نگاهی به سریال «غربت»؛
جلب مخاطب با نگاه تئاتری
مهدی فلاح صابر (منتقد و روزنامهنگار) در یادداشتی به نقد و بررسی سریال «غربت» پرداخته است.
در هنرهای نمایشی ایران هرگاه که ردپای تئاتر و اهالی تئاتری را دیدهایم یا حداقل از نگاه وسواسگونه تئاتر برای داستانپردازی و شخصیتسازی و قاببندی استفاده شده، نتایج قابل ملاحظهای رخ داده.
به غیر از بهرام بیضایی که از پیشگامان استفاده از میزانسنهای تئاتری در سینما بوده، بزرگانی مثل حمید سمندریان و علی رفیعی را داشتهایم که با نگاه پردقت تئاتری، آثار مثل «تمام وسوسههای زمین» و «ماهیها عاشق میشوند» را ساختهاند و عجبا که در گذر سالیان، آثارشان هرچه بیشتر رنگ زیبایی به خود گرفته.
در صنعت سریالسازی نیز هرگاه تعلق خاطر به هنر تئاتر صورت گرفته، نتیجه قابل تحملتر بوده و اخیرا در سریال «غربت» شاهدیم که کارگردان امیر پورکیان سعی کرده نوعی از ساختار تئاتری را برای دکوپاژ و میزانسنبندی برگزیند و نتیجه هم آن شده که با وجود همه مشکلات سرراه عرضه، این سریال حداقل از منظر بصری، سروشکلی بهتر پیدا کند.
همانقدر که در تئاتر نوین ایران حضور بازیگران زن توانا اسباب پیشبرد درام است، این مجموعه پیش از آنکه دچار مشکل شود، مخاطبان خویش را پیدا کرده بود که مدام منتظر پخش قسمت جدید بودند، به خصوص بانوان کشور. اقبال بانوان به این دلیل نیست که سریالی زن محور است، بلکه به خاطر همذات پنداری با شخصیتهای آن است، به ویژه زنانی که نسبت به بقیه از قدرت بیشتری برخوردار هستند.
مطمئنا سازندگان سریال «غربت» قصد نداشته و ندارند که زنان را در مقابل مردان قرار دهند، اگر چنین بود مخاطبان آن را پس میزدند، زیرا داستانی نخ نماست که بارها از روی آن فیلم و سریال ساخته شده است. تفکر فمینیستی نیز به هیچ وجه بر آن حاکم نیست، زیرا کوچکترین نشانهای از آن را نمیتوان در زوایای پیدا و نهان «غربت» پیدا کرد.
زنانی که در این مجموعه به تصویر کشیده شده اند، گروهی از بانوانی هستند که مدام در فقر دست و پا زده یا با گرسنگی پنجه در پنجه انداختهاند. آنان در پی آن هستند که خود را از این فلاکتی که دامن گیرشان شده رهایی دهند. برای همین سعی دارند تا با کمک یکدیگر وضعیت را عوض کنند. هر کدام از این زنان، دغدغه و آرزوهای خود را دارد. خواستههایی نیز دارند که مجبور شدهاند مدام آنها را سرکوب کنند تا بتوانند در بدترین وضع به زندگی تکراری و سختشان ادامه دهند.
مردان گردنکش و هوسبازی نیز وجود دارند که همچنان دنبال محدود کردن زنان یا به اسارت درآوردنشان هستند. گرچه زنان به ظاهر در برابر آنان قد علم نمیکنند، اما در پی آن هستند تا در یک موقعیت مناسب، هم از دست زورگوییهایشان رهایی یابند و هم آنان را به مکافات عمل برسانند. نقشه سرقت را نیز خودشان کشیده و قرار است توسط همین جمع آن را پیاده کنند تا پس از موفقیت از فلاکت بیرون آمده و به آرزوهای همیشگی خود جامع عمل بپوشانند. آنان مردی را وادار به همکاری میکنند تا در این سرقت طراحی شده به آنان کمک کند. این مرد نیز چون دلبسته طراح این سرقت است به دلیل عشقی که به او دارد میپذیرد به آنان کمک کند. این مرد فقط تابع دستور است و آنچه که معشوقاش از وی میخواهد انجام میدهد. به هیچ وجه در این سرقت تصمیم گیرنده نیست.
زنان «غربت»، هرچند که از سوی جامعه پس زده شدهاند، اما هرگز غریبه نبوده و نیستند، زیرا بخشی از اجتماع هستند. برای همین تلاش میکنند تا خود را به اثبات برسانند. ویژگی زنانه سریال در ترکیب با آموزههای تئاتری بازیگرانی نظیر مهدی حسینی نیا، آناهیتا درگاهی و به خصوص سوسنپرور به خوبی میتواند بزنگاههای داستانی را در خدمت روایت قرار دهد.
تولیدکنندگان سریال صادق و مهدی یاری هستند که پیش از این و در درام فرازمانی «پسرکشی» ساخته محمدهادی کریمی همین اندازه تعلق خاطر خود را به هنر تئاتر به عنوان یک زیربنای محکم برای هنرهای نمایشی نشان داده بودند. در آنجا نیز داستانی معمایی و با گرههای مشخص در قالبی سینما-تئاتریکال به مخاطب ارائه شده بود و موجب گشت که فیلم در جشنواره فجر و بعد اکران فراگیر مورد توجه سختپسندها قرار گیرد. حالا در سریال «غربت» شاهد امتداد همان نگاه تئاتری و در عین حال تمرکز بر موضوعات زنانه روزگار در سریال هستیم و همکاری گروهی از بازیگران برخاسته از تئاتر به این سریال، رنگ و بویی ملموس داده.
اینکه در سریالسازی ایران و با وجود همه تکرار مکررات باز میشود تعلق خاطر به تئاتر را دید معنایی ندارد جز آن که همچنان چهرههای اصیل تئاتر ایران زمین اگر مجال حرکت با ساختار سریال سازی-چه در تلویزیون و چه در شبکه خانگی- را داشته باشند، شاهد موفقیتهای بیشتر و بهتر خواهیم بود.