مسعود دلخواه در کارگاه آموزشی «بازی کمتر، بازی بهتر» مطرح کرد:
«بازی غلط» که تاثیرگذار نیست/ شعر تخیلبرانگیز است
کارگاه آموزشی «بازی کمتر، بازی بهتر» با تدریس مسعود دلخواه بازیگر، کارگردان تئاتر و مدرس تئاتر در حاشیه سومین روز چهل و سومین دوره جشنواره بینالمللی تئاتر فجر در کارگاه نمایش مجموعه تئاتر شهر برگزار شد.
به گزارش ایلنا به نقل از روابطعمومی چهل و سومین جشنواره بینالمللی جشنواره تئاتر فجر، مسترکلاس بازیگری پیشرفته «بازی کمتر، بازی بهتر» با تدریس مسعود دلخواه بازیگر، کارگردان تئاتر و مدرس تئاتر، ظهر روزجمعه، پنجم بهمن ماه سال جاری در کارگاه نمایش مجموعه تئاتر شهر برگزار شد.
در ابتدای این کارگاه، مسعود دلخواه خواست شرکتکنندگان مونولوگهایی که همراه دارند معرفی کنند تا از میان آنها، اشخاصی را برای انجام اتود روی صحنه فرا بخواند.
مسعود دلخواه در توضیح عنوان کارگاه آموزشی «بازی کمتر، بازی بهتر» عنوان کرد: منظور از بازی در این ورکشاپ، بازیِ غیررئالیستی، اکسپرسیونیستی یا روایی به شیوه برشت نیست. منظور بازی رئالیستی و واقعگراست که بیش از ۹۰ درصد از فیلمهای سینمایی، سریالها و نمایشها به این شیوه بازیگری متکی هستند. در تئاتر، شیوههای مختلف بازیگری وجود دارد ولی تاکیدِ ما، بر شیوه بازیگری رئالیستی است. یعنی یک بازیِ شُسته رُفته، بدونِ مبالغه و اضافهکاری.
وی افزود: یکی از مشکلاتی که بیشتر وقتها حتی در بازیِ بازیگرانِ حرفهای به چشم میخورد، این است که اضافهکاری میکنند. استفاده بیش از حد از داد زدن و حرکتِ بیش از حد روی صحنه از جمله این موارد است. گاهی، این نوع شیوه، مناسبِ آن کاراکتر است ولی در اکثر مواقع، اینگونه نیست. عموما طوری بازی میکنند که معلوم میشود آنها در حال بازیگری هستند. این نوع بازیگری، بازی را تصنعی میکند فارغ از اینکه مبالغه در سطحِ بدنی یا بیانی انجام شود. چگونه میتوان تصنع را از بازی گرفت تا بازیِ بازیگران طبیعی و باورپذیر به نظر برسد؟ اینجاست که مسئله تکنیکها پیش میآید و برای اینکه به تکنیکها برسیم، من دو مسئله «بازی غلط و بازی درست» را مطرح میکنم. به این منظور، ما از «بازی غلط» به «بازی درست» میرسیم که یک روشِ سَلبی محسوب میشود.
او «بازی غلط» را بدین صورت تشریح کرد: «بازی غلط» مبالغه زیادی دارد. حرکاتِ اضافه مثل داد زدن، نعره کشیدن، بازیِ غیرضروریِ نمایشِ احساسات را در بر میگیرد. خلاصهی «بازی غلط» به حداکثر رساندنِ هر چیزی است. ما میتوانیم «بازی غلط» را تمرین کنیم که به «بازی درست» برسیم. مسئله این است که وقتی به بازیگری میگوییم مبالغه و اضافهکاری نکن، انرژیِ آنها به همان نسبت اُفت میکند. این مشکل است که یک نفر با احساساتِ خوبی دارد بازی میکند و منتها، بیش از آنچه که نیاز است، دارد حرکت میکند. با اینکه حسِ او کاملا طبیعی است. وقتی از او میخواهیم که کنترلشدهتر بازی کند، اُفتِ انرژی را در او شاهد هستیم. اینجاست که تکنیک وارد میشود که ما چه کنیم که تِمپوی درونی بالا باشد و تمپوی بیرونی در ذوقِ تماشاگر نزند؟ این چیزی است که قرار است درباره آن صحبت کنیم. «بازی غلط» بازیای است که تاثیرگذار نیست و تمپوی بیرونی خیلی زیاد است ولی از درون، باورپذیری قابل مشاهده نیست. مثل کسی که تظاهر میکند.
سپس او از یکی از شروتکنندگان خواست تا به روی صحنه بیاید و مونولوگی را اجرا کند تا براساس آن مونولوگ، این مِتُد را برای مخاطبان به معرض نمایش بگذارد.
این هنرمند با اشاره به مونولوگِ اجراشده و بهرهگیری از «بازی غلط» برای رسیدن به «بازی درست» بیان کرد: ابتدا که این شرکتکننده بازی کرد، تمپوی درونی او پایین بود و تمپوی بیرونیِ بالاتری داشت. در دومین اتود متوجه شدیم که انرژیِ درونی خیلی بالاست ولی آنچه که نشان میدهد نصفِ آن را هم به نمایش نمیگذارد. ما هم حس میکنیم بیش از آنچه که نشان میدهد، در درونِ او در حال غَلَیان است. بنابراین، یکی از راههای نگهداشتنِ انرژیِ درونی بالا و انرژی بیرونی در حدِ لزوم، این است که با مبالغه بیش از حد، غلط بازی کنید، بگذارید احساسات بیرون بیاید و منفجر شود بعد همان انرژی را در درونتان نگه دارید و با کمترین میزانِ اکت و حرکت، شروع به بازیِ دوباره کنید.
دلخواه در تشریح «تمپوی درونی» و «تمپوی بیرونی» گفت: «تمپوی درونی» و «تمپوی بیرونی» اساسِ بازیِ باورپذیر است و ما به وفور، آن را در زندگی مشاهده و تجربه میکنیم. وقتی کسی به شما توهین کرده است و از او عصبانی هستید، یا دعوا کردید و خودتان را کنترل میکنید، خیلی تاثیر دارد. یعنی هر لحظه ممکن است از عصبانیت منفجر شوید ولی این حس را در خودتان کنترل کردهاید. همیشه هم این حسِ عصبانیت است. گاهی، خوشحالی، شادی و خنده یا گریه است.
منظورم این است که یک بازیگر نباید تصمیم بگیرد خوشحالی یا گریه خودش را نشان بدهد بلکه باید این خوشحالی یا این گریه نشان داده شود. به تفاوت دو واژه «نشان دادن» و «نشان داده شدن» دقت کنید. بینِ این دو فرق هست.
وی تاکید کرد: اگر بخواهید خوشحالیتان را نشان دهید، عملی تصنعی است و ما در زندگی واقعی، هیچوقت خوشحالیِ خودمان را اغراقشده نشان نمیدهیم مگر اینکه بخواهیم دروغ بگوییم. این درباره حسهای دیگر هم صدق میکند. این اتفاق خیلی در بازیگری اتفاق میافتد. وقتی ما چیزی را نشان میدهیم و در باطن، به آن باور نداریم یا احساسش نمیکنیم، این بازی تصنعی میشود و تاثیرگذار نخواهد بود. مثلا ما در زندگی هیچوقت نشان نمیدهیم ترسیدهایم چون یا ما از چیزی میترسیم یا نمیترسیم.
سپس سه شرکتکننده دیگر به روی صحنه آمدند و مدرس کارگاه با اشاره به بازیهای آنها، نکاتی را پیرامون «بازی کمتر، بازی بهتر» مطرح کرد.
این کارگردانِ تئاتر در سخنانِ پایانی درباره راهکارهای تقویتِ تخیل برای هنرمند عنوان کرد: برای اینکه تخیل خودمان را تقویت کنیم، باید شعر، نمایشنامه، داستان کوتاه و رُمان بخوانیم. وقتی شعر میخوانید، شعر پُر از تصویر است. شعر، تخیلبرانگیز است. وقتی نمایشنامه میخوانید، تخیل به کار میافتد و آن صحنه را در ذهنتان تصویر میکنید. کاراکترها و ورود و خروجِ آنها را مشاهده میکنید. اینگونه تخیلِ یک هنرمند تقویت میشود.
بعد از یک استراحتِ کوتاه، کارگاه آموزشی «بازی کمتر، بازی بهتر»، با اجرای اتودهای دیگر شرکتکنندگان ادامه و پایان یافت. این مسترکلاس بازیگری پیشرفته با استقبال خوبی از سوی مخاطبان روبرو شد تا جایی که برگزارکنندگان به دلیل استقبال زیاد ظرفیت حضور علاقمندان را افزایش دادند.