را می‌توان آثاری در راستای همین موضوع مستندنگاری دانست؟

دقیقاً همینطور است و جالب است که این مستندها ۶۰ سال پیش ساخته شده‌اند. عجیب است که آن زمان وزارت نفت افراد کاربلدی چون گلستان، کامران شیردل و… را برای مستندنگاری انتخاب می‌کرد که بهترین مستندسازهای آن زمان بودند و نکته جالب توجه این است که بودجه‌های بسیار خوبی برای این پروژه‌ها در نظر گرفته می‌شد و این فیلم‌ها حتی در شرایط سخت ساخته می‌شدند به طوریکه آن زمان پهباد نبود و با هلی‌کوپتر نماهای هوایی را ضبط می‌کردند یا مسیر رفت و آمد به بسیاری از مراکز سخت بود و امکانات فیلمبرداری دیجیتال هم وجود نداشت.

همه این فیلم‌ها حتی به جشنواره‌های بین‌المللی می‌رفتند و جایزه می‌گرفتند. نباید دغدغه‌های سیاسی و امنیتی نسبت به این تولیدات داشت، مستندسازهای ما آرزوی ساخت مستند دارند و اصلاً به دنبال این نیستند که کنشگر سیاسی حرفه‌ای شوند و در مسائل امنیتی دخالت کنند، سیاست مداران می آیند و می روند اما سینماگران باقی می‌مانند . من منکر کنشگری اجتماعی نمی‌شوم که اتفاقاً برای هر مستندساز لازم است اما تبدیل شدن فیلمساز به یک شخصیت سیاسی مطلوب مستندسازان نیست و آنها اصلاً نمی‌خواهند فیلمشان به بیانیه سیاسی تبدیل شود. آنها شاخک های حسی جامعه هستند و نهادهای دولتی باید با اعتماد به سینماگران در پروژه‌های مختلف مسئولیت مستندنگاری را مستندسازان بسپارند.

یک فیلم مستند تا چه حد می‌تواند بر جامعه تأثیرگذار باشد که نهادهای حاکمیتی نسبت به آن نگرانی دارند؟

من مستندی به اسم لاله و لادن در مورد دوقلوهای بهم چسبیده ساختم که  در بسیاری از جشنواره‌های جهانی به نمایش درآمد و باعث شد  از بیمارستانی در سنگاپور با من تماس گرفته شود و بگویند که ما حاضر به سرمایه‌گذاری هستیم تا به صورت رایگان این دو نفر را تحت یک عمل جراحی از هم جدا کنیم. من این مسئله را با لاله و لادن مطرح کردم و آن دو نفر هم این پیشنهاد را از بیمارستان سنگاپور پذیرفتند و برای عمل جراحی به آنجا رفتند و هر چند که متأسفانه عمل جراحی صورت گرفته موفقیت‌آمیز نبود و هر دو نفر از دنیا رفتند اما آن‌ها سال‌ها بود که تصمیم به جداسازی داشتند و راهی پیدا نمی‌کردند.

فرشاد فداییان مستندی درباره سنگ ساخته است که نشان می‌داد ما برای تبدیل سنگ‌ها به مصالح ساختمانی، مجبور هستیم که آتها را  با دینامیت منفجر کنیم که حجم عظیمی از سنگ‌ها به خاک تبدیل می‌شد. این مستند به کمسیون مجلس رفت و نهادهای حاکمیتی  آن را دیدند و آنقدر این فیلم تأثیرگذار بود که دولت و مجلس لایحه‌ای را تصویب کردند که دیگر کسی حق ندارد سنگ‌های بزرگ را با دینامیت منفجر کند بلکه باید از سیستم لیزری استفاده کرد.

برخی مواقع فیلم‌ها و مستندهایی که ظاهری تلخ و سیاه دارند هدفشان سیاه‌نمایی نیست بلکه می‌خواهند صورت مسأله درد را طرح کنند تا ما وقتی این درد را مشاهده کردیم به فکر درمان باشیم. من می‌توانم مستندهای بسیاری مثال بزنم که در حوزه‌های بهداشتی، درمانی، اقتصادی و... از آنها الهام گرفته شده و بسیاری از مشکلات کشور را رفع کرده‌اند.

آنچه که مستندسازان دغدغه‌مند و مستقل ما امروز نیاز دارند این است که فیلم‌هایشان در راستای سینمای حقیقت جو ،آینه واقعی درد های جامعه باشد تا بتوان به درمان آن‌ها فکر کرد.

چند درصد آثار مستند ما در سال‌های اخیر توانسته‌اند چنین تأثیرگذاری بالایی داشته باشند؟

در آخرین جشن مستقل سینمای مستند که اواخر سال گذشته برگزار شد من همه فیلم‌ها را که حدود صد فیلم بود مشاهده کردم که بسیاری از این آثار در سینمای مستقل ساخته شده‌اند. در بین این آثار فیلم‌های تأثیرگذاری در حوزه محیط زیست، معیشت، گسست های خانوادگی و مهاجرت وجود داشت ولی ما برای تولید آثار تأثیرگذار تر نیازمند بازتر شدن فضا هستیم و باور کنید که اگر این فضا فراهم شود ما بیشتر و بهتر به سمت بهبود شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی می‌رویم.

ممکن است واقعیت‌ها خوشایند نباشند اما برای رفع آن‌ها باید این واقعیت‌ها را پیش از هر چیز ببینیم وگرنه پنهان کردنشان ما را از هر اقدامی بازمی‌دارد.

تلویزیون باید آثار دغدغه‌مند را خریداری کند، شبکه‌های تلویزیونی که ما در ایران داریم بسیار زیاد است و این شبکه‌ها می‌توانند بسیاری از مستندهای دغدغه‌مند را خریداری کرده و نمایش دهند اما متأسفانه رویکرد تلویزیون اینگونه نیست و اگر مثلاً مستندهایی با موضوع افزایش میزان طلاق یا اعتیاد در سنین پایین ساخته شود که هر دو، معضلاتی مهم در جامعه به حساب می‌آیند تلویزیون از پخش آن‌ها حمایت نمی‌کند.

من به امیدبخشی در آثار مستند اعتقاد دارم و فکر می‌کنم بهتر است هر مستندی جنبه‌های امیدبخشی داشته باشد اما این امید نباید کاذب یا خوش‌باورانه باشد. باید صورت مسئله درد بدون تعارف ریشه‌یابی شود و این مستندها باید دیده شوند تا اقدامی برای بهبودی وضعیت صورت بگیرد. در گذشته شرایط اینگونه نبود و در تلویزیون طی سال‌های دهه ۷۰ و ۸۰ مستندهای انتقادی خوبی هم از این رسانه به پخش می‌رسید. اما متأسفانه این یک جریان نیست و ما انتظار داریم  این نگرش غالب باشد. متأسفانه تلویزیون ما نسبت به سینمای مستند دچار یک ترس شده است.

من چند سال پیش مستندی درباره جنگل های بلوط ایران ساختم و به چند استان سفر کردم. در این مستند نشان دادم که وزارت راه از میان جنگل‌های بلوط راه هایی را احداث کرده و درخت‌های بسیاری را قطع کرده است، خانه‌های بسیاری در جنگل توسط افرادی خاص ساخته شده که غیرقانونی است و بخش‌هایی از جنگل را نابود کرده‌اند، دکل‌های برق را نشان دادم که برای هر دکل درخت‌های زیادی را قطع کرده‌اند. پس از چند سال زحمت این فیلم را ساختم و نمایش آن می‌توانست اقدامی در جهت بهبود وضعیت جنگل‌ها باشد اما هیچ‌گاه این مستند به پخش نرسید. شنیده نشدن درد های جامعه از درون مستند های اجتماعی و محیط زیستی، نشانه فرار مسئولین از حقایق مغفول مانده است.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز